بازگشت   پی سی سیتی > مقالات و مباحث علمی > مقالات و موضوعات علمی

مقالات و موضوعات علمی در این تالار مقالات و مطالب علمی قرار داده خواهد شد توجه شود که مقالات علمی و دانشگاهی با اخبار علمی تفاوت دارد و بخش مربوطه ی اخبار علمی به صورت جداگانه ایجاد شده است

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه کولانه نمایش پست ها
مرسی رزیتا خانم
خوبه ادامه ش بدین..
تاپیک رو مهم میکنم
خواهش میکنم
هنوز ادامه داره
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ويليام هاروي

ويليام هاروي


نام فارسي : ويليام هاروي
سال ولادت و فوت : 1657 – 1578 ميلادي
مليت : انگلستان



ويليام هاروي، طبيب بزرگ انگليسي، كاشف سيستم گردش خون و كار قلب به 1578 در شهر «فولكستون» انگلستان به دنيا آمد. اثر بزرگ هاروي تحت عنوان «رساله‌اي تشريحي درباره حركت قلب و خون در حيوانات» كه در سال 1628 چاپ و منتشر شد به حق مهمترين كتاب در تمام تاريخ فيزيولوژي شناخته شده است. اين اثر در واقع نقطه آغازين فيزيولوژي مدرن است. اهميت اصلي اين كتاب نه در كاربردهاي مستقيم آن بلكه در فراهم آوردن درك اساسي از چگونگي كار بدن انسان مي‌باشد. امروزه براي ما كه با آگاهي از اينكه خون در بدن جريان دارد بزرگ شده‌ايم و آن را امري مسلم و آشكار مي‌دانيم تئوري هاروي كاملاً بديهي به نظر مي‌رسد. اما آنچه كه اكنون اين چنين ساده و مشهود است براي هيچ يك از زيست‌شناسان قديمي شناخته شده نبود. مؤلفين برجسته زيست‌شناسي نظرياتي به اين شرح ابراز داشته بودند:

الف- غذا در قلب به خون تبديل مي‌شود.

ب- قلب خون را گرم مي‌كند.

ج- شريان‌ها پر از هوا هستند.

د- قلب جوهره حياتي را مي‌سازد.

هـ- خون در شريان‌ها و وريدها بالا و پايين مي‌رود گاهي به سوي قلب حركت مي‌كند و زماني از آن دور مي‌شود.

«گالين» بزرگترين طبيب دنياي باستان، كسي كه شخصاً كالبد شكافي‌هاي بسياري انجام داده و دقيقاً پيرامون قلب و مجاري خون مطالعه و بررسي كرد هرگز به خاطرش خطور نكرد كه خون در بدن انسان گردش مي‌كند. به همين نحو ارسطو نيز كه زيست‌شناسي يكي از مهمترين رشته‌هاي مورد علاقه‌اش بود هيچ اشاره‌اي در اين باب ندارد. حتي پس از انتشار كتاب‌ هاروي بسياري از پزشكان اشتياقي به پذيرفتن اين نظريه نداشتند كه خون در بدن انسان به طور پيوسته در يك شبكه بسته از مجاري و رگ‌ها گردش مي‌كند و قلب نيروي لازم را براي حركت آن فراهم مي‌آورد.

هاروي در ابتدا با انجام يك محاسبه ساده رياضي نظريه گردش خون را بيان كرد. او برآورد نمود كه قلب با هر طپش خود حدود دو اونس خون وارد آئورت مي‌كند با توجه به اينكه قلب در هر دقيقه 72 بار مي‌زند وي به اين نتيجه رسيد كه در هر ساعت حدود 540 پوند خون از قلب وارد آئورت مي‌شود. اما رقم 540 پوند از وزن بدن يك انسان متعارف خيلي بيشتر است چه رسد به اينكه تنها وزن خون يك انسان اين اندازه باشد. به اين ترتيب براي هاروي مسلم شد كه خون از طريق قلب دوباره به گردش در مي‌آيد. هاروي با فرمول‌بندي و تنظيم اين فرضيه براي دستيابي به جزئيات چگونگي گردش خون مدت نه سال به انجام آزمايش‌هاي مختلف و تحقيقات دقيق پرداخت.

هاروي در كتاب خود به طور روشن اين نكته را بيان كرد كه شريان‌ها خون را از قلب دور مي‌كنند در حالي كه وريدها آن را به قلب باز مي‌گردانند. هاروي چون ميكروسكوپ در اختيار نداشت، نتوانست مويرگ‌ها، مجاري بسيار كوچكي كه خون را از شريان‌هاي كوچكتر به وريدها منتقل مي‌كنند، ببيند اما به درستي به وجود آنها اشاره دارد. (مويرگ چند سال پس از مرگ هاروي توسط مالپيگي، زيست‌شناس ايتاليايي كشف شد.)

هاروي همچنين بيان كرد كه وظيفه قلب تلمبه كردن خون به شريان‌ها مي‌باشد. تئوري هاروي در اين باب نيز مانند بسياري نكات ديگر اصولاً صحيح است. به علاوه اينكه او براي تأييد تئوري خود شواهد تجربي گرانبهايي ارائه داد و مباحث دقيقي را مطرح كرد. گر چه اين تئوري در ابتدا با مخالفت‌هاي شديدي مواجه شد اما تا اواخر عمر او به طور كلي مورد قبول و پذيرش قرار گرفت.

هاروي در زمينه جنين شناسي نيز كار كرد. البته تحقيقاتش در اين باب كه بسي كم‌اهميت‌تر از كارهاي او در موضوع گردش خون بود، زياد چشمگير نبود. او محققي دقيق بود و كتاب او «توالد و تناسل حيوانات» كه در سال 1651 منتشر شد نقطه واقعي شروع مطالعات نوين جنين شناسي مي‌باشد. او كه به شدّت از ارسطو متأثر بود همانند او با تئوري پيشين‌سازي-فرضيه‌اي كه معتقد بود يك جنين حتي در مراحل اوليه تشكيل در مقياس كوچكتر ساختمان كاملاً مشابه با ساختمان بدن يك موجود بالغ را دارد- مخالف بود. هاروي به‌درستي خاطر نشان ساخت كه ساختار نهايي يك جنين به‌تدريج شكل مي‌گيرد.

هاروي عمري طولاني، جالب توجه و توأم با موفقيت داشت. در جواني در كالج «كابوس» دانشگاه كمبريج تحصيل كرد. به سال 1600 م. به منظور تحصيل به ايتاليا رفت و در دانشگاه پادوآ، كه در آن دوران بهترين مدرسه پزشكي جهان در جهان شناخته مي‌شد، به تحصيل پرداخت. ( جالب است بدانيم در دوران تحصيل هاروي در پادوآ، گاليله استاد آن دانشگاه بود اگرچه معلوم نيست آن دو با يكديگر ملاقات كرده‌ باشند.) هاروي درجه پزشكي خود را در سال 1602 دريافت كرد و به انگلستان بازگشت. وي دوران طولاني را همراه با موفقيت به عنوان طبيب سپري كرد. دو تن از پادشاهان انگلستان «جيمز اول و چارلز اول» و همچنين فيلسوف نامدار فرانسيس بيكن از جمله بيماران او بودند. او در كالج پزشكان لندن سخنراني‌هاي متعددي در باب آناتومي ايراد كرد. يك‌بار نيز به رياست آن كالج انتخاب شد كه از پذيرش آن امتناع نمود.

هاروي كه ساليان متمادي سرپزشك بيمارستان «سنت بار تلوميوز» لندن بود با انتشار كتابش در باب گردش خون، در سال 1628 در سراسر اروپا مشهور گرديد. هاروي ازدواج كرده بود ولي فرزندي نداشت. او به سال 1657 در سن 79 سالگي در لندن در گذشت.



کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض تسائي لون

تسائي لون


نام فارسي : تسائي لون
سال ولادت و فوت : حدود سال‌هاي سده اول و دوم ميلادي
مليت : چین


احتمالاً بسياري از خوانندگان با نام تسائي‌لون، مخترع كاغذ آشنا نيستند. ناديده گرفتن او در غرب با توجه به اهميت اختراعش واقعاً تعجب‌آور است. در بسياري از دائرةالمعارف‌هاي عمده حتي چند سطري درباره تسائي‌لون درج نشده و نام او به ندرت در كتابهاي درسي تاريخ آمده است. با توجه به اهميت آشكار كاغذ اين عدم توجه به نام تسائي‌لون مي‌تواند اين ظن را برانگيزد كه چنين فردي اصولاً چهره‌اي افسانه‌اي و غيرواقعي مي‌باشد. تحقيقات دقيق اين نكته را روشن كرده است كه تسائي‌لون يك شخصيت واقعي و از مقامات دربار امپراطور چين بود و اينكه حدود سال‌هاي 105 نمونه‌هايي از كاغذ به امپراطور هوتي تقديم شده است. شرح چيني‌ها درباره اختراع تسائي‌لون (كه در تاريخ رسمي سلسله‌ي هان آمده است) كاملاً صريح و بي‌پرده و به دور از افسانه‌پردازي مي‌باشد. چيني‌ها همواره به تسائي‌لون به خاطر اختراع كاغذ افتخار مي‌كنند و نام وي در چين به خوبي شناخته شده است.

مطلب زيادي درباره زندگي تسائي‌لون نمي‌دانيم. بر اساس آنچه كه در اسناد و مدارك از اختراع او بسيار خوشحال شد، در نتيجه تسائي‌لون ترقي كرد، يك عنوان اشرافي به او در دسيسه‌بازي‌هاي دربار گرفتار شد كه سرانجام آن افول و سقوط او بود. در اين اسناد نقل مي‌شود تسائي‌لون پس از مغضوب شدن حمام گرفت، يكي از بهترين ربدشامبرهايش را پوشيد و سپس با نوشيدن جام زهر خودكشي كرد.

در قرن د.م ميلادي استفاده از كاغذ در چين تقريباً همگاني شد و در قرون بعد چين صادركننده كاغذ به ساير نواحي آسيا بود. مدت زماني طولاني چيني‌ها فن كاغذسازي را محرمانه نگه داشتند. در سال 751 چند تن از كاغذسازان چيني به دست اعراب اسير شدند و كمي بعد سمرقند و بغداد نيز توليد كاغذ را آغاز كردند. فن ساخت كاغذ به تدريج در سراسر دنياي عرب رسوخ يافت و اروپائيان در قرن دوازدهم آن را از اعراب فرا گرفتند.

