مشاعره با حروف انتخابی

[Maad]

آنکه بدست جــــــــــام دارد
سلطانی جــــــم مدام دارد
آبی که خضر حیات ازو یافت
در میکده جو که جــــام دارد

" گ "

[kalantar48]

گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد

" ش "

[عاشق]

شکسته می شود از دوریت بلور دلم
بدون تو تپش قلب من چه بی معناست
بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت
بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست

چ

[kalantar48]

چون بدنامی بروزگاری افتد
مرد آن نَبُوَد که نامداری افتد
گر دُر خواهی ز قعر دریا بطلب
کان کف باشد که بر کناری افتد

" ج "

[عاشق]

جنگل با اون ‌آوازش، تو چشمای تو گم شد
شمشاد اومد و پیشت ، خم شد، قد گندم شد
من هر چی بگم از تو ، با او جذبت دوره
راس گفتی چه کاری بود ،‌ شاعر مگه مجبوره ؟

[امیر عباس انصاری]

حرف انتخابی شما برای من کو؟؟
حرف یادتون رفت دوست عزیز (تنها)

عیبی نداره من با "ش" شروع میکنم چون کلمه شمشاد تو شعر شما بهم ایده داد.

شه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

نفر بعدی "ژ" (فکر کنم فقط کوروش جان از پسش بربیاد)

[عاشق]

مي بخشيد حرف يادم رفت

ژاله چو بارید بر دلم
بستر سردم اجاق شد
از گذر ابر خوشگلم
باغ پر از اتفاق شد
یار برون آمد از خیال
وصل رقیب فراق شد


ف

[امیر عباس انصاری]

فاصله بین من و تو
از اینجا تا آسمونه
گرچه عشقه تو دلامون
دنیامون نامهربونه
بین دستهای من و تو
یه افق، یک کهکشونه

میم

[kalantar48]

من این ایوان نه تو را نمی دانم نمی دانم
من این نقاش جادو را نمی دانم نمی دانم
چو طفلی گم شدستم من میان کوی و بازاری
که این بازار و این کو را نمی دانم نمی دانم

" ب "

[امیر عباس انصاری]

بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو بسر نمی شود
(درست نوشتم؟)


گاف