بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حرف ( ب )


حرف ( ب )


به آهومی گوید بدو،به تازی میگه بگیر:
دو طرف را تحریک کرده و به جان هم می اندازد،نفاق افکنی میکند.

با این ریش میخواهی بروی تجریش:
مگر آدم عاجزی مثل تو میتواند کار صورت دهد.

با پنبه سر بریدن:
رام کردن و به راه آوردن کسی به زبان خوش ،باچرب زبانی و نرمی کار خود را پیش بردن.

باج به شغال نمی دهد:
به زور و قلدری کسی تسلیم نشدن،زیر بار زور نرفتن.

با خرس به جوال رفتن :
با شخص بی ادب و خشنی در افتادن،سر و کله زدن با آدم نا باب.

باد در بینی انداختن:
به خود مغرور بودنآرفتار متکبرانه داشتن.

با دمش گردو میشکند:
به علت موفقیت در کار خود شادمان است،از شدت خوشینمی فهمد چه کند،
از زور خوشی روی پا بند نیست.

بادمجان دور قاب چین:
آدم متملق وزبان باز.

بار به بارخانه گرانتر است:
تاجنس و کالای به بازار برده نشدهقیمتش معلوم نیست و به همین جهت در محل خود گرانتر میفروشند.

بار خود را بستن:
از کار صواب و یاراه نا صواب اموال وثروتی بهم زدن.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


بار گردن کسی شدن:
وبال کسی شدن،خود را به اجبار به کسی تحمیل کردن.

بازار گرمی کردن:
در داد و ستد و انجام معامله چرب زبانی کردن.

بازی بازی با ریش بابا هم بازی:
از روی شوخی کسی را دست انداختن،احترام کسی را پایین آوردن.

به اسب شاه یابو گفتن:
حرف برخورندهای به کسی زدن،آدم مغروری را رنجاندن.

باشیراندرون شد و با جان بدر شود:
خویی که در کسی نشست هرگز ترک نمیشود.

با طناب پوسیده کسی به چاه رفتن:
با حرف این و آن و یا آدم دروغگویی خودرا به خطر انداختن،اعتماد بیجا به کسی کردن.

بالاتو دیدیم و پایینتم دیدیم:
هیچوقت خیر وخاصیتی از جانب تو نخواهیم دید.

بالا بالا ها جا نیست پیین هم نمی نشیند:
گرفتار خود پسندی و تکبر است و به حدود خود آشنا نیست.

بامبول سوار کردن:
دوز و کلک جور کردن حقه برای کسی سوار کردن،پشت و هم اندازی.

با مردم زمانه سلامی و والسلام:
برای پرهیز از زحمات و دردسرهای مردم تا جایی که ممکن است
از معاشرت با آنها خوداری نمایید.
همانند: تاگفته ای غلام توهم میفروشند.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #23  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



بامی از بام ما کوتاهتر ندیده:
از ما ضعیف تر ندیده که هر چه دلش میخواهد می کند وچنین رفتاری را دارد.

باید زجان گذشت وپناباد خرده کرد :
( پناباد = نیم ریال ) پول آنچنان به جانش بسته شده که حاضر نیست کمترین وجهی بپردازد.

باید گذاشت در کوزه آبش را خورد:
وعده سر خرمن است، حواله ایست بدون اعتبار و بی محل.

با یک کشمش گرمیش می شود و با یک غوره سردیش:
از کوچکترین حرف کسی می رنجد،با جزئی مطلبی ویا پیش آمدی بی طاقت می شود.

به بوی کباب آمدیم ، دیدیم خر داغ میکنند:
همانند: خیال کرده است علی آباد هم شهری است،در طلب سود، زیان کردن.

به بدهکار که رو بدهی طلبکار می شود:
از نجابت و گذشت آدم سوء استفاده می کند،رویش را زیاد می کند ،به طمع می افتد.

به پای خود به سلاخ خانه رفتن:
پذیرفتن خطر جانی،پذیرای خطری برای خود شدن،
همانند:با پای خود به طرف گور رفتن.

به پیسی افتادن:
به فلاکت و بد بختی افتادن،گرفتار مشکلات سخت شدن.

به تریج قبای کسی بر خوردن :
آزرده خاطر شدن از گفته کسی،از حرف کسی رنجیدن.

به جلز و ولز افتادن:
در حال اضطراب و جوش و جلا بودن ،به جزع و فزع افتادن.



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #24  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


به چاک جاده زدن:
از ترس جان راه گریز از میانه را جستن،از سویی در رفتن.

بچه سر پیری،زنگوله پای تابوت است:
شایسته نیست طفلی را بی سرپرست گذاشت وگذشت،عمل شرم آوری را مرتکب شدن.

به خاک سیاه نشاندن:
اسباب تیره روزی و بدبختی کسی را فراهم ساختن.

بخشش از بزرگتر است و گناه از کوچکتر:
همیشه اگر گناه از کوچکتر سر زده بزرگتر بخشیده.

به خون کسی تشنه بودن :
کینه و عداوت سختی نسبت به کسی داشتن.

بخیه به آبدوغ زدن:
دست به عملی بیهوده زدن، اقدام به کاری که نتیجه ای از آن حاصل نمی شود.

بهدر میگم دیوار تو گوش کن:
به منظور خاصی مطلبی را بیان کردن ،غیر مستقیم به کسی کنایه زدن.

به دشت آهوی نا گرفته نبخش:
همانند: پوست خرس شکار نشده را نفروش.

به دهنش مزه کرده:
از سودی که برده سیر نشده.

برادران جنگ کنند،ابلهان باور کنند:
کدورت بین برادران کمتر به خصومت میکشد،مخصوصااگر در برابر دشمنی باشد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #25  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



برادر را بحای برادر نمی کشند:
گناه کسی را به پای دیگری نمی گذارند،حساب حساب ،کاکا برادر.

برای آدم بدبخت از در و دیوار می بارد:
همانند:بخت چون برگردد پالوده دندان می شکند.

برای خالی نبودن عریضه:
اضافه بر آنچه انتظار می رفته کار انجام دادن،افزودن تعارفات.

برای شیطان هم پاپوش می دوزد:
آدم حیله گرو خطر ناکی است که برای هر کسی می تواند کلکی سوار کند.

برای کسی بمیر که برایت تب کند:
به کسی محبت و نیکی کن که ارزش آن را بداند.

برای لای جرز خوبه:
آدمی است که از دستش هیچ کاری بر نمی آید و به درد زنده بودن هم نمی خورد.

برای یک بی نماز در مسجد رانمی بندند:
اگر کسی کار زشتی کرده است چرا دیگران به آتش او بسوزند.

بر عکس نهند نام زنگی کافور:
گذاشتن نام نا متناسبی بر روی کسی یا چیزی.

برف پیری بر سر کسی نشستن:
کنایه از پیری و سپیدشدن موی سر می باشد.

به زلف یار برخوردن:
زود از حرف کسی رنجیدن،از کمترین شوخی کسی ناراحت شدن.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #26  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



به ساز کسی رقصیدن:
به تحریک کسی دست به کاری زدن.

به سفارش حج قبول نمیشود:
پارهای از کار هارا خود شخص باید انجام دهد.

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ( صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی ):
تحمل سختیها وکسب تجربه درسفرها سبب کمال وپختگی است.

به سیم آخر زدن:
به هر عمل ممکنی دست زدن،دست بالا را گرفتن.

به شتر مرغ گفتند بار ببر گفت مرغم،گفتند پرواز کن گفت شترم:
مانند کسی که سعی می کند به هر بهانه ای شده شانه از زیر کار در ببرد.

به صورت یک پول سیاه در آوردن:
کسی را بی ارزش وخوار و خفیف کردن،از سکه انداختن.

بعد از چهل سال گدایی شب جمعه را گم کرده:
سر زدن کار نا صواب از یک مرد پخته بعید است.

به کوچه علی چپ زدن:
اظهار بی اطلاعی نمودن.

به گربه گفتند فضله ات درمان است خاک رویش ریخت:
مضایقه کردن چیز نا قابلی،کسی که جنبه کاری و خاصیتی نداشته باشد.

بلبلان خاموش وخر در عرعر است:
صدای نا هنجار و غیر قابل تحمل آواز کسی،آواز خر در چمن.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #27  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



بلکه را کاشتند سبز نشد:

تنها با حرف پوچ وبی معنی به هیچ حاصل و نتیجه ای نمی رسند.

به مالت نناز به یک شب بند است به حسنت نناز به یک تب بند است

به ظاهر احوالت نگاه نکن زیرا درگرو آه و دمی است.

به ماه میگوید در نیا تا من در آیم:

آن قدر وجیه وزیباست که همتا ندارد ،به زیبایی خو می نازد.

بند تنبان کسی شل بودن:

مرد وزنی که برای آمیزش اختیاری از خود نداشته باشند.

بندش به حرام وحلال باز نشده:

کنایه از آدم عفیف و پاک دامن است.
بند مارا آب برده:
آنچه زحمت کشیده بودیم به هدر رفت.

به نعل کفش کسی نگاه کردن:

جسارت وجرئت خودرا به کسی نشان دادن.

به نعل و به میخ زدن:

در لفاف و کنایه صحبت کردن،رک وراست صحبت نکردن.

بوقلمون صفت بودن:

کسی که هر لحظه به رنگی و حالتی در میاید.

بوی حلواش بلنده:

آفتاب لب بام است،چیزی به مرگش نمانده.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #28  
قدیمی 02-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بهشت آنجاست که آزاری نباشه:
کسی را باکسی کار نباشد ،
همانند: کجا خوش است آنجا که دل خوش است.

به هول و ولا افتادن:
دستپاچه شدن،سراسیمه شدن، به تلاش و تکاپو افتادن.

بی گدار به آب زدن:
نسنجیده و بدن داشتن آشنایی در کاری وارد شدن.

بی مایه فطیر است:
هیچ کاری بدون پول وسرمایه پیشرفتی نخواهد داشت.

به باد هم نگو :
این راز را سخت پوشیده نگهدار.

با پنبه سر بریدن:
با نرمی ولطف به کسی آسیب و ضرر رساندن.

باد به پشت کسی خوردن:
پس از مدتی کاهلی وبیکاری ،شروع کا برکسی دشوار بودن.

باد در آستین کسی کردن:
کسی را با تعریف وتمجید فریفتن.

بازی اشکنک داردسر شکستنک دارد:
مثلی است متداول بین اطفال،برای تسلا به کودکی میگویند که در بازی به او آسیب رسیده است.

با شاخ گاو سر را به جنگ انداختن:
خود را به مهلکه انداختن.


برای همه مادر است ،برای من زن بابا:
با همگان مهربان است وبامن بی مهری می کند.

بر یخ نوشتن:
قطع امید کردن.

به نام ما ،به کام تو:
به ظاهر از آن ماست اما نفعش به دیگری میرسد.

بی رگ است:
غیور نیست

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 02-08-2010 در ساعت 08:30 AM
پاسخ با نقل قول
  #29  
قدیمی 02-09-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حرف ( پ )

حرف پ

پا از حد و حدود خود بیرون گذاشتن:
حدود حق خود ندانستن، موقعیت خود را نشناختن.

پا از کفش کسی بیرون کشیدن:
دست از آزار وتعقیب کسی کشیدن ، کم کردن مزاحمت.

پا از گلیم خود دراز نکردن:
به و ظایف خود آشنا بودن، به حق کسی تجاوز نکردن.

پا به پا شدن:
این دست و آن دست کردن،در اجرای امری سسنی کردن.

پاپوش دوختن برای کسی:
بر ضد کسی زمینه چینی کردن، بد گویی و سعایت کردن.

پا پیچ کسی شدن:
به اصرار ازکسی چیزی طلب کردن، دردسر وگرفتاری کسی را فراهم کردن.

پاچه ور مالیده :
بی نزاکت و حقه باز، پابند هیچ آداب و تربیتی نیست.

پا در کفش کسی کردن:
در امور خصوصی کسی دخالت کردن،بد گویی در باره کسی کردن.

پا در میانی کردن:
میانجیگری و واسطه شدن، بین دو نفر را جوش و آشتی دادن.

پا در هوا سخن گفتن:
حرفهای بی اساس و بی پایه به زبان آوردن.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #30  
قدیمی 02-09-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


پادر یک کفش کردن:
سرحرف خود ایستادن،در کار اصرار ولجاجت کردن.


پا دم ساییده:
کسی که تجربه فراوانی در حیله گری و بدجنسی به دست آورده است و
زشت کاری پیشه قدیمی اوست.
همانا گرگ باران دیده باشی تو خیلی پا ردم ساییده باشی


پاروی دم سگ گذاشتن:
آدم بد دهنی را تحریک کردن و به خشم آوردن.


پاشنه دهانش را کشیده اند:
آنچه نا سزا وبد زبانی است از دهانش در می آید.


پاشنه ساییده:
کسی که در کار و یا امری دارای سابقه و تجربه فراوان است.


پاورچین پاورچین رفتن:
برای جلو گیری از در آمدن صدا با نوک پا راه رفتن.


پای خود را محکم کردن:
کار و زندگی خود را استحکام بخشیدن یا به جای بند شدن.


پایش به سنگ خوردن:
در جریان کاری به مانع بر خوردن، نومیدی در کار.


پایش روی پوست خربزه بودن:
وضع محکم واستواری نداشتن، در حال بی ثباتی است.


پای کسی نشستن:
در انتظار به سر بردن،در هوای ازدواج باکسی بودن.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها