بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > زبان ادب و فرهنگ کردی

زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و .... kurdish culture

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #211  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


عایشه تُرجانی:
بنت علامه ملا علی قزلجی تُرجانی، خواهر ملا حسن و ملا حسین قزلجی، از زنان عالمه و عارفه کرد بوده که تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است.
«از محضر پدر خود حداکثر استفاده کرده و از همه علوم متداول آن عصر بهره کافی گرفته و به اخذ اجازه تدریس نایل آمده و پس از آن تا آخر عمر در تعلیم و تربیت طبقه نسوان و همچنین جوانان ذکوری که از اقوام نزدیک وی بوده‌اند ساعی و کوشا بوده است .. در نتیجه جودت قریحه و هوش سرشار و حافظه قوی و اطلاعات کافی، کمتر کسی را یارای مناظره علمی و دینی با وی بوده است. حتی برادرانش ملا حسن و ملا حسین که هر دو از فضلا و مدرسین معتبر عصر خود بوده‌اند، او را در هوش و استعداد و کثرت محفوظات بر خود برتری داده‌اند»
مشاهیر، ج 2، ص 134
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #212  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شیخ‌زاده سیده درخشنده خانم مردوخ (آیتی) (1332 ـ 1397 هق):
شیخ‌‌زاده سیده درخشنده خانم ـ‌ شنی خانم ـ بنت گرامی حضرت آیت‌الله شیخ محمد مردوخ کردستانی، از زنان عارفه و فاضله و ادیبه و هنرمند کرد بوده است. وی در دوم اردیبهشت 1293 هجری شمسی در سنندج ولادت یافته و در یکم فروردین ماه 1356 شمسی در در همان زادگاه خویش روی در نقاب خاک کشیده و همین شهر در ضلع غربی بیرون آرامگاه حاج ماموسای نودشی، بر فراز تپه شرف الملک (گورستان شیخ محمد باقر) مدفون گردیده است. وی عفیفه‌ای بوده است از تبار مشایخ مردوخی کردستان اَردلان که قرآن، گلستان و بوستان سعدی، و دیوان حافظ شیرازی را در محضر والد ماجد و دانشمندش فراگرفته و ادبیات فولکلوری زبان کردی را از خانواده مادریش ـ خاندان شیخ مصطفی تختوی مردوخی ـ تحصیل نموده است. شیخ زاده درخشنده خانم روایتگر دهها افسانه و داستان و حکایت کردی، و نیز مجموعه‌ای غنی از پند و امثال و نکات شیرین ادبی بوده است. همچنین در چندین رشته هنری صنایع دستی از قبیل نقاشی بر پارچه، گلدوزی، ملیله‌دوزی، پولک دوزی، منجوق دوزی و گلابتون دوزی ماهر بوده و بجز اینها، بر طب سنتی و خواص گلها و گیاهان شفابخش احاطه داشته است. سیده درخشنده خانم زنی بوده است بسیار باایمان و معتقد به خدا و آخرت و پیامبر و قرآن و شعائر اسلامی. وی افزون بر این خصال حمیده، از دوستداران سینه‌چاک خاندان پیامبر (ص) بوده است. شیخ زاده درخشنده خانم هیچگاه از نماز و قرائت قرآن و ذکر ادعیه مأثوره غفلت نورزیده و نام اولیاء الله و مشایخ کبار و پیران طریقت، به ویژه حضرت شیخ حسام‌الدین نقشبندی (قدس سره)، همواره عطر کلامش بوده است. آثاری که از این حکیمه نامدار کرد بجای مانده، عبارتند از: روایتهایی مشتمل بر داستانهای فولکلوری کردی که توسط این حقیر نگارنده بر نوار کاست ضبط گردیده و بازنویسی شده و بخشی از آن انتشار یافته است. از جمله داستانهای کردی روایت شده توسط ایشان، حکایتی است موسوم به «چیروکی مریه‌می زه‌رد و سووری» که توسط اینجانب در شماره 38 مجله کردی ئاوینه در سال 1377 منتشر گردیده است.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #213  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


در فاصله سده‌های دوم تا چهارم هجری قمری
قرن دوم هجری قمری


1 ـ حَفصَه کُردیّه: از زنان پارسای کرد در قرن دوم هجری قمری است. وی تا پایان نیمه دوم قرن دوم در قید حیات بوده است.
«عُمری را در ملازمت و خدمتگزاری شعوانه ـ عارفه قرن دوم ـ سپری کرده و از برکت صحبت وی از مراحل فنای نفس و پشت پا زدن به علایق دنیوی گذشته، و به صفای قلب و حضور دایم نایل گشته، و در زهد و تقوی شهرت به سزایی داشته» مشاهیر، ج 1، ص 5

سِتَّه لُبابَه کُردی:
از زنان بافراست اوایل قرن دوم هجری قمری بوده است.
«دختر یکی از فرمانروایان مقتدر اکراد موصل، مادر مَروان بن محمد بن مروان بن حَکَم، از ملوک اموی است که در نیمه اول قرن دوم می زیسته است» مشاهیر، ج 2، ص 4
قرن ششم هجری قمری

فـَخرُالنـِّساء شَهده دینـَوَری (485 ـ 574 هق):
شهده بنت ابونصر احمد بن فرج بن عُمر اِبری دینوری است. وی عالمه و محدثـّه و مدرّسه و خوشنویس کرد مقیم بغداد بوده و به جهت برخورداری از حُسن خط و انشاء به (شهدة الکاتبه) اشتهار یافته است.
«طالبان دانش، از اناث و ذکور، هر روز در جلسه درس وی حاضر شده و استفاده کرده‌اند .. صدای دلنشینی هم داشته است. همسر شهده مردی دانشمند و ادیب بوده است از اهل بغداد به نام ثقة‌الدوله علی بن محمد مشهور به ابن الانباری» مشاهیر، ج 1، صص 48 ـ 49

قرن هفتم هجری قمری

امّ محمّد حَکاری (وفات 714 هق):
ام محمد بنت یوسف از اهالی حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.

زینب اسعردیّه (حوالی 625 تا 705 هق):
زینب بنت سلیمان بن احمد اسعردی، عالمه و محدثه کرد مقیم قاهره بوده است.

قرن هشتم هجری قمری

فاطمه حَکاری (683 ـ 757 هق):
فاطمه بنت ابراهیم بن داوود بن نصر، عالمه و محدثه کرد بوده است.

جُوَیریه خاتون حَکاری (693 ـ 783 هق): جویریه بنت احمد بن احمد بن حسین، خواهر اَسماء خاتون حکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«با علمای این فن ـ علم حدیث ـ جلسات بحث و گفتگو داشته» مشاهیر، ج 1، ص 108

اَسماء خاتون حَکاری (715 - 770 هق):
اَسماء بنت احمد بن حسین حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.

قرن نهم هجری قمری

اَمَةالله خاتون حَکاری:
امة‌الله بنت ابوالعلاء بن شهاب‌الدین کَُردی، از اهالی حَکاری، عالمه و ادیبه و مدرّسه کرد بوده است.
«به زنان و دختران درس ادبی و دینی داده و حدود 60 سال زندگی کرده است. از بین مردان نیز کسانی چون مؤلّف الضَّوء اللامع، سمت شاگردی او را داشته‌اند. مشاهیر، ج 1، ص 127

عائشه جَزَری:
عائشه بنت شمس‌الدین محمد بن الجزری، از اهالی جزیره واقع در کردستان ترکیه، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«بانویی دانشمند از خاندان جَزَریهاست .. در پشت پرده طالبان را درس داده و تا اواسط قرن نهم حیات داشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124

فاطمه جَزَری:
فاطمه بنت شمس‌الدین محمد بن الجزری، خواهر عائشه جزری، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.
«این بانو قرآن مجید را تمامی از حفظ داشته .. و مانند خواهرش طلبه را از ذکور و اناث درس می داده و در نیمه دوم قرن نهم درگذشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124

سَلمیٰ خاتون جَزَری:
سَلمیٰ بنت شمس‌الدین محمد ابن الجَزَری، فاضله و راویه کرد بوده است.
«در هوش و استعداد و حافظه قوی کم‌نظیر بوده و در ثلث اول قرن نهم دنیای فانی را وداع گفته است» مشاهیر، ج 1، ص 121

فاطمه خانم گورانی (794 ـ 873 هق):
فاطمه بنت بدر محمد بن الجمال گورانی از احفاد خضر گورانی، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.

قرن دوازدهم هجری قمری

زَیبُ النـِّساء زیور گـَرّوسی:
شاعره کرد زیب النساء از خانزادگان علی شکر (گروس کنونی) بوده و در اواسط قرن دوازدهم می زیسته است.
«در غزل سرایی و هجو طبع غرّایی داشته و اشعار بسیاری گفته که تعداد کمی از آنها باقی مانده است. سه بیت زیر از اوست:

دور باد از تن سری کارایش داری نشد
کور به چشمی که لذت بین دیداری نشد

حیف از عمامه زاهد که با صد پیچ و تاب
رشته تزویر گشت و تار زنـّاری نشد

در دیار دوستی بی‌قدری (زیور) ببین
پیر شد (زیب النساء) او را خریداری نشد


مشاهیر، ج 1، ص 229
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #214  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



محمد قاضی
محمد قاضی، از پیشکسوتان ترجمه در ایران است. تلاش وی در طول بیش از نیم قرن در جهت آشنایی خوانندگان ایرانی با بزرگان ادبیات جهان باعث شد که هر کسی که در کار کتاب باشد ولو کم و گهگاه با نام محمد قاضی آشنا باشد.
کارنامه‌ی ترجمه‌های وی نزدیک به 70 اثر، از جمله: مادر، از پرل باک؛ دن کیشوت، از سروانتس؛ سپید دندان؛ از جک لندن؛ شاهزاد ه و گدا از مارک تواین؛ شازده کوچولو از آنتون دو سنت اگزوپری، و زوربای یونانی از کازانتزاکیس را در بر می‌گیرد
محمد قاضی در ۱۲ مرداد ماه سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در مهاباد به‌دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در سال ۱۳۰۷ در آن شهر به پایان رساند و چون در آن زمان در مهاباد دبیرستان وجود نداشت به شغل آموزگاری مشغول شد. در همان اوان با شخصی به نام عبدالرحمان گیل که از کردستان عراق به مهاباد بازگشته بود آشنا شد. او دو زبان عربی و فرانسه را می‌دانست و قاضی با تلاش فراوان نزد او الفبای زبان فرانسه را آموخت.
در سال ۱۳۰۸ به تهران آمد و در سال ۱۳۱۸ موفق به اخذ دانشنامه‌ی لیسانس از دانشکده حقوق در رشته قضایی شد. او در طول این دوران همیشه جزو بهترین شاگردان زبان فرانسه بود
در همان زمان با ترجمه‌ی اثری کوچک از ویکتور‌هوگو به نام کلود ولگرد، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و یک‌سال بعد فیلمنامه‌ای از دن‌کیشوت را ترجمه کرد و پس از آن ۱۰سال ترجمه را کنار گذاشت
وفور ترجمه‌های نارسا و مبهم موجود در سال‌های دهه‌ی ۲۰ انگیزه‌ای برای پایان دادن به وقفه‌ی ۱۰ ساله‌ی قاضی در ترجمه ادبی بود. در آن زمان به دلیل ترجمه‌های سنگین و مشکل آثار فلسفی نویسنده‌ی نامدار فرانسوی آناتول فرانس، نوشته‌های وی در ایران خواننده‌هایی نداشت
در سال ۱۳۲۹، پس از صرف یک سال‌و نیم وقت روی کتاب جزیره‌ی پنگوئن‌ها از آناتول فرانس، قاضی برای یافتن ناشری برای چاپ این ترجمه دچار مشکلات فراوان شد. چون هیچ ناشری حاضر نبود فروش خود را با چاپ اثر از نویسنده‌ای که در ایران طرفداری نداشت به مخاطره بیاندازد.
تلاش قاضی برای چاپ این اثر بعد از سه سال نتیجه داد و این ترجمه به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، شناخت متفاوتی از آناتولی فرانس به مردم ایران ارایه کرد. در واقع با این ترجمه آناتولی فرانس به یک‌باره از ردیف نویسندگان بی‌بازار که کتابشان را در انبار کتاب‌فروشان در ایران خاک می‌خورد درآمد. در این‌باره نجف‌دریابندری در روزنامه‌ی اطلاعات آن‌زمان مطلبی با عنوان مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد نوشت.
در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولو نوشته‌ی دوسنت‌اگزوپری را ترجمه کرد که تا سال ۱۳۶۹ سیزده بار تجدید چاپ شد.
در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ با ترجمه‌ی دوره‌ی کامل دن کیشوت از شاهکارهای ادبیات جهان موفق به اخذ جایزه‌ی بهترین ترجمه‌ی سال از دانشگاه تهران شد.
محمد‌علی‌ جمالزاده، در مورد این ترجمه گفته است: اگر سروانتس فارسی می‌دانست و می‌خواست دن کیشوت را به فارسی بنویسد از این بهتر نمی‌شد.
در نمونه‌ای از شیوایی کلام و روانی قلم قاضی در این ترجمه می‌خوانیم:
«من عاقبت خواهم مرد و برای اینکه توفیقی مطلوب نه در حیات و نه در ممات نداشته باشم در اندیشه‌ی خویش لجوج و پابرجا خواهم ماند. یعنی خواهم گفت که عشق ورزیدن همیشه بر حق بوده و هست و آزادترین دل آن دل است که بیش از همه طوق بندگی بندگان عشق را به گردن دارد. سلطان عشق با درد و رنجی که به ما روا می دارد امپراطوری خود را در امن و امان می دارد.».

از مشخصات کار قاضی می‌توان از دقت، تعهد و وسواس وی در انتخاب آثار نام برد. معیار وی در انتخاب آثار ادبی روشنگری فکر خواننده بود. یعنی این‌که یک اثر بتواند مردم را با افکار نو و انسان‌دوستی و آزادی خواهی و مبارزه با خرافات و استبداد آشنا کند.
از دیگر ویژگی‌های کار وی امانت‌داری در نگه داشتن سبک مولف در عین وفاداری به متن اثر است. این مساله با توجه به تنوع زیاد ترجمه‌های وی دارای اهمیت فوق العاده‌ای است. چرا که قاضی معادل فارسی سبک نویسندگان بیشماری از نیکوس‌کازانتزاکیس که نویسنده‌ای شوخ‌طبع و شیرین‌بیان است تا رومن رولان که نویسنده‌ای خشک و جدی بود را یافته بود.
این موفقیتی بود که کمتر مترجمی به آن دست یافته است. ارایه‌ی ترجمه‌ی آثار نویسندگان مختلف با سبک‌های گوناگون غالبا به نحوی بوده که سبک نگارش همه یکی بوده و گویی که همه‌ی این کتاب ها را یک نویسنده نگاشته است. قاضی اما زبان مناسب ترجمه‌هایش را یافته بود. چنان که کوچکترین شباهتی بین ترجمه‌ی شازده کوچولو از دوسنت اگزوپری و ترجمه‌ی مهاتما گاندی از رومن رولان دیده نمی‌شود. چرا که در همه یک سبک و سیاق و شیوه نگارش و سبک نویسنده حفظ شده است.
پس از بازنشستگی قاضی به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمه‌ی کتاب‌های با خانمان از هکتور مالو، ماجراجوی جوان از ژاک ژروند و زوربای یونانی از نیکوس‌کازانتزاکیس است.
او بیش از نیم قرن، تلاش خود را در راه ترجمه ادامه داد و با اینکه از سال ۱۳۵۴ به دلیل سرطان حنجره از سخن گفتن محروم شد و تنها به وسیله‌ی دستگاه حرف می‌زد ولی کار ترجمه را ادامه می‌داد. خود می‌گفت:«روزی که ترجمه نکنم، آن روز مرده‌ام.» قاضی در طول حیات فردی پر‌تلاش، سرزنده، سرخوش و فروتن بود.
در پایان مقدمه زوربای یونانی پس از شرح شمه‌ای از شیطنت‌های زوربای یونانی خود نتیجه می‌گیرد که: حق این بود در پشت جلد کتاب به جای زوربای یونانی ترجمه محمد قاضی بنویسند: زوربای یونانی به ترجمه زوربای ایرانی.
محمد قاضی در ۲۴ دیماه ۱۳۷۶ در سن ۸۵ سالگی چشم از جهان فروبست و در شهر زادگاهش مهاباد به‌خاک سپرده شد. یادش گرامی و روانش شاد.
برگرفته از:
سرگذشت ترجمه‌های من، از: محمد قاضی
دمی با قاضی و ترجمه، از: عرفان قانعی‌فرد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #215  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مستوره ئه‌رده‌لان (اردلان)

ماه شرف خانم مستوره‌ اردلان ویا به‌ اختصار مستوره‌ اردلان زاده ۱۱۸۴) ۱۸۰۵(، درگذشته‌ ۱۲۲۷) ۱۸۴۸.( شاعر، نویسنده‌ و تاریخ‌نگار کردایرانی بود.
وی در شهر سنندج در غرب ایران چشم به‌ جهان گشود و از شاهزادگان دربار اردلان به‌ مرکزیت سنندج بود. زبان‌های کردی، فارسی و عربی را نزد پدرش ابوالحسن بیگ قادری آموخت. همسرش خسروخان اردلان حاکم امارت بود و با مرگ وی امارت اردلان دچار دخالت‌های قاجار شد. با هجوم قاجار به‌ امارت اردلان در سده‌ ۱۹، مستوره‌ همراه با خانواده‌اش به‌ امارت بابان در سلیمانیه‌کوچ کردند. پسرش رضا قلی‌خان، جانشین خسروخان توسط قاجارها به‌ زندان افتاد. دویستمین سالگرد وی در اربیلدر طی جشنواره‌ای به‌ یاد وی برگزار شد...
پیشینه
ابوالحسن بیگ پدر ماه شرف خانم از سوی پدر از خوانین درگزین همدان بود که جد بزرگ آنان قادر نام زمان شاه سلطان حسین صفوی (۱۷۲۲-۱۶۹۳ / ۱۱۳۵-۱۱۰۵) از همدان به سنندج مهاجرت کرده‌است. میرزا عبدالله رونق این مهاجرت را در سال ۱۱۲۰ هـ.ق مطابق ۱۷۰۸ میلادی نوشته‌است، بخش دیگری از درگزینی‌ها به سلیمانیه عراق کوچ کردند و امروز محلهٔ درگزین به نام آنان است. حاج رجبعلی کلانتر جد بزرگ مستوره در زمان احمد خان فرزند سبحان وردی خان مصادف با حکومت نادر شاه (۱۷۴۳-۱۷۴۰ / ۱۱۵۶-۱۱۵۳) مرد با نفوذی در دستگاه حکومت اردلان‌ها بوده‌است. محمد آقای ناظر کردستانی پدربزرگ مستوره یکی از شخصیت‌های بلند مقام بود که پنجاه سال همعصر با چند تن از والیان مسئولیت آرامش داخلی و مرزهای کردستان و دخل و خرج و اداره ولایت را بر عهده داشته و در تمام جنگ‌ها به همراه خسروخان بزرگ به جنگ و پیکار مشغول بوده‌است
زندگی
ماه شرف خانم در سال ۱۲۲۶قمری (برابر با ۱۱۸۴خورشیدی و ۱۸۰۵میلادی)، زمان حکومت امان الله خان والی در خانواده اهل فرهنگ قادری در سنندجبه دنیا آمد و به تحصیل و تربیتش همت گماشتند و برخلاف سنت دیرین و جاری زمان، ماه شرف خانم را هم سطح با مردان به آموختن علوم متداول زمان تشویق و ترغیب نمودند، دیری نگذشت که این زن توانمند و با استعداد در ردیف ادیبان و سخن سنجان قرار گرفت و در عفت و پاکدامنی و آشپزی و خانه داری و خصایص و صفات خاصهٔ زنانگی جزو زنان مجرب و کارکشته گردید.
مستوره با ذوق و قریحهٔ شعریش توانست با سرودن قصائد نغز و غزلیات آبدار با شاعران نامدار زمان خود مقابله کند و در تاریخ نویسی پا به پای مورخین در عرصهٔ وقایع نگاری جلوه نماید. میرزا علی اکبر منشی دیوان غزلیات مستوره را بیست هزار بیت دانسته‌است. میرزا علی اکبر وقایع نگار در شرح حال او می‌نویسد: سزاوار است نام مستوره به خاطر فضل و کمال و خط و ربط و شعر و تاریخ نگاری اش در ردیف زنان برجسته و مورخین نامدار قرار گیرد.
ماه شرف خانم در هفده سالگی به اجبار به عقد و ازدواج خسرو خان فرزند امان الله خان بزرگ درآمد. میرزا علی اکبر منشی می‌نویسد: «مستوره چون شأن و شایستگی خود را برابر با مردان روزگار می‌دانست از این مواصلت و مزاوجت امتناع داشت تا اینکه خسروخان پدر و جد او را همراه چند تن از بستگان به زندان انداخت و ابوالحسن بیگ را مجبور به پرداخت جریمهٔ سی هزار تومان نمود و شرط استخلاص آنان را منوط به عقد مستوره نمود، مستوره به ناچار بدین مزاوجت تن در داد و جز تسلیم در مقابل استخلاص پدر و جدش راه دیگری نداشت در حالی که خسرو خان پیش تر با حسن جهان خانم بیست و یکمین دختر فتحعلی شاه ازدواج کرده بود و از او سه پسر به نام‌های رضا قلی خان، امان الله خان و احمد خان و سه دختر به نام‌های خانم خانم‌ها که زن اردشیر میرزا برادر محمد شاه قاجار بود و دیگری عادله خانم همسر حسین خان والی شیراز و سومی آغه خانم داشت.
حسن جهان خانم زنی بود ادیب و شاعر و سیاستمدار و صاحب قدرت و مسلط بر زندگی خسروخان. مستوره بیشتر اوقات خود را به مطالعه و سرودن شعر و نوشتن تاریخ می‌گذرانید و چون خسرو خان نیز شاعر بود بیشتر او را بدین کار تشویق می‌نمود، رفته رفته مستوره به خسروخان علاقه مند شد. ماه شرف خانم در میان شاعران فارسی زبان با یغمای جندقی ارتباط شعری داشت و با سید عبدالرحیم مولوی که از بزرگان مکتب شعر گورانی است آشنا بود زیرا هر وقت سید عبدالرحیم مولوی به دیدار دوستانش غلامشاخان و رضا قلی خان به سنندج می‌آمد از مستوره نیز دیدن می‌کرد و او را تشویق می‌نمود تا شعر کردی گورانی بگوید. اشعار مستوره به علت پختگی و استحکام و زیبایی در کردستان بابان دست به دست می‌شد، نالی شاعر معروف کرد سورانی سرا در اشعارش ضمن ستایش مستوره با گوشه و کنایه و طنز می‌خواست از حرمت او بکاهد اما برخلاف میلش موجب اشتهار و معروفیت مستوره در شعر و ادب گردید.
برخی براین عقیده‌اند که‌ برخی از شعرای سورانی‌سرا به علت اینکه مستوره شعر کردی نمی‌گفت ناراحت بودند و غزلی را سروده به او نسبت دادند به این مطلع:
  • گرفتارم به نازی چاوه‌کانی مه‌ستی فه‌تتانت
  • بریندارم به زه‌خمی سینه‌سوزی تیری موژگانت
در منطقه کردستان اردلانتا آن تاریخ و بعدها سرودن شعر کردی سورانیمرسوم نبود.
البته‌ برخی آن غزل را از مستوره‌ میدانند و آن را نمادی برای درهم شکستن آداب و رسوم مردسالاریآن زمان می‌دانند .
با سفارش‌هایی که مرتب مرحوم سید عبدالرحیم مولوی در سرودن اشعار کردی به مستوره می‌نمود، بعید به نظر می‌رسد که مستوره از قول و گفته او سرپیچی نموده و شعر کردی گورانی نسروده باشد، بعید نیست که هنوز اشعار کردی‌ای از مستوره در زوایای منازل یا بیاض‌هاو جُنگ‌ها و اوراق پراکندهٔ قدیمی موجود باشد.
دوران خوش بختی و آرامش روحی و به قول مستوره روزگار اعتبارش چندان طولانی نبود، زیرا خسرو خان در سال ۱۲۵۰ هـ.ق به عارضه کبدی گرفتار و پس از دو ماه مریضی در سن بیست و نه سالگی درگذشت، مرگ همسر و داغ از دست دادن برادر جوان ناکامش ابوالمحمد که در سن بیست و دو سالگی وفات یافت، علاوه بر اینکه نشاط و شادابی جوانی را از او سلب نمود، ضربات روحی زیادی بر پیکر نحیف و ضعیف او بر اثر دو ماه مریض داری و شب نخوابی، وارد ساخت و او را به سوی انزوا و عزلت و مطالعهٔ کتب دینی و تالیف کتاب عقاید کشانید.
مستوره سالیانی را به تنهایی در میان خانوادهٔ جانشینان خسروخان گذرانید. میرزا عبدالله رونق در شرح حال مستوره می‌نویسد: «در سنهٔ ۱۲۶۳ به علت فَترت ولایت، با خویش و عشیرت که یکی از آنها حقیر بود جلای وطن اختیار و در ملک بابان و خاک روم سکونت قرار داده و بار سفر آخرت را در آن مقام گشاده دست اجل گریبان حالش را گرفته بسوی گلشن جنان کشید و در جوار زهرا آرمید
در یک تذکره شعرای کردی چاپ عراق آمده: «جنازهٔ مستوره را از سلیمانیه به نجف انتقال دادند» ممکن است کلمه‌ای از نوشتهٔ میرزا عبدالله رونق در اینجا ترک و از قلم افتاده باشد و منظور آن باشد: «در جوار زوج زهرا آرمید
آثار
مستوره‌ اردلان چندین کتاب شعر نوشت. تاریخ اردلان او به عنوان یکی از متون شیوای فارسی شناخته شده‌است. اشعار پراکنده‌ای نیز به‌ گویش گورانیزبان کردی از او بجا مانده‌است.
آثار مستوره عبارت‌اند از:
  • ۱- دیوان اشعار که به فارسی سروده شده و در حدود دو هزار بیت است و سه بار به چاپ رسیده‌است، چنانکه چاپ اولش در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به همت حاج شیخ یحیی معرفت»اعتضاد الاسلام«و اسدالله خان کردستانی در تهران انجام گرفته، چاپ دوم به کوشش احمد کرمی سلسله نشریات»ما«در سال ۱۳۶۳ در تهران. چاپ سوم به وسیله آقای صدیق صفی زاده بوره که یی که بیست غزل کردی سورانی را به نام مستوره در پایان اشعار فارسی بدان افزوده که جز یک غزل منسوب فوق الذکر بقیهٔ اشعار برای مردم کردستان ناآشنا و فاقد اعتبار علمی و تحقیقی است.
  • ۲- تاریخ اردلان: این کتاب معروفیت و ارزش علمی و اجتماعی مستوره را دو چندان نموده زیرا تا اواخر قرن نوزدهم میلادی در تمام خاورمیانه در عرصهٔ تاریخ نویسی خصوصا کردشناسی در میان زنان جز مستوره کسی به این کار نپرداخته‌است، این اثر ارزشمند در سال ۱۹۴۷ میلادی مطابق ۱۳۲۶ شمسی به وسیله مرحوم ناصر آزادپور در سنندج به چاپ رسید.
  • ۳- عقاید مستوره: این کتاب که رسالهٔ کوچکی از عقاید مستوره در مذهب اهل سنت شافعی است بر ارزش شخصی و عقاید دینی وی می‌افزاید و به جرات می‌توان گفت در میان زنان تا این زمان کسی به چنین تالیفی نپرداخته‌است.
در زمستان ۸۵ در اربیل عراق کنگره بزرگداشت مستوره اردلان برگزار شد و در آنجا ده کتاب منتشر شد. کتاب مستوره برگهایی از تاریخ سر به مهر نوشته جمال احمدی آئین و ترجمه کردی آن از عدنان برزنجی و کتاب شرعیات مستوره با تصحیح جمال احمدی آئین و مقدمه نوید نقشبندی و ترجمه کردی آن از نوید نقشبندی از این کتابها بود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #216  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شیخ محمود برزنجی

شیخ محمود برزنجیسلیمانه ای ، ملقب به ((ملک)) و مشهوربه ((نه مر)) ، فرزند شیخ سعیدبن شیخ محمد احمد مشهور به ((کاک احمد شیخ)) بن شیخ محمود نوده ی ، از سادات برزنجه و رؤسای بزرگ عشایر کرد و یکی از راد مردان نامی و رجال سامی تاریخ کردستان است ؛که به سال خاندان علم ودین و شرف تربیت یافت و پس از ختم قرآن کریم نزد شاعر مشهور کرد ، زیور افندی ، به آموزش زبانهای فارسی و عربی و ترکی و برخی دروس دینی پرداخت . او چون به سن رشدرسید ، جوانی 1302 ه.ق برابر با 1884 میلادی در محله (( کانیسکان )) شهر سلیمانیه به دنیا آمد . مادرش آمنه نام داشت و از خانوادۀ شیخ بابا رسول برزنجی بود.
محمود در شجاع و تیرانداز و سوار کاری ماهر بود در عین حال از علوم دینی اطلاع کافی داشت و به زبانهای رایج سخن می گفت .
پدرش شیخ سعید از مردان محترم و بسیار با نفوذ بود که به دلیل قدرت و محبوبیتش مورد توجه سلطان عبدالحمید ثانی ( جلوس 1293 ، خلع 1327 ه.ق ) قرار گرفت و دو بار از سوی سلطان عثمانی به استانبول دعوت شد . در سفر دوم _ که به سال 1324 ه.ق اتفاق افتاد محمود نیز پدر را همراهی می کرد و در این سفر بود که سلطان عبدالحمید کلید و رمزتلگراف مستقیم با خودش را به شیخ سعید اهدا کرد ، که این در واقع بزرگترین خلعت پادشاهی بوده است .
نفوذ فوق العادۀ شیخ سعید در دستگاه عثمانی موجب خوف حکمداران موصل و حزب افراطی اتحاد و ترقی شد و به توطئه آنها _ که داستانی طولانی دارد _ شیخ سعید و چند از نزدیکان او از جمله شیخ احمد پسرش ، روز دوم ماه شوال سال 1326 ه.ق در شهر موصل به شهادت رسیدند .
شیخ محمود _ که در زمان حیات پدرش به خوبی استعداد و لیاقت خود را نشان داده و محبوبیت زیادی کسب کرده بود _ پس از واقعۀ موصل ، بنا به درخواست عموم ، در جای شیخ سعید نشست و از همان ابتداگروه زیادی از مردم بدو گرویدند و از مردم بدو گرویدند و از در اطاعتش در آمدند .دراین دوران ، کاردانی ، خوشرفتاری با مردم ، رشادت و مردانگی و نیز نفوذ دینی ودنیوی شیخ محمود ، موجب جلب توجه و حمایت اکثر عشایر اکراد دور و نزدیک شد و روز به روز بر دامنۀ شهرت و قدرتش افزود ؛ تا آنکه جنگ اول جهانی ( 1914 تا 1918 میلادی ) در گرفت .
در سال 1915 نیروهای چند ملتی دولت بریتانیا به قصد اشغال خاک عراق ، در فاو و بصره پیاده شدند و به طرف شمال پشروی کردند . دولت عثمانی لشکری به مقابله ایشان فرستاد و از شیخ محمود هم طلب کمک کرد . شیخ بانگ جهاد سر داد و در مدت کوتاهی ، نیروی شامل 1800 سوار 300پیاده را آورد و در منطقه (( شعیبه )) به دشمن سید و به نیروهای عثمانی پیوست .
جنگ شعیبه هشت ماه طول کشید . در این نبرد لشکر عثمانی شکست خورد و نا چار به عقب نشینی شد . در طول جنگ ،تنها از جبهۀ شیخ محمود بود که خبر پیروزی می ریسید و عاقبت هم چون دستور عقب نشینی صادر گردید ، هرچند خود شیخ زخمی شد ؛ اما به نیروهایش آسیب زیادی نرسید و پیروزمندانه به سلمانیه برگشت. مقارن همین زمان ، خبرحملۀ روسها به شهر های مریوان و پینجوین و روستاهای اطراف و تصرف خانقین و رواندازو غارت و چپاول مردم آن نواحی رسید و معلوم شد که قزاقها قصد تصرف سلیمانیه را نیزدر سر دارند . شیخ محمود که تازه به سلمانیه بر گشته بود _ بی درنگ مهیای جنگ شد ولشکرش را به حدود مریوان و پینجوین رساند.
روسهای که چنین دیدند ،صفوت بیگ نامی را _ که پیشتر حاکم سلمانیه و از اعضای حزب اتحاد و ترقی بود و سپس به لنینگزاد گریخته بود _ مأمور کردند که با شیخ محمود وارد مذاکره شود و او را زیاری رساندن به عثمانیها منصرف کند . چه در آن صورت استقلال کردهای تحت فرمان دولت عثمانی را دولت روسیه حمایت خواهد کرد.
شیخ محمود در جواب انزجار خود را از نحوۀ رفتار روسها با مردم در مناطقی که تصرف کرده اند اعلام میدارد و نخستین و شرط برای مذاکره با ایشان را دست کشیدنشان از تجاوز و جبران خسارات وارد شده بر مردم عنوان می کند . سپس به صفوت بیگ خطاب می کند که : تو ما را میشناسی ! هر که با ما دست دوستی دهدبا او دوستانی یکرنگیم و اگر دشمنی کند ، در برابرش دشمنانی سخت کوشیم .
این پاسخ به روسهابرخورد و از سر خشم و غرور هجومی تازه را به سوی جنوب و غرب آغاز کردند . شیخ محمودو سوارانش با شجاعت در مقابلشان ایستادند و پس از جنگ سخت ، آنان را شکست دادند ونا چار به عقب نشینی و ترک مواضع کردند .
افسران و سربازان ارتش عثمانی پس از این پیروزی ، به عنوان غنیمت جنگی به غارت اموال مردم پرداختند و چون برخی از سران عشایر مقاومت کردند ، ایشان را دستگیر کرده ، قصد اعدامشان را داشتند .
شیخ محمود از این عمل برآشفت و دستور داد هرچه زودتر دستگیرشدگان را آزاد کنند .
جنگ اول جهانی شایدبیشتر از هر جای دیگر کردستان را پایمال کرد و مردمش را دچار فقر و گرسنگی و بیماری گردانید .چراکه درگیریهای مکرر و خانمانسوز در نواحی مختلف این سامان ، ضمن اینکه موجب از بین رفتن کشتزارها و علوفه و دامهای این مناطق شده بود ، دست به دست شدناین سرزمینها بین لشکرهای بیگانه و تاراج هربارۀ هریک از این نیروها ، همه را ازهستی ساقط کرد ، توش توانی برایشان با قی نگذاشته بود .در همین حال تبلیغات گستردهو امکانات از هر لحظ فراوان انگلیسها بود که هر جا قدم می گذاشتند ، پیش از هر چیزبه توزیع مواد غذایی و مداوای مردم می پرداختند و در عین حال به هر یک از ملیتهای زیر پرچم عثمانی وعدۀ حکومت آزاد و مستقل می دادند و با این روشها خود را در نظراقشار مختلف مانند فرشتۀ نجات بخش انها تصویر کرده بودند .
از آن طرف 1914 میلادی، دولت عثمانی امتیاز استخراج نفت موصل را به دولتهای آلمان و انگلیس واگذار کرده بود ؛ که با شروع جنگ کار آن متوقف شد و پیشرفت متفقبن در جنگ ، موجب عقد قرار داد (( سایکس _ پیکو )) ( بین مارک سایکس انگلیسی و ژرژ پیکوی فرانسوی ) در سال 1916میلادی گردید .در این قرار داد _ که در واقع توافقنامه ای بر سر تقسیم بلاد عثمانی بود _ شرق ترکیه سهم روسها می شد ، قسمت اعظم عراق به انگلیس میرسید و شمال غرب عراق و کشور سوریۀ کنونی ، زیر پرچم فرانسه می رفت . دلیل چشم پوشی انگلیسیها از نفت موصل و واگذاری آن به فرانسه در قرار داد مذکور ، این بود که نمیخواستند با روسیه تزاری مرز مشترک داشته باشند .و چون در اکتبر سال 1917 میلادیاوضاع روسیه دگرگون شد و بلشویکها صحنه های خارجی را خالی کردند ،انگلیس آن پیمان را بی اعتبار خواندو پس از باز یهای سیاسی بسیار ،در سال 1918 ، لوید جورج انگلیسی و کلیمانسوی فرانسوی از سوی دولتهایشان به توافق رسیدند که ولایت موصل و توابع آن را انگلیسها اداره کنند و در عوض سهمی از نفت عایدی آنجا را به فرانسه بدهند. سون در بدو ورود کارشرا بی اعتنایی به شیخ محمود و بد رفتاری با مردم شروع کرد و خواست تا به این وسیله همه را مرعوب کند و به باور خود مطیع گرداند . شیخ مدتی را مدارا کرد و کج خلقیها وبهانه تراشیهای سون را نادیده گرفت ؛ اما پس از چندی اطمینان یافت که این نوع برخورد از خود سری او نبوده و بیانگر تغییر سیاست انگلیس است . مردم نیز از دستزورگویی عوامل انگلیسی و نوکرانش به جان آمده بودند و پی در پی به شیخ محمود واطرافیان شکایت می بردند.
شیخ ابتدا نامه ای به ویلسون نوشت و در آن ضمن اظهار تأسف از بی توجهی دولت بریتانیا نسبت به تعهداتش ،از ایشان خواست تا هرچه زودتر در صدد جبران مافات برآیند و مردم را بیش از آن نسبت به خود بدبین نکنند ؛ چه در غیر این صورت برای او راهی جز توسل به نیروی مردم برای طبیعی ترین حقوقشان باقی نخواهد ماند .
این اقدام بی نیجه ماندو نامۀ شیخ محمود را پاسخی نیامد ؛ نا چار اطرافیان و سران عشایر هم پیمانش را آگاه ساخت که خود را برای جنگ با اجنبی آماده کنند .سپس محمود خان دزلی را با لشکری ازمردان مسلح اورامی به ناحیۀ (( شارباژیر )) فراخواند و دستور داد تا هر چه زودتر به نام زیارت مرقد کاک احمد شیخ، وارد شهر سلیمانیه شوند . میجر سون چوناز حرکت این لشکر اطلاع یافت ، نا مه ای به شیخ محمود نوشت و از و تقاضا کرد که اجازه ندهد که محمود خان با بیش از ده سوار غیر مسلح داخل شهر شود . شیخ اعتنایی نکرد و لشکر به راه افتاد . سون شتابزده به این بهانه که می رود همسرش را از بصرهبیاورد ، گرینهاوس را رد جای نشاند و ضمن راه حکم دستگیر کردن محمود خان دزلی را به فرمانده لشکر ، میجر دانلیس داد.دانلیس با سپاهی متشکل از 2000پیاده و 400 سوار ،به مقابلۀ محمود خان رفت و در تاریخ19/5/1919 ، جنگ سختی در گرفت که دو روز طولکشید و به شکست نیروهای انگلیسی انجامید و در روز 21/5/1919 لشکر محمود خان فاتحانه به سلیمانیه رسید .
تقریبا" تمام انگلیسیهایی را که در شهر اقامت داشتند مردم دستگیر کردند و جمع این افراد با عدهای که در جنگ اسیر شده بودند به حدود 250 تن می رسید. که از آن میان جز هفت افسرانگلیسی و پانزذه افسر هندی ، دیگر مأموران و سربازان هندی و عرب و افغانی آزادشدند . اسامی افسران باز داشت شدۀ انگلیسی به قرار زیر است :
میجر گرین هاوس ، جانشین حاکم سیاسی _ کاپیتان دوگلاس ، معاون حاکم سیاسی _ کاپیتان هولت ، معاون سیاسی _ کاپیتان رایت ، معاون سیاسی _ میجر دانلیس،فرمانده نظامی _ میجر شکوفیل و کاپیتان بوند ، حاکم سیاسی (( چه مچه مال ))
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 06-16-2014 در ساعت 11:11 AM
پاسخ با نقل قول
  #217  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


جمشید عندلیبی

جمشید عندلیبی در سال 1336در شهر قروه در استان کردستان دیده به جهان گشود. موسیقی در خانواده آنها موروثی بوده و خانواده مادری و پدری ایشان اهل ذوق و ادب و موسیقی بودند. از شش سالگی زیر نظر برادرانش تعلیم موسیقی را آغاز کرد و در ادامه تا دوازده سالگی در کلاسهای فرهنگ و هنر کردستان مشغول فراگیری موسیقی بودکه به عضویت ارکستر موسیقی ایرانی کردستان در آمد . ایشان یکبار گفته اند که موسیقی را نواختن ساز آکاردئون شروعکردهو سپس با علاقه عجیبی که به نی پیدا می کند نی نوازی را ادامه می دهد.

در سال 1354 وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می شود و به تحصیل در دوره موسیقی ادامه می دهد. در این مدت از محضر استادانی چون شادروان نور علی برومند و دیگر استادان زمان خود بهره فراوان می برد.
وی ردیف موسیقی سنتی ایرانی مشهور به ردیف میرزا عبداله را نزد شادروان نورعلی خان برومند و محمدرضا لطفی و ردیف آوازی عبد اله دوامی را نزد شادروان محمود کریمی و ناصح پور و تکنیک ردیف آوازی را نزد محمد رضا شجریان فرا گرفت.

از سال 1356 همکاریخود را با گروه شیدا ، در رادیو ایران آغاز کرد . وی در سال 1357 با همکاری هنرمندانی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان ، ناصر فرهنگ فر و علی اکبر شکاری،کانون فرهنگی هنری چاوش و گروه عارف را بنیاد نهادند. عندلیبی در ادامه فعالیتهای هنری خود کنسرتهای زیادی در داخل و خارج از کشور و از جمله کشورهای اروپایی و کانادا و آمریکا اجرا کرده است که گاه به صورت تکنوازی و سه نوازی و گاهی به صورت گروه نوازی به همراهی استاد شجریان یا علیرضا افتخاری بوده است.
حاصل این کنسرتها کاست هایی است که با نام نی نوا ، حکایت نی ، پیام نسیم ، سروچمان ، دل مجنون ، آسمان عشق ، یاد ایام ، رسوای دل و..... به بازار عرضه گردیده است.

کاست های مونس جان( با صدای ؟)و مهمان تو ( با صدای علیرضا افتخاری ) نیز ثمره فعالیتهای او در زمینه آهنگسازی می باشد.
با این همه وی از کارهای تحقیقی ، فرهنگی غافل نمانده و آلبومهای دو کاسته و سه کاسته شامل بازسازی آثار استاد صبا و ردیف میرزا عبدالله را در دسترس هنرجویان قرار داده است.
عندلیبی از هنرمندان برجسته هنر نی نوازی است چراکه هم در زمینه گروه نوازی و تکنوازی از تکنیکی بالا برخوردار است و هنر نوازندگی اش شیرین و دلپذیر و چشمگیر است.
جمشید عندلیبی در بیشتر آثار استاد شجریان یه عنوان تکنواز ، همنواز و یا سازنده چهارمضراب یا قطعه حضور داشته و اجرای او در کاست هایی که در بالا معرفی شد ستودنی است.
وی همچنین در بسیاری از آثار ارکسترال و موسیقی ملیاز جمله موسیقی متن سریال امام علی (ع)ساخته استاد فرهاد فخرالدینی حضوری شایسته داشته است.
همنوازی نی او با سه تار استاد ذوالفنون بسیار جذاب و سوال و جواب های نی و سه تاردر آثار اجرا شده نظیر مهمان تو و مجنون درخور تأمل است.
یکی از ویژگی های هنری او و همچنین برادرش محمد جلیل عندلیبی ، توجه به موسیقی محلی و فولکلور کردستان و سایر مناطق ایران است. این ملودی ها در آلبومهای بی کلام پاییز نی زار و همچنین آلبوم بابا طاهر ( با صدای افتخاری ) به خوبی مشهود است.
آلبوم پاییز نی زار که یکی از آثار برجسته جمشید عندلیبی تلقی می شود ، طرفداران و منتقدان خاصی دارد ؛چرا که در این آلبوم ساز نی در کنار سازهای الکترونیک خود نمایی می کند و قطعاتی در مایه های محلی و ردیفی برای این تلفیق اجرا شده اند. وی هدف از این کار را معرفی ساز نی به جوانان و نوجوانانی که علاقه مند به موسیقی های جدید و ریتمهای تند هستند اعلام کرده است.
به هرحال حدود سی سالحضور جمشید عندلیبیدر عرضه های مختلف موسیقی ، منجر به خلق آثاری شد که نشان داد علیرغم وجود هنرمندانی چون استاد کسایی و یا موسوی راه نی نوازی همچنان ادامه دارد و نی می تواند بیش از گذشته در انواع موسیقی کارایی و توانمندی داشته باشد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 06-16-2014 در ساعت 11:16 AM
پاسخ با نقل قول
  #218  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بزرگان کرد(باستان و جهان) [گه وره پیاوانی کورد(بزرگان کرد) ]

دیائه کوو: پاشایی گه وره ی کورد ی ئیران و سه ر پاشای میدیایی.

دیاکو: شاه کرد ایران و سرسلسله ی حکومت ماد.

زه ردووشتی په یه مبه ر: حه زره تی زه ردووشت( دروودی له سه ر بی) ته نیا پیه مبه ری کورد له کاتی که دیار نابی له شاری شیز یا گه نجه ک له دایک بووه. زه ردووشت یا زه ر تووشتره کوری پوورووشه سپه. په رتووکی گه وره ی زه ردووشت ئه ویستا بی که به زمانی کونه ی کوردی نووسیه. ئه م په رتووکه یه کیک له کیتابه کانی ئه سمانیه. به داخه وه ئیستاکه که سی په ره ی ئایینی زه ردووشتی نه ستینی و ئه م ئایینی گه وره به راو له بین چوون ری به ری.

زرتشت پیامبر: حضرت زرتشت ( درود بر او باد ) تنها پیامبر کرد است که در زمانی نا مشخص در شهر گنجه یا شیز به دنیا امده است. زرتشت یا زرتشتره پسر پورشسب می باشد. کتاب بزرگ ایشان اوستا می باشد که به زبان کردی قدیمی نوشته شده است. این کتاب بزرگ یکی از کتاب های آسمانی است. متاسفانه امروز دیگر کسی به دین زرتشت نمی گرود و این دین بزرگ به سوی نابودی کشیده می شود.

باربود: موسیقازانی زور گه وره ی کورد له زه مان ساسانی دا.

باربد: موسیقی دان بزرگ کرد زمان ساسانی.

مانی: نه قاشیکه ر و ره نگه پیامبه ری کورد.

مانی : نقاش و احتمالا پیامبر کرد.

په رین: ئافره تی زانای کوردی ئیرانی. کچی گوبادشا.

پرین: زن دانشمند کرد ایرانی و دختر قباد شاه ساسانی.

ئازاد: یه که م ئافره تی کوردی ئیرانی که له سالی ۱۱ کوچی مانگی دا موسولمان بو.

آزاد: اولین زن کرد ایرانی که در سال ۱۱ هجری مسلمان شد.

پووران خاتوون : ئافره تی زانا و ئه ستیره ناسی كۆرد له ساڵی ۱۹۲ی كۆچی مانگی دا له دایك بووه.

پوران خاتون : زن دانشمند و ستاره شناس کرد که در سال ۱۹۲ هجری قمری به دنیا آمده است.


پووراندۆخت: شێڕژنێ كورد و پاشاێ ساسانی

پوراندوخت: شیرزن کرد و پادشاه ساسانی

بۆزۆرگمێهر: وه زیری گه وره ی كوردی ساسانی.

بزرگمهر : وزیر بزرگ کرد ساسانی.

داره مرواری : ئافره تی به ناوبانگی كورد.

دار مروارید: زن مشهور کرد.

سه ڵا‌حه دینێ ئه یووبی: مه زنی به ناوبانگی كورد كه شاری ئورشه ڵیم بۆ مۆسۆڵمانه كان ئازاد كردوه.

صلاح الدین ایوبی سردار مشهور کرد که توانست شهر اورشلیم را برای مسلمانان آزاد کند.


نادێر شاێ هه وشار: پاشاێ كوردێ ئێران و سه رپاشای ئه فشار( هه وشار)

نادر شاه افشار: پادشاه کرد ایران و سرسلسله ی افشار یا هه وشار


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #219  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


فرج الهی خان بيچرانلو
آخرين ايلخاني کردخراسان

شادروزامانی-مشهد


يکي ديگر از مشاهير کرد در صد ساله اخير که نقش موثري در جريانات سياسي، نظامي خراسان بزرگ داشته و بيشتر او را با قيام معروفش در زمستان 1320 مي شناسند. مرحوم فرج اله خان بيچرانلو از خوانين مطرح و مقتدر خراسان است که به سال 1320 با تکيه بر سوابق تاريخي ايل بزرگ زعفرانلو و همچنين بهره برداري از زمينه مساعدي که جور و ستم نظام پهلوي بر جاي گذاشته بود، توانست به مدد ياران مسلح خود کليه واحدهاي نظامي خراسان شمالي را خلع سلاح و شهرهاي قوچان، فاروج، شيروان، بجنورد، جاجرم، آشخانه، اسفراين و دهستان هاي تابعه سرحدچون گيفان، راز و جرگلان را تصرف وحکومت نظامي را ساقط و قدرت را به سران ايلات کرمانج واگذار نمايد. اين اقدام متهورانه او باعث شد تا قواي نظامي ارتش از مشهد و تهران به فرماندهي سرتيپ محمدنخجوان با استعداد يک تيپ سرباز، 31 دستگاه کاميون فورد و ملزومات نظامي سنگين واردخراسان شمالي شده تا فرج اله خان سرکوب گردد. فرج اله خان نيز فورا به سواران خودآماده باش اعلام مي کند و در کوه هاي هنامه در کمين سرتيپ، مستقر مي شوند. اماوساطت علي منصور استاندار وقت خراسان و صلاحديد برخي از بزرگان کرد خراسان چون تاج محمد خان بهادري، آيت الله نجفي قوچاني و رحيميان عمليات نظامي في مابين مسکوت وموضوع قيام فرج اله خان در جلسه اي با حضور سران عشايري خراسان، استاندار وفرمانداري شهرهاي قوچان و بجنورد مطرح و به خواسته هاي فرج اله خان رسيدگي و وی نيزملزم به تحويل تعداد 700 قبضه زاندارم ها به لشکر شرق مي شود. ماجراي روياروييسرتيپ نخجوان با فرج اله خان در کتابي به نام خاطرات يک سرباز به قلم خود سرتيپ نخجوان به تفصيل آمده است. اما ما در اين مقاله به زندگي سراسر مبارزه فرج اله خانو دفاع او از مردم تهيدست و محروم خراسان شمالي و در برابر يورش ناجوانمردانه ازبکها و ترکمنان اشاره خواهيم کرد.

«
بيچرانلوها» ازايلات کرد خراسان هستند که کيکانلو هم ناميده مي شوند. علل اين تغيير نام ها در طول زمان به درستي مشخص نيست که از چه عواملي نشات گرفته اند، شايدحوادث تاريخي، نقل و انتقالات، فراز و نشيب هاي سياسي و ... هرچه هست در موردبيچرانلوها بارها نام ايلي آن ها متغيير شده است. بر اساس اسناد تاريخي و گفته هاي معمرين اين ايل نام اوليه آن ها کيکاني بوده اما پس از مدتي به «گوپانان» ياگوپانلو برگشت خورده است. در مورد گوپانان معتقدند که چون در شهر گوپانان دارابگردجزو بزرگان دربار ساسانيان بوده اند به گوپاني مشهور شده اند که اين نام تا سال هاي 1200 هجري قمري هم در قباله خواها بعضاً به کار مي رفته است اما از سال 1200 هجري قمري به اين سمت واژه کيکانلو و گوپانلو حذف و به ترخواني ها شامالي معروف شده اند. اما از سال 1260 هجري قمري بيچري يا بيچرانلو پديد آمده که در اسناد خطي اين ايل هم فراوان به چشم مي خورد. اما ناگفته نماند که مرکز حکومت از گذشته هاي دور روستاي قلعه بگ بوده که از سابقه چهارصد ساله برخوردار است. قلعه بگ مرکز حکومت محمدجانبيگ کيکانلو، نياي فرج اله خان، بوده که روستا را به شکل قلعه نظامي با چندين برجديده باني به سال 1120 هجري قمري تاسيس نموده . از بزرگترين رجال و مشاهير بيچرانلودر چهارصد ساله اخير بايد از کساني چون: جان بگ بيچرلو وزير قوچيان شاه عباس کبير،مرتضي قلي خان بيچرلو حاکم کرمان، بيجي بگ بيچرلو حاکم کرمان، حاج سليمان بيچرانلوحامي نادر شاه افشار، حسن بگ کيکانلو حاکم سرحد، آقاجان بگ گوپانلو حاکم سرحدقوچان، حيدرخان شاملو حاکم ايل کيکانل، بالي بگ شاملو حاکم ايل، ابوطالب بگ، کريمخان، رمضان خان سرحدي، علي خان بیگ و فرج اله خان بيچرانلو نام برد که در کتاب« مرزداران شمال خراسان» هم سرگذشت زندگي اين قهرمانان بيان شده است.

و اماچون حکومت به سال 1300 خورشيدي به فرج اله خان واگذار گرديد اوج هرج ومرج داخليايران و يورش ناجوانمردانه روس ها و ترکمانان و هجوم به نقاط مرزي ايران بود. زندگياين قهرمان کرد خراسان تمامش به مبارزه و جنگ گذشت که هر روزش شايد گوياي تصاويرياز زندگي آن روز کردها باشد،‌ سال ها پاسبان مرزهاي ناآرام شمال شرقي بود و خودبارها ديده و شنيده بود حکايت رنج و اسارت مردمان شمال شرقي خراسان و خود به چشمديده بود مرارت و حرارت بگ سردار و حسن قلي و تحفه گل فيروزه اي را پس به خاک ايران سوگند خورد که «قي تاش» انتقام داغ ديده گان را از گستاخان ناجوانمرد بگيرد و کارش را با اولين زدوخوردها در گليل با سربازان روسي شروع نمود که به واقعه «بارغ» معروف است. اين جنگ مابين دويست نفر از سربازان روس که قصد تصاحب صد گله گوسفند عشايرقوچان و شيروان را داشتند در کوه هاي گليل به سال 1309 روي داد که طي آن فرج الهخان به اتفاق ده نفر ديگر از يارانش دو شبانه روز به جنگ و تعقيب و گريز مي پردازندو چون فرج اله خان با کمين گاه ها و ارتفاعات کوهستان گليل کاملاً آشنا بود بر حريفطماع پيروز مي شود و 120 نفر از افسران و سربازان روس را نابود و موفق به بازگرداندن عشاير کرد خراساني از خاک روسيه به همراه گله ها و احشام آن ها مي شوندکه در اين جنگ به «سرداربارغ» معروف مي گردد. اما حماسه ديگر فرج اله خان جنگ باترکمانان ياغي بود که در سحرگاه يک روز زمستاني به ناگاه بر روستاهاي مرزي گيفان وتکمران و قوشخانه حمله آورده و مردم را مورد چپاول قرار داده و موجب غارت مغولانهاي در قلاع سرحدي مي شوند و عده اي را نيز به اسارت مي گيرند تا باج بستانند چون خبر به فرج اله خان مي رسد به اتفاق سواران مسلح ترکمانان را در يکه شاخ تکمرانمشاهده و گردان چهارصد نفري ترکمانان را تخريب و سواران فراواني را از ترکمانان دستگير مي کند و دشمن را تا داخل خاک روسيه ترکمنستان تعقيب مي کند و چون عمليات ترکمن ها را ناشي از تجاوز مرزي مي داند و بزرگان نقاط مرزي را احضار و دستور ميدهد تا روستاي آدينه قلي را در کنار مرز(شمال شرق بجنورد) مبدل به قلعه نظامي ومرکز پست مرزي سرحدي مي شود. از ديگر اقدامات متهورانه فرج اله خان مقابله باخوانين ديگر بوده که سرداران و راهزناني را به جان مردم محروم مي انداختند و خود رااز سايه پرورش چنين ياغياني به مال اندوزي و تن پروري روزگار طي مي کردند. مردم ازگوشه و کنار و ولايات هرگاه که به فرج اله خان مراجعه مي نمودند. فرج اله خان بدون فوت وقت به ياري آن ها مي شتافت شايد بزرگترين عمليات او جنگ با يکي از ياغيان معروف بود که در نوع خود تبديل به نقطه اي تاريخي شده است. نبرد او با لاهاک خان ياسالارخان فرمانده پادگان نظامي مراوه تپه که بر عليه دوات دست به شورش گسترده اي ميزند و با قواي نظامي به سوي بجنورد گام برمي دارد و در اولين اقدام پادگان بجنوردرا خلع سلاح مي کند پس به سوي شيروان مي آيد بلافاصله دولت ايران به پادگان مشهداطلاع مي دهد و تلگرافاًً بة کردهاي بيچرانلو ماموريت داده مي شود تا به کمک ارتش بشتابند چون فرج اله خان ماموريت مي يابد به مقابله با لهاک رفته و سالار جنگ قبلاز فرصت کافي براي اجراي نقشه هاي خود از فرج اله خان شکست خورده و به روسيه ميگريزد. از ديگر جنگ هاي« خان سرحد» فرج اله خان بايد از جنگ او در سال 1340 خورشيدي نام برد که خود اينک ماجراي تاريخي در خراسان شمالي و تقويم تاريخي اين خطه شده است. شورش بجنورد و فتح بجنورد به دست امير حان محمد قاحار از حوادث مهم تاريخ معاصر خراسان شمالي به شمار مي رود. اين ماحرا در سال 1306 روي داد که طي آن حکمران بجنورد سردار عزيزااله خان شادلو معروف به سردا معزز و برادرانش و چند نفر ديگر ازيارانش به جرم خيانت به سردر سپه رضا شاه ناجوانمردانه دستگير و اعدام مي شوند دراين موقع ايلات کرد و تات ترکمن به بجنورد ريخته و شهر را تصرف کرده و نيروهاي دولتي را به قتل مي رسانند از جمله سرهنگ انصاري فرمانده نظامي با عده اي به قتل ميرسند ولي اين بار قشون نظامي لشکر شرق خراسان به فرماندهي اميرجان محمد خان واردعمليات مي شود و قبل از عمليات وارد قوچان مي شود و با خوانين قوچان ديدار مي کندچون از خوانين قوچان آمادگي خود را اعلام مي کنند از اميرجان محمدخان خواهش مي کنندتا از فرج اله خان سرحدي هم دعوت شود و با آن ها همراه شود. چون تاج محمد خان خبراز فرج اله خان مي گيرد مطلع مي شود که از قضا لشکر شرق نام فرج اله خان را هم درليست دستگير شدگان دارد و سرهنگ مهدي خان گروهاني را به قلعه حسن (قصر حکومت فرجاله خان) فرستاده تا منزل فرج اله خان و رعاياي قلعه حسن را به آتش بکشند که فرجاله خان نيز تعداد پانزده نفر از ژاندارم ها نابود و مابقي را خلع سلاح و پياده وبدون اسب از کوه هاي سرحد اخراج مي کند، اين بار پدرزن فرج اله خان به نام محمدحسين خان اوغازي که به سن پيري و کهولت رسيده بود واسطه مي شود تا مابين فرج اله خان و اميرجان محمد خان صلح برقرار نمايد. چون اميرجان محمد خان قسم مي خورد و قآني را مهمور مي کند و براي فرج اله خان مي فرستد فرج اله خان از روستاي سردارآبادتکمران به قوچان رفته و با جان محمدخان ملاقات مي کند و چون مطمئن مي شود که خطري از ناحيه لشکر به او نمي رسد با اميرجان محمد خان به جنگ بجنورد و ترکمن صحرا رفته و در اين جنگ فرج اله خان سنگ تمام مي گذارد که در کتاب خاطرات و خطرات صارم درگزي (چاپ نشده که گويا فعلاً در اختيار سازمان اسناد ملي آقاي کريميان مي باشد چون سايرکتب تاريخي که آقاي کريميان بر آن ها اقتدار دارند) آمده است و همچنين بسياري ازمعمرين سرحدي بجنوردي به نقل از بزرگان رشادت فرج اله خان و اميرجان محمد خان را بي نظير خوانده و حتي شاعران و نوازندگان محلي هم بر اين جريان شعر و آهنگ سروده اندکه در روستاي داشلي قلعه بجنورد از زبان پيرمردي 80 ساله ضبط نموده ام. اما باشجاعت و رشادت عموم مردان مسلح کرمانج شهر بجنورد آزاد شد و افتخار دیگری برای سلحشوران کرد شد هر چند که به نام امیرجان محمد و لشکر شرق تمام شد، ولی هنگامی که رضا شاه با کالسکه از راه گلستان وارد بجنورد شد در پایان سال 1304 می شوند ازخوانین شیروان و قوچان تشکر کرده و به خصوص ساعتی طلا به فرج اله خان هدیه و نشانشجاعت به او اعطا می کند که که این جریان را هر رهگذر تاریخ اعم از پیر و جوان میدانند و به این رشادت می بالند. پس از این ماجرا فرج اله خان با تواضع خاصی که داشتبه زادگاهش سرحد شیروان بازگشت و در میان ایل خود بود اما همواره روسای عشایرخراسان چون تاج محمدخان بهادری، صارم درگزی، نگهبان زعفرانلو، محمد حسین خان لوغازیو پسرانس(قوچ جنگی و ...) نقش فرج اله خان را در حل گرفتاری های زمان خود دانسته ومراتب احترام خود را در نوشته ها یا خاطرات بیان کرده اند.

اوج قدرت فرجاله خان از سال 1320 شروع شذ که تا سال 1327 اعلام خودمختاري او در سرحد استدرونگر، باجیگران، سیوکانلو، جریستان، قوشخانه، تکمران، کوخ پنک، گیفان، غلامان وراز بود که بسیاری از قلاع مرزی را در بر می گرفت. بالاخره در سال 1327 محمدرضا شاه پهلوی دستور بازداشت وی را صادر و فرج اله خان دستگیر می شود، اما چون بیم شورشی درصفحات مرزی کشور می رود با فرج اله خان به ملایمت برخورد می کنند و چون غلام حسین رحیمیان نماینده مردم قوچان در شیروان بسیار تلاش می کند؛ حکم فرج اله خان که 6 سالزندان بوده به 2 سال کاهش می دهد که فرج اله خان مدت دو سال در زندان قصر قجرزندانی می کشد و پس از آن به شيروان باز مي گردد. در زندان شروع به نوشتن خاطرات خود مي کند، وقتي که به اتمام مي رسد آن را براي شاه ارسال مي کند و مي گويد عمري براي ميهن چه صدمات و زحماتي را به جان خريديم حال مي بينيم که آقايان در لاله زارتهران چه صفايي مي کنند! سرانجام اين مرد افسانه اي حماسه ساز معاصر کرد در سال 1331 به علت سکته قلبي در کوهستان پتله گاه شیروان درگذشت. با این که آن موقع شهرشیروان هفت هزار نفر جمعیت داشته اما در مراسم تدفین او ده هزار نفر جمعیت در زیارت شیروان به هم رسیده بودند تا این که مرد خاکی را به خاک سپردند.


منابع و ماخذ
1
ـ خاطرات سرهنگ صفاپور، روزنامه آفتاب شرق
2
ـ قیام کلنل محمد تقی خان، ص 331 ، تالیف علی آذری
3
ـ تقویم تاریخ خراسان، غلامرضا جلالی، ص40
4
ـ سرزمین و مردم قوچان، ج 3، ص 154، محمدجابانی
5
ـ تاریخ بیست ساله ایران، ص 120، جلد 4، نشر ناشر تهران سال 1362
6
ـ وقایع تاریخی خاور ایران زمین، سید علی میرنیا، ج1، ص374
7
ـ سایت شوروی در ایران، منشور گرگانی، ص120
8
ـ صولت السلطنه هزاره، کاوه بیات،تهران1370، ص46
9
ـ روزنامه اطلاعات، شماره 61/2/7/1305 خورشیدی،ص1
10
ـجغرافیای تاریخی تربت حیدریه، خسروی، ص 163
11
ـ درون ارتش شاه، خسرو معتضد،نشر البرز، ص 67
12
ـ اترکنامه، شاکری، ص 135
13
ـ سیاحت شرق، آقا نجفی، ص 678، به کوشش شاکری
14
ـ خاطرات یک سرباز، سرتیپ بیگلری، ص 124
15
ـروزنامه وظیفه، محمد باقر حجازی، سال پنجم، شماره 289
16
ـ مصاحبه با آقایان: مشهدقلی داشلی قلعه 90 ساله ¬ ـ ذبیح الله حسنی ـ مرصادقلی بک جعفری - تقی بک کریمزاده لوجلی ـ کریم کریم زاده حلواحشیمه


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #220  
قدیمی 06-16-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



بیسارانی و شعر او (1053-1114) ه-ق


کودکی او در روستای بیساران که از توابع ژاوه رود است سپری شده است
درباره ی کودکی او که چگونه گذشته است چیزی نمی دانیم و آثار او هم دراین باب ساکت است و از تذکره ها هم چیزی به دست نمی آید. این درست است که اشعار او درمیان مردم رایج است و همه به آن عشق می ورزند اما دراین اشعار نشانه ای از دوران کودکی او وجود ندارد.
وی به سال ۱۰۵۳ ه-ق در این روستای مینو نشان پا به عرصه ی وجود گذاشت و نامش ملا مصطفی ابن ملا قطب الدین بیسارانی است و تخلص خود را از نام روستای خود گرفت و در کودکی در خدمت پدرش به تحصیل مقدمات علوم پرداخت و در جوانی به قریه پایگلان رفت و در مجلس درس حاج ملا احمد پایگلانی حضور می یافت و در اندک مدت استعداد کم نظیر خود را در فرا گرفتن مسائل علمی ظاهر ساخت و پس از آن سفر های بسیار کرد از آن جمله مدتی در نود شه و دیر گاهی در سنندج ماندگار شد و در خدمت عالمان دین چندین سال فقه و تفسیر قرآن و حکمت خواند تا به اخذ افتائو اجتهاد نایل آمد و سپس به زادگاه خود بازگشت و مابقی عمر را به کار کشاورزی و دامداری و تدریس و وعظ و ارشاد مردم به سر برد تا به سال ۱۱۱۴ ه-ق جان به جان آفرین سپرد.

بیسارانی پدر شعر رومانتیک کوردی

بیسارانی یک شاعر رمانتیک است و اشعار او بسیار شیوا و دلنشین و ساده و روان است و بیشتر آن در وصف معشوق و طبیعت و مسائل اجتماعی است و در آن تنوع وجود دارد و پیروی از احساس و خیال پردازی و سفرهای رویائی و قبول مشکلات در اشعار او موج می زند و چنانچه می دانیم شعر رومانتیک در قرن نوزدهم میلادی پدید آمده است و رمانتیک به زمانی اطلاق می شود که شاعران توانستند از زیر نفوذ ادبیات فرانسه به در آیند وادبیات این عصر متمایل به نمایش حقیقت خارجی مسائل گردید و آنان طرفدار زیبائی و سادگی بیان بودند که قواعد کلاسیک آنها را فراموش می کرد و خاصه ی اصلی آنان عبارت بود از رجحان احساس و تخیل بر استدلال و تعقل.
در صورتی که بیسارانی قبل از بوجود آمدن این مکتب اشعار خود را سروده است چنانکه در صحفه ۸۶ دیوان خود بیان می کند.

بیسارانی و پند و اندرز های او


سخنان بیسارانی سراسر درس زندگی - تلاش - ستایش خداوند - وصف طبیعت - عشق و پند و اندرز است و دیوان او همه ی این ها را اثبات می کند :

‌حه‌ق ڕاگه‌ی ڕاسه‌ن فه‌نوازی نیــــــــه‌ن
حه‌ق جه‌ فه‌ن بازان هیچ رازی نیـــــــه‌ن

حه‌ق وه‌ حیسابات پاره‌ و پوڵ نیـــــــــه‌ن
لاش به‌نده‌ی دووڕه‌نگ هیچ قه‌بوڵ نیه‌ن

ڕاگه‌ی حه‌قێقه‌ت بگێـــــــــره‌ نه‌ ده‌سـت
بشۆ نه‌ مه‌یدان بێ پیاڵه‌ی مــــــــه‌ست

نۆطق نه‌زانــــیت به‌ره‌ش به‌ قـــه‌فـــه‌س
ڕاز پــه‌نـــهانیت مــــه‌واچـــــه‌ به‌ کـــه‌س

بیسارانی و سروده های او در وصف خداشناسی
در دیوان بیسارانی شعر های فراوانی در باب خدا شناسی به چشم می خورد.
خداشناسی بیسارانی خدا شناسی واقعی است و به عقیده ی وی کسی که در این دنیا خدای یگانه و بی همتا را می خواهد باید بسیاری از کارهای بیهوده را کنار بگذارد و بسیاری از خستگی ها و سختی ها را تحمل کند تا به هدفش برسد:

شیرین شه‌رم نیه‌ن شیرین شه‌رم نیه‌ن
شیرین په‌ی خاسان شه‌رت هه‌ن شه‌رم نیه‌ن

په‌ی چێش مه‌واچان حجاب خاس نیه‌ن
جه‌ ئافتاو خاسته‌ر که‌سێ کێ دیه‌ن

ئه‌گه‌ر په‌ی خاسان حجاب خاس مه‌بی
ئافتاب و مه‌هتاب که‌سێ نمه‌دی

که‌سێ وێنه‌ی تۆ شه‌م بۆ جه‌مینش
لازم په‌روانان میان وه‌ دینش

ئێمه‌یچ په‌روانه‌ی شه‌م شناسانیم
په‌ڕو باڵ سفته‌ی دین خاسانیم

میلله‌ت پاک دین پێغه‌مبه‌رانیم
نه‌ک جه‌ طایفه‌ی که‌م نه‌زه‌‌رانیم

بنمانه‌ جه‌مین نوور پاکته‌ن
ئه‌ر تۆ پاکه‌نی جه‌ کێ باکته‌ن

تاثیر ماموستا بیسارانی بر روی مولوی کوردو دیگر شاعران کوردستان

مولوی یکی از شاعران رومانتیک ادب کوردی می باشد که بیشترین ارتباط را با موج شعر دوران خود داشته است و با بسیاری از شاعران زمان خود مانند:

بلبل-ملا عبدالله داخی-شیخ عزیز و شیخ عبدالرحمان جانوره ای-شیخ یوسف نوسمه ای وبسیاری دیگر ارتباط داشته است.

همچنین در دیوانش آشکار می شود که از بسیاری از شاعران قبل از خود هم آگاه بوده است.
مانند:

مولانا خالد نقشبندی-ولی دیوانه و بیسارانی.
آنچه که در اینجا جای بحث و گفت و گو دارد بیسارانی است چرا که بیشترین تاثیر را بر روی مولوی داشته است و این گواه بر بزرگی و والا مقامی بیسارانی می باشد و مطمئنا مولوی زیاده روی نکرده است که به بیسارانی لقب سه ودائی کامڵ را داده است.
کامڵ در زبان عرفان به معنای رهبر و راهنمائی است که مرتبه و مقام خدا پرستی او بسیار بلند باشد که هر کس دست به دامان او شود همه بزم و رزم دنیا را کنار می گذارد و به حق نزدیک می شود.

مولوی همراه این مرتبه ای که برای بیسارانی گذاشته است و او را در این مقام می بیند بیتی از شعر بیسارانی را با قصیده ی خود قفل کرده است:


های ره حمه ت ئه و قه بر سه ودایی کامڵ
سه ر مه شق مه ینه ت بێساران مه‌ نزڵ

"یانه ویرانی هه ر وه من ئامان"
"مه تاوو گیرته ی که سیوته‌ر دامان"

مولوی در بسیاری دیگر از شعرهای خود از شعرهای بیسارانی بهره برده است مانند شعر زیر:

موطریب بۆ وه داد دلگیریمه وه
پیری ها ئاما وه پیریمه وه

نه وات وێرانه ی دڵ که رۆ ئاوا
چه نی به سته ی فه رد بێساران ماوا

در اینجا نیز مولوی آواز شعر های بیسارانی را با صدای آن موطریب همتا میکند و این سه بیت را میاورد:

ئینه گرد جه وه خت نادانیم بیه ن
فه صڵی سه ر مه ستی و جه وانیم بیه ن
ئیسه ها جه گشت په شیمانیم به رد
واده ی پیریمه ن جوانیم ویه رد
کۆچ دوایمه ن یاوانم نۆبه
نۆبه ی تۆبه مه ن که ره م دار تۆبه

مولوی در شعر زیر که در پاسخ یکی از نامه های شیخ عزیز جانوره ای نوشته است باری دیگر پنجه ارادت را بر سر بیسارانی گذاشته است:

بێسارانیه ن نه تۆی فه ردمه ن
"خه م چه نی خه مان زوو مبۆ ساکن"

همچنین در شعری دیگر که در پاسخ نامه ی شیخ سراج الدین نوشته است دو بیت دیگر از شعر های بیسارانی را به کار برده است که همان دو بیت را شیخ همراه با نامه برای مولوی فرستاده است:
"
یا کا غه ز بریان یا مه ڵا مه رده ن"
"یا خۆ عارته‌ن دۆس وه یاد که رده ن"

"غه مگین مه نیشه غه م بده ر وه باد"
"فه له ک نمازۆ که س وه خاتر شاد"

این ها نمونه هائی بودن که والا بودن ارزش و اعتبار بیسارانی نزد مولوی را آشکار میکند و این نشانه ی توانایی بیسارانی در قلمرو شعر می باشد.
اما تاثیر بیسارانی فقط بر روی روح و روان و شعر های مولوی نبوده است بلکه بر روی بسیاری از شاعران دیگر مانند:
پیره‌ مێرد و مستوره ی اردلان نیز تاثیر گذار بوده است اما ما مولوی را برای نمونه بیان کردیم چون از آنها نامدار تر می ميباشد.

ساده زیستی بیسارانی و رابطه او باطبیعت

بیسارانی چنانچه گویند مزرعه ای داشت و چند گوسفندی که با آنها امرار معاش می کرد و در گوشه ی آرام خانه ی خود آسایش خاطر را داشت و از زندگی ساده ی خود لذت می برد و اوقات فراغت را هم به سرودن شعر می پرداخت .
با وجود فتنه هایی که در آن زمان روی می داد ناچار غالبا در منطقه خود اورامان می ماند و چون در جوانی از علم مدرسه ها بهره برده بود به ادعای خود هم از منقول بهره داشت و هم از معقول بی نصیب نبود.
هنگامی که پدرش فوت کرد وی سی و پنج ساله بود و در شعر و هنر در دیار خود بیساران آوازه بلند داشت و مردم اشعارش را حفظ می کردند و از آن لذت می بردند.
شاعر با شور و هیجان زیبایی های بهار را در اشعارش توصیف می کند و روح حساس او در برخورد با این زیایی ها به هیجان می آید و آوای پرندگان گوناگون او را به یاد نغمه های خنیا گران می اندازد و بانگ کبک و آوای فاخته مانند صدای نی چوپانان کورد در گوش او طنین می افکند و صدای اردک و مرغابی او را به یاد طنبور می اندازد و رنگ سبزه ها و بدایع رنگین کمان در شعر او جلوه گر می شود اما زیبائی گل ها بیشتر از همه ذوق او را تحریک می کند چنانچه در صحفه ۴۱ دیوان خود بیان می کند.

بیسارانی و اشعار او در رابطه با مسائل اجتماعی

بیسارانی در اشعارش به مسائل اجتماعی نیز اشاره می کند از جمله در یکی از غزلیاتش مسائل غریبی و آوارگی را پیش می کشد و می گوید:
قلب غریبان مانند برگ گل نازک است و باید آن را حفظ کرد وغریبان را نباید آزرد و آنها را باید نوازش کرد تا خداوند از چنین کسانی راضی باشد چنانکه در صحفه ۸۱ دیوان خود بیان می کند.

دیوان بیسارانی

دیوان بیسارانی شامل غزلیات و قصاید و قطعات عرفانی است و او در برخی از اشعارش عشق و الوهیت را در قالب می و باده نشان می دهد و طبیعت را نیز ماهرانه توصیف کرده است و شعر او به حدی ساده و روان است که همه آنرا می فهمند و نیازی به شرح و تفسیر ندارد و این از خصایص شعر رمانتیک است.
بدین گونه بیسارانی شاعر طبیعت و شاعر عشق و زندگی هم هست و اشعار او نغمه ای است نا تمام که خواننده در مطالعه آن خود را با کودکی می بیند که از سر عشق این نغمه را می خواند و چنانچه شنیده ام رساله ی دیگری به نام عقیده نامه دارد که در آن درباره عذاب قبر و قیامت صحبت کرده که متاسفانه تاکنون یافته نشده است.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:20 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها