بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 06-07-2010
T I N A آواتار ها
T I N A T I N A آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,337
سپاسها: : 0

66 سپاس در 58 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رمان فوق العاده زيبا و خواندني قصه عشق(احمد و نازنین _ صلاح الدین احمد لواسانی)

فصل اول
ماجرا از يك شب سرد اسفند ماه سال ۱۳۵۴ شروع شد.


بالاخره بعد از دو روز زحمت شبانه روزي ,كار تزيين خونه و تدارك تولدتموم شد . درست چند ساعت قبل از جشن.


من كهحسابي خسته و كثيف شده بودم به امير پسر داييم كه كه تولدش بود و اين همه زحمت روبه خاطر جشن تولد اون كشيده بودم. گفتم : من ميرم خونه . يه دوش ميگيرم . لباسام روعوض ميكنم و بر ميگردم .


امير با اصرار ميگفت : تو خسته اي خب همين جا دوش بگير لباس هم تا دلت بخواد ميدوني كه هست .


من بهانه آوردم و بالاخره قانعش كردم كه بايدبرم و برگردم.


راستش اصل داستان مسئله كادوييبود كه بايد براش ميگرفتم ،


به هر صورت خودموبه خونه رسوندم و بعد از يه دوش آبگرم كه بهترين دواي خستگي من تو اون لحظه بود ،لباس پوشيدم و آماده حركت شدم.


چون قبلا" تصميم خودم را در مورد كادو گرفته بودم سر راه يه سرويس بروت كه شامل ادكلن ،عطر ولوسيون بعد از اصلاح بود و خودم يه ست مثل همون رو قبلا" خريده بودم . گرفتم و بهسمت خونه دايي راه افتادم. هوا خيلي سرد بود و خيابونا حسابي يخ زده بود ، جوري كه . من كه بين بچه ها تو رانندگي به بي كله معروف بودم جرات نكردم خيلي شلتاق بزنم.


راستش با اينكه تازه هفده سالم بود اما دو سالبود خودم ماشين كه داشتم يعني از پونزده سالگي و رانندگي ميكردم البته بدونگواهينامه .


به هر صورت كمي دير رسيدم وتعدادي از مهمونها اومده بودند مسئول موزيك من بودم و دير كرده بودم.


نميدونم چه مرگم شده بود در حاليكه هوا بشدتسرد بود من احساس گرماي شديدي ميكردم. از در كه وارد شدم همه يه جيغ بلند و ممتدكشيدن و به اين وسيله ورود من رو خوشامد گفتن راستش از اونجايي كه من خيلي شيطون ودر عين حال فعال بودم همه يه جورايي منو تحويل ميگرفتن .


من مركز موزيك هاي دست اول بودم و هرچي موزيك تاپ ميخواست تو بازار بياد .حداقل يه هفته قبلش تو بساط من ميتونستي پيداش كني . البته به همه اين خواص خوشسرو زبوني منو رو هم اضافه كن . به هر صورت با تشويق بچه ها پشت دستگاه استريو رفتمدر همين حال به امير كه منو تا پشت دستگاه همراهي ميكرد گفتم من زبونم داره از حلقمدر مياد. يه نوشيدني خنك ميخوام


سعيد چشم بلندبالايي گفت و بعد از چند لحظه يه ليوان شربت آبليمو كه قطعات يخ توش ملق ميزدن . داد دست من . منم لا جرعه سر كشيدم بي خبر از اينكه توي ليوان ودكا هم ريختن.


همه ميدونستن من تو زندگيم اهل دو چيز نيستميكي سيگار و دومي مشروب .اما براي اينكه سر بسر من بزارن با اين پلتيك وبا استفادهاز تشنگي شديد من اون شب يه ليوان ودكا به خورد ما دادن.


به هر صورت با گرم شدن كله من مجلس هم حسابي گرم شده بود .


يه سري موسيقي تاپ از سري نان استاپ ها كهتازه به دستم رسيده بود بچه ها را حسابي كوك كرده بود .


در همين زمان داشتم فكر ميكردم براي اينكه بچه ها يه كم خستگيشون در برهيه موزيك تانگو بزارم كه يكي از بچه ها به طرفم اومد و گفت : من دوتا آهنگ جديدآوردم كه البته شما بايد شنيده باشين يكيش مال ستار ودومي رو ابي خونده اگه ميشهاين دوتارو بزارين.


راستش جا خوردم آهنگ جديداز ستار و ابي .پس چرا بدست من نرسيده . بدون اينكه خودمو لو بدم گفتم آره آره دارمبزار ببينم . كه گفت : فرقي نميكنه اينم مال شماست. من نگاهي كردم و با تشكر نواررو گرفتم و تو دستگاه انداختم .تا اومدم به خودم بجنبم ديدم هركس يه پارتنر انتخابكرده و با اورتور آهنگ شروع كرده به
رقصيدن.


هر چي چشم انداختم ديدم كسي نيست كه من با هاشبرقصم نا اميد داشتم پشت دستگاه بر مي گشتم كه ديدم دختر داييم نازيين يه كوشهنشسته و سرش رو انداخته پايين و داره گلهاي قالي رو نگاه ميكنه. به طرفش رفتم وگفتم افتخار مي........


سرش رو بلند كردولبخند تلخي زد ،درست همين موقع چشمامون تو هم گره خورد....ستار مي خوند


آه اي رفيق


آه اي رفيق


نان گرم سفره ام را


باتو قسمت كردم اي دوست


هرچه بود از من گرفتي


غير آه سردم اي دوست



آه اي رفيق


آه اي رفيق



__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:02 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها