اخی چه با حال بود کل کل با امیرالشعرا بر سر این شعر
یادش بخیر ![Smile](images/smilies/smile.gif)
![53](images/smilies/1/53.gif)
داشتم این شعر رو میخوندم گفتم شما هم بخونید ...
تو در جیبت سند داری مگر، مرد سخن آرا ؟
که میبخشی به این و آن سمرقند و بخارا را ؟
به جای بخشش آن ها ، بیا حافظ صوابی کن
به مجنون زبان بسته رسان جوری تو لیلا را
برو پیش نظامی ، خالق افسانه ی لیلی
برایش خواستگاری کن بت مجنون تنها را
بگویش قلب این عاشق میان شعر توخون شد
بیا حل کن نظامی جان تو آخر این معما را !
نمیدانم ولی مجنون خبر دارد زلیلایش
که دارد خواستگارانی، همه پر مایه و دارا
دگر لیلی نه مثل پییشتر در خانه میماند
برای مُد به لندن میرود یا شهر فِرّارا (شهرمعروف مد کیف و کفش وچرم در ایتالیا)
برای پوستش غیر از پاریس شأنش نمیگیرد
دماغش را عمل کرده ، تَوُرُّم داده لب ها را
چو رفتی خواستگاری دم مزن از مهر کم ارزش
بگو مهرش کند مجنون سر و دست و دل و پا را
کلاس دخترک را در نظر گیر و زبان بگشا
نگویی میکند مهرش کلام الله و خرما را !
نگاهش کن چه میپوشد ، ز کفش و پیرهن لیلی
نمیپوشد بَرندی همچو" منگو"، "نکست" یا "زارا " !
لباسش "گوچی" و کیفش "شانل"، کفشش "والنتینو"
جواهر"کارتیه" ،ساعت "رولکس" ، عطرش "نیاگارا"
ز استایلش چه گویم من ؟ سر است از "آنجلا جولی"
به جیبش میگذارد " هیلتون " و "میشل اوباما" را !
به این اوصاف پندارم که وصلی سر نمیگیرد
همان بهتر نهی بیرون تو از این ماجرا پا را...
.....
احسان زارع