بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #611  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

داستان مهاجرت زرتشتیان

اما مهاجرت را می توان همچنین از دیدگاه جمعیت شناسی نیز تقسیم بندی کرد .گاهی این مهاجرت ها توسط اشخاصی انجام می شود که در گمنامی کامل به سر می برند و عموما در نقطه مقصد هم به صورت گم نام باقی می مانند. اینگونه مهاجرت ها را می توان « مهاجرت فردی » نام داد . اما دسته دوم که باید آن را « مهاجرت گروهی » قلمداد کرد آنی است که توسط افرادی صورت می پذیرد که هواداران و یا هم بستگانی دارند که همراه آنها مهاجرت می کنند . مهاجرت پیغمبران از شهری به شهر دیگر برای دستیابی به امنیت بیشتر از این دست است. و یا مهاجرت گروه های سیاسی مانند آنچه که مجاهدان خلق ایران در دهه 60 خورشیدی به آن دست یازیدند.مهاجرت شاید منحصر به قشری سنی از یک جامعه باشد مثلا تنها جوانان دست به مهاجرت بزنند . گاهی مهاجرت تمام اقشار یک جامعه را شامل نمی شود مانند هنگامی که فقط تحصیل کرده گان مجبور به مهاجرت می شوند و یا جوانانی که دیر یا زود به خدمت سربازی اجباری فرا خوانده می شوند که به شوند آن مجبور به جنگیدن و کشتن می شوند.

بنابر آنچه گفته شد شکلی از مهاجرت آنی است که اشخاص و خانواده ها بدون توجه به موقعیت اقتصادی و تحصیلی و اجتماعی به صورت دستجمعی اقدام به آن کنند .

شوند کلی اینگونه مهاجرت فراراز موقعیت موجود است به طور عام ، برای دستیابی به موقعیتی بهتر.

زرتشتیان ایران در طول زمانه ای که اعراب موفق به تصرف ایران و مستعمره گردانیدن این کشور شده اند تا به حال سه بار دست به مهاجرت هایی گروهی زده اند.

نخستین بار این مهاجرت در دهه های نخست پس از تصرف ایران صورت گرفت.در قرن هفتم ميلادي و برچيده شدن خاندان پادشاهي ساسانيان، ايرانيان به چند دسته تقسيم شدند:

عده‌اي اسلام آوردند،‌اما در لباس اسلام به فرهنگ و زبان و ميهن خدمت كردند.
دسته ديگر با پرداخت جزيه به كيش آبا و اجدادي باقي ماندند در ايران با هر گونه سختي خو كردند و دست از ميهن برنداشتند. بازماندگان همين دسته از ايرانيان‌اند كه امروز به نام جماعت زرتشتي در ايران شناخته شده‌اند. زرتشتيان، در ميان مردم ايران، براستي و درستي و صداقت و امانت مشهورهستند. دسته سوم، بنام پارسيان نام گرفته‌اند، اين مردم كه اكثريت آنها در شبه قاره هند و پاسكتان روزگار بهسر مي‌بردند، جزو طبقه اول و از شاهزادگان ايران بودند. محل سكونت ايشان خراسان بزرگ و از بزرگان پارتي بودند و به همين جهت نام پارسي بر خويشتن نهادند. اين گروه آواره از وطن، از راه بندر هرمز به جانب هندوستان روانه شدند و آنطور كه در روايات پارسيان، بخصوص در كتاب «قصة سنجان» آمده است با شرايطي چند به اين مردم اجازة سكونت در هندوستان داده شد.این مهاجرت که باید آن را مهاجرت از نوع اول برای زرتشتیان نام گذاشت عوامل و علل خود را دارد که در نوشتاری دیگر تحت نام « مهاجرت از نوع اول» خواهد آمد.

ساكنين اين دو سرزمين، از همان روزگاران بسيار دور، در بسياري از شئون، از قبيل زبان، مذهب، آداب و اخلاق با هم مشترك بودند و پس از جدائي نيز،‌محل سكونتشان از هم دور نبوده است. داستان اين مهاجرت را موبدي پارسا كه نامش بهمن پوركيقباد پورهرمز ديار و اهل سنجان بود در سال 969 يزدگردي برابر با 1008 خورشیدی و برابر 1600 ميلادي، تحت عنوان «قصه سنجان» به گونه ای شعر مانند نوشته است.
بلی داستان از این قرار است که
در قرن هشتم ميلادي گروهي از زرتشتيان مركب از مرد و زن و كودك با سه كشتي از خليج فارس به سوي هند روانه شدند، پس از چندي دريانوردي، به ساحل گجرات رسيدند. راجا Raja يا حكمران محل به نام «جادي رانا» Jadi-Rana چون لباس و الات و ادوات جنگي آنان را بديد، از براي تاج خود بيانديشيد. از دين و آئين آنان پرسيد، پس از آنكه اطمينان حاصل نمود كه از طرف آنان گزندي نخواهد ديد به ايشان با شرايطي اجازة‌ اقامت داد. قطعه زميني به آنان واگذار شد كه سراسر جنگل و بيابان و ويران بود. ايرانيان تازه وارد،‌آنجا را آباد نموده« سنجان »
نام نهادند.
اين نام يادآور يك نام ايراني است
. پس اگر پارسيان اولين جايگاه سكونت خود را سنجان، نام دادند، بواسطه شدت علاقه‌اي بود كه به ميهن آباء و اجدادي خود داشتند.
مر او را نام سنجان كرد دستور بسان ملك ايران گشت معمور
پس از كسب اجازه ـ نخستين پرستشگاهي كه ساختند به ياد كشور ايران و پادشاه آن «ايرانشاه» نام نهادند. پروفسور جكسن Prof.Jackson
امريكائي مي‌نويسد كه :
«زرتشتيان در سال 716 ميلادي يعني شصت و پنج سال بعد از كشته شدن يزدگرد سوم ، آخرين پادشاه ساساني، وارد سنجان شدند. گروهي ديگر در سال 775 ميلادي به آنان پيوستند».
در همان اوقاتي كه گروهي از ايرانيان به هندوستان پناه بردند، عده‌اي نيز
به جانب چين رفتند. شايد اينان همان كساني هستند كه به همراهي پسر يزدگرد سوم، به چين رفتند. يكي ديگر از شهرهاي ساحلي هند كه در آن ساكن بودند و بنام ناگ مندال Nag-Mandal خوانده مي‌شد، به نام «نوساري Navosari» يعني ساري نو، يا جديد تبديل كردند. اين شهر در استان برودا Baroda واقع است و بسياري از دانشمندان پارسي از اين شهر برخاسته‌اند.
در روز فروردين از ماه فروردين
بهسال 511 يزدگردي (برابر با 1142 ميلادي) ما پارسيان وارد شهر ناگ مندال Nagmanadal و ساكن اين شهر شديم. چون آب و هواي اين شهر را از جميع جهات مانند شهر «ساري» در شمال ايران يافتيم، نامش را از ناگ مندال به نوسازي يعني ساري جديد يا نو تبديل نموديم.
پارسيان هند تا قبل از سدة شانزدهم ميلادي و دهم يزدگردي در شهرهاي مختلف گجرات مانند سورت
Surat نوسازي Novosari بروچ Bruch انكلسار Anklesar سنجان Sanjan بلسار Bulsar و غيره پراكنده بودند و به كارهاي كشاورزي و درودگري و كشتي سازي و مانند آن مشغول بودند.
پارسيان هند بواسطه پراكندگي در گجرات و دوري از يكديگر، بتدريج خواندن و نوشتن اوستاي پهلوي را مي‌رفت از ياد ببرند. موبدان مناطق مختلف در برخي از آداب و سنن و مسائل ديني با يكديگر اختلاف نظر حاصل كردند. چون از حل برخي مسائل عاجز ماندند،‌ به برادران ديني خود در ايران متوسل شدند اين ارتباط تقريباً مرتب و مستمر شد و زرتشتيان يزد و كرمان، كه از جامعة زرتشتيان هند و فعاليت‌هاي آنها را كمتر داشند، با آغوش باز پارسيان مسافر را پذيرا مي‌شدند.
در سال 847 يزدگردي چاپار مخصوص با پرسشهاي بسيار روانة يزد نمودند . موبدان ايران، علاوه بر پاسخ به پرسش ايشان، نسخ كتب ديني را براي آنها فرستادند، اين پرسش و پاسخ‌ها در مجموعه‌اي بنام روايات در دو جلد و بوسيلة شخصي به نام مانكجي رستم اونوالا و در هندوستان و در سال 1922 ميلادي به چاپ رسيده استبدين ترتيب در قرن پانزدهم تا هفدهم ميلادي پارسيان هند در مسائل مذهبي شاگردان زرتشتيان ايران محسوب مي‌شدند و ايرانيان با محبتي برادرانه آنان را راهنمائي مي‌كردند،
در همين زمان يعني در سال 1089 يزدگردي (قرن هجدهم ميلادي) بود كه از كرمان موبدي به نام جاماسب ولايتي، براي تعليم مسائل ديني و اوستا و پهلوي بزرتشتيان هند، به شهر سورت
Surat
رفت و به آموختن اوستا و پهلوي به برادران پارسي همت گماشت.
تقريباً تمام نسخ اوستائي و پهلوي و فارسي، قبل از ورود جاماسب نامبرده
، به وسيلة پيك‌ها به هندوستان رفته بود. اين نسخ خطي فعلاً با كمال توجه در كتابخانه‌هاي بنگاه شرقشناسي خورشيد جي كامه و ملافيروز در بمبئي و كتابخانة مهرجي رانا Meherjirana در نوساري و سورت Surat & Navosari و غيره نگهداري مي‌شود.
نسخة خطي دينكرد نيز در سال 1252 يزدگردي به هندوستان برده شد . همين كتاب
بود كه بعدها مورد استفادة دانشمندان ايران شناس اروپا و هند قرار گرفت. شخصي به نام دستور نيريوسنگ دهاول كه در اواخر قرن دوازدهم ميلادي و در سنجان مي‌زيسته است،‌ براي اولين بار اوستا را به زبان سانسكريت ترجمه نمود. اين ترجمه بعدها مورد توجه دانشمندان اروپا قرار گرفت و ايشان را در ترجمة اوستا بهزبانهاي اروپايي ياري بسيار كرد.
در اواخر قرن شانزدهم ميلادي بود كه گجرات ضميمه قلمرو اكبر شاه، پادشاه مغولي هند شد و بندر سورت يكي از مراكز معتبر و مهمي براي نجات با غرب شد. پارسيان براي تجارت و داد و ستد، در آنجا گرد آمدند و در همين بندر بود كه در اوايل قرن هفدهم ميلادي اروپائيان براي اولين بار، با پارسيان تماس حاصل نمودند. اكبر پادشاه مغول كه علاقة فراواني به درك حقايق اديان مختلف داشت،‌يكي از موبدان مشهور به نام مهرجي رانان به دربار پادشاهي و مورد محبت اكبرشاه قرار گرفت.
در اين زمان بود كه دين الهي بوجود آمد و برخي از مباني دين مزديسنا در دين الهي وارد شد. بايد اضافه نمائيم كه دربار شاهنشاه مغول را در هند، مي‌توان چون فرهنگستاني تعبير كرد. دانشمندان اديان مختلف از اطراف و اكناف كشور، به دربار دعوت شدند و فعاليت كردند. به راستي دورة مغول، دوره درخشان هند بود همايون شاه عاشق كتاب بود و همواره در مسافرتهاي خود، كتابخانة نفيش خويش راهمراه داشت. اكبر پسر و جانشين همايون از پدر پيشي گرفت. او خود عاشق اشعار صوفيانة فارسي بود. اكبرشاه در تمام مراحل زندگي با محبوب خويش يگانه بود.
پارسيان نيز در اين دوره به ادبيات و زبان فارسي،‌ تا حد توانايي خدمت كردند. و بسياري از كتب اوستا و پهلوي را به زبان فارسي ترجمه كردند و حتي كتابهايي چند دربارة آداب و رسوم مذهبي به شعر فارسي سرودند. بايد اضافه
كرد كه پارسيان هند،‌از آغاز ورود به هندوستان تا به امروز، هيچگاه از زبان فارسي و ياد گرفتن آن غافل نبودند اگر چه رفته رفته زبان گجراتي زبان مادري ايشان شد ولي هرگز ارتباط خود را با زبان فارسي قطع نكردند. به این ترتیب نخستین مهاجرت زرتشتیان چندین دهه ادامه یافته و در نتیجه مردمی از نسلی دیگر با فرهنگی متفاوت و ایده و باور هایی گاهن متناقض با باورهای زرتشتیان ایران نشین به وجود می آورد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #612  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


به راستی سمبول ما ايرانيان چيست ؟


از آنجايی که هر کشور و ملتی نشانه و سمبولی ويژه از خود دارند - ايرانيان يکی از کهن ترين مردمانی هستند که سمبولی بسيار شگفت انگيز و سراشر از دانش و فرهنگ و خرد از خود به جای گذاشته اند که با اندوه فراوان بسياری از ما ايرانيان از آن نا آگاه هستيم . اين نشان " فره وشی" يا " فروهر" نام دارد که قدمت آن بيش از 4000 سال تخمين زده شده است . تاريخچه «فره وشی» يا «فروهر» به پيش از زايش زرتشت بزرگوار اين پير و فيلسوف خرد و فرهنگ و دانش جهان باز ميگردد . سنگ نگاره های شاهنشاهان هخامنشی در کاخهای پرسپوليس و سنگ نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکايت از آن دارد . نکته بسيار شگفت انگيز اين نشان ملی ما ايرانيان آن است که تک تک اين نشان دارای مفهوم دانشی نهفته است . اينک به تشريح اين نشان ملی میپردازيم :

1 - قرار دادن چهره يک پيرمرد سالخورده در اين نگاره اشاره به شخص نيکوکاری و يکتا پرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسنديده اش سرمشق و الگوی ديگر مردمان بوده است و ديگران تجربيات وی را ارج می نهادند .

2 - دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که اين اشاره به ستايش "دادار هستی اورمزد" خدای واحد ايرانيان دارد که زرتشت در 4000 سال پيش آنرا به جهان هديه نمود .

3 - چنبره ای ( حلقه ای ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پيمانی است که بين انسان و اهورامزدا بسته ميشود و انسان بايد خدای واحد را ستايش کند و هميشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند . مورخين حلقه های ازدواجی که بين جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همين چنبره ميدانند و آنرا يک سنت ايرانی ميدانند که به جهان صادر شده است . زيرا زن و شوهر نيز با دادن چنبره ( حلقه ) به يکديگر پيمانی را با هم امضا نموده اند که هميشه به يکديگر وفادار بمانند .

4 - بالهای کشيده شده در دو طرف نگاره اشاره به تنديس پرواز به سوی پيشرفت و ترقی در ميان انسانهاست و در نهايت امر رسيدن به اورمزد دادار هستی خدای واحد ايرانيان است .

5- سه قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پير خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد . که بی شک ميتوان گفت تا ميليون سال ديگر تا جهان در جهان باقی باشد اين سه فرمان پابرجاست و هميشه الگو و راهنمای مردمان جهان است . اين سه فرمان که روی بالهای فروهر نقش بسته شده همان کردار نيک - گفتار نيک - پندار نيک ايرانيان است .

6 - در ميان کمر پيرمرد ايرانی يک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به " دايره روزگار" و جهان هستی دارد که انسان در اين ميان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در ميان اين چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزينند که پس از مرگ روحشان شاد و قرين رحمت و آمرزش الهی قرار بگيرد .

7 - دو رشته از چنبره ( حلقه ) به پايين آويزان شده است که نشان از دو عنصر باستانی ايران دارد . يکی سوی راست و ديگری سوی چپ . نخست " سپنته مينو" که همان نيروی الهی اهورامزدا است و ديگری "انگره مينو" که نشان از نيروی شر و اهريمنی است . انسان در ميان دو نيروی خير و شر قرار گرفته است که با کوچکترين لرزشی به تباهی کشيده می شود و نابود خواهد شد .پس اگر از کردار نيک - گفتار نيک - پندار نيک پيروی کند هميشه نيروی سپنته مينو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسيد و هم در اين دنيا نيک زندگی خواهد کرد و هم در دنيای پسين روحش شاد و آمرزيده خواهد بود .

8 - انتهای لباس پيرمرد سالخورده باستانی ايران که قدمتی بيش از 4000 سال دارد به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نيک - گفتار نيک - پندار نيک دارد . پس تنها و زيباترين راه و روش نيک زندگی کردن و به کمال رسيدن از ديد اشو زرتشت همين سه فرمان است . که ديده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است را برای خود برگزيده است و خرافات و عقايد پوچ را به دور ريخته است . اين تنها گوشه ای از آثار نياکان گرامی ماست که امروز وظيفه ماست از آن پاسداری کنيم . به اميد روزی که ايرانی به هويت ملی خويش بازگردد . اينجا تنها اين آرزوی داريوش بزرگ که در سنگ نبشته های خود به جای گذاشته است به حقيقت می پيوندد :

خداوند اين کشور ( ايران ) را از گزند دشمن - دروغ و خشکسالی به دور نگهدارد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #613  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آناهید

از ستاره آناهید در متون مكتوب ایرانی همراه با نامی دیگر موسوم به «اَردویسور» یاد شده است و در سراسر آبان یشت اوستا كه در ستایش و گرامی‌داشت او سروده شده؛ از او با نام «اردویسور آناهید» یاد شده است. به گمان نگارنده، این نام و شخصیت منسوب به آن پیش از آنكه در دوره‌های بعدتر به ایزدبانوی بزرگ آب‌ها تبدیل شود؛ نامی برای یك رود و برای یك ستاره بوده است. «اَرِدْوی» یا «اردویسور» نام یك رود، و «آناهید» نام یك ستاره و نیز لقب آن رود بوده‌اند.

رود «اردوی»، همان رود آمودریا (جیحون) بوده است كه بزرگترین، پرآب‌ترین، طولانی‌ترین و پهن‌ترین رود همه سرزمین‌های ایرانی در دوران باستان بشمار می‌آمد. این رود در مسیر 2540 كیلومتری خود از شعبه‌ها و دریاچه‌ها و بركه‌ها و آبشارهای زیادی برخوردار می‌شود. آمودریا در سرچشمه خود با نام «پنج‌آب» از بلندی‌های كوهستان «هكر» در بدخشان (امروزه در جمهوری تاجیكستان) به دریای فراخكرت روان می‌شود. بلندی‌های هكر همان كوه‌های سر به آسمان كشیده «پامیر» (بام ایران) است با ده‌ها قله بالای 5000 متر و چندین قله بالای 7000 متر؛ و دریای فراخكرت همان دریای كاسپی/ كاسپین/ مازندران است كه در دوران باستان و پیش از تغییر مسیر رود آمودریا بسوی دریاچه خوارزم (آرال) آب آن مستقیماً به این دریا می‌ریخته است. پهنای امروز این رود در حدود سه كیلومتر و بستر كهن آن قریب دوازده كیلومتر بوده است.

اما آناهید، همانگونه كه گفته شد، نام سیاره معروف ناهید یا زهره بوده كه زیباترین و چشمگیرترین ستاره آسمان است. از آنجا كه ناهید از سیاره‌هایی است كه مدار گردش آن در مابین زمین و خورشید قرار گرفته است؛ از دید ناظر زمینی هیچگاه بیشتر از حدود 47 درجه از خورشید دور نمی‌شود. به این ترتیب، ناهید یا پیش از طلوع خورشید در افق شرقی و یا پس از غروب خورشید در افق غربی و حداكثر با ارتفاعی در حدود 47 درجه دیده می‌شود و هیچگاه در میانه‌های آسمان به چشم نمی‌آید. به این خاطر، در هنگامی كه ناهید ستاره بامدادی است، همرا با رود آمودریا از بلندی‌های «هكر» یا «پامیر» بر‌می‌خواسته است و هر دو در یك مسیر و در یك امتداد، یكی بر روی زمین و دیگری بر روی آسمان به سوی دریای فراخكرت روان می‌شده‌اند؛ و هنگامی كه ناهید ستاره شامگاهی بوده است، همراه با رود آمودریا به دریای فراخكرت فرو می‌رفته است.

پس در واقع آناهید و آمودریا هر دو از فراز كوه‌های شرق ایران برخاسته، در یك امتداد روان شده و هر دو در دریای كاسپی یا مازندران فرو می‌رفته‌اند. این پدیده موجب شده است كه ایرانیان باستان نیروی مینوی حاكم بر رود آمودریا و ستاره آناهید را یكی بدانند و از آن با نام «اردویسور آناهید» نام ببرند و حتی ناهید را «آورنده» آب‌های آمودریا بدانند. و نیز از همین جاست كه اعتقادی كهن شكل گرفت كه هنوز هم ایرانیان باور بدارند كه «آب و روشنایی از یك سرچشمه‌اند» و یا «آب، روشنایی است.

به این نكته‌ها در آبان یشت، كه یكی از دلكش‌ترین بخش‌های اوستا است نیز اشاره شده است: «اوست آن برومندی كه در همه جا نام‌آور است. اوست كه در بزرگی به اندازه همه آب‌هایی است كه بر روی این زمین روانند. اوست نیرومندی كه از كوه هكر به دریای فراخكرت فرو می‌ریزد.

در دوران‌های پسین‌تر، آناهید نه تنها ستاره آمودریا، بلكه عموماً ستاره همه آب‌های روی زمین دانسته شد و مردمان برای افزایش آب‌ها و پاكیزگی چشمه‌ها از او تقاضای یاری می‌كرده‌اند. باور به توانایی‌های این ایزدبانوی ایرانی (كه در اوستا به صراحت آفریده خدای بزرگ دانسته شده است) تا آنجا پیش رفت كه برآورده كننده خواسته‌های دیگر مردمان نیز دانسته می‌شد: «ای آناهید، ای نیك، ای تواناترین، اینك مرا این كامیابی فراز ده كه به ارجمندی به یك خوشبختی بزرگ دست یابم. آن خوشبختی‌ای كه هر كس دست یابد به هر آنچه دوست می‌دارد و هر آنچه زندگی خوش و خرم را بكار می‌آید» (آبان یشت، بند 130).

در باره مطالب بالا ذكر چند نكته لازم است. نخست اینكه همانگونه كه دیده شد، ایرانیان در آرزوهای خود، خوشبختی را نه تنها برای خود، بلكه برای همه مردمان گیتی آرزو می‌كرده‌اند. دوم اینكه نام رود «پنج‌آب» در كتاب‌هایی كه از زبان‌های دیگر و به ویژه از زبان روسی به فارسی ترجمه می‌شود بگونه تلفظ روسی آن «پیانژ» نوشته می‌شود كه درست نیست. سوم اینكه دریای مازندران در ایران باستان با نام «كاسپی/ كاسپین» شناخته می‌شده است و همین نام ایرانی اكنون نام بین‌المللی و رایج این دریاچه در سراسر دنیاست. برای نگارنده دانسته نیست كه ایرانیانی كه اینچنین در برابر نام خلیج فارس پایداری و جدیت نشان می‌دهند، از چه رو نسبت به نام كهن و ایرانی دریای كاسپین بی‌توجهی نشان می‌دهند؟

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #614  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اسکندر مقدونی که بود؟
اسکندر مقدونی پسر فیلیپ دوم مقدونی(جلوس 336- فوت 323 ق.م)، به سن 20 سالگی پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت مقدونیه جلوس کرد. پدر اسکندر، فیلیپ یا فیلیپوس در جنگی که با یونان کرد پیروز گردید و پادشاه مقدونیه و تمام یونان شد. در این جنگ که در محل خرونه(Cheronee) روی داد دو سپاه به هم رسیدند و طلیعه ی صبح طرفین صف آرایی کردند. فیلیپ فرماندهی جناح راست را به پسرش اسکندر داد و معاونان ممتاز را خود را در کنار او جا داد. فرماندهی جناح چپ را هم خود به عهده گرفت. در این جنگ که طولانی بود تعداد زیادی از هر دو طرف کشته شدند و سرانجام پدر اسکندر در این نبرد پیروز شد. بعدها هنگامی که فیلیپ وارد نمایشگاهی جهت تماشای صورت دوازده الهه می شد و تمام انظار متوجه بود شخصی پوزانیاس(pausanias) نام قمه ای به تن او فرو کرد و پادشاه افتاد و درگذشت.
پس از مرگ فیلیپ اسکندر بر تخت سلطنت جلوس کرد. وی مردی باهوش و مطلع از آداب و علوم عصر خود و دارای عزمی قوی و همتی بلند بود. اسکندر در بهار سال 334 با 40 هزار تن به عزم تسخیر ایران از هلسپونت(داردانل) گذشت و رهسپار آسیای صغیر گردید و پس از جنگی که در گرانیکوس کرد، مستملکات یونان را به تصرف درآورد. وی از کاپادوکیه گذشت و وارد جلگه های کیلیکیه شد و در ایسوس(Issus) کنار خلیج اسکندرون با سپاهیان ایران جنگید و پیروز گشت. پس از این رویداد داریوش سوم پادشاه ایران پیشنهاد صلح داد ولی او نپذیرفت و به سوی سوریه رفت و پس از تسخیر آن نواحی به جانب مصر روانه شد و آن کشور را گرفت.
اسکندر پس از فتح مصر، در سال 331 از مصر به سوریه بازگشت و از آنجا رهسپار بین النهرین گردید و در جلگه گوگامل(Gaugamel) نزدیک اربل جنگ شدیدی بین سپاهیان اسکندر و لشکریان داریوش درگرفت و این بار هم اسکندر فاتح شد. پس از آن به تدریج ایران به دست اسکندر افتاد. وی خود را شاهنشاه ایران خواند و دختر داریوش را به زنی گرفت.
اسکندر پس از تصرف ایران راهی هندوستان شد و تا دره ی پنجاب پیش رفت و در 324 به ایران بازگشت و رهسپار بابل گردید، ولی بر اثر خستگی و تحمل مشقات و تبی که از باتلاق های جنوبی بر او عارض شده بود در سن 32 سالگی در قصر نبوکد نصر در بابل درگذشت. جنازه او را به اسکندریه برده و به خاک سپردند.
اسکندر به انتشار تمدن و زبان یونانی در شرق بسیار کمک نمود و افزون بر 60 شهر به نام اسکندریه در نقاط مختلف بنا نهاد.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #615  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آيا ميدانيد : اولين مردماني كه سکه را در جهان ضرب كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه عطر را براي خوشبو شدن بدن ساختند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند ايرانيان بودند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني.
آيا ميدانيد : اولين ارتش سواره نظام در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران ، ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه شيشه را كشف كردند و از آن براي منازل استفاده كردند ايراينان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه زغال سنگ را كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مقياس سنجش اجسام را كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه قاره آمريكا را كشف كردند ايراينان بودند و كريستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتادند .
آيا ميدانيد : كلمه شاهراه از راهي كه كورش کبير بين سارد پايتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است .
آيا ميدانيد : كورش كبير در شوروي سابق شهري ساخت به نام كورپوليس كه خجند امروزي نام دارد .
آيا ميدانيد : كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و براي ابراز محبت به بابلي ها به خداي آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بيش از 1000 متر بلندي داشت براي اثبات حسن نيت خود به آنان تاج گذاري كرد .
آيا ميدانيد : اولين هنرستان فني و حرفه اي در ايران توسط كورش كبير در شوش جهت تعليم فن و هنر ساخته شد .
آيا ميدانيد : ديوار چين با بهره گيري از ديواري كه كورش در شمال ايران در سال 544 قبل از ميلاد براي جلوگيري از تهاجم اقوام شمالي ساخت ، ساخته شد .
آيا ميدانيد : اولين سيستم استخدام دولتي به صورت لشگري و كشوري به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگي و گرفتن مستمري دائم را كورش كبير در ايران پايه گذاري كرد .
آيا ميدانيد : كمبوجبه فرزند كورش بدليل كشته شدن 12 ايراني در مصر و اينکه فرعون مصر به جاي عذر خواهي از ايرانيان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ايراني در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از ميلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدليل آمدن قحطي در مصر مقداري بسيار زيادي غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر يك نقاشي ديواري وجود دارد كه كمبوجيه را در حال احترام به خدايان مصر نشان ميدهد . او به هيچ وجه دين ايران را به آنان تحميل نكرد و بي احترامي به آنان ننمود .
آيا ميدانيد : داريوش کبير با شور و مشورت تمام بزرگان ايالتهاي ايران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهي برگزيده شد و در بهار 520 قبل از ميلاد تاج شاهنشاهي ايران رابر سر تهاد و براي همين مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داريك ( طلا ) و سيكو ( نقره )
را در اختيار مردم قرار داد كه بعدها رايج ترين پولهاي جهان شد .
آيا ميدانيد : داريوش كبير طرح تعلميات عمومي و سوادآموزي را اجباري و به صورت كاملا رايگان بنيان گذاشت كه به موجب آن همه مردم مي بايست خواندن و نوشتن بدانند كه به همين مناسبت خط آرامي يا فنيقي را جايگزين خط ميخي كرد كه بعدها خط پهلوي نام گرفت . ( داريوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود مي انديشيد . )
آيا ميدانيد : داريوش در پايئز و زمستان 518 - 519 قبل از ميلاد نقشه ساخت پرسپوليس را طراحي كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با كمك چندين تن از معماران مصري بروي كاغد آورد .
آيا ميدانيد : داريوش بعد از تصرف بابل 25 هزار يهودي برده را كه در آن شهر بر زير يوق بردگي شاه بابل بودند آزاد كرد ..
آيا ميدانيد : داريوش در سال دهم پادشاهي خود شاهراه بزرگ كورش را به اتمام رساند و جاده سراسري آسيا را احداث كرد كه از خراسان به مغرب چين ميرفت كه بعدها جاده ابريشم نام گرفت .
آيا ميدانيد : اولين بار پرسپوليس به دستور داريوش كبير به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترين كاخ آسيا شبيه سازي شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپوليس 3 سال طول كشيد و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجاميد .
آيا ميدانيد : داريوش براي ساخت كاخ پرسپوليس كه نمايشگاه هنر آسيا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز يكبار يك سكه طلا ( داريك ) مي داده و به هر خانواده از كارگران به غير از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - كره - عسل و پنير ميداده است و هر 10 روز يكبار استراحت داشتند .
آيا ميدانيد : داريوش در هر سال براي ساخت كاخ به كارگران بيش از نيم ميليون طلا مزد مي داده است كه به گفته مورخان گران ترين كاخ دنيا محسوب ميشده . اين در حالي است كه در همان زمان در مصر كارگران به بيگاري مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق نيز همراه بوده است .
آيا ميدانيد : تقويم كنوني ( ماه 30 روز ) به دستور داريوش پايه گذاري شد و او هياتي را براي اصلاح تقويم ايران به رياست دانشمند بابلي "دني تون" بسيج كرده بود . بر طبق تقويم جديد داريوش روز اول و پانزدهم ماه تعطيل بوده و در طول سال داراي 5 عيد مذهبي و 31 روز تعطيلي رسمي كه يكي از آنها نوروز و ديگري سوگ سياوش بوده است .
آيا ميدانيد : داريوش پادگان و نظام وظيفه را در ايران پايه گزاري كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزير بايد به خدمت بروند و تعليمات نظامي ببينند تا بتوانند از سرزمين پارس دفاع كنند .
آيا ميدانيد : داريوش براي اولين بار در ايران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاك -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنيان نهاد .
آيا ميدانيد : اولين راه شوسه و زير سازي شده در جهان توسط داريوش ساخته شد .
آيا ميدانيد : داريوش براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان كه جزوي از امپراطوري ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد .
آيا ميدانيد : فيثاغورث كه بدلايل مذهبي از كشور خود گريخته بود و به ايران پناه آورده بود توسط داريوش كبير داراي يك زندگي خوب همراه با مستمري دائم شد .
آيا ميدانيد : در طول سلطنت داريوش كبير 242 حكمران بر عليه او شورش كرده بودند و او پادشاهي بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جاي خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ايران بسط داد . او در سال آخر پادشاهي به اندازه 10 ميليون ليره انگلستان ذخيره مالي در خزانه دولتي بر جاي گذاشت .
*** داريوش در سال 521 قبل از ميلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پايين اجتماع خشنود نيستم .. ***
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #616  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


کلات نادری

بیوگرافی و زندگینامه
- شاهرخ افشار: به دنبال قتل نادر ، نخست برادر زاده او ( عليقلي خان عادلشاه ) زمام قدرت را در دست گرفت و به فاصله يك سال ، به دست برادر خود ( ابراهيم خان )‌ مغلوب ،‌كور و زنداني گشت . شاهرخ ، فرزند رضاقلي ميرزا ( نواده نادر ) سرانجام بر بني اعمام پيروز شد و چون به دليل بر نابينا شدن توانايي اداره امور كشور را نداشت ، لاجرم به همان فرمانروايي بر مشهد و نيشابور و گاه هرات و بخشي از صفحات خراسان شمالي بسنده كرد . حكومت او با توجه به احترامي كه خان زند براي ولي نعمت خود ، يعني نادرشاه ، داشت ، بلامعارض بود و تا سال ( 1210 ه.ق. ) كه آقا محمد خان سراسر ايران را به تصرف خود در آورد ادامه يافت
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #617  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

جنگ هرمزدگان نبرد اردشير پاپكان و اردوان پنجم سقوط سلسله اشكانيان
پاره اي از مورخان يازدهم سپتامبر سال 226 ميلادي (شهريور ماه) را سالروز جنگ هرمزدگان (نزديكان بهبهان) ذكر كرده اند و از آن به نام جنگ داخلي ايرانيان نام برده اند. در اين جنگ اردشير پاپكان حاكم پارس بر اردوان پنجم شاه اشكاني غلبه كرد كه با كشته شدن وي حكومت 476 ساله اشكانيان پايان يافت. اردشير برغم علاقه اي كه كرمان داشت و پيش بيني مي شد كه اين شهر را مركز حكومت خود قرار دهد، پايتخت را از تيسفون (كنار دجله) منتقل نكرد. ساسانيان در طول حكومت چهار قرني خود مانع از ورود نژاد نيمه زرد از آسياي مركزي به قلمرو ايران شدند ؛ كوشش داشتند كه اختلاط نژاد در ايران صورت نگيرد و امكان ندادند كه حكومت روم در آسيا پيشروي كند. آئين زرتشت را دين رسمي ايرانيان قرار دادند و روميان را وادار كردند كه پيروان آن را در قلمرو خود مخصوصا در بالكان تحمل كنند. ساسانيان كه اردشير سر سلسله آنانست پايه گذار يك ناسيوناليسم افراطي در ايران هستند. اواخر دوران اين سلسله كه كشور دچار گسترش شكاف طبقاتي شده بود، مزدك مسلك سوسياليستي خود را مطرح كرد كه در آغاز كار مورد توجه قرار گرفت.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #618  
قدیمی 04-06-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دفاع مردانه ژنرال آريو برزن نمونه اي از جانبازي ايرانيان در راه ميهن :

بر پايه يادداشتهاي روزانه "كاليستنسCallisthenes " مورخ رسمي اسكندر، 12 اوت سال 330 پيش از ميلاد، نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي "پرسپوليس" پايتخت آن زمان ايران، در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس، تكاب در كهگيلويه) با يك هنگ ارتش ايران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهي ژنرال «آريو برزن Ario Barzan » رو به رو و متوقف شدند و اين هنگ چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش دهها هزار نفري اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. سرانجام اين هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پاي درآمد و فرمانده دلير آن نيز برخاك افتاد. مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنين مقاومتي در گاوگاملاGaugamela (كردستان كنوني عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعي بود. در "گاوگاملا" با خروج غير منتظره داريوش سوم از صحنه، واحدهاي ارتش ايران نيز كه درحال پيروز شدن بر ما بودند ؛ در پي او دست به عقب نشيني زدند و ما پيروز شديم. داريوش سوم در جهت شمال شرقي ايران فرار كرده بود و « آريو برزن » در ارتفاعات جنوب ايران و در مسير پرسپوليس به ايستادگي ادامه مي داد.
دلاوري هاي ژنرال آريو برزن، يكي از فصول تحسين برانگيز تاريخ وطن ما را تشكيل مي دهد و نمونه اي از جان گذشتگي ايراني در راه ميهن را منعكس مي كند.
آريو برزن و مردانش 90 سال پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه اوت روي داد مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل برزمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشد، ولي از «آريو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست.چرا؟. اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي ياد بود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونيداس براي يونان هرسال ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي برند: اي رهگذر، به مردم لاكوني ( اسپارت ) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم( قانون اسپارت عقب نشيني سرباز را اجازه نمي داد). لئونيداس پادشاه اسپارتي ها بود كه در اوت سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود.


آريو برزن و مردانش جان بر كف نهادند تا پايتخت ميهنشان به دست اسكندر به اين صورت در نيايد ، اما ويرانه هاي آن هم خبر از بزرگي و عظمت و اصالت تمدن ايرانيان باستان مي دهد تمدن و فرهنگي كه رسالت پاسداري از آن تكليف بي چون و چراي هر ايراني و ايراني تبار است. تا اين ستون هاي سر به فلك كشيده كه ميراث مشترك همه ايرانيان است بر جاي باشند ، ايران هم باقي خواهد بود ــ به همان گونه كه در 13 قرن گذشته عربان ، اقوام مهاجر ماوراء آسياي مركزي ، مغولها و استعمار گران اروپايي نتوانستند آن را و فرهنگش را از ميان بردارند.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #619  
قدیمی 04-06-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مقام زن در شاه نامه

در شاه نامه فردوسی نزديک به ۲۰ زن نقش آفرينی كرده اند که البته بيش تر آنها در دوره پهلوانی می زيند. به درستی می توان گفت که درهيچ کتاب ديگری در ادب کهن ایرانی تا بدين پايه زنان خردمند و ستوده وجود ندارند. و هيچ سخن گويی اين گونه زنان را نستوده است. این در حالی است که برخی از به اصطلاح پان ها با برداشت بريده و گزينشي خود از شاه نامه و استناد به یکی دو بیت بر افزوده ( الحاقی ) هم چون « زن و اژدها هر دو در خاك به .... » در تلاشند در ادامه نيات شوم خويش براي انفكاك و از هم پاشيدن وحدت ملي ايرانيان ، فردوسی چكامه سراي بزرگ ايران زمين را شاعري زن ستيز معرفي كنند . غافل از آنكه ما ايرانيان هزاره هاست كه به دليل داشتن فر و روح مشترك در سنتها ، عقايد و آيين هاي ملي و مذهبي فارغ از تبليغات و هياهوي هر گونه پانيست از فارس گرفته تا عرب قالب يكپارچه و عظيم خويش را در پناه نام هميشه سرفراز ايران از ارس تا هرمز حفظ و به پاسباني نشسته ايم . اين ياد داشت به جنبه هاي مختلف مقام زن در اثر جاويدان شاه نامه مي پردازد . بي شك خواننده پس از پايان مطلب تامل و قضاوت مي كند كه آيا تنها چند بيت الحاقي آن هم در مقطعي از شاه نامه كه رستم خشمگين و دژم از قتل سياوش در پاسخ به خيانت سودابه به زبان مي آورد در برابر انبوهي از ابيات در وصف دلاوري گرد آفريد ، خردمندي سين دخت ، صراحت تهمينه ، پاك دامني فرنگيس ، وفا داري رودابه و به سلطنت رسيدن هماي براي زن ستيز معرفي كردن شاه نامه و فردوسي كافي است !! ؟؟ و به راستي كدامين هدف در پشت اين جعليات و نقاب اين پيراهن عثمان به دستان طراحي و پيگيري مي شود ؟؟

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #620  
قدیمی 04-06-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پيغام ظل السطان
« ظل السلطان » حاكم مقتدر اصفهان در عهد ناصري ، روزي در سرماي سخت زمستان دركالسكه مجهز و محصور از شيشه خود نشسته بودو گردش مي كرد . در راه ناگهان ابرها بهم برآمد و كولاك و توفان شديدي توام با ريزش برف سنگيني دست به حمله و يورش بيرحمانه زد ! ظل السلطان كه مي خواست نشان دهد حتي از قدرت طبيعت هم بيمي ندارد و از آن والاتر و قدرتمندتر است ، در حاليكه شيشه كالسكه محل جلوس وي ، امكان رخنه سرما و برف و كولاك را نمي داد و در جايگاه خود آسوده لميده بود ، كمي شيشه كالسكه را پائين كشيد و به سورچي نگون بخت كه سرپناهي نداشت و ضربه هاي كولاك و توفان را نوش جان كرد، گفت : « از قول من به اين كولاك و بوران ، پر قدرت بگو كه زحمت بيهوده اي مي كشي ، ما درجاي گرم و نر مي نشسته ايم و شما قادر به هيچ كاري در باب ناراحت كردن و تشويش خاطر ما نيستي ! » چند لحظه بعد ، سورچي بيچاره كه از شدت سرما بر خود مي لرزيد سربرگداند و خطاب به ظل السلطان گفت : « قربان ! پيغامتان را به كولاك و توفان رساندم ، آن ها در جواب فرمودند كه به حضرت والا بگو كه درست است اما زورمان به حضرت ايشان نمي رسد ، ولي پدر پدرسوخته سورچي ايشان را در مي آوريم و حقش را كف دستش مي گذاريم ومي دانيم چه بلايي بر سر او بياوريم !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها