|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#32
11-08-2009
|
||||
|
||||
خوب حالا منم یه نفر قبلی پیدا کردم تا نظر بدم:
امضا که نداری ولی عکس خفنی داری
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#33
11-08-2009
|
||||
|
||||
|
با سلام و عرض ادب
امضا جالبي داريد ولي عكس رو از يك موضوع عمومي انتخاب كرديد
|
|
#36
11-08-2009
|
||||
|
||||
انتخاب هر عكسي نشونه سليقه اون شخصه . به نظرم اول از همه دقت و تامل مي خواد دوم اين كه كسي ميتونه اين عكس رو انتخاب كنه كه روحيه اي تك تاز و تا حدودي خشن داشته باشه . ویرایش توسط فرگل : 11-08-2009 در ساعت 03:46 PM
|
|
#37
11-08-2009
|
||||
|
||||
|
با تشكر از خانم فرگل و احترام به نظرشون
موضوع تاپيك نظر درباره امضا و عكس هست البته من امضاي ثابت ندارم و دوست دارم مطالب متنوع مخصوصا از سهراب داشته باشم ولي فكر مي‌كنم شمع در همه فرهنگها نشانه آرامش باشه من شخصا علاقه خاصي به اسامي Attila و Constantine دارم مرسي خانم فرگل ویرایش توسط constantine726 : 11-08-2009 در ساعت 09:06 AM
|
|
#38
11-08-2009
|
||||
|
||||
|
من این تصویر شمع رو که میبینم یاد خاطرات سال اول دبیرستان می افتم که یه همچین تصویری رو طراحی کردم میفتم فکر میکنم کسی که این عکس رو برای آواتارش انتخاب کرده یه شخص حساس و شاید بشه گفت هنرمند و عاشق باید باشه
 امضا هم که نداشتین نظر بدم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#39
11-08-2009
|
||||
|
||||
|
آدم احساس ميكنه كه چهرتون يه شباهتهايي با عكس كاربريتون بايد وجود داشته باشه و يا اينكه هنرپيشه ي محبوب تونه كه عكسشو انتخاب كردين.
منظور از امضاتون هم فكر كنم : تكاپو، تغيير، سرزندگي و ...
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#40
11-08-2009
|
||||
|
||||
|
یه حس وطن پرستی به آدم دست میده با این عکس آواتار شما به خاطر نوشته پشت لباس اون بچه و یه جورایی آدم فکر میکنه که این شخص داره ایران رو ترک میکنه
و فکر میکنم این به دوربودنتون از کرمانشاه مربوطه و دلتنگی شما رو به دلیل اینکه تو شهر خودتون نیستین نشون میده 
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 02:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.