مشاعره واژه ای

[SonBol]

عاشق

از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق من تجسم عذابم
تو سراپا بی خیالی من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد

[cinderella22]

شمع

در وفاي عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين كوي سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمي‌آيد به چشم غم پرست
بس كه در بيماري هجر تو گريانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

[kalantar48]

وفا

وفا و مردمی از روزگار دارم چشم
ببین ز ساده‌دلیها چه از که می‌جویم

[امیر عباس انصاری]

بازم وفا

وفا کنیم و ملامت کـشیم و خوش باشیم
کـه در طریقـت ما کافریست رنـجیدن
بـه پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواسـت جام می و گفت عیب پوشیدن

[kalantar48]

میکده

یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند
یک کف خاک در این میکده ضایع نشود

[امیر عباس انصاری]

خاک

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

[kalantar48]

نیست

چون نيست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست بهرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نيست
پندار که هرچه نيست در عالم هست

[عاشق]

نيست

ز سقف نیلی چشمم چکید قطره اشک
ترا قسم به شقایق بمان ستاره من
بچین ز باغ دلت دسته ای گل پونه
بمان که نیست به جز این مرام چاره من

[kalantar48]

ستاره

ز خال گوشه‌ی ابروی یار می‌ترسم
ازین ستاره‌ی دنباله دار می‌ترسم
ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی‌برگی
خزان گزیده‌ام از نوبهار می‌ترسم ...

[عاشق]

بهار

ای ماجرای آبی پرواز تا خدا
ای انتهای مرز تمام گذشته ام
ای بی ریاترین نفس پاک یاس ها
با نام تو کتاب وفا را نوشته ام
در زیر دانه های قشنگ تگرگ عشق
من بودم و خیال تو و یک سبد بهار
یک آٍمان شکوفه زیبا و پاک یاس
از آن طلوع مانده برایم به یادگار