ظ پیدا نکردم با عرض معذرت با ط مینویسم
(دوستان همینطوری حرف انتخاب نکنید به فکر اونی که میخواد با این کلمه شروع کنه باشید)
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
براستی طلب آزادگی ز سرو چمن
ب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
ظالم شدهام گر من، وین نفس خطاکارم / زانست که آن دلبر، یک بار رخش نگشاد
یا رب! رخ خود بنما، ویرانه کن این دل را / تا من بزنم ناگه، یک جست به رکنآباد!
این بخاطر این بود که منم برا ح خیلی گشتم. تازه میخواستم ژ بدم دلم سوخت.
بردي از يادم ، دادي بر بادم ، با يادت شادم
دل به تو دادم ، در دام افتادم ، از غم آزادم
دل به تو دادم ، فتادم به غم
اي گل بر اشك خونينم مخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز
ف
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
.
.
.