خاطرات مشترک... (شما یادتون نمیاد)‎

[ماهین]

شما یادتون نمیاد ،ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشان که زبون می زدی خوش رنگ تر می شد .
شما یادتون نمیاد،تو فیلم ساز دهنی مرد با دوچرخه تو کوچه ها دور می زد و می خوند :دریاااااموجه کاکا...دریا موجه .
شما یادتون نمیاد ،جمعه شبا سریال جنکجویان کوهستان رو ،فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد ،یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود .(من و داداشمم داشتیم !)
شما یادتون نمیاد ،موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم .
شما یادتون نمیاد،آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست ؟ اونا یه درس عقب تر باشن.
شما یادتون نمیاد ،دبستان که بودیم ، هر چی که می پرسیدن و می موندیم توش ،می گفتیم ما تا سر این جا خوندیم !
شما یادتون نمیاد ،چرخ و فلکی که چرخ و فلکش رو میاورد و 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست می چرخوندش .
شما یادت نمیاد ، بازی اسم فامیل . میوه : ریواس ...غذا: ریواس پلو ...!
شما یادتون نمیاد ، تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم ، معم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو میگشتیم و می گفتیم : خانوم اجازه ...دفترمونو جا گذاشتیم !!!
شما یادتون نمیاد ،ماه رمضون که می شد اگر کسی می گفت من روزه ام بهش می گفتیم : زبونتو در بیار ببینم راست می گی یا نه !
شما یادتون نمیاد ، ابتدایی که بودیم ، می ایستادیم تو صف ...بعد ناظممون می گفت یه جوری بگید مرگ بر امریکا که صداتون برسه امریکا ...!! ما هم فکر میکردیم امریکا کوچه بغلیه ، از ته جیگر داد می زدیم ...!