بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-04-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خودآگاهی ملی

خودآگاهی ملی



خودآگاهی ملی یعنی خودآگاهی به خود در رابطه‏اش با مردمی که با آنها پیوند قومی و نژادی دارد .

انسان در اثر زندگی مشترک با گروهی از مردم‏ با قانون مشترک ، آداب و رسوم مشترک ، تاریخ مشترک ، پیروزیها و شکستهای تاریخی مشترک ، زبان مشترک ، ادبیات‏ مشترک ، و بالاخره فرهنگ مشترک ، نوعی یگانگی با آنها پیدا می‏کند ، بلکه همان طور که یک فرد دارای یک " خود " است ، یک قوم و یک ملت‏ به علت داشتن فرهنگ ، یک " خود " ملی پیدا می‏کند ، هم فرهنگی از هم‏ نژادی شباهت و وحدت بیشتری میان افراد انسانها ایجاد می‏کند ، ملیت که‏ پشتوانه‏ء فرهنگی داشته باشد ، از " من " ها یک " ما " می‏سازد ، احیانا برای این " ما " فداکاری می‏کند ، از پیروزی " ما " احساس‏ غرور و از شکست آن احساس سرافکندگی می‏کند .


خودآگاهی ملی یعنی آگاهی به فرهنگ ملی ، به " شخصیت ملی " ، به " ما " ی خاص ملی .

اساسا در جهان " فرهنگ " وجود ندارد ، " فرهنگها " وجود دارد ، و هر فرهنگی دارای ماهیت و ممیزات و خصلتهای مخصوص به‏ خود است ، به همین دلیل فرهنگ یگانه مفهومی پوچ است . ناسیونالیسم که‏ بالخصوص در قرن 19 مسیحی رواج فراوان یافت و هنوز هم کم و بیش تبلیغ‏ می‏شود ، بر این فلسفه استوار است .

در این نوع خودآگاهی ، برخلاف خودآگاهی طبقاتی که همه چیز ارزیابیها ، احساسها ، داوریها ، جهت گیریها جنبه‏ء طبقاتی داشت ، جنبه‏ء ملی دارد و با عقربه‏ء ملیت می‏چرخد .


خودآگاهی ملی ، هر چند از مقوله‏ء سودآگاهی نیست ، ولی از مقوله‏ء خودخواهی بیرون نیست ، از همین خانواده است ، تمام عوارض خودخواهی را از تعصب ، حس جانبداری ، ندیدن عیب خود ، عجب و خود پسندی دارد ، از این رو مانند خود آگاهی طبقاتی به خودی خود فاقد جنبه‏ء اخلاقی است .


منبع:کتاب انسان در قرآن
شهید مطهری
صفحه63


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها