فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش |
12-16-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مراسم قلعه سوزانی (روستای برز)
مراسم قلعه سوزانی (روستای برز)
در روز 27 ماه رمضان مراسم قلعه سوزانی در روستای برز اجرا می شد . پیش از شرح مراسم یاد آور می شویم که در قدیم روستای برز دارای دو قلعه بزرگ بوده است . یکی به نام قلعه سرده و دیگری قلعه پایین ده . قلعه سر ده که تا سال 1342 باقی بود ، دارای دیوارهای عریض و چهار برج در چهار گوش می بود ، این قلعه به علت قرار داشتن در مکانی بلند مشرف بر روستا بود . اما قلعه پایین ده در سالیان گذشته دور از بین رفته بود و فقط نام و جای آن با وسعتی حدود 3000 متر باقی مانده بود این زمین نسبت به اطراف خود بلندتر بود و چند بوم کن در کنار آن ایجاد کرده بودند .
مراسم قلعه سوزانی در این دو مکان اجرا میشود به گونه زیر :
روز 27 ماه رمضان جوانان و نوجوانان روستا به صورت دو گروه در میآمدند . گروهی در کنار قلعه سرده دیگری در محل قلعه پایین مستقر می شدند . هر یک از دو گروه کوشش می کردند مخفیانه به مکان گروه دیگر نفوذ کرده و در آنجا آتش برافروزند و این عمل نشانه شجاعت و برتری آنان به حساب می آمد . و گاه اتفاق میافتاد که بر سر این مکان بین آنها درگیری ایجاد می شد . البته مقدمات آتش افروزی را از مدت پیش فراهم می کردند و هیزم و بوته لازم را در پیرامون قلعه یکدیگر مخفی میکردند .
روز موعود کوشش دو گروه بر آن بود که غافل گیر نشوند . هنگامی که دود و آتش از قلعه ای بر می خواست مردم روستا برای تماشا از خانه ها بیرون می آمدند . گروهی که در قلعه آنان آتش افروخته شده بود با سرافکندگی و خشم نظاره گر صحنه می شدند و اندک اندک محل را ترک می کردند .
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
12-16-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مراسم جیرجیرونه (روستای برز)
مراسم جیرجیرونه (روستای برز)
با فرا رسیدن شب ماه مبارک رمضان ، کودکان هر محله پس از افطار به صورت دسته جمعی و در پرتو نور مهتاب مراسم جیرجیرونه را آغاز می کردند .
دسته کودکان به در خانه های مردم روستا رفته و خواندن اشعاری را شروع می کردند و این شعر خوانی را یکی از خوش صداترین کودکان با صدای رسا اجرا می کرد بدین شرح :
جیر جیرونه ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
حلوا گرونه ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
حلوای طنطنانی ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
تا نخوری ندانی ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
تنباکو را گل نم کن ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
آتش را از سرش کم کن ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
تا ما بکشیم دودی ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
آواره شویم زودی ........ و کودکان با صدای بلند پاسخ می دادند : ها.ها
اگر صاحبخانه پسر بزرگی داشت ، نام او را در شعر خود می آوردند . مثلاً اگر پسر صاحبخانه عباس نام داشت سردسته یا خواننده اشعار می گفت :
عباس آقا جان شمایید .... ها.ها
از خانه در بیایید .... ها.ها
مردم شما را می بینند ... ها.ها
از حرتت می میرند ... ها.ها
اگر صاحبخانه مردی روحانی بود ، به جای اشعار فوق یکی از سورههای کوچک جزو سیام قرآن کریم را می خواندند ، مثلاً سردسته میگفت :
و الشمس و ضحها ... ها.ها
و القمر اذا تلیها ... ها.ها
و النهار اذا جلها ... ها.ها
و الیل اذا یغشها ... ها.ها
و تا پایان سوره به شرح فوق تلاوت میشد .
چنانچه صاحبخانه ای برخورد نامناسبی می کرد و یا نسبت به آنها بی اعتنایی می کرد ، اشعاری در هجو او میخواندند ؛ مانند شعر زیر:
تغار پر از خمیره ... ها.ها
صاحب خانه میمیره ... ها.ها
و اشعار دیگری از همین گونه که کودکان می خواندند ، ضمناً از کودکان یاد شده با آجیل پذیرایی میشد .
منبع : میراث فرهنگی نطنز نگارش سیدحسین اعظم واقفی ، ناشر انجمن میراث فرهنگی نطنز
|
12-16-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آداب و رسوم روستاهای رودبار گیلان
ایام :
در مورد ایام هفته اعتقاد بر این است که روزهای پنج شنبه و سه شنبه در کشاورزی برای پاشیدن بذر در زمین مناسب است چون در این دو روز اگر بذر بپاشند خیر و برکت آن زیاد می شود ولی در روزهای شنبه و چهارشنبه بر این باورند که نباید در زمین بذر پاشید چون خیر و برکت آن کم می شود .
درباره ی سفر هم در روزهای شنبه و چهارشنبه به مسافرت نمی روند چون معتقدند اگر در این دو روز به مسافرت بروند عاقبت خوبی ندارد و به قول معروف خیر پیش نمی آید .
برای بیرون بردن گوسفندان به ییلاق نیز روز پنج شنبه را انتخاب می کنند .
روزهای تاسوعا ، عاشورا و ۲۸ صفر کار حرام است و کسی در این روزها کارهای ساختمانی یا کشاورزی انجام نمی دهد به ویژه اگر همراه با گرفتن مزد باشد .
در مورد روز سیزده بدر ( ۱۳ فروردین) چون این روز را نحس می دانند فقط برای تفریح بیرون می روند .
در اولین روز جمعه ماه رجب به خاطر شادی روح اموات ، خوراکی تقسیم می کنند که به رقایب Roghayeb معروف است .
در خصوص امامزاده چلچراغ ، در شبهایی که هلال ماه کامل می شود (۱۳ و ۱۴ هر ماه) امامزاده پرنورتر و پررنگ تر می شود و برخی راویان و ریش سفیدان نقل می کردند که این امر قابل مشاهده است .
روز چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوری) را نحس می دانند و بر این باور هستند که اگر در این روز موها را کوتاه کنند دیگر رشد نمی کند ( برخی راویان ضمن نقل این مطلب صحت آن را تجربه کرده بودند)
در شب یلدا نیز این باور وجود دارد که افراد باید در منزل خود بمانند و در آن شب به جای دیگر نروند چون برکت از خانه می رود .
قبل از تحویل سال نو ، بر این باور هستند که یک ساعت قبل از تحویل سال نو هر کاری را که انجام بدهی تا پایان سال همان کار ادامه پیدا می کند ( خیر یا شر بودن عمل) برای اینکه سفره خانواده در طول سال رنگین و پربرکت باشد در روز اول عید باید بهترین غذاها را در سفره صرف کرد .
در مراسم ختنه سوران ، معمولاً پسربچه را در غروب روزهای چهارشنبه یا پنج شنبه ختنه می کنند و در روزهای شنبه و سه شنبه این کار را انجام نمی دهند چون معتقدند در این روزها به اصطلاح محلی خوبیت ندارد یعنی زخم دیرتر خوب می شود و در نهایت شگون ندارد و بدبیاری به همراه دارد .
وقتی که خانم های خانه دار می خواهند مرغی را روی تخم مرغ بخوابانند تا جوجه شود این عمل در روزهای شنبه و سه شنبه نباید انجام شود و از طرفی توسط یکی از بزرگترها که اصطلاحاً دستش سِوِک ( Sevek) یا سبک است انجام می گیرد .
از روز سیزده فروردین کلیه چاک (Chak )هایی ( قطعه های مرتع و زمین) که از زمان بریدن علف سال قبل برای عبور و مرور و چرا آزاد بوده قدغن و ممنوع می شود که به آن قرق ( Ghorogh) می گویند .
حیوانات و پرندگان و عوامل طبیعی :
مار : با توجه به فراوانی مار در منطقه خیلی از باورها و ضرب المثل ها در مورد این حیوان است برای نمونه :
- اگر مار در خانه باشد نباید آسیبی به او رساند زیرا ماری که در خانه است خوب است و روزی می آورد .
- اگر کسی در خانه اش مهره مار باشد خیلی خوب است و برکت و روزی وی زیاد می شود .
سگ : اگر روی سگ آب بریزیم دست زگیل می زند . برخی راویان این مسئله را تجربه کرده و به آن کاملاً باور داشتند . البته این باور در سایر نقاط کشور از جمله استان بوشهر هم وجود دارد .
در جایی که سگ وجود دارد جن و پری جرأت حضور در آن مکان را ندارند زیرا از سگ می ترسند و به آنها آسیب می رساند . در این خصوص داستانهایی نیز از قدیم نقل می کردند .
پرندگان : وقتی که قشقی ( Gheshghei) در خانه ای بلند می خواند نشانگر وارد شدن مهمان است و اگر کسی با تیر و کمان یا تفنگ آسیبی به او برساند مشکل یا مصیبتی برایش پیش می آید مانند شکستن دست یا پا و … .
قشقی پرنده ای است مانند گنجشک و از کلاغ کوچکتر و رنگی با دم سفید ، پرهای آبی و شکم سیاه . بر این باور هستند که قشقی انسان پرهیزگاری بوده که بر اثر ارتکاب عمل خلاف یا توهین تبدیل به پرنده شده است .
باد : چون منطقه در معرض باد و طوفان است وقتی که باد خیلی شدید می وزید فرزند اول خانواده آب در کره ( Kore) یا همان لولای پائین درب می ریخت و تا زمانی که آب خشک می شد باد هم کم می شد . راویان این مسئله بیشتر افراد مسن بودند و خود این مسئله را بارها امتحان کرده بودند .
باران : وقتی با کم بارانی مواجه می شدند برای باریدن باران و نزول رحمت الهی چندین باور و رسم وجود داشت :
- قندلاک (Ghandelak ) یا همان ظرف چوبی که با آن قند را خرد و تکه تکه می کردند را شسته و آب آن را روی زمین می ریختند و بعد باران می بارید .
- جانماز را با آب چشمه می شستند و خشک می کردند و در طاقچه مسجد می گذاشتند بعد باران می بارید . البته این کار را افراد مؤمن و متشخص انجام می دادند نه هر کسی .
دعا :
در روستاهای رودبار معمولاً دعاهای فراوان محلی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از :
- خوآد بخادیک (Khoada be khadika) خداوند ترا نگهدارد و حفظ کند
- پر شوی (Per shavi) پیر بشوی و عمر طولانی کنی
- دسیّ د می شیه (Dassi da mi shiya) دست شما درد نکند
- سفید بخت بی بی (Sefid bakht bi bi) سفیدبخت باشی (آرزوی خوشبختی برای دختر خانمها)
- تی دس درد مکنه (Ti das dard makone) دست شما درد نکند
- خدا تره بداره (Khoda tara bedara) خداوند ترا نگهدارد
- ایشالله تی عروسی بخاریم (Ieshalla ti arousi bekharim) انشاءاله غذای عروسی تو را بخوریم
نفرین :
برخی نفرین های رایج در بین مردم به قرار زیر است :
- تو پرپر بکئی (To par par bekaei) پرپر بکنی و مانند مرغ جان دهی
- خیر مبینی (Kheir mabini) در زندگی خیر و خوشی نبینی
- خاک تی سر(Khak ti sar) خاک بر سر شوی
- تخته سر مو بنا (Takhta sar mo bena) تو را روی تابوت بگذارند( مردن فرد)
- جوان بمری (Javan bemari) در جوانی بمیری
- خال و سری ته (Khala va sari ta) خاک بر سرت
- کفن بکمت آسوده بسکنه (Kafan bekamat asoude besakene) تو را کفن کنم تا آسوده باشم
- و سر عزات رونم (Va sar azat rounam) بر سر عزای تو بنشینم
باورهای متفرقه
- وقتی آب جوش را به زمین می ریزید باید بسم الله بگویید زیرا احتمال دارد جن یا بچه های آنها آنجا باشند و بسوزند و بعد آسیب جدی به انسان وارد می کنند .
- آب ریختن روی آتش باعث پیش آمدن کسالت برای فرد می شود .
- اگر سگ در محلی باشد جن و پری جرأت ندارند در آنجا حضور یابند زیرا به شدت از سگ می ترسند و به آنها آسیب می رساند .
- اگر در هنگام رفتن به مسافرت صبر (Sabr ) بیاید ( عطسه کردن) ، باید مسافرت را به تأخیر انداخت یا از رفتن منصرف شد . برخی راویان نقل می کردند که برای آنها پیش آمده بود و به دلیل عدم رعایت فرد تصادف کرده یا حوادث ناگواری برایشان رخ داده است .
|
12-16-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آب تنی در حوضهای فراموش شده
آب تنی در حوضهای فراموش شده
همه چیز دارد «آب می رود»
«زندگی آب تنی كردن در حوضچه اكنون است» . زندگی یعنی همین ؛ اما دیگر نه از آن حوض خبری است و نه از پرسه زدنهای ماهی این آب . حیاط خانههای قدیم ما تنها در خاطرهها مانده و حوض كوچك آن انگار برای ابد به دریا پیوسته است . فراموش كردهایم رخسار خود را در آب ، اما هنوز هندوانههای سبز و شیرین تابستانی در حوضچه خیالمان خنك میشود . اصلاً چرا حوض؟ حوض آرزوی دیرینه كویر در خانههای ما بود . خانهها كوچك شدند ، كوچك و كوچك تر و حوضها همچنان آب رفتند . انگار دارد همه چیز فراموش میشود و آب میرود . حوض خانه شما كجاست؟
حوض چیست؟
حالا دیگر سراغ حوض را از فرهنگ لغات میگیریم و بی خیال آنها در خلوت حیاط خانه خواهیم شد . در لغتنامه عمید درباره حوض نقل شده است : «گودالی كه در زمین با سنگ یا آجر و سیمان درست كنند برای نگهداشتن آب» . معماران و سازندگان چیره دست ایرانی كه همیشه روح و طبع نازكی داشتهاند ، عناصر مختلفی را در بناها تعبیه میكردند كه به واسطه آن شادی جسم و روح در زمان و مكان متجلی میشد . نمونه بارز این زیبایی در یك بنا ، حوض و آب نماهایی بود كه شكوهی دوچندان به معماری اصیل ایران میبخشید .
اما نكته جالب این كه آب نماها در جایی قرار داده میشدند كه بناهای مجاور در آن منعكس شوند و به این ترتیب اندازه را دوچندان میكردند .
تقریباً نسل نه چندان دور به یاد دارند كه حوض و حوضچهها بیشتر مربع ، مستطیل ، چلیپا ، دایره یا تركیبی از اشكال هندسی و براساس راست گوشه و دایره ساخته میشدند . سازندگان و مالكان در كنار انتخاب این نوع اشكال ، بیشتر ترجیح میدادند حوضشان كم عمق باشد ، به دلایلی چند كه در ادامه میآید . البته ابعاد حوض و همچنین تزئینات ظاهری آن همیشه با طبقه اقتصادی و پایگاه اجتماعی مالك ارتباط مستقیمی داشت .
جایگاه حوض
ایرانیان پاك سرشت همواره آب را در كنار باد و خاك مقدس میشمردند . پیشینیان عاشق پاكی بودند از این روی نماد پاكی را در خانههای خود میساختند . ساختن و تعبیه حوض در خانهها دارای چنان اهمیتی نزد خانوادهها بود كه به طور معمول بزرگترین بخش مركزی صحن و حیاط را به آن اختصاص میدادند . این نماد زیبایی و پاكی در بسیاری مواقع با درختان میوه و انواع گل و گیاه همجوار میشد تا بهشتی شود برای خود بر روی هستی . با این جلوه خیالانگیز، تصویری مواج و گیرا از ایوان اصلی بنا نیز در آب نقش میبست . حوضها و نهرهای خانگی در بیشتر موارد به شیوهای بدیع و حرمت برانگیز ، مسیر مستقیم دسترسی به جبهه و ایوان اصلی بنا را به دو معبر غیرمستقیم جانبی تقسیم میكرد . ضایعات و اضافات آب مصرفی در نهایت صرفهجویی به پای این گیاهان ریخته میشد كه خود از تدبیر سازندگان در مصرف آب سرچشمه میگرفت .
آب حوضی
«آب حوض میكشیم!» این جمله فریادی بود در كوچههای شهر، اما تنها صدای آن در خاطره كوچههای كاهگلی باقی مانده است . دورهگردهایی كه در كوچهها راه میرفتند و داد میزدند حوض تمیز میكنیم ، آن هنگام كه رخسار آب و حوض مكدر میشد ، به كمك همین همشهریان كه دیگر صدایی از آنان بر نمیخیزد ، آب حوض را تخلیه میكردند و گل و لای آن زدوده میشد تا همچنان حوضمان زلال بماند و ماهیان كوچک ، رقص باله خود را از سر گیرند .
برای آسانی تخلیه آب حوض ، معمولاً كف حوض را با شیب مختصری میساختند كه به سادگی آب آن تخلیه میشد .
نمایشهای تخت حوضی
بله ، درست خواندید . نمایشهای تخت حوضی با حوض ارتباط كاملاً مستقیمی دارد . اما چگونه؟ آن زمان كه روزهای عید و عروسی از راه میرسید ، روی حوض خانهها به ویژه حوضها در اماكن عمومی كه از ابعاد بزرگ تری برخوردار بودند را با تكههای بزرگ چوب میپوشاندند و گروهی از مطربان و بازیگران ـ كه بیشتر دوره گرد بودند ـ روی آن برای مهمانان به اجرای برنامه و نمایشهای سرگرم كننده میپرداختند تا جایی كه به تدریج شیوهای از هنرهای نمایشی در ایران رایج شد كه به واسطه همین شكل اولیه ایجاد صحنه به نمایش تخت حوضی مشهور شد كه اجرای انواعی از آن همچنان ادامه دارد .
كاركردهای حوض
ساختن حوضها در حیاط كاركردهای متنوعی داشت . در حقیقت شاید بتوان ادعا كرد تعبیه این نما به نوعی پاسخ به برخی از نیازهای روزانه نیز بود . كمی دورتر كه از لوله و آب لولهكشی خبری نبود ، بخشی از نیازهای روزانه خانواده و شهروندان به آب از ذخیره آبی همین حوضها تأمین میشد .
خانوادههای ایرانی به طور معمولی با استفاده از آب حوض ، میوههای خود را در آب آن شستشو میدادند . حتی گاهی نیز برای خنك كردن میوه به ویژه هندوانه و خربزه ، آن را در آب قرار میدادند . البته در كنار این مسأله شستن ظرفها ، لباسها ، قالی و قالیچههای بزرگ نیز امری رایج بود . هنوز كودكان دیروز ، خاطره آب تنی كردن در حوض حیاط های پُر درخت خود را به یاد دارند . اما امروز از آن همه شادی تنها خاطرهای بیش در آپارتمانهای كوچك و بینور خود به یاد ندارند . آبپاشی كف داغ حیاط در اولین ساعات غروب آفتاب نیز علاوه بر خنک تر كردن هوا ، سرگرمكننده و لذت بخش بود و حوض شریان حیاتی باغ و باغچه خانه نیز بود .
باغی با شناسنامه ایرانی
باغ ایرانی خود موضوعی گسترده و مستقل است . به قولی باغ كنایهای از بهشت است . باغها در كل كاركردهای مختلفی داشتهاند . در بعضی دوران باغهای عمومی برای گردش و تفریح اهالی ساخته میشدند . از پیشینه باغ و باغ سازی در ایران همین بس كه قدمت آن در ایران به 3 قرن قبل از میلاد مسیح میرسد ؛ اما آنچه هویت بخش این باغها و در حقیقت بخش تفكیک ناپذیر آنها محسوب میشدند ، وجود حوض و آبنما بود . در حقیقت باغ ایرانی تركیب سادهای است از درخت ، حوض ، نهرهای جاری و مسیرهای متقاطع . این تركیب ساده ریشه در فرهنگ هخامنشی به عنوان یكی از قدیمیترین و شكوفاترین دوران تاریخ ایران و بشر دارد . حوض و آبنما در باغهای ایران اهمیت بسزایی داشت و به اشكال متنوعی ساخته میشد . اغلب حوض یا استخر را در یكی از محورهای اصلی و درامتداد طولی فضای منزل یا باغ احداث میكردند .
تجلی آب و حوض و حس شاعرانگی
نمیشود این همه در وصف آب و حوض گفت اما نقبی به تجلی آن در خیال نازك ایرانی خوش سخن نزد .
شما از سهراب سپهری شاعری لطیف تر سراغ دارید؟
«رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عكس تنهایی خود را در آب
آب درحوض نبود
ماهیان میگفتند : هیچ تقصیر درختان نیست ...»
«یك شاعر همیشه دور از سیاست میماند ، حداقل وارد اعمال سیاسی نمیشود . این سیاست یک شاعر است پس من سیاستمدار هستم . شاعری كه هایكو میگوید و شاعر هایكو سیاسی نیست» این را رومپای ، نخست وزیر پیشین بلژیك گفت كه حس شاعریش بر لب حوض گل كرده بود :
«آب حوضچه را عوض كردند و چند ماهی مرده نتیجه این كار بود .»
حوضچه عیاران
اما حوض و حوضچه در روزگاران پیشین تنها منحصر به حیاط خانهها نبودند ، بلكه اماكن عمومی نیز به واسطه نوع كاركرد و استفاده از آن بهره میگرفتند . گرچه در اینجا مجال پرداختن به انواع حوضها در اماكن مختلف نیست ، اما یكی از رایجترین آنها چال حوضها بود .
برخی از حمامهای خزینهای قدیم كه بزرگ و وسیع بودند ، علاوه بر چال آب سرد ، یك حوض یا استخری برای ذخیره آب داشتند كه به آن چال حوض میگفتند . چال حوض از چال آب سرد و خزینه بسیار بزرگ تر بود تا جایی كه افراد خود را به آب میسپردند و آب تنی و شنا میكردند . از جمله این چالحوضها كه در تهران قدیم برای خود اسم و رسمی داشتند میتوان به حمامهای قیصریه ، سنگلج ، نظام الملك و... اشاره كرد كه چال حوضهای آبرومندی داشتند و جایگاه عیاران و پهلوانان زورخانهای بودند . آن روزگاران ، هم حوض و هم پهلوانی برای خود آدابی داشتند سرشار از نزاكت و رادمردی . در كنار چال حوض و همچنین حوضهای خانگی ، در اماكن و میدانهای عمومی و همچنین مساجد ، انواعی از حوضها برای استفادههای مختلف ساخته میشدند .
دست آخر این كه ...
گرچه شاید امروزه نیز كم و بیش به ساختن حوضها در اماكن عمومی یا ویلاها و خانههای بزرگ اقدام شود ، اما دایره گستردگی این نماد ایرانی در میان عامه بسیار محدود و تنگ شده است . علاوه بر این موضوع ، كاركردهای گذشته خود را نیز تا حدود زیادی از دست دادهاند و بیشتر جنبه تزئینی و سمبلیک دارد كه گاهی تزئینات حاشیهای آن برگرفته و متأثر از دیگر كشورهاست .
حوض به مثابه یک نماد ایرانی و تجلی روشنایی و پاكی ، اكنون جایگاه بایستهای در میان خانهها ندارد . فراموش شدن این نمادها ، هویت خانهها را از ایرانی بودن كمرنگ كرده است . اهمیت آب در گذشته ایران به آن اندازه بود كه مردمان اعتقاد داشتند ایزد ، فرشته خاصی به نام ناهید یا آناهیتا را برای نگهداری و حفظ آب مأمور كرده است .
منبع : jamejamonline.ir/ سامان عابری
|
12-16-2012
|
|
کاربر کارآمد
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240
1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یادتونه قل مراد تو باغ مظفر خنده و گیریش یکی بود ادم نمیدونست داره میخنده یا داره گریه میکنه
اینجا تو خرمششهر مردم بومیش
وقتی جشنی دارن مثل عروسی یزله میرن
یزله : یه نوع رقصیه که با دوتا میپرن هوا ( نه خیلی زیاد در حد طناب بازی)
ولی محکم میکوبن زمین یا یک از پا هاشونو انچنان میکوبند زمین که گردو خاک بلند میشه( حالا فکر کنید 50، 60 نفره این کارو انجام بدن)
موقع مراسم فاتحه یا تاسوعا عاشورا بازهم همین کارو میکنن
ادم از دور بیاد نمیدونه عروسیه یا فاتحه
اینجا اخر دنیاست
|
کاربران زیر از شابادی به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
12-16-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نحسی ماه صفر ، خرافه یا واقعیت؟
نحسی ماه صفر ، خرافه یا واقعیت؟
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس ، با فرا رسیدن ماه صفر ، برخی افراد فکر می کنند که این ماه دارای نحسی است و هنگامیکه وارد این ماه میشوند ، هیچ کاری را آغاز نمیکنند تا مبادا فرجامی منحوس داشته باشد!
به راستی سعد و شومی ایام تأثیری در زندگی انسان دارد؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا تعریفی از دو واژه «سعد» و «نحس» ارائه میشود و سپس برای بررسی صحت یا سقم نحسی ایام مختلف به ویژه ماه صفر، به قرآن کریم رجوع میکنیم .
*معنای لغوی سعد و نحس
«سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است و در مقابل آن ، تفاوت و یا نحس قرار دارد . «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم ؛ نحس گفته میشود . فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی میشود .
*نحوست ایام در کدام آیات آمده است؟
در آیات قرآن تنها در 2 مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است :
1- آنجا که میفرماید : «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (در یک روز شوم مستمر) بر آنها فرستادیم که مردم را همچون تنههای نخل ریشه کن شده از جا بر میکند».
2- در آیهای دیگر میفرماید : «فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ» مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم».
در نقطه مقابل ، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده میشود، چنان که درباره شب قدر میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم».
به این ترتیب قرآن فقط اشاره سربستهای به این مسئله دارد ، پس میتوان گفت تا اینجا اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام و نحس بودن بعضی روزها را به صورت اجمال پذیرفته است .
*دیدگاه علامه طباطبایی و آیتالله مکارم درباره نحسی ایام
نظر مفسران در این باره خواندنی است :
- علامه سید محمدحسین طباطبایی در ذیل آیه 19ـ20 قمر میفرمایند :
«از نظر عقلی نمیتوان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد ، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد ، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آنها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (7 شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد ، روزهای نحسی بودهاند ، ولی دیگر نمیرساند که حتی همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و ... ایام نحس هستند .
چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال ، لازمهاش این است که تمام زمانها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است ، مثل امضا تقدیر است ، نزول ملائکه و روح ، انجام عبادات... و اخبار هم نتیجهاش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است ، امّا اینکه قطعهای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد ، قابل اثبات نیست .
- آیتالله ناصر مکارم شیرازی : از نظر عقل محال نیست که اجزا زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند ، بعضی دارای ویژگیهای نحوست و بعضی ویژگیهای ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نیست ، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».
بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار میدهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این میداند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است ، هرگز نباید برای آنها تأثیر مستقلی ، قائل شد و از لطف خداوند خود را بینیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد .
*آیا روایات از نحسی ایام سخن به میان آوردهاند :
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا ائمه معصومین درباره سعد و نحس بودن ایام سخنی به میان آوردهاند ، این چنین پاسخ میدهد : در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد میکنیم که هر چند بسیاری از آنها روایات ضعیف هستند، ولی در بین آنها روایات معتبری داریم که به برخی روایات اشاره میکنیم :
- از امیرمؤمنان(ع) درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن میزند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهارشنبه است ، سؤال شد ، حضرت فرمود : فرمود چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت ... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد ، لذا بسیاری از مفسران به پیروی از روایات ، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس میدانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر میکنند ، یعنی چهارشنبهای که تکرار نمیشود .
-در بعضی دیگر از روایات میخوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است ، چرا که آدم در آن آفریده شد و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت .
- امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود : «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت، بتهای کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود .
* چرا سعد و نحس بعضی ایام پذیرفته شده است؟
علل این امر را چند چیز میتوان دانست :
1- وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است ، چنانکه در بعضی روایات دیگر میخوانیم که روز سوّم ماه روز نحسی است ، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آنها کنده شد و یا اینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است ، چرا که حضرت نوح سوار بر کشتی شد .
2- توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرّب و روش بنیانگذاران آنها فاصله گیرند .
لذا در روایات فراوان سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند میدهد ، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنیامیه به گمان پیروزی (ظاهری) بر اهلبیت آن روز مسعود و مبارکی میشمرده و در روایات شدیداً تبرک به آن روز نهی شده و حتی دستور دادهاند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن قرار ندهند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملاً از برنامه بنیامیه فاصله بگیرند، پس توجه دادن اسلام به سعد و نحس ایام برای این است که به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده توجه شود .
3- توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید .
4- توجّه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد ، بلکه ایام را میتوان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد .
*نتیجه گیری
در اسلام سعد و نحس بعضی ایام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده ، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درسها و عبرتها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند ، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد .
هر چند افراط در مسأله سعد و نحس ایام یه هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست، اینکه انسان به هر کاری بخواهد دست بزند، مثلاً به سراغ سعد و نحس ایام برود و عملاً از بسیاری فعالیتها باز بماند، نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تأیید شرع، درست نیست که انسان به جای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود ، گناه همه شکستها را به گردن شومی ایام اندازد، بیتردید چنین کاری جز فرار از حقیقت و تبیین خرافی حوادث زندگی نیست .
اما درباره ماه صفر باید گفت : چون در این ماه رحلت پیامبر اکرم(ص) و چند تن از امامان معصوم(ع) اتفاق افتاده است ، در روایات آمده که برای دفع آفات و بلایای این ماه، بسیار صدقه دهند ، نه از آن جهت که به آن معنا نحس باشد، بلکه به خاطر از دست دادن پیامبر(ص) برای مردم روزهای خوبی نیست .
منبع : farsnews.com
|
12-17-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کهن ترین لالایی جهان با قدمت چهارده هزارساله به زبان کردی باستان (اوستایی)
کهن ترین لالایی جهان با قدمت چهارده هزارساله به زبان کردی باستان (اوستایی)
این لالایی را از زبان مادر مهرآیینام زنده یاد "مینا ایزدمهر بوره که یی" شنیده ام که عیناً در اینجا می آید :
روڵه لای لایه ، کۆرپه م لای لایه
rolla lāy lāya , korpam lāy lāya
نزانم بوچی ده نگت ده رنایه
nizānim bočî dangit darnāya
ئاشیمه ووهوو وههیشتم ئه ستی
astîāšê wohū wahîštim astî
ئووشتا ئه ستی یه ئووشتا ئههمایی
oūštā astîya oūštā ahmāyî
هی یه ت ئه شایی وههیشتای ئه شیم
hîyat ašāyî wahîštāy ašêm
یه تا ئا هووه تی ری یو ئهتها
yatā āhowa tîrîyo athā
ره تووش ئه شاته چیت هه چا یه تا
ratūš ašāta čît hačā yatā
وهنگه هو ئه شا ده زدا ئامه نه نگ
wanga ho ašā dazdā āmanang
شیوس نه نامه ئه نگ هواشه مه زدا
šîyūs nanāma ang hwāša mazda
هی یه ت ئه شایی وههیشتای ئه شیم
hîyat ašāyî wahîštāy ašêm
خشتهری میچا ئاهورایی ئا
xištarê mêcā āhorāyî ā
ییم درگو پییو دهدهت راستاریم
yîm dirgo pîyo dadat rāstārêm
رۆڵه لای لایه ، کۆرپهم لای لایه
rolla lāy lāya , korpam lāy lāya
گوێ بگره له من ، دهنگی ئهزدایه
gwê bigra lamin dangî azdāya
هی یه ت ئه شایی وههیشتای ئه شیم ...
hîyat ašāyî wahîštāy ašêm …
برگردان به فارسی :
فرزندم لالا ، دلبندم لالا ، نمی دانم چرا صدایت درنمیآید
راستی و داد بهترین است
پاکی ، خوشبختی است
خوشبختی برای کسی است که راستی و داد را برای راستی و داد انجام دهد
همانگونه که خداوند راستی و دادگری است
راهبر دنیایی نیز باید بر پایه راستی و دادگری برگزیده شود
این دو با کردارها و اندیشه نیک(وهومن) برگزیده میشوند
تا همه کردارها ، از روی نیکی و راستی و خرد انجام داده شوند
همانگونه که خداوند راستی و دادگری است
و راستی و دادگری در همه جا خود را بنمایاند
و نیک کرداری ، با نیروی اهورایی پرورش یابد
و به یاری ناتوانان وناداران بشتابد
فرزندم لالا ، دلبندم لالا
گوش به من بسپار، صدای خداوند است
همانگونه که خداوند ، راستی و دادگری است
و ...
وزن این لالایی ، ده هجایی از اوزان قدیم ایرانی و از اوزان گاتاهاست . همه اشعار تک بیتی و فولکلوری ترانه های کردی نیز برهمین وزن است : مستفعلن فا ، مستفعلن فا ( تَنَن تَن تَنَن تَنَن تَن تَنَن) این لالایی از نمازهای معروف مِهریان و زرتشتیان است که از زمانهای بسیار دور به یادگار مانده است .
نوشتهی پروفسور دکتر فاروق صفی زاده(بوره که یی) - ماهنامهی آناهید ، شمارهی ٥ گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
|
12-19-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مراسم گْل غلتان نوزادان در دامغان و سمنان
مراسم گْل غلتان نوزادان در دامغان و سمنان
یکی از رسوم سنتی به جای مانده از گذشته در مناطق مختلف شهرستان دامغان آئین گل غلتان نوزاد در اولین بهار زندگی او میباشد . این رسم هم اکنون نیز توسط اهالی شهر امیریه دامغان صورت میگیرد . بر اساس این آئین در صورتیکه تولد نوزاد با فصل بهار و زمان رویش گلهای محمدی مصادف گردد تنی چند از زنان فامیل برای چیدن گل به میان باغها و مزارع رفته و با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی به شرح زیر اقدام به جمع آوری گل برای اجرای مراسم گل غلتان نوزاد مینمایند .
همه کوه و کمر بوی تو داره یا محمد
کدوم گل قامت و روی تو داره یا محمد
همون ماهی که از کوه میزنه سر
نشان طاق ابروی تو داره یا محمد
پس از جمع آوری گل که غالباً در ساعات آغازین صبح صورت میگیرد گلهای چیده شده را به خانه آورده و پرپر میکنند سپس نوزاد را به حمام برده و بدنش را شستشو میدهند . پس از خارج نمودن نوزاد از حمام و خشک کردن بدنش او را در میان پارچه ای سفید رنگ که گلهای پرپرشده محمدی در میان آن ریخته شده قرار داده و میغلتانند . این کار غالباً توسط مادر، عمه ، خاله و یا مادر بزرگ او انجام میشود . مرسوم است که چهار زن هر یک چهار گوشه از پارچه حاوی گل را گرفته و با نهادن نوزاد همراه با ذکر نام پنج تن و ختم صلوات این آئین انجام میگیرد . پس از لحظاتی کار خواندن روائی و شعر خوانی به منظور توصیف هر چه بیشتر زیبائیهای کودک توسط بستگان نزدیک همچون مادر، عمه ، خاله و غیره صورت میگیرد . نمونههائی از این ابیات به شرح زیر است .
ای سرو شنا از کجا آمده ای
ای خرمن گل ز باغ جان آمده ای
خون شد جگرم برای دیر آمدنت
ای خرمن گل ز باغ جان آمده ای
پس از انجام این آئین مهمانان به صرف چای ، شربت و شیرینی پذیرائی میشوند . در گذشته این مراسم برای نوزادانی که در فصل بهار متولد میشدند غالباً در دهمین روز پس از تولد و در حمام عمومی محل پس از غسل روز دهم انجام میشد . برای دیگر نوزادان که در دیگر فصول سال به دنیا میآیند این مراسم در اولین بهار زندگیشان برگزار میشود . برخی از خانوادهها با توجه به آگاهی از زمان تولد فرزند خود در طول سال اقدام به نگهداری مقداری برگ گل در یخچال نموده و با ولادت نوزاد به انجام این مراسم مبادرت میورزند . به طور کلی این مراسم از هنگام تولد تا یکسالگی نوزاد انجام میپذیرد .
در باور اهالی منطقه غلتانیدن بدن نوزاد در میان برگهای گل سبب حفظ طراوت و شادابی او و دور ماندن از بیماریهای مختلف میگردد و همچنین طراوت برگهای گل از پوست بدن نوزاد محافظت کرده و کودک را خوش رو و سرزنده مینماید .
منبع : iranbasirat.persianblog.ir
|
12-19-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بازگویی بخشی از آداب و رسوم در تهران نه چندان قدیم
بازگویی بخشی از آداب و رسوم در تهران نه چندان قدیم
رسوم فراموش شده
تاریخ تنها روایت انسانها نیست . تاریخ به هر آنچه در گذشته بوده و اینك نیست را شامل میشود این شامل هر چیزی میتواند باشد . یك گویش میتواند بخشی از تاریخ باشد و به عنوان یك حافظه تاریخی مطرح باشد و یا پوششهایی كه انسانها در گذشته استفاده میكردند نیز در مطالعات تاریخی حائز اهمیت است چرا كه بسیاری از پوششها نشان از فرهنگ خاص و یا جایگاه اجتماعی فرد بود . در این بین اما میتوان به فرهنگ و آداب و رسوم نیز اشاره كرد و البته این فرهنگ و یا آداب و رسوم به فرهنگ جاری اشاره نمیكند و اگر قصدمان بررسی یك بخشی از تاریخ است باید به آداب و رسومی اشاره كرد كه در گذشته بود و چه بسا در حال حاضر وجود ندارد اما نباید از این نكته نیز غافل شد كه بسیاری از آداب و رسوم كه در حال حاضر در بین مردم جاری است تحت تأثیر آداب و رسوم گذشته است و یا حتی به نوعی امروزی شده آداب و رسوم جاری در گذشته است . به هر رو بسیاری از آداب و رسومها میتوانند تبدیل به فرهنگ هر جامعهای بشوند به طوریكه این تبدیلها باعث تفاوت بین افراد میشود و همین تفاوت فرهنگ است كه اقوام را از هم جدا میكند و هر قومی فرهنگ خاص خود را پیدا میكند . البته به مرور آن آداب و رسوم تبدیل به فرهنگ میشود كه در حافظه تاریخی افراد باقی بماند . البته در شرایط فعلی و آنچه كه ملاحظه میشود مرزهای فرهنگی در حال كمرنگ شدن است و به اعتقاد بسیاری از جامعه شناسان خرده فرهنگها در حال كمرنگ شدن هستند و این خرده فرهنگها همانهایی هستند كه ریشه تاریخی طولانی ندارند اما فرهنگهایی كه قدیمیتر هستند ثبات خود را حفظ كردهاند . به هر رو در این شماره ما به شرح بعضی از آداب و رسوم در تهران قدیم خواهیم پرداخت كه در حال حاضر بسیاری از آنها دیگر وجود ندارند و فقط در حافظههایی ماندهاند كه آنها را دیدهاند و با از بین رفتن این افراد این آداب و رسوم به عنوان بخشی از تاریخ در خواهند آمد . آنچه ما به آن خواهیم پرداخت تحت عنوان فرهنگ عامه نیز عنوان میشود و علت نامگذاریاش به عنوان فرهنگ عامه استفاده در میان عامه مردم بوده است . شاید بیان این آداب و رسوم نوعی یاد آوری باشد برای آنهایی كه زمانی این آداب و رسوم را دیدهاند و بازگویی این آداب و رسوم برای كسانی است كه آنها را ندیدهاند اما در موردش شنیدهاند . در اینجا باید عنوان شود كه این نوشته میسر نمیشد مگر با استفاده از نوشتههای افرادی كه در این زمینه تحقیق كردند و نوشتههایی را به یادگار گذاشته اند .
رمضان در سالهای دور
تهران قدیم از نظر عبور و مرور مقرراتی خاص داشت به آن معنی كه دو ساعت از شب گذشته در ارگ تهران و وسط چهار سوق بزرگ بازار طبل میزدند كه آن را طبل «برچین برچین» میگفتند . كسبه با شنیدن صدای طبل بساط خود را جمع میكردند و سه ساعت بعد از غروب نیز شیپور خاموشی نواخته میشد و عبور و مرور قطع میگردید .
اما در ماه مبارک رمضان تمام این مقررات لغو میشد و مردم تمام شب را آزادانه در شهر رفت وآمد میكردند وحمامها ، مساجد ، زورخانهها و قهوه خانهها تا نزدیك سحر باز بود . اعلام غروب و افطار نیز در تهران و شهرستانهای كوچك و بزرگ تا چندین سال پیش جالب بود . در تهران تا 50 سال پیش هر كدام از میدا نهای چهارگوشه شهر به دو توپ در ایام رمضان مجهز میشد و هر غروب و سحر با شلیك 3 تیر مؤمنان را از پایان روزه و آغاز شب با خبر میكرد . رمضان ماه خدا و نیایش و راز و نیاز و نیز ماه دوستی و نزدیكی مردم با یكدیگر بود ، زیرا مردم معتقد بودند كه قهر و دشمنی با برادران دینی به روزه و نماز آنها لطمه میزند و عبادتشان مورد قبول قرار نمیگیرد . به همین دلیل قبل از آغاز ماه رمضان به دیدار یكدیگر میرفتند و طلب بخشش میكردند ، ضمناً در طول ماه نیز با گستردن سفره افطار از دوستان و آشنایان ، مخصوصاً مستمندان پذیرایی میكردند . این رسم در حال حاضر كم و بیش برقرار است . سفره قلمكار و پارچهای افطار كه به آن پیش افطاری میگفتند با غذاهای تهرانی تزئین میشد .
غذاهای تهرانی عبارت بودند از : ترحلوا ، شیربرنج ، نان روغنی ، شیر، مربا ، فرنی ، خرما ، خاكشیر یخ مال (شیره تابستان) ، پالوده سیب (ویژه تابستان) و در زمستان حلوا ارده . پس افطاری هم عبارت بود از : شامی كباب ، چلوكباب ، آبگوشت ، چلوخورشت ، كوفته ، كباب حسینی و كباب بره كه البته این غذاها بر سر سفره كسانی فراهم میشد كه صاحب آن دستش به دهانش میرسید . پس از افطار شب چره و به قول فرنگیها دسر شروع میشد كه عبارت بود از : زولبیا و بامیه ، پشمك ، باقلوا و قطاب و انواع میوههای فصل (بعضی از دسرهای یادشده ، مثل زولبیا و بامیه همچنان جزو رسوم رمضان تناول میشود .)
غذاهای سحر بیشتر از برنج درست میشد چون تشنگی به دنبال نداشت و به قول قدیمیها آب نمیكشید . در تابستان موقع سحر از خوردن دوغ و ماست خودداری میكردند ، زیرا تشنگی ایجاد میكرد و به جای آن هندوانه و خربزه میخوردند . مردم برای بیدار شدن به موقع و تناول سحری نیز راههای مختلفی داشتند به طور مثال یكی از راههایی كه از قدیم الایام تهرانیها برای بیداری سحر از آن استفاده میكردند صدای بانگ خروس بود . از این رو وجود خروس را در خانه خوش یُمن میدانستند ، به خصوص خروس سفید چهل تاج كه نشانه خیر و بركت بود یا در ماه رمضان همسایهها با هم قرار میگذاشتند هر كسی سحر زودتر بیدار شد ، همسایههای دیگر را هم بیدار كند . در صورتی كه خانهها دیوار به دیوار بود با كوبیدن مشتهای پیاپی به دیوار، در غیر این صورت به درِ خانه همسایه میرفتند و كوبه در را میكوبیدند تا از خانه صدای «كیه» بلند شود و مطمئن شوند اهل خانه بیدارند .
در شبهای رمضان مردم تهران برای خود سرگرمیهایی ترتیب میدادند كه هنوز هم بعضی از آنها معمول است . در این شهر معمولاً هر دسته از تهرانیهای بعد از تناول افطار و شام و به جا آوردن نماز رهسپار محله دیگری میشدند . آنها كه ورزشكار بودند به زورخانه میرفتند ، جوان ترها جایشان اغلب در قهوه خانه بود ، هر شب ورزشكاران محلات مختلف برای دید و بازدید به زورخانه محلات دیگر میرفتند و شب دیگر در محله میماندند تا بازدید پس بدهند . ترنابازی و سخنوری نیز سنت ماه رمضان بود . كسانی كه به قهوه خانه محلات دیگر میرفتند ، چند غزلخوان و خوش نفس همراه میبردند كه به قول معروف در زمان جریمه شدن با خواندن غزل كنف نشوند . مساجد محلات شهر از شلوغترین مراكز عمومی به حساب میآمد كه پذیرای اكثر قریب به اتفاق اهالی به شمار میرفت . معمولاً رسم بر این بود كه اكثر مساجد ، نماز جماعت مغرب و عشاء را در اول اذان بر پا میكردند و نمازگزاران با یك خرما روزه خویش را باز كرده ، سپس به خانه رفته ، افطار میكردند و بعد از گذشت ساعتی مجدداً به مسجد باز میگشتند . برنامه مسجد عموماً به این صورت تنظیم شده بود كه ابتدا واعظ منبر میرفت و پس از سخنرانی بلافاصله درس قرآن شروع میشد كه اكثر علاقه مندان آن نوجوانان و جوانان بودند . ناگفته نماند كه این سبک و روش كماكان چون گذشته در مساجد برقرار میباشد .
آداب ازدواج در قدیم
ازدواج از جمله مراسمی بود كه آداب و رسوم خاصی برای خود داشت به طوری كه هنوز كه هنوز است بسیاری از قدیمیها این آداب و رسوم را به یاد دارند در گذشته نه چندان دور ، مراسم ازدواج باید بر طبق اصول خاصی برگزار میشد البته در این بین افرادی كه متمول بودند مراسم ازدواجشان متفاوتتر بود به طوری كه گاهی 7 شبانه روز مراسم ازدواج آنها طول میكشید .
مراسم ازدواج شامل مراحل متفاوتی بود كه ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره خواهیم كرد :
*جهاز برون
چند روز قبل از عروسی و گاهی روز قبل از آن ، مراسم جهاز بران صورت میگرفت . برای جهاز بران چند نفر طبق كش به همراه چند قاطر اجیر میشدند تا وسایل جهیزیه عروس را به خانه داماد حمل كنند . علاوه بر طبق كشها ، عدهای نقاره زن نیز استخدام میشدند تا در طول راه به هنرنمایی بپردازند . قبل از رسیدن گروه مزبور چند نفر جلوتر به خانه داماد میرفتند و قسمتهایی از خانه داماد را كه برای عروس در نظر گرفته شده بود ، نظافت كرده و به اصطلاح آب و جارو میكردند . هنگامی كه جهیزیه در خانه داماد جای میگرفت . فردی از طرف خانواده عروس صورت اسبابی كه آورده بودند را نشان داماد میداد و از وی بابت آنها رسیدی دریافت میكرد كه به آن سیاهه میگفتند . علاوه بر آن دادن انعام به طبق كشها و نقارهچیها جزو وظایف داماد به حساب میآمد . طبق كشها علاوه بر انعام مزبور اجازه داشتند كه نقلها و پارچههای كف طبقها را كه برای تزئین تدارك دیده شده بود را برای خود بردارند . وسایل جهیزیه طبق توافقی كه قبلاً بین خانوادههای عروس و داماد صورت گرفته بود تهیه میشد .
به عنوان مثال گاهی عبارت بود از: دیگ ، قابلمه ، ملاقه ، آبكش ، مجمعهای مسی ، آفتابه لگن و اسباب دیگری همچون رختخواب ، متكا، پشتی ، پرده ، سماور، بلور و علاوه بر همه اینها ، آینه و قرآن جزو اصلی مهمترین وسایل جهیزیه به شمار میرفته است .
*مراسم عقد كنان
مراسم عقدكنان را معمولاً در خانه عروس انجام میدادند و برای انجام این امر اتاقی را در نظر میگرفتند كه مراسم عقدكنان در آن اجرا میشد . قبل از شروع مراسم چند نفر از زنان خوش سلیقه و خوشبخت فامیل ، برای تزئین سفره عقد در اتاق مزبور حاضر میشدند و با ظرافت خاصی اسباب سفره را در سرجای خود میچیدند .
اسباب سفره عقد عموماً عبارت بود از: نقل و شیرینی ، چند كله قند ، چند لاله یا جار، گلابدان ، خنچه ، اسپند ، كاسهای آب كه رویش یك برگ سبز باشد و.... به هنگام عقد عروس را مقابل آینه و رو به قبله مینشاندند و به هنگامی كه عاقد در حال خواندن خطبه عقد بود لازم میدانستند كه عروس خانم حتماً در آینه نگاه كند تا بدین ترتیب بختش همچون آیینه صاف و روشن باشد و همچنین در موقع خواندن خطبه دو زن سپیدبخت دو سر پارچهای سفید را گرفته و در بالای سر عروس نگاه میداشتند و زن سپیدبخت دیگری به نیت شیرین شدن زندگی عروس بر سر او قند میسایید و در این هنگام فرد دیگری با یك سوزن و نخ هفت رنگ جلو آمده و تعدادی كوك بر پارچه مزبور میزد .
به هنگام این كار زیر لب میخواندند :
دوختم ، دوختم
زبان مادر شوهر
خواهر شوهر
جاری و پدرشوهر را دوختم .
*بُردن عروس
پس از جاری شدن خطبه عقد و مراسم عقد كنان چند ساعتی را به زدن ساز و رقص و شادمانی سپری میكردند . آنگاه چند نفر از خانه داماد با اسب سفیدی برای بردن عروس میآمدند . عروس را سوار بر اسب كرده و در جلوی آنها عمله جات طرب و پشت سر آنها نیز جاروكشان و سپس اسب عروس حركت میكرده است . وقتی قافله عروس به خانه داماد میرسید باید داماد به پیشواز عروس میرفت و نارنجی به طرف وی پرتاب میكرد . اگر عروس میتوانست نارنج را در هوا بگیرد نشانه آن بود كه عروس بر سر داماد مسلط خواهد شد . هنگامی كه میخواستند عروس را به خانه داماد ببرند پسربچه نابالغی را آورده و یك بقچه حاوی نان و پنیر را به وی میدادند و بچه موظف بود كه این بقچه را به كمر عروس ببندد و با این نان و پنیر عروس را روانه خانه داماد میكردند . وقتی كه عروس میخواست پایش را در آستانه در خانه داماد بگذارد . فندق یا گردویی را زیر پایش قرار میدادند تا به این ترتیب هرگونه طلسمی كه برای عروس شده از بین برود در هنگام ورود ، عروس زیر لب میگفت یا عزیزالله ، به این نیت كه عزیز شوهرش بشود و در این موقع داماد باید با بالای سر در خانه برود تا عروس از زیر پاهای او عبور كند تا بدین طریق در زندگی بر سر عروس مسلط باشد در موقع ورود داماد به اتاق عروس نیز، كفشهای عروس را در بالای در قرار میدادند تا بدین ترتیب عروس بر سر داماد مسلط باشد . بعد از اینكه عروس به خانه داماد وارد شد زنهای فامیل میآمدند و شروع به شادمانی میكردند . آنان بر سر عروس و داماد مانند سرعقد نقل و پول میریختند و میگفتند : كه هر گاه از این نقل دختر دم بختی بخورد به زودی بختش باز میشود .
*پاتختی
یكی از مجالسی كه پس از عروسی به اجرا در میآمد مراسم پاتختی بود كه بلافاصله بعد از شب عروسی و در اولین صبح برگزار میشد . در این مراسم عموماً نزدیكان عروس و داماد شركت داشتند و عدهای نیز دعوت میشدند تا برای شادمانی مهمانان هنرنمایی و نوازندگی كنند . همچنین در صبح بعد از عروسی ، داماد موظف بود كه با مادر زن خود ملاقاتی داشته باشد و از او به خاطر دختر پاكی كه به او داده تشكر كند .
وعظ و سخنرانی مذهبی
تا پایان سلطنت محمدعلیشاه ، مجالس تعزیه معمولاً در ایام ماه محرم و صفر در تهران اجرا میشد ، ولی در دوران احمدشاه در ساختمان تكیه آقا در حصار بوعلی شیران (جنوب نیاوران) به دستور كامران میرزا نایب السلطنه ، تعزیه خاص ماه رمضان بعدازظهرها تا قبل از افطار در مقابل احمدشاه و خانواده سلطنتی اجرا میشد . كسبه تهران قدیم در ماه رمضان غیراز بقال ، قصاب و خباز عموماً تعطیل میشدند ، زیرا اكثر مردم به دلیل شب زنده داری تا ظهر روز بعد خواب بودند . در كنار عبادات روزهای ماه رمضان ، تفریحاتی نیز برای روزه داران معمول بود كه از آن جمله معركه گیری درویشها و مارگیرها در فضای باز مساجد معروف تهران مثل مسجد سپهسالار و مسجد جامع بازار و سرقبر آقا دیدنی بود . در داخل شبستان مساجد محلات پس از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر برنامه وعظ و تبلیغ آغاز میشد . تا قبل از مشروطه ، وعظ را در مبنای فقط مسائل دینی مطرح میكردند . بعدها سیدجمالالدین اصفهانی (پدر محمدعلی جمال زاده) در ماه رمضان مسائل سیاسی را نیز در منبر مطرح میكرد . آن مرحوم در مساجد سیدنصرالدین و مسجد شیخ عبدالحسین (مسجد آذربایجانی ها) سخنرانیهای مذهبی و سیاسی میكرد و تندنویسان آن زمان بیانات سید را نوشته و در روزنامه معروف جمالیه منتشر میكردند .
در دوران پهلوی دوم نیز واعظ معروف ، استاد علامه فلسفی در سالهای قبل از كودتای 28 مرداد سال 32 ، ظهرها بعداز نماز جماعت در مسجد سلطانی سخنرانی میكرد كه به طور زنده از رادیو تهران پخش میشد . بعد از كودتا برنامه سخنرانی آن مرحوم به مسجد آقا سیدعزیزالله بازار منتقل شد كه تا پایان دهه چهل ادامه داشت . در آن دوران دو مجلس سخنرانی بسیار پرجمعیت ظهرها در تهران برگزار میشد كه در درجه اول منبر حاج آقا فلسفی بعد از نماز آیت الله العظمی خوانساری در مسجد آقاسیدعزیزالله و مجلس دیگر، سخنرانی حضرت آیت الله مكارم شیرازی بود كه ظهرها در مسجد ارگ برگزار میشد . در زمان ناصرالدین شاه پس از بنای مسجد سپهسالار از آقا شیخ ملامحمدعلی معروف به حاج آخوند رستم آبادی تقاضا شد كه در ایام ماه مبارك رمضان در این مسجد اقامه جماعت نماید و ایشان این دعوت را اجابت كرد . ضمناً بعد از نماز، آن مرحوم در مسجد مردمی نیز میرفت كه نماز جماعت و منبر حاج آخوند در رمضان در عهد ناصری جزو باشكوهترین نماز جماعت مجلس وعظ در سطح تهران آن روزگار به شمار میرفت . شایان ذكر است ایشان یكی از فاضلترین شاگردان شیخ مرتضی انصاری در نجف اشرف بود كه در سال 1332 قمری در سن 82 سالگی در زادگاهش رستم آباد شمیران بدرود حیات گفت . مزارش در كنار بوستان اختیاریه واقع در محله اختیاریه زیارتگه اهالی و به قولی وجود تربتش خیر و بركت منطقه است .
منبع : tehrooz.com / همایون نصرتی
|
12-19-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
با موج بافی ، هنری که در مسیر فراموشی است آشنا شوید
با موج بافی ، هنری که در مسیر فراموشی است آشنا شوید
اینجا ایران است . کشوری که تنوع زیستی ، بومی و فرهنگی فراوانی دارد و در هر قسمت آن طرح و رنگ و نقشی که بافته مردمان خوب این سرزمین است به آن هویتی زیبا بخشیده است .
موج بافی ، یکی از صنایع دستی مناطق کردنشین است که بیشتر میان عشایر و کوچ نشینان این مناطق دیده می شود .
موج ها پارچه هایی هستند که از پشم گوسفند بافته می شدند و از آنها به عنوان رختخواب پیچ ، پتو، پشتی ، رویه کرسی ، سجاده و گاه برای چادرهای عشایر استفاده می کردند . از موج در ماههای سرد به عنوان روانداز استفاده می شد و قدیم ترها به عنوان یک پوشش تزئینی روی کرسیها می انداختند .
نقوش تزئینی موج دارای ویژگیهای مشابهی است و در محدوده خاصی سیر می کند . طرحهای موج که از اصالت و خصوصیات محلی برخوردار است ، عبارتند از : پر طاووسی ، چهارخانه ، سیاه و سفید ، تخت قرمز، شمشیری دولتی ، حوض ، دعا ، محراب ، چخماق ، گل ، کله کبکی ، شانه ، گنجشک ، انگور (گل گله) ، پروانه ، بز کوهی ، پرنده ، قیچی ، درخت و ماهی ، ترنج دار گنبدی ، برگ بیدی ، چشم بلبلی (چشم خروسی) ، بتروبند ، دو کلکانه و خربزه ای (سیخی بافت) .
صنعت موج بافی در منطقه کردستان سابقه قابل توجهی دارد و موج بافان اغلب در شهرهای این استان هستند . اگر به سال های نه چندان دور برگردیم ، می بینیم بسیاری از مردم این منطقه استفاده از موج در منازل خود را نوعی هنر و خانه داری کدبانو می دانستند . در آن سالها ، موج به عنوان قسمتی از جهیزیه دختران کرد و عشایر محسوب می شد ، ولی امروز موج ، جای خود را به اجناس نامرغوب و بیگانه خارجی داده است . موج باف ها حالا با ورود بی رویه کالاهای چینی و اجناس خارجی اغلب بیکار شده اند و این هنر کهن رو به فراموشی است . حالا دیگر کسی پارچه های موج بافی شده را نمی خرد و به خانه اش نمی برد و این هنر هم مانند اغلب هنرهای سنتی کشورمان از خانه ها به عزلت بازارهای کرمانشاه و کردستان رفته و کاربرد چندانی ندارد . حالا اگر بخواهیم صدای دلنشین دستگاه های سنتی موج بافی در کرمانشاه را بشنویم ، مجبوریم به بازارهای قدیمی و منزوی این شهر سری بزنیم . بازار چال حسن خان و فیض آباد ، از معدود مکان هایی هستند که هنوز هم می شود چند استاد کهنه کار موج باف را در آنجا پیدا کرد .
منبع : aftabir.com
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 02:28 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|