بازگشت   پی سی سیتی > مقالات و مباحث علمی > مقالات و موضوعات علمی

مقالات و موضوعات علمی در این تالار مقالات و مطالب علمی قرار داده خواهد شد توجه شود که مقالات علمی و دانشگاهی با اخبار علمی تفاوت دارد و بخش مربوطه ی اخبار علمی به صورت جداگانه ایجاد شده است

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-15-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض وحدت علم

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از www.ephilosophy.ws


ما، در كنار هم، در يك جهان طبيعي، هرچند پيچيده، زندگي مي كنيم و دانش علمي ما از آن هم بايد به همين نحو، يكي شده باشد. اما، در حال حاضر، علوم مجموعاً ساختاري بسيار پيچيده را تشكيل مي دهند، كه قسمت هايي از آن با هم ارتباطات دارند، قسمت هايي ارتباطي ندارند و قسمت هايي هم ناسازگارند. اين شرايط را چگونه بايد توضيح داد و از وحدت در علم چه انتظاري مي توان داشت؟
در دوران گذشته فرض رايجي وجود داشت كه بايد روش علمي عام و منحصر بفردي وجود داشته باشد كه دانش علمي عام و منحصربفردي ايجاد مي كند. هم وحدت روشي و هم وحدت توصيفي، تلويحاً، پذيرفته مي شد. اما چگونه ممكن است علوم اجتماعي را با محتواي هنجاري و فرهنگي شان با علمي توصيفي، غير فرهنگي و طبيعي يكي شود؟ حتي ادعا شده است كه علوم شناختي، هم در روش و هم در محتوا، از علوم طبيعي مستقل هستند، زيرا علوم شناختي به كار با نمادهاي منطقي هستند، در حالي كه علوم طبيعي به علل طبيعي مي پردازند. و گفته شده است كه در ميان علوم طبيعي، علوم زيستي كه به سيستم هاي انطباقي و فرآيندهاي برگشت ناپذير و مسرفانه توجه دارند، از فيزيك مستقل و حتي با آن متناقض هستند. حتي در درون فيزيك، تفاوت هاي زيادي در ميان روش و نظريه ذره اي و ميداني وجود دارد (زير را ببينيد). اين تفاوت ها را چگونه بايد درك/حل كرد؟

شرايط فعلي علم ممكن است يك يا چند تا از توضيحات متمايز زير را داشته باشد. ممكن است (1) ناكامل بودن و خطاي جزئي علم معاصر، (2) فقدان وحدت در جهان ما، (3) ماهيت توصيفي را كه موجودات متناهي مي توانند از جهاني متحد اما پيچيده بسازند، منعكس نمايد. ماهيت اين توضيحات چيست؟ تا چه حدي مصداق دارند، يا بايد داشته باشند؟

نمي توان انتظار داشت كه در اين فرصت كوتاه اين مسائل پيچيده را به قدر كفايت مورد بررسي قرار داد. هدف بحث زير، فقط طرح مسائل و بيان چند نكته مهم است كه بتوان از آن، به كار ادامه داد.
__________________

ویرایش توسط SonBol : 04-15-2008 در ساعت 10:48 AM
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 04-15-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وحدت علم در سنت تاريخي فلسفي
هرچند دانشمندان، اغلب، طالب وحدت بوده اند و آموزنده است كه نظام هاي علمي ايشان به تفصيل مورد بررسي قرار گيرد (در اين جا، اين امر به نيوتن محدود شده است، زير را ببينيد)، اما فيلسوفان نيز اغلب در صدد ارائه تضميني عام و پيشيني براي وحدت در دانش عمومي و يكي شده بوده اند. افلاطون، در ميان آن علوم رياضي كه نه فقط كاربردي داشتند بلكه دريافتي راستين از هستي نيز در آن ها وجود داشت، علمي برتر يعني ديالكتيك را ممتاز ساخت كه اصول اساسي علوم ديگر را نه قطعي گه مفروض مي داند و از آن ها به يك اصل قطعي عمومي يعني مثال خير مي رسد كه تمام علوم و هر معرفت راستيني، منطقاً، از آن حاصل مي گردد. در مقابل، از نظر ارسطو، هرچند علمِي براي تمام هستي، متافيزيك، وجود دارد، اين علم فقط اصول عمومي و آن قيود عام هستي را ارائه مي نمايد كه منطق را به طرزي بي ابهام به كار بردني مي سازد (مثلاً، اين كه هيچ دو شيئي در يك زمان در يك نقطه نيستند). هرچند، هر علم خاص، مصداقي از اين اصول است اما مصداقي منحصر به فرد است كه به طرزي بارز از علوم ديگر متفاوت است و بر خلاف متافيزيك، اصول اساسي اين علوم، برهان پذير نيستند.
از نظر كانت، عقل به طرزي روشمندانه در جستجوي وحدت است و زمينه هاي پيشنهادي آن از ساده انگاري عملگرايانه تا ضرورت واقعيت يكي شده را در بر مي گيرد. براساس خوانش اخير، اين يك شرط روشي است كه علم يكي شده باشد، زيرا پيش فرض اصول اساسي آن، كاربرد تجربي مقولات كانتي است كه بدين ترتيب به آن ها هم ضرورت و هم وحدت مي بخشد، زيرا فقط در اين صورت است كه مي توان جهان منسجمي از اشياء را بيان كرد. براساس خوانش اول، به تعميم هاي تجربي فقط هنگامي كه به در علمي يكي شده سازمان پذير شوند، وضعيت قانون پيدا مي كنند. اين دو رويكرد معاصر هستند: در هر يك از اين دو راه، ساختن علم، ساختن نظامي يكي شده است (Kitcher 1994).
ويول اساساً در اين سنت بود كه پيوند امور واقع و سپس استقرائاتي را كه به يگانگي بيشتر از طريق حذف پارامترها و يا قوانين و هستي شناسي هاي متمايز منتهي مي شد، دنبال كرد. مثلاً، نيوتن نشان مي دهد كه مدارهاي آسماني گوناگون با قانون گرانش به هم پيوند مي يابند كه پديده هاي ديناميكي زميني و كاملاً متمايز نيز از آن استنتاج مي شوند؛ پس استنتاج قانون عمومي گرانش، نمايانگر استقرايي قدرتمند است كه ثابتي جهاني را آشكار مي سازد. او نيز كه مانند كانت ملهم از نيوتن بود، معتقد بود كه هدف علم بايد يگانگي ژرفي باشد كه نشانه آن آشكارسازي ثابت هاي بنياديني است كه اشكال قوانين عمومي را ويژه مي سازند.
از نظر اثبات گرايان منطقي/ تجربه گرايان، كه مسئول پروژه دائره المعارف علوم يكي شده بودند، مي بايست به وحدت علم از طريق انتخاب چارچوب فلسفي، تضميني شبه كانتي داده شود. شرط معقوليت آن بود كه تمام علوم به زبان صوري منحصربفردي (معمولاً، نظان صوري- استنتاجي محمولي) بيان شود كه مي بايست در درون آن علم را چونان نظريه هايي اصل موضوعي به طرزي استنتاجي نظام مند ساخت. هر نظريه را مي بايست به طرزي استقرايي از پايه گزاره هاي مشاهدتي خالص و بي نقص، نخست فيزيك، سپس شيمي، زيست شناسي و آن گاه علوم اجتماعي كه تصور مي شود، منطقاً و متقابلاً سازگارند (به معني سازگاري هيومي امور واقع)، استنتاج كرد. برعكس، هر نظريه منطقاً به نظريه مقدم بر آن تقليل مي يايد و بدين ترتيب، وحدت صوري علم تضمين مي گردد (تذكر: اين تقليل اشياء است كه شامل هر دو تقليل جوهري و عرضي مي شود (كاوسي، 1997)؛ تقليل نظام هاي پيچيده، متضمن تقليل كاركردي نيز هست (هوكر، 1981)). بدين ترتيب در اين جا و در سنت تحليلي بعدي، تقليل در كانون مفهوم وحدت علم قرار داشت.
در اني اواخر سنت نظام سازي كانتي- ويولي كه در آن تقليل منطقي تجربه گرايي جاي خود را به استنباط نظام توضيحي يكي شده داد. مدل تجربه گرايانه توضيح به مثابه استنتاج ساده از قانون، جاي خود را به استنتاج از نظام يكي شده داد. تقليل مي تواند نقش مهمي ايفا نمايد اما معمولاً چنين نقشي ندارد. خوانشي تاريخي از ديالكتيك نيز وجود دارد كه به دريافت هاي كاملاً متفاوتي از وحدت منتهي مي شود. ايده اليسم هگلي و در پي آن ماتريالسم تاريخي (ماركس، انگلس، لنين) در عين حال به بنيادين بودن وحدت و اعراض متضاد (مثل يكساني، اختلاف) حكم مي كنند، كه وحدت مورد اخير به رشد تاريخي، پويايي ذاتي مي دهد. اين دريافت را مي توان تا سنت ديني و متافيزيكي باستاني رساند كه وحدت اضداد را سرشت بنيادين جهان و درك آن وحدت را معيار اساسي معرفتي مي داند كه به طرزي آرماني كامل شده باشد. علم در ديالكتيك تاريخي، روش و متافيزيكي يكي شده دارد، اما محتويات خاص آن، به وحدت هاي ناقص و پيچيده اضداد در كل هاي متناهي “انداموار” مربوط مي شود.
سنن تجربه گرايي منطقي، كانتي- ويويلي و ديالكتيك تاريخي، نماينده طيفي هستند كه از دريافت صوري محض از وحدت علم تا دريافتي جوهري را كه با وحدتي پويا در طبيعت متناظر است، در برمي گيرد. بدين ترتيب، بحث تاريخي وحدت، همين موضوعات را به مثابه بحث نظام مند آغازين مطرح مي سازد: حقيقت و وحدت وجود، و رابطه آن ها با وحدت محتوي و روش لازم براي معرفت ما به وجود. پس بازگرديم به بحث نظام مند.
__________________
__________________

ویرایش توسط SonBol : 04-15-2008 در ساعت 10:58 AM
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 04-15-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حقيقت و وحدت
حقيقت واحد است اما خطا بسيار. بحث پارمنيدي به كنار، اين يكي بودن از منحصر به فرد بودن است نه لزوماً از وحدت. حقيقت براي وحدت كافي نيست، مگر آن كه جهان يكي شده باشد و بتوان دانست كه چنين است، اما خطا مي تواند براي عدم وحدت، حتي در جهاني يكي شده يا (با احتمال كمتر) براي باورهاي يكي شده اما خطا، كفايت كند. به همين نحو، ناكامل بودن مي تواند عدم وحدت ارتباطات مفقوده را مشخص سازد؛ مانند فيلي كه هفت مرد كور آن را توصيف مي كردند، براي هر واقعيت پيچيده اي مي توان توصيف هاي ناقص بسيار متفاوتي ارائه كرد- ويژگي توضيح (1) براي عدم وحدت در علم از همين جا ناشي مي شود.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 04-15-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وحدت هستي شناختي
بازگرديم به توضيح (2)؛ آن چه بايد از وحدت علم انتظار داشته باشيم به وحدت هستي شناختي اين جهان بستگي دارد، هرچند به وسيله آن تعيين نمي شود، زيرا اين جهان است كه موضوع توصيف علمي قرار گرفته است.

پارمنيدس مي گفت تمام هستي بايد واحد باشد، زيرا هستي نمي تواند به طرزي منسجم در مرزي با نيستي سهيم گردد. اين وحدتي است سازگار با تنوع اعراض و اگر جا-گاه در هستي منظور شود، حتي با اتميسم. پارمنيدس موضوع اخير را نمي پذيرفت؛ از نظر وي تغيير، و زمان، توهم بودند (و نه “درجات وجود”) و فضاي اشغال نشده خلأ ناممكن خود وجود بود. آيا اين موضعي يكي شده تر بود؟ از اين برهان ها هر نتيجه اي گرفته شود، باز هم نشان مي دهند كه وحدت پيچيده است. وحدت جهان، همان طور كه هست، چهار بعد متفاوت دارد: وحدت فضا-زماني، وحدت جوهري، ساختار يكي شده اعراض آن، و وحدت پوياي آن
__________________
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 04-15-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وحدت فضا-زماني:
هرچند از لحاظ فلسفي محل نزاع نيست، اما جهان آشكارا قطع فضاي منحصر به فردي است؛ هرچند مانند “كفي” كوانتمي از لحاظ ساختاري پيچيده است، ارتباطي سينماتيكي را نشان مي دهد. به طريق اولي، ملاحظات مشابهي در مورد زمان مصداق دارد، حتي اگر ثابت شود كه زمان دو بعدي است. اما، گذار از مكانيك نيوتني به مكانيك نسبيتي نشان دهنده افزايش وحدت است زيرا جا- گاه هرچند از لحاظ ساختاري پيچيده تر است، اكنون به قطعه اي واحد تبديل مي شود كه از لحاظ صوري با تقارن هاي بيشتري نمايش داده مي شود؛ گروه هاي كلاسيك، حالت هاي خاص و تبهگن گروه هاي متقارن نسبيتي هستند (هرچند فقط در مرز غير نسبيتي).
__________________
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 04-15-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وحدت جوهري:
در علم، حداقل دو هستي شناسي جوهري متفاوت وجود دارد. ميداني تمام فضا و زمان را پر مي كند (شايد به استثناي وضعيت هاي ميدان صفر براي ميدان هاي غيرپارمنيدي). فقط يك تفاوت وجود دارد. حركت بازتوليد متوالي الگوي فضاي متفاوتي است و تغيير معمولاً گونه اي پيچيده تر از همين امر است. اتم ها (ذرات) اشيائي منفصل و موضعي هستند كه هويت آن ها را عدم تقاطع مسيرهاي فضا- زماني شان تضمين مي كند و بنابراين مستقل از ويژگي هاي آن هاست. در جايي كه ويژگي هاي اتمي پايدار هستند، هر تغييري به بازآرايي فضايي تقليل مي يابد. اين ها دو نوع بسيار متفاوت از وحدت هستند. نظريه هاي كوانتمي، به ويژه نظريه ميدان كوانتمي، در قياس با نظريه هاي غيركوانتمي، تقارن هاي قوي تري را نشان مي دهند و مي توان بر اين اساس گفت كه، مانند فضا- زمان نسبيتي در قياس با فضا- زمان كلاسيك- يكي شده تر هستند. اما بدين سؤال هنوز پاسخ داده نشده كه آيا نظريه كوانتمي نوع سومي از وحدت هستي شناختي را تشكيل مي دهد و به ويژه نوعي كه (همان طور كه ادعا شده است) تمايز ميدان/ذره را از ميان بر مي دارد و اگر پاسخ مثبت است، چگونه.
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها