در هیاهوی یازدهمین دوسالانه ملی عکس ایران
این نوشته در شماره ۱۴۱ دو هفته نامه ی تندیس بیست و چهارم دی 87 چاپ شده است.
پیش از شروع بحث و بازنگری در ماهیتِ کلی پدیده ای به نام یازدهمین دوسالانه ی ملی عکس ایران، لازم می دانم چند نکته را در ابتدا مشخص کنم:
1ـ نقد دوسالانه ی یازدهم به معنای زیر سؤال بردن تلاش های مثبت صورت گرفته نیست، بلکه تلاشی است در جهت ارائه ی نقاط ضعف آن و آگاهی یافتن از این کاستی ها، تا سبب شود در جهت بهبود آن در آینده، گام های اساسی برداریم. همانطور که شاهدیم بسیاری در این مدت اذعان داشته اند، دوسالانه ی یازدهم دارای نقاط ضعف متعددی است، اما کمتر کسی علل این ضعف ها را ریشه یابی کرده است. واضح است تا زمانی که علل کاستی ها را نیابیم، در آینده نیز در جهت رفع کاستی ها سردرگم خواهیم ماند و چه بسا به اشتباهات فاحش تری، که در جهت رفع نواقص قبلی است، دامن زنیم. برای مثال دوسالانه ی دهم درست گرفتار چنین وضعیتی شد؛ ضعف ها و اشتباهات موجود در دوسالانه ی نهم به درستی درک نشد و برگزارکنندگان در جهت رفع این کمبودها، درِ دوسالانه را بر روی هر عکسی گشودند، که خود سبب آشفتگی و سردرگمی مضاعفی شد. پرواضح است که نقد دوسالانه ی یازدهم به معنای تایید دوسالانه ی دهم نیست. در نگاه من دوسالانه ی یازدهم، در مقایسه با دوسالانه های قبل، جهشی رو به جلو داشته است و اگر ضعفی در آن موجود است تنها با سنجه ی خودش می تواند نقد شود و نه در مقایسه با دوسالانه های قبل.
2ـ انتخاب و ترکیب اعضای شورای سیاست گذاری و داوران این دوسالانه، شاید جز یکی دو جابجایی، کاملا موجه و درست است. اینگونه به نظر می رسد اکثر کسانی که امروزه در روند عکاسی ایران تاثیرگذار هستند و به اصطلاح پیشکسوتان این رشته هستند، در این ترکیب حضور دارند. شاید بتوان گفت عکاسی ایران، با بیش از نیمی از توان خود، در صدد برگزاری دوسالانه ی یازدهم برآمده است. در این صورت اگر ضعفی در این دوسالانه موجود است نباید آن را به دلیل ترکیب اعضای برگزار کننده ی آن دانست؛ یعنی اینکه تصور کنیم که با جایگزینی این افراد با افراد و اشخاص دیگر، کمبودها و کاستی های موجود برطرف می شد. در نتیجه باید، دلیل کمبود ها و کاستی ها را نه در افراد بلکه در طرز تلقی کلی امروز از عکاسی و پدیده ای به نام دوسالانه باز یافت. البته جای هیچ شکی نیست که برگزارکننده گان دوسالانه ی دهم، به دلیل ضعف مدیریتی (مثلا بعد از دو سال هنوز از کتاب دوسالانه ی دهم خبری نیست)، شایسته و بایسته نبود که در این دوسالانه و حتی هیچ نمایشگاه و مسابقه ی دیگر نیز، عضو اعضای سیاست گذاری یا داوری باشند. از طرف دیگر اعضای محترم شورای سیاست گذاری و داوری باید خود را در قبال تمام جریانات و اتفاقات موجود در دوسالانه ی یازدهم مسئول بدانند؛ مثلا شورای سیاست گذاری، ضعف داوری را به پای داوران نندازد، چرا که اعضای داوری توسط همین شورا انتخاب شده است و یا داوران ضعف آثار را به پای روند اجرایی و شورای سیاست گذاری. واضح است که اگر فردی از این اعضا، احساس کرده است که تاثیری در روند برگزاری نداشته و یا اجازه نداده اند که داشته باشد، می توانست با استعفا و کناره گیری اعتراض خود را علنی می کرد، در غیر این صورت موافق اینگونه برگزاری دوسالانه بوده است.
3ـ غیر رقابتی بودن دوسالانه ی یازدهم، از نکات بسیار خوب و شاخص این دوسالانه است. شکی نیست که این غیر رقابتی بودن، از عوامل موفقیت این دوسالانه در جهت ارتقاء مقام عکاس و عکاسی در ایران است، چرا که سبب شده برای تلقی های مختلف و نگرش های متعدد ارزش قائل شود. دوسالانه ای که قرار است نمودار عکاسی ایران و عکاسان یک کشور باشد، باید تعدد نگاه را بپذیرد و قبول کند نمی توان با چنین گستردگی و جامعیتی، منکر جهت گیری ها و آرای متعدد شد. اما از طرفی همین مسئله در جایی دیگر نادیده گرفته می شود؛ در چاپ عکس ها سعی شده است که همه تقریبا یک اندازه باشند. این روند، که اخیرا در اکثر نمایشگاه ها و مسابقات باب شده است، نه تنها به بسیاری از عکس ها لطمه می زند بلکه از همه مهمتر منکر تاثیر اندازه ی عکس در بیان عکاسی می شود؛ یعنی هر عکسی که در هر اندازه ای چاپ شود، تاثیری در بیان آن عکس ایجاد نمی کند. امروزه با نگاهی به آثار پیشرو می بینیم که چنین تفکری کاملا اشتباه است و اندازه ی هر عکس با بیان هر هنرمند رابطه ای مکمل و دوسویه دارد. با علم به این مسئله، تعیین اندازه ی حداقل 30 سانتیمتر در عرض، در فراخوان این دوسالانه، عملی است کاملا غیر حرفه ای و از شورای سیاست گذاری کاملا بعید.
4ـ گرچه یکی از ویژگی های ذاتی عکاسی ماهیت بازتولید آن است، یعنی عکس را می توان به تعداد بسیار زیاد تکثیر کرد، اما نباید از یاد برد که عکاسان در شاخه ای چونfine art ، کاملا بر این جنبه ی عکاسی متمرکز می شوند و آثاری ارائه می دهند که خاصیت بازتولید ثانویه نداشته باشند. بازگرداندن آئورا به اثر عکاسانه، بالا رفتن قیمت تجاری اثر به علت نسخه های کم تعداد آن، قرار دادن عکاسی در موقعیتی پیشتازانه در هنرهای معاصر و... از جمله دغدغه های عکاسانی است که به این شیوه به تولید عکس میپردازند. چنین رویکرد و دیدگاهی در مسابقات و نمایشگاه های عکاسی ما کاملا نادیده گرفته می شود، از جمله در یازدهمین دوسالانه ی عکس ایران. جدا از اینکه عکاسان موظف بودند عکس ها را در اندازهای که کمتر از عرض تعیین شده نباشد ارسال کنند، شاهد بودیم که همین آثار در اندازه ای دو برابر توسط برگزارکننده چاپ شد، که پیکسل ها و گرین های بعضی از آثار، نشان گر این تصمیمات غیر حرفه ای و غیر قابل قبول بود. روندی، که گویا پس از نمایشگاه پنجره های نقره ای، در هر نمایشگاه و دوسالانه ی دیگری قرار است شاهدش باشیم و جالب آنکه برخورد ما به گونه ای است که گویا از سر لطف، عکس عکاس را بزرگ چاپ می کنیم(به بیانی عامیانه به عکاسان حال می دهیم). از این دست تصمیمات، قرار دادن آثار در قاب های شیشه ای بود، که امروزه با توجه به چاپ آثار بر روی بوم، استفاده از قاب های شیشه ای به علت وجود بازتاب های ناخواسته در آن، کاملا بدون دلیل است. این نکته به حدی مهم است که عده ای از عکاسان معاصر در دیگر کشورها از همین بازتاب های ناخواسته در قاب های شیشه ای، استفاده های بیانی می کنند و یا با دلیل و برهان خاص عکس هایشان را در قاب های شیشه ای قرار میدهند. اما واقعا ما چه دلیلی داریم برای هم اندازه کردن عکس ها و ارائه ی آن ها به یک شکل خاص، جز اینکه منکر تاثیرات بیانی چنین نکاتی در عکاسی می شویم، که بیشتر نشانگر بی توجهی ماست. از طرفی ملزم کردن عکاسان به ارائه ی cd آثارشان و مهمتر از آن، چاپ آثاری که قرار است به نمایش گذاشته شود، از روی فایل دیجیتال، منکر تفاوت ماهیت بیانی عکاسی آنالوگ با دیجیتال می شود و حتی منکر تفاوتِ مابینِ ماهیتِ صفر و یک دیجیتال با هالوژن های شیمیایی نقره، در عکاسی آنالوگ. از آثار چندین نسخه چاپ می شود و قرار است سال های بعد به ازای هر استان در کشور نسخه ای از عکس نیز چاپ شود و در این میان معلوم نیست تکلیف آثاری که مثلا بر روی اجسام چاپ می شوند، چاپ هایی یکه، که از تمهیدات سخت لابراتواری به دست می آیند یا اصولا آثاری که روش بیانی نامتعارف تر را اتخاذ می کنند، چه خواهد شد. از طرفی معلوم نیست که تفاوت رفتن به نمایشگاه و دیدن آثار در آنجا، با دیدن کتاب دوسالانه که آثار در آن چاپ شده و یا دیدن آثار در سایت اینترنتی چیست. چنین تصمیماتی نشان می دهد تلقی ما از عکاسی بسیار سطحی و ابتدایی است، در غیر این صورت چنین تصمیماتی هیچ گاه اتخاذ نمی شود.
5ـ بحث خلاقیت و خلاقانه بودن عکس ها، که دوسالانه ی یازدهم نیز بر آن تاکید داشت، متأسفانه به گره کور عکاسی ایران تبدیل شده است. کلمه ی خلاقیت یا عکاسی خلاقانه، که دیرزمانی نیست باب شده است، چنان چالش ها و بحث هایی برانگیخته، که خود ماهیت عکاسی، چنین در ایران مورد چالش قرار نگرفته است. طنز سیاه قضیه در این است، که در دوسالانه ی دهم در کنار ژانرهای خبری، طبیعت، پرتره و... ژانری تعیین می شود با اسم عکاسی خلاق و عکس هایی که در هیچ تعریفی نمی گنجد (البته برای برگزارکنندگان) به این بخش منتقل می شوند. گویا قرار است بخش خلاقیت شامل عکس هایی شود که از شیوه های مرسوم عکاسی یا زیبایی شناسی متداول پیروی نمی کنند و از آن عدول می کنند. مثلا همه میدانند که عکس رئیس جمهور همواره عکسی خبری است! عکس کوه و درختی زیبا همواره عکس طبیعت است! و یا عکس یک ساختمان، معماری است! ولی اینکه مثلا ما قورباغه ای له کنیم و عکسش را بگیریم، تعریفی برایش نداریم و در نتیجه آن را به بخشی حواله می کنیم به نام عکاسی خلاق! قضیه وقتی جالب می شود که وقتی به این بخش دامن می زنیم، می بینیم همه، برای آنکه ثابت کنند خلاق هستند، قورباغه له می کنند و عکس ساختمان و کوه و درخت و رئیس جمهور همان می شود که صد سال پیش بود. از طرفی وقتی با عکس های معاصر غربی روبرو می شویم، درک نمی کنیم که چرا ژانر های پرتره و طبیعت و خبری و... در آنجا بسیار پیشروتر است. تفاوت آنقدر بارز می شود که یا به کل آن ها را پس میزنیم و منکر می شویم و یا تقلیدی جسته گریخته و بی اساس از آن ها می کنیم.
لازم است که امروزه دیگر از به کار بردن واژه ی خلاقیت یا عکاسی خلاقانه پرهیز کنیم. خلق و استفاده از واژه هایی همسان چون نگارش خلاق، سینمای معنا گرا، سینما حقیقت و... که در ایران باب شده است، نشانگر فضای فرهنگی بسته ای است که در خود توان تولید و درک آثار جدید را ندارد و با برچسب زدن بر آثار می کوشد خلاء ناشی از چنین کمبودهایی را پر کند. در صورتی که اگر ماهیت و ذات آثار جدید درک شود، به آسانی می توانیم آن را در ادامه ی روند آثار و ژانرهای قبلی ببینیم و نیازی به برچسب زدن و خلق صفات جدید نداشته باشیم. واژه ی خلاقیت یا عکاسی خلاقانه نیز، که نتیجه ی چنین بدفهمی هایی است، باید از دایره ی لغات عکاسی کنار گذاشته شود. خلاقیت در هر اثر پیشرو و دارای کمالی جزء لاینفک آن اثر محسوب می شود، خصوصا هنگامی که فردی بکوشد اثری خلق کند که دارای بیان هنری باشد. جریانی به اسم عکاسی خلاق یا خلاقانه عکاسی کردن، هیچ جایگاه نظری و عملی تعریف شده و مشخصی در عکاسی ندارد و اصولا جریان نیست. خلاقیت تنها یک صفت و برچسب است که در مورد هر عملی، اعم از عکاسی یا غیر عکاسی، هنر یا غیر هنر، اثری زیبایی شناسانه یا غیر زیبایی شناسانه، قابل اطلاق است. بهتر است اصولا چنین واژه هایی را در فراخوان مسابقات و نمایشگاه ها و خصوصا دوسالانههای عکس به کار نبریم و یا اگر منظور ما، از به کار بردن چنین واژه هایی، این است که شرکت کنندگان عکس های کارت پستالی و یا روزنامه ای (منظور شیوه هایی نخ نما که سالیان سال در عکاسی تکرار می شود) نفرستند، بهتر است از توضیحاتی چون «عکس های ارسالی در جهت بیانی نو و یا دیدگاهی جدید در عکاسی باشند.» و یا «عکس هایی مد نظر است که با دیدی نو و یا با رویکردی جدید به عکاسی خلق شده باشند.» استفاده کنیم. استفاده از واژه هایی چون خلاقیت و یا عکاسی خلاقه، سبب می شود عده ای فکر کنند، مثلا در عکاسی طبیعت یا مستند نمی شود خلاقیت به خرج داد، در حالی که همین عکاسان توجه ندارند در ژانری که عکاسی می کنند، می توان رویکردی جدید و دیدی نو اتخاذ کرد و در همان ژانر، اثری زیبایی شناسانه خلق کرد و یا اگر اصولا منظور ما چیز دیگری است، می توان از واژه هایی چون fine art ، Postmodern، Stage و یا... که دارای تعاریف مشخص تری نسبت به واژه ای بی ریشه و اساس به نام خلاقیت در عکاسی هستند، استفاده کنیم.
6ـ متأسفانه بر خلاف دوسالانه های قبل، اهمیتی به مباحث نظری پیرامون عکاسی در این دوسالانه نشان داده نشد و جلسات نظری پیرامون دوسالانه و نظریه های معاصر در عکاسی برگزار نشد. در این زمینه نمایش فیلم، جلسات سخنرانی، کارگاه های آموزشی و دعوت از عکاسان و صاحب نظرانِ صاحب سبک در عکاسی معاصر جهان، می توانست بسیار مفید و مثمر ثمر واقع شود؛ مثلا دعوت از تری برت که یکی از نقاط قوت دوسالانه ی نهم بود.
برای پرداختن به یازدهمین دوسالانه ی ملی عکس ایران، بد نیست در ابتدا ببینیم هدف از برگزاری خودِ پدیده ای به نام دوسالانه چیست؟
اگر نگاهی به رویدادهای جاری در عکاسی کشورمان بیاندازیم، خواهیم دید به تعدادی بسیار زیاد نمایشگاه عکاسی، در طول سال در کشور برگزار می شود. از طرفی به بهانه های مختلف، مسابقات عکاسی موضوعی نیز برگزار می شود، که به سبب کم هزینه بودن برگزاری نمایشگاه عکس نسبت به دیگر هنرهای تجسمی و بصری، در هر نهاد و ارگان و زمینه ای در کنار جشنواره ها، نمایشگاه عکسی نیز برگزار می شود. همچنین مجلات عکاسی، که ظاهرا نسبت به جمعیت جامعه ی عکاسی ایران از نظر تعداد کافی به نظر می رسند، در طول سال به چاپ آثار عکاسان می پردازند. سایت ها و فتوبلاگ های شخصی را نیز اگر به حساب آوریم، به نظر می رسد که تعداد عکس های تولید شده در سال نسبت به امکاناتی که برای ارائه و به نمایش گذاشتن آن ها فراهم شده، کم تر است. به بیانی دیگر پتانسیل به نمایش گذاشتن عکس و در نتیجه تولید آن در کشورما بسیار زیاد است. اما وقتی با پدیده ای به نام دوسالانه مواجه می شویم، شاهدیم خواست عکاسان برای به نمایش گذاشتن عکس های خود در آن، بسیار بیشتر از سایر امکاناتی است که در اختیار دارند. دلیل چنین خواستی سود مادی حاصل از قبول اثر و ارائه ی آن در دوسالانه نیست، چرا که شاهدیم جشنواره های متعدد دیگر با جوایز بهتری در سال برگزار می شود، اما استقبال و خواست حضور در آن به اندازه ی اتفاقی به نام دوسالانه نیست. چنین به نظر می رسد که تلقی عکاسان از دوسالانه، جایگاه و کانالی به حق، برای ارزش گذاری واقعی اثری عکاسانه است و البته با توجه به دوسالانه های قبلی، محملی به عنوان سنجه ی هنری آثار عکاسانه. شاهدیم که مثلا عکاسان خبری با اغماض در آن شرکت می کنند و عکاسان آماتور (منظور عکاسانی که از راه عکس گرفتن درآمد چندانی کسب نمی کنند) با شور و شوقی مثال نزدنی. پس دوسالانه برای شرکت کنندگان محملی می شود، که معمولا نهادهای اصیل و معتبر دارای آن هستند و تعریف و تلقی آن ها از عکاسی کاملا معلوم است.
از طرفی می بینیم که دوسالانه ی عکاسی ایران، دارای چنین جایگاهی نیست، چراکه با عوض شدن شورای سیاست گذاری آن، تلقی اش نسبت به عکاسی عوض می شود، در برپایی مداوم و مستمر آن هیچ اطمینانی نیست و از همه مهمتر چون نهادی دولتی است اصولا امید چندانی به ثبات آن نیست. چنین است که اگر عکاسی، اثرش در دوسالانه پذیرفته شود، با آن هم سو می شود و اگر پذیرفته نشود، کاملا به خود حق می دهد که اثر او توسط برگزارکنندگان درک نشده است و در این میان کسی نیست که بپذیرد اثر او فاقد ارزش های لازم برای ارائه در دوسالانه بوده است، چراکه از طرفی ماهیت این ارزش های لازم نیز اصلا مشخص نیست. در دیگر سو برگزارکنندگان همواره تأکید داشته اند که دوسالانه ی عکس، محملی برای نشان دادن برآیند عکاسی ایران در طی دوسال گذشته است. بانگاهی دقیق می بینیم چنین خواستی هیچ گاه عملی نخواهد شد، چرا که مثلا در خود همین دوسالانه نیمی از توان عکاسی کشور چون خود عضو شورای سیاست گذاری و داوری بوده اند، نمی توانستند در دوسالانه شرکت کنند، از طرفی بسیاری از دیگر عکاسان مطرح، به دلیل تجارب گذشته و اشکالات متعدد در برگزاری دوسالانه های قبلی، حاضر به شرکت مجدد نیستند و اصولا مخاطره نمی کنند و یا با اغماض شرکت می کنند. در نتیجه شاهدیم که اندک آثار موفق و قابل اشاره در طول سالیان سال در عکاسی ایران، در دوسالانه حضور ندارند و یا اگر حضور دارند در هیاهوی دوسالانه گم می شوند و به فراموشی سپرده می شوند، چراکه هنوز دوسالانه جایگاهی به عنوان سنجه ی عکاسی کشور ندارد. از طرفی برگزارکننده ی دولتی، برای ماهیت عکاسی و عکس، به خودی خود، ارزشی قائل نیست و بیشتر در صدد است تا استفاده های موضوعی و مناسبتی از رسانه ی عکاسی کند، که این امر تلاش های صورت گرفته در جهت ارتقای هنر عکاسی را به تعویق می اندازد. با توجه به چنین خواست های متفاوتی، انتظار هیچ جریان سازی از دوسالانه و یافتن پایگان محکم و ثابتی برای آن نیست و دوسالانه بدل می شود به تمام نمایشگاه ها و گالری ها و مسابقاتی که در طول سال برگزار می شود و پذیرفته نشدگان نیز پس از دیدن آثار پذیرفته شده، چندان حسرتی به دل راه نمی دهند. برگزار کنندگان نیز، در طول سالیان بعد مجبور خواهند شد با در نظر گرفتن جایزه های چشمگیر و چشم نواز، عکاسان را برای شرکت ترغیب کنند، در نتیجه بخش اعظم بودجه ی برگزاری که می تواند صرف ارتقای عکاسی مملکت شود، صرف هزینه های جانبی و بدون دستاورد می شود.
این نوع داوری شتاب زده نیز، که در مسابقات اخیر باب شده است و در دوسالانه نیز شاهد آن بودیم، سبب سردرگمی و جریان سازی های غلط درعکاسی کشور می شود و نه تنها دوسالانه محملی نمی شود برای ارائه ی آثار جدید و خلاق، بلکه مکانی می شود برای بایگانی عکس هایی که در طول سال بارها و بارها در مسابقات دیگر شاهدش بوده ایم و یا عکس هایی که تقلیدی بسیار سردستی و فکر نشده از آثار عکاسان غربی هستند. برای مثال در دوسالانه ی امسال، 12495 قطعه عکس شرکت داده شده بود که در دو روز داوری شد. اگر برای مثال فکر کنیم که در هر روز 8 ساعت پیوسته و مداوم و بدون وقفه و حتی بدون بحث، به دیدن آثار اختصاص یافته باشد، در نتیجه هر عکس در 5/4 ثانیه دیده شده است؟!! در چنین حالتی چه اتفاقی خواهد افتاد؛ واضح است که عکس هایی به دوسالانه راه خواهند یافت که دارای چند خصوصیت باشند:
1. توسط اعضای هیئت داوران قبلا دیده شده باشند و با رویکرد عکاس کاملا آشنا باشند.
2. تقلیدی از سبک های عکاسی مرسوم و یا عکس های عکاسان شناخته شده برای داوران باشند.
3. دارای ظاهری نامتعارف باشند که سبب شود اندکی بیشتر تأمل برانگیزند؛ مثلا اتفاقی عجیب در عکس افتاده باشد و یا قطع عکس کمی با بقیهی آثار فرق کند و یا فرمی نامتعارف را به نمایش بگذارد.
واضح است عکس هایی با خصوصیات بالا، سبب می شود دوسالانه ی عکس محملی شود برای عکس های به کرات دیده شده، آشنا به دید داوران و یا دارای رویکردی صرفا فرمالیستی. از دیگر سو چون داوران امسالِ دوسالانه، خود از اساتید عکاسی هستند و در طول سالیان سال عکاسان و نظریات عکاسان غربی را در کلاس های درس شان تدریس کرده اند و کاملا به این مقولات آشنا هستند، دوسالانه مملو است از عکس های تقلیدی که به سبک عکاسان غربی گرفته شده است و صد افسوس که تقلیدی است سردستی و فکر نشده. دوسالانه ای که بیشتر، برآیندی است تقلیدی، از عکاسان مختلفی از انسل ادامز، اگوست ساندر، ماریو جیاکوملی و کارتیه برسون گرفته تا رابرت ادمز و جان فال و ویلیام اگلستون و.... جالب آنکه عکاسی صحنه پردازی شده (stage photography)، که اخیرا در ایران طرفداران بسیاری یافته، به سبب دشواری در اجرا در کار عکاسان ایرانی مشهود نیست، برای همین تقلیدها بسیار راحت طلبانه، سرسری و بسیار ضعیف از لحاظ تکنیکی و اجرا می باشد. لازم به ذکر است، اهتمام عکاسان نسل جدید برای آگاهی یافتن از مباحث نظری و آشنایی با عکاسان معاصر تاثیرگذار در عکاسی غرب، خود جای امیدواری دارد و نکتهی مثبتی است که در سالیان گذشته در میان عکاسان نسل قدیم کمتر شاهدش بودیم. البته بسیار بهتر است که چنین تاثیرپذیری هایی بیشتر فکر شده و کار شده باشد تا سرسری و باری به هر جهت.
در میان چنین آشفتگی که بر فضای دوسالانه حاکم است، واضح است تکلیف عکس هایی که در جهت بیانی نو و با رویکردی جدید خلق شده اند چه خواهد شد؛ تنها معدود آثاری از این دست در دوسالانه ی امسال فرصت حضور یافته اند، دوسالانه ای که قرار است محملی شود برای عکس هایی با رویکردی خلاق.
البته همانطور که تعدادی از برگزارکنندگان و داوران اذعان داشته اند، توان عکاسی ما در همین حدی است که در دوسالانه شاهدش بودیم و عکس هایی که در دوسالانه پذیرفته نشدند، چندان بهتر از آثار پذیرفته شده نبودند. هرچند بدون دیدن آثار پذیرفته نشده، قضاوت در این مورد نادرست است اما اگر فرض را بر این بگذاریم، که بضاعت عکاسی ایران در همین حد است، باز هم نمیتوان بر این شیوه ی برگزاری و داوری ایراد نگرفت. نمایشگاه ها، مسابقات، مجلات، دانشگاه ها و نهاد هایی که در رابطه با عکاسی هستند، از تاثیرگذارترین عوامل عکاسی محسوب می شوند و رابطه ی عکاسی با چنین نهادهایی کاملا دوسویه است. وقتی ما در دوسالانه ی عکاسی کشور شاهد چنین تلقی های سرسری و بی پایه ای از عکاسی هستیم، دیگر چه انتظاری می توان از کلیت عکاسی کشور داشت. اگر فقط چند قطعه عکس معدود و قابل قبول پذیرفته می شد، بسیار بهتر بود تا عکس هایی بر روی دیوار روند که هیچ جایگاهی در عکاسی معاصر و امروز جهان ندارند. برگزاری دوسالانه و تایید چنین عکس هایی خواسته یا ناخواسته بر خیل عظیم عکاسان جوان و نو پا تاثیرگذار است و این تاثیرپذیری ها، چندان اشاعه می یابند که وقتی به خود می آییم، می بینیم عکاسی نداشته ی ما، باز هم ندار است.
برای گریز و رهایی از چنین وضعیتی، راهکارهای مختلفی وجود دارد که می تواند مورد بررسی قرار گیرد و به اجرا در آید. البته تا زمانی که بر وضعیت موجود پافشاری کنیم و خواهان تغییر نباشیم و شرایط حاضر را مناسب بدانیم، طرح چنین راه کارهایی را بی ثمر می دانم.
ارایهی عکسهای بالا که شباهت زیادی با تعدادی از عکسهای دوسالانهی یازدهم دارد، به این منظور نیست که عکاسان حاضر در دوسالانه، چنین عکسهایی را دیده و دست به تقلید زدهاند و یا حتی آگاهانه آنها را به چالش کشیدهاند، بلکه این عکسها روشن میسازند که با این نوع داوری و برگزاری دوسالانه، بیشتر بر جریانات و روشهایی در عکاسی تاکید میشود، که به کرات دیده شده و عکاسی معاصر آنها را پشت سر گذاشته است و با تاثیر پذیری و تکرار آنها، توسط عکاسان جوان تر، این روند همچنان ادامه خواهد یافت. از طرفی، با اتخاذ چنین رویکردی که در دوسالانه شاهدش بودیم، عکسهایی که در جهت بیانی نو و با رویکردی تازه خلق شده باشند، نادیده گرفته میشوند و یا در هیاهوی دوسالانه گم خواهند شد.
وبلاگ نویسنده