خوش به حال مشهدی ها
من کجایی بیدم آخه
از دیشب هی توی تی وی حرمو نشون میده و من اشک میریزم
بچه ها واقعا این چیزا به دل مربوطه ربطی به ایمان و دین و مسلک نداره
توی حرم وقتی میشینی ناخود آگاه اشک میریزی دعا میکنی دلت میلرزه همه چی یادت میره
حس خوبیه همراه با غربتی که خود امام رضا داشتند
یه چیزی بگم از عظمت آقا:
مشهدی ها چند تا رسم دارن یکیش عروس کشونه که قبلا ها سه دور دور حرم ماشین عروس به حالت طواف و زیارت میچرخید و فقط بوق ماشینها قطع میشد به احترام حرم و الان سخت تر شده چون دیگه از زیرش باید رد شد و خوب طبیعتا ترافیک میشه و پلیس نمیذاره
ما خطبه عقدی داریم که میگیم بالا سر حضرت یعنی عروس و دوماد میرن توسط عاقد توی حرم محرم میشن قبل از هر چیز
و اینکه تموم امواتمون رو میبریم اونجا یه طواف میدیم و نماز میت همونجا توی صحن حرم میخونن و بعد میبرن دفنشون میکنن
.
.
.
.
بابای خدا بیامرز منو خوب آقایون که زیر تابوت رو گرفته بودند جلوتر از ما بردن توی حرم . داداشم تعریف میکرد که از بغض داشتم خفه میشدم داشتم میترکیدم و دلم میخواست داد بزنم نعره بزنم و بگم خدا چرا بابامو بردی...
بعد توی همین لحظه جلوی ضریح قرار میگیره تابوت رو در چند نوبت دقیقا جزییاتش رو نمیدونم میذارن زمین و یه چیزایی میخونن و باز بلندش میکنن رو دست میبرن... خلاصه داداشم گفت همچین که این حس بد رو داشتم با اون همه درد از دست دادن بابا چشمم به ضریح که افتاد جیغ زدم و گفتم یا امام رضااااااااااااااااا و زدم زیر گریه و به چند دقیقه نکشید انگار شونه هام سبک شد آروم شدم اشکم نمیومد و خیلی راحت تونستم بیام و نماز میت رو بخونم همراه بقیه ... به خدا قسم تا چهلم بابا مامان و ما سه تا خواهراشو بغل میکرد و میگفت آروم باشین . اون لحظه ها رو مدیون امام رضام که نذاشت اگه بابامون رفته غریب باشیم و برادرمون رو قوت داد تا بدونه خودش صبوری کنه