استفاده از كاغذ به تدريج زياد و زيادتر مي‌شد و پس از آنكه گوتمبرك صنعت نوين چاپ را اختراع كرد كاغذ در غرب به عنوان ماده اصلي براي تحرير جايگزين پوست شد.

امروزه كاغذ آنچنان فراوان و در دسترس همگان است كه وجود آن كاملاً بديهي مي‌نمايد و تصور دنياي بدون كاغذ بسيار دشوار است. قبل از تسائي‌لون در چين بيشتر كتابها از بامبو ساخته مي‌شد. اين گونه كتابها بسيار سنگين و بي‌قواره بودند. برخي از كتابها نيز روي پارچه‌هاي ابريشمي نگاشته مي‌شد ولي اين نوع كتابها به علت گراني نمي‌توانست مورد استفاده عموم قرار گيرد. در غرب قبل از عرضه كاغذ كتابها عمدتاً روي پوست تحرير مي‌شد پوست مخصوص تحرير را از پوست گوسفند يا گوساله كه به شكل خاصي عمل‌آوري مي‌شد، مي‌ساختند در واقع پوست جايگزين پاپيروس كه مورد علاقه يونانيها، رومن‌ها و مصري‌ها بود، گرديد. به هر حال هم پوست و هم پاپيروس نه تنها كمياب بود بلكه عمل‌آوردن و آماده كردن آنها براي نوشتن هزينه زيادي دربر داشت.

امروزه به علت وجود كاغذ كتابها و مواد نوشتني را مي‌توان اين چنين ارزان و در مقادير فراوان توليد كرد. درست است كه اگر دستگاه‌هاي چاپ وجود نمي‌داشت كاغذ نمي‌توانست آن اهميتي را كه امروزه دارد كسب كند ولي در عين حال اين هم واقعيت دارد كه دستگاه‌هاي چاپ نيز بدون وجود مواد ارزان و فرواني كه بتوان روي آنها چاپ كرد از چنين اهميتي برخوردار نبود.

به اين ترتيب كدام يك از اين دو تن بايد بالاتر از ديگري باشد. تسائي‌لون يا گوتمبرگ؟ در عين حال كه من اين دو تن را از نظر اهميت معادل و مساوي با يكديگر مي‌دانم ولي به دلايل زير ‍ تسائي‌لون را بالاتر از گوتمبرگ قرار دادم:

1- كاغذ علاوه بر آنكه اصلي‌ترين ماده لازم براي تحرير است موارد مصرف فراوان ديگري نيز دارد. در واقع كاغذ يك ماده مصرفي چندين منظوره مي‌باشد كه تعداد موارد مصرف آن مي‌تواند موجب شگفتي شود، امروزه درصد بالايي از كاغذهايي كه توليد مي‌شود به مصارفي غير از چاپ و تحرير اختصاص دارد.

2- تسائي‌لون قبل از گوتمبرگ بود و ممكن است كه اگر كاغذ وجود نمي‌داشت گوتمبرگ چاپ را اختراع نمي‌كرد.
3- اگر فرضاً فقط يكي از اين دو مورد، كاغذ يا چاپ، اختراع شده بود گمان من اين است كه با كاغذ و چاپ باسمه (كه مدتها قبل از گوتمبرگ شناخته شده بود) كتابهاي بيشتري توليد مي‌شد تا با پوست و حروف چاپي قابل جابجايي اختراع گوتمبرگ.

به هر حال آيا مناسب است كه تسائي‌لون و گوتمبرگ را در بين ده نفر تأثيرگذارترين افراد جهان جاي دهيم؟ براي درك اهميت كامل اختراع كاغذ و اختراع چاپ ضروري است كه پيشرفت فرهنگي غرب و چين به طور نسبي مورد بررسي قرار گيرد.

قبل از قرن دوم تمدن چين در مقايسه با تمدن غرب از پيشرفت كمتري برخوردار بود. در هزاره‌ي اول ميلادي فرهنگ و هنر و تمدن چيني‌ها از غرب پيشي‌ گرفت و بر اساس معيارهاي مختلف، تمدن چين در يك دوره هفتصد- هشتصد ساله پيشرفته‌ترين تمدن روي زمين بود. اما پس از قرن پانزدهم اروپا چين را پشت سر گذاشت. براي اين تغييرات توجيهات فرهنگي مختلفي ارائه شده است. اما بيشتر اين توجهات ظاهراً آنچه را كه من ساده‌ترين توجيه مي‌دانم ناديده مي‌گيرد.

درست است كه كشاورزي و فن تحرير در قرون اوليه قبل از چين در خاورميانه گسترش يافته بود ولي اين عامل به تنهايي نمي‌تواند پاسخي به اين سؤال باشد كه چرا تمدن در آن زمان از تمدن غرب فاصله داشت. به نظر من عامل قطعي اين امر در چين قبل از تسائي‌لون عدم دسترسي به مواد مناسب لازم براي نوشتن بود. در غرب پاپيروس موجود و فراهم بود اگر چه اين ماده نقايص و كم و كسري‌هاي خود را داشت ولي به هر حال طومارهاي پاپيروسي نسبت به كتابهايي كه از چوب و بامبو ساخته مي‌شد بهتر بود. كمبود مواد مناسب براي نوشتن مانع غيرقابل غلبه‌اي در راه پيشرفت فرهنگي چين به شمار مي‌آمد. مثلاً يك محقق چيني در آن دوران براي جابجايي تعداد معدودي از كتابهاي خود به يك واگن بزرگ نياز داشت. حال تصور كنيد با چنين اوضاع و احوال اداره تشكيلات دولتي چين، با آن وسعت تا چه اندازه مشكل و طاقت‌فرسا بود.

اختراع كاغذ توسط تسائي‌لون اين وضعيت را به كلي تغيير داد. با داشتن يك ماده مناسب براي نوشتن تمدن چين سريعاً به پيشرفت دست يافت و طي چند قرن توانست از غرب پيشي گيرد. البته عدم وحدت سياسي غرب نيز در اين باب نقش داشت ولي اين نمي‌توانست تمام داستان باشد. در قرن چهارم وحدت و يكپارچگي در چين به مراتب كمتر از غرب بود. ولي با وجود اين آن كشور توانست در جنبه‌هاي فرهنگي سريعاً رشد كند. در خلال قرون بعد در حالي كه پيشرفت غرب بسيار كند و بي‌رمق بود چيني‌ها اختراعات مهمي مانند قطب‌نما، باروت و چاپ باسمه را ارائه دادند و از آنجا كه كاغذ ارزان‌تر از پوست و به مقدار فراوان در دسترس بود كفه‌هاي ترازو به نفع چين پايين آمد.

پس از آغاز استفاده از كاغذ در بين ملل غربي آنها توانستند با چين مقابله كنند و حتي موفق شدند فاصله فرهنگي موجود بين غرب و چين را به تدريج كمتر نمايند. نوشته‌هاي ماركوپولو مؤيد اين واقعيت مي‌باشد كه حتي در قرن سيزدهم اوضاع و احوال در چين به مراتب از اروپا بهتر بوده است.

چرا چين سرانجام از غرب عقب افتاد؟ در اين باب توجهات فرهنگي پيچيده متعددي ارائه شده است ولي شايد يك توجيه ساده فني بيش از ساير توجيهات بيانگر موضوع باشد. نابغه‌اي به نام گوتمبرگ در اروپاي رو به پيشرفت گذاشت. چين كه گوتمبرگي نداشت به همان چاپ باسمه‌اي بسنده كرد و در نتيجه پيشرفت فرهنگي آن دچار وقفه شد.

اگر كسي تحليل‌هاي گفته شده را بپذيرد به اين نتيجه مي‌رسد كه تسائي‌لون و گوتمبرگ دو چهره اصلي تاريخ بشري هستند. البته دليل ديگري نيز براي برتري تسائي‌لون نسبت به بسياري از مخترعين ديگر وجود دارد. بسياري از اختراعات محصول زمان خود هستند حتي اگر شخص به خصوصي كه آن را ارائه داد وجود نمي‌داشت باز هم آن اختراع توسط ديگري پديد مي‌آمد. اما در مورد اختراع كاغذ نمي‌توان چنين مطلبي را بيان كرد. اروپائيان هزار سال پس از تسائي‌لون، آن هم پس از آنكه نحوه كار را از اعراب فرا گرفتند توليد كاغذ را آغاز كردند. به همين دليل مردمان ساير نواحي آسيا پس از آنكه كاغذهايي را كه در چين ساخته شده بود ديدند هرگز نتوانستند چگونگي ساخت آن را دريابند و خود به توليد آن بپردازند. واضح است كه ابداع روشي براي ساخت كاغذ واقعي به قدري سخت و دشوار بود كه لزوماً نمي‌توان آن را مفيد كرد كه بايد در جامعه‌اي با فرهنگ نسبتاً پيشرفته اتفاق مي‌افتاد بلكه انجام آن فقط مي‌توانست مرهون تلاش خستگي‌ناپذير و پشت‌كار فردي نابغه و مستعد باشد و تسائي‌لون چنين فردي بود.

روشي كه او براي ساخت كاغذ به كار گرفت، صرف نظر از جنبه‌ي مكانيكي كار كه در سال 1800 ميلادي ارائه شد، اصولاً همان روشي است كه از آن زمان تاكنون به كار گرفته شده است.

اينها دلايلي است كه من فكر مي‌كنم بايد جاي هر دو نفر، گونمبرگ و تسائي‌لون بين ده نفر اول در اين كتاب باشد و البته تسائي‌لون قبل از گوتمبرگ.

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی






__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #4  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض يوهان گوتمبرگ

يوهان گوتمبرگ


نام فارسي : يوهان گوتمبرگ
سال ولادت و فوت : 1468 – 1400 میلادی
مليت : آلمانی




از يوهان گوتمبرگ اغلب به عنوان مخترع صنعت چاپ ياد مي‌شود. آنچه را كه او انجام داد ابداع اولين روش استفاده از حروف چاپي قابل جابجايي و ماشين چاپ بود كه اين امكان را فراهم مي‌آورد تا بتوان مطالب نوشته شده گوناگون را با سرعت و دقت به چاپ رساند.

هيچ اختراعي به شكل كامل از مغز يك فرد به تنهايي تراوش نمي‌كند و صنعت چاپ هم چنين بود. مهر و انگشترهاي خانم كه اساس كارش همان شيوه‌ي چاپ باسمه مي‌باشداز زمان‌هاي باسنان به‌كار گرفته شده بود. چاپ باسمه قرن‌ها قبل از گوتنبرگ در چين شناخته شده بود يك كناب چاپي كه تاريخ سال 868 را دارد درآتجا كشف شده است. در غرب نيز قبل از گوتمبرگ با آن آشنا بودند. چاپ باسمه امكان نوليد نسخه‌هاي متعدد از يك كتاب را فراهم مي‌كرد امّا يك مشكل اساسي داشت از آنجا كه براي هر كتابي بايد يك سري كامل و جديد از صفحات ساخته و حك حروف روي چوب انجام مي‌شد براي توليد كتابهاي مختلف عملي و مناسب نبود. برخي اوقات گفته شده است كه سهم عمده گوتمبرگ در صنعت چاپ اختراع حروف چاپي قابل جابجايي بوده است. در واقع حروف چاپي جابجايي در اواسط قرن يازدهم در چين توسط شخصي به‌نام «پي‌شنگ» اختراع شده بود. اين حروف را در آن زمان با نوعي سفال مي‌ساختند كه طبعاً نمي‌توانست زياد بادوام باشد. بعدها چيني‌ها و كره‌اي‌ها در ساخت حروف چاپي قابل جابجايي اصلاحاتي به‌وجود آوردند. مدتي قبل از گوتمبرگ كره‌اي‌ها از حروف چاپي فلزي استفاده مي‌كردند. در واقع دولت كره در اوايل قرن پانزدهم از ايجاد يك كارگاه ريخته‌گري براي توليد حروف چاپي فلزي حمايت كرد. برخلاف تمام اينها اشتباه خواهد بود اگر پي‌شنگ را شخصاً در اين خصوص فردي مؤثر بدانيم. زيرا اولاً اروپا ساخت حروف چاپي قابل جابجايي در چين، تا هنگامي كه در سال‌هاي اخير روشهاي جديد چاپ را از غرب فراگرفتند، هرگز همگاتي نشد.

براي بهره‌گيري از روش‌هاي جديد چاپ چهار عامل عمده بايد وجود داشنه باشد :

1- حروف چاپي قابل جابجايي همراه با سيستم حروف چيني
2- ماشين چاپ

3- مركب مناسب براي چاپ
4- ماده‌ي مناسب براي چاپ روي آن، مانند كاغذ
كاغذ سال‌ها قبل در چين توسط تسائي‌لون اختراع شده بود و در غرب نيز قبل از گوتمبرگ به شكلي گسترده از آن استفاده مي‌شد. اين تنها عامل از عوامل چهارگانه مورد نياز چاپ بود كه گوتمبرگ به شكل آماده در دسترس داشت. اگر چه در مورد سه عامل ديگر قبل از گوتمبرگ كارهايي انجام شده بود ولي گوتمبرگ اصلاحات و ابداعات مختلف و متعددي در هر يك از آنها پديد آورد. پيدا كردن تركيب فلزي مناسب براي ساخت حروف چاپي، تهيه مركب روغني چاپ و بالاخره ابداع يك پرس مناسب از كارهاي گوتمبرگ بود. اما سهم كلي گوتمبرگ در صنعت چاپ بسيار فراتر و بزرگ‌تر از هر يك از اين اختراعات و اصلاحات به تنهايي مي‌باشد. اهميت گوتمبرگ در اصل به اين دليل است كه او با تركيب تمام عوامل مورد نياز چاپ سيستم توليد كارايي را ابداع كرد.

صنعت چاپ برخلاف تمام اختراعات پيشين اصولاً يك سيستم توليد انبوه است. يك تفنگ به تنهايي اسلحه بسيار مؤثري از يك كمان يا يك نيزه مي‌باشد اما يك نسخه از يك كتاب چاپي به خودي خود چيزي برتر از نسخه خطي آن نيست. بنابراين مزيت اصلي چاپ در توليد انبوه آن است. آنچه كه گوتمبرگ ابداع كرد تنها يك ابزار و يك وسيله و يا حتي انجام يك سلسه اصلاحات در آنچه كه وجود داشت، نبود بلكه ابداع يك سيستم كامل توليد بود.

اطلاعات ما پيرامون شرح حال گوتمبرگ چندان زياد نيست. مي‌دانيم كه او در حدودسال 1400 در شهر ماينز آلمان متولد شد و در اواسط قرن تمام فعاليت خود را وقف هنر چاپ كرد. معروف‌ترين كار او كتاب مقدس گوتمبرگ مي‌باشد كه حدود سال 1454 در ماينز چاپ شده است. البته نام گوتمبرگ در هيچ يك از كارهاي چاپي او، حتي در كتاب مقدس گوتمبرگ كه مسلماً با تجهيزات او چاپ شده است، به چشم نمي‌خورد.

گوتمبرگ ظاهراً كاسب خوبي نبوده و نتوانست از اختراع خود پول زيادي به دست آورد. او در دعاوي متعددي گرفتار شد كه در يكي از آنها محكوم شد تجهيزات خود را بع شريكش يوهان فاست واگذار نمود. گوتمبرگ در سال 1468 و در ماينز درگذشت.

با مقايسه توسعه بعدي اروپا و چين مي‌توان تصويري از تأثير گوتمبرگ بر تاريخ جهان به دست آورد. در هنگام تولد گوتمبرگ اروپا به سرعت پيشرفت كرد در حالي كه پيشرفت چين، كه تا مدتها بعد هنوز از چاپ باسمه استفاده مي‌كرد، نسبتاً كند بود. البته مبالغه خواهد بود اگر تنها صنعت چاپ را باعث اين اختلاف بدانيم ولي به هر حال اين امر عامل بسيار مهمي در اين باب بوده است.

اين نكته نيز قابل توجه است كه از بزرگان علم و دانش كه در اين كتاب از آنها نام برده شده است تنها سه نفر در پنج قرن قبل از گوتمبرگ مي‌زيستند در حالي كه شصت و هفت نفر ديگر در پنج قرن بعد از مرگ گوتمبرگ زندگي مي‌كردند. اين مي‌تواند به شكلي بيانگر اين نكته باشد كه اختراع گوتمبرگ عاملي عمده و احتمالاً عامل اصلي در انفجار پيشرفتهاي انقلابي علوم دوران جديد بوده است.

تقريباً مسلم است كه اگر آلكساندر گراهام بل هرگز وجود نمي‌داشت تلفن توسط فرد ديگري و در همان مقطع تاريخي اختراع مي‌شد. اين را در مورد بسياري ديگر از اختراعات نيز مي‌توان گفت. ولي بدون گوتمبرگ اختراع صنعت جديد چاپ ممكن بود براي نسل‌ها به تعويض افتد. با توجه به تأثير همه جانبه چاپ بر جريان بعدي تاريخ مطمئناً گوتمبرگ سزاوار آن است كه رده بالايي را در اين فهرست داشته باشد.

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری

ویرایش توسط رزیتا : 10-16-2009 در ساعت 10:45 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #5  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رابرت هوك

رابرت هوك


نام فارسي : رابرت هوك
سال ولادت و فوت : (1702-1635) میلادی
مليت : انگلستان

رابرت هوك در خانواده اي روحاني در دهكده فرش واتر در ساحل جنوبي انگلستان و در سال 1635 چشم به جهان گشودو كودكي ضعيف و نحيف بود كه دچار سوء تغذيه نيز بود و شب هنگام دچار كابوسهاي وحشتناكي مي شد. علاوه بر اين گرفتار سردرد مزمن و زشتي قيافه بود. چون پدرش درگذشت راه لندن را در پيش گرفت و در آغاز نزد نقاشي به شاگردي پرداخت اما بوي رنگها بر سردردش مي افزود لذا آنجا را ترك كرد و وارد مدرسه وست مينستر گشت در آنجا نشان داد كه بچه خارق العاده اي است و در سال 1653 در سن 18 سالگي وارد دانشگاه آكسفورد شد در آن هنگام به حكاكي روي چوب و خواندن آواز اشتغال مي ورزيد از اين راه پولي به دست مي آورد چندي نگذشت كه استعداد او در مكانيك براي جامعه علمي آن جا كه تامس ويليس و رابرت بويل از جمله اعضاي آن بودند آشكار شد. هوك مدتي دستيار هر يك از آن دو نفر بود هنگامي كه قانون بويل طرح ريزي مي شد هوك دستيار وي بود مشاركت هوك در آن قانون روشن نيست. پس از بازگشت سلطنت چارلز دوم محفل علمي غيررسمي آكسفورد هسته انجمن سلطنتي جديد را تشكيل داد و در سال 1662 هوك متصدي آزمايشهاي آن گرديد طي پانزده سال بعد سيل مداومي از عقايد و آزمايشهاي درخشان را جاري ساخت در سال 1662 در كالج گرشم مستقر شد و تا آخر عمر در مشاغل مختلف در آنجا گذرانيد هوك در سال 1665 Micrographia (ميكروگرافيا) را كه يكي از شاهكارهاي علمي قرن هفدهم بود منتشر كدر آن اثر علاوه بر بسياري نكات ديگر شامل نخستين توصيفها و نقشه هاي واحدهايي بود كه ياخته (سلول) ناميده مي شدند اصطلاحي كه او به كار برده بود وي در پيدايش نگرشي انقلابي نيز سهيم بود كه شيوه برخورد با حركت دوراني به طور اعم و پويايي شناسي كيهاني را به طور اخص را از نو تدوين و تنظيم كرد هوك در مكاتبه مشهوري با آيزاك نيوتن اين عقيده را بيان كرد كه نيروي ثقل متناسب با مجذور فاصله كاهش مي يابد. نظريه اي كه نيوتن را به راه درك رابطه عكس مجذور كشانيد و وي را در مسير كشف جاذبه عمومي قرارداد وي در كتاب Lectiones culterianae (1679) كه مجموعه اي از شش اثر كوتاه بود قانون هوك را شرح داد كه عبارت بود از قانون كشساني با اين بيان كه تنش (stress) با كرنش (strain) متناسب است هوك زمين شناس ارزنده اي بود كه نظريه هايش درباهر منشاء سنگواره ها طليعه اي از نظريات قرن نوزدهم در اين مورد بود وي را نخستين طرفدار نظريه سانحه گرايي به شمار آورده اند و نيز متخصص ورزيده معماري بود پس از آتش سوزي بزرگ شهر لندن نقشه شهر را طرح كرد كه بعدا از روي آن شهر نيويورك را بنا كردند او در اين كار مأمور شد كه به عنوان زمين سنج با كريسوتوفر رن در تنظيم نقشه بازسازي لندن همكاري كند.
او به كارهاي شگرف ديگري نيز دست زد و شايد مهمترين خدمت هوك به علم در رشته ساخت و كاربرد ابزارها باشد او به هر ابزار مهمي كه در قرن هفدهم ساخته شده بود چيزي افزود تلمبه بادي را در شكل ماندگارش اختراع كرد ساعت سازي و ميكروسكپ سازي را جلو برد تار چليپايي را براي تلسكوپ دريچه ديافراگم و نيز پيچ نتظيمي را كه از روي ان وضع مستقر را مي شد مستقيماً قرائت كرد اختراع نمود. همچنين پاندول ساعت دستگاه سنجش انكسار نور در مايعات، بارومتر (هواسنج و غلظت سنج الكلي) و رطوبت سنج را نيز اختراع كرد بنيانگذار هواشناسي علمي ناميده شاه است هواسنجي كه او اختراع كرد داراي سوزن متحركي بود كه فشار هوا را از روي آن ثبت مي كرد. دماي انجماد آب را نقطه صفر بر روي دماسنج پيشنهاد نمود و دستگاهي براي تنظيم دماسنج ها طرح ريزي كرد ساعت هواسنجي او فشار هوا، ميزان بارندگي، رطوبت و سرعت باد را در روي طبلكي چرخان ثبت مي كرد. تفاوت فلزات و نمكها را نشان داد كتابي در باب خاصيت موئين بويژه صعود مايعات در لوله ها نوشت اين دانشمند دريافت كه حركت اجسام ريز و كوچك در روي سطح مايعات و بالا رفتن نفت از فتيله و حركت شيره خام و پرورده گياهان بر اثر خاصيت لوله هاي موئين مي باشد رابرت هوك در سال 1702 در سن شصت و هفت سالگي در لندن در گذشت دو سال پس از مرگ اين دانشمند مجموعه رسالاتش انتشار يافت.


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #6  
قدیمی 12-16-2009
Afshin_m05 آواتار ها
Afshin_m05 Afshin_m05 آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: سنندج
نوشته ها: 774
سپاسها: : 0

27 سپاس در 21 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afshin_m05 به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به Afshin_m05
پیش فرض


ايزاك نيوتن كه در روز 25 دسامبر 1642 يعني سال مرگ گاليله متولد شد از خانواده اي است كه افراد آن كشاورزان مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دريا در قريه وولستورپ مي زيستند نيوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنيا آمد و چنان ضعيف بود كه مادر گمان برد او حتي روز اول زندگي را هم نتواند به پايان برد پدرش نيز در عين حال اسحق نام داشت و در سي سالگي و قبل از تولد فرزندش درگذشت. پدرش مردي بوده است ضعيف با رفتار غيرعادي زودرنج و عصبي مزاج. مادرش هاناآيساك زني بود مقتصد، خانه داري بود صاحب كفايت و صنعتگري با لياقت. آيزاك دوره كودكي شادي نداشت او سه ساله بود كه مادرش با بارناباس الميت كشيش مرفه با سني دو برابر سن خود ازدواج كرد. جدايي از مادر ظاهراً سخت بر شخصيت او اثر گذاشت و تقريباً مسلم است كه رفتار بعدي وي نسبت به زنان را نيز شكل داد. نيوتن هيچگاه ازدواج نكرد اما يك بار (شايد هم دوبار) نامزد كرد به نظر مي آمد كه تمركز او منحصراً روي كارش بود نه سالي كه نيوتن در وولستوپ جدا از مادر گذرانيد براي وي سالهاي دردناكي بود داستانهايي سر زبان است كه نيوتن جوان ازقبه كليسا بالا مي رفت تا نورث ويتام ده مجاور را كه مادرش اينك در آن زندگي مي كرد ببيند.
آموزش ابتدايي رسمي نيوتن در دو مدرسه كوچك دهكده هاي اسكلينگتن و راچفورد صورت گرفته بود كه هر دو براي رفت و آمد روزانه به خانه او نزديك بودند چنين به نظر مي رسد كه اول بار داييي او كه كشيشي به نام ويليام آيسكاف بوده است متوجه شد كه در نيوتن استعدادي مافوق كودكان عادي وجود دارد.
بدين ترتيب ويليام آيسكاف مادر را مجاب كرد كه كودك را به دانشگاه كمبريج (كه خودش نيز از شاگردان قديمي اين دانشگاه بود) بفرستند زيرا مادر نيوتن قصد داشت وي را در خانه نگهدارد تا در كارهاي مزرعه او را كمك كند در اين هنگام نيوتن 15 ساله بود كمبريج در آن زمان ديگر آكسفورد را از مقام اولي كه داشت خلع كرده به قلب پيوريتانيسم انگليس و كانون زندگي روشنفكري آن كشور بدل شده بود. نيوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوي ديگر دوره كارشناسي، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون مي كرد نيوتن در يكي از روزهاي سال 1663 يا 1664 شعار زير را در كتابچه يادداشت خود وارد كرد. «افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است اما بهترين دوست من حقيقت است.» او از كارهاي دكارت در هندسه تحليلي شروع كرده سريعاً تا مبحث روشهاي جبري پيش آمده بود در آوريل 1665 كه نيوتن درجه كارشناسي خود را گرفت دوره آموزشي او كه مي توانست چشمگيرترين دوره در كل تاريخ دانشگاه باشد بدون هيچگونه شناسايي رسمي به اتمام رسيد. در حدود سال 1665 مرض طاعون شيوع يافت و دانشگاه دانشجويان خود را مرخص كرد نيوتن به زادگاه خود مراجعه كرد همين موقع بود كه هوش و استعداد نابغه بزرگ آشكار گشت زيرا تمام كتابها و جزوه هاي خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فكر خود را آزاد گذاشت كه به تنهايي از منابع خاص خود استفاده كند در اين هنگام نيوتن بيش از بيست و دو سال نداشت ولي بيش از ارشميدس و دكارت درباره معرفت ساختمان جهان دقيق شده بود نيوتن ضمن دو سالي كه در وولستوپ بود «حساب عنصار بي نهايت كوچك» «قانون جاذبه عمومي» را كشف كرد و تئوري نور را بنيان گذاشت اين داستان كه سقوط سيبي از درخت نيوتن را به فكر كشف نيروي جاذبه عمومي انداخته است به نظر درست مي آيد او از آن لحظه اين پرسشها را براي خود مطرح كرد: چرا سيب به پايين نه به بالا سقوط مي كند؟ و چرا ماه بر زمين نمي افتد. اين انديشه ها بعدها او را به كشف قانون گرانش رهنمون شدند هنگامي كه نيوتن چندين سال بعد پاسخ اين پرسش را توانست بيابد در واقع يكي از قانونهاي فيزيك را كشف كرده بود كه بر تمام عالم حكمفرماست «قانون نيروي گرانش زمين.» او پس از شيوع طاعون و بازگشت به ملك زراعي مادرش، طي 18 ماه به آگاهيها و كشفهايي بيش از آنچه كه دانشمندان ديگر در تمام طول عمر خود دست مي يابند، دست يافت او در اين مدت ساخت و ساز قانون نيروي گرانش را آغاز كرد او درباره نور و رنگهاي آن پژوهش كرد دليل جزر و مد را كشف كرد قوانين و حركات بخصوصي را به درستي تشخيص داد و معادله هايي براي آن نوشت كه بعدها اساس و بنيان دانش مكانيك شد در مورد نيروي گرانش نيوتن معتقد بود كه نه تنها زمين چنين نيروي گرانشي دارد بلكه تمام اجسام و اجرام چنين خصوصيتي دارند. روزي كه او منشوري را در دست گرفت و اجازه داد تا پرتو نور خورشيد از ميان آن عبور كند او با اين كار كشف كرد كه نور سفيد به هنگام ورود به منشور شيشه اي منحرف مي شود و به هفت پرتو نور اصلي با رنگهاي گوناگون تجزيه مي شود آنها رنگهاي رنگين كمان هستند كه طيف يا بيناب ناميده مي شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجي، زرد، سبز، ابي، نيلي و بنفش. او تمام اين كشفيات را در يك دوره زماني 18 ماه به انجام رسايند بالاخره طاعون ريشه كن شد و او به لندن برگشت تا تحصيلات خود را به پايان برد. او سه سال پس از آن را صرف كاوش و پژوهش در ماهيت و طبيعت نور كرد همچنين نخستين دوربين نجومي آيينه اي را ساخت تلسكوپ آيينه اي رصد خانهن مونت پالومار در كاليفرنيا نيز كه آيينه آن پنج متر قطر داد براساس اصول و قواعل نيوتن بنا شده است. نيوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتي عصبي شد از دو ناراحتي عصبي كه نيوتن پيدا كرد اولي ظاهراً در سال 1678 و دومي در سال بعد از فوت مادر او بود در اين دوره وي به مدت شش سال از هر گونه مكاتبه اي مربوط به تلاشهاي ذهني دست كشيد به هر صورت عالم كيهاني بود. دوران مابين 1684 و 1686 از نظر تاريخ فكري بشر مقام ارجمندي دارد در اين دوران هالي توانست با تدبير بسيار نيوتن را وادار كند كه اكتشافا تخويش را در نجوم و علم حركات به منظور انتشار تدوين كند و نيوتن نيز به اين كار رضايت داد در سال 1687 در سن چهل و پنج سالگي قانون جاذبه زمين و سه قانون درباره حركت را در كتابش كه به زبان لاتين نوشته شده بود و «اصول» (Principle) نام داشت با خرج هالي منتشر كرد نيوتن به مطالعات عظيم ديگري پرداخت كه حتي امروزه نيز كامل نشده است و آن اينكه با به كار بردن قوانين علم حركات و قانون جاذبه عمومي فرورفتگي زمين را در دو قطب آن كه نتيجه دوران روزانه زمين به دور محورش مي باشد محاسبه كرد و به كمك اين محاسبه درصدد بر آمد سير تكامل تدريجي سياره را مورد مطالعه قرار دهد. نيوتن تغييرات وزن اجسام را برحسب تغيير عرض جغرافيايي مكان به دست آورد و نيز ثابت كرد كه هر جسم توخالي كه به سطوح كروي متحد المركز و متجانس محدود شده باشد نمي تواند هيچگونه نيرويي بر اجسام با ابعاد كوچك كه در نقطه غيرمشخصي در داخل آن قرار داشته باشند اعمال كند نيوتن در پاييز سال 1692 هنگاميكه به پنجاه سالگي نزديك مي شد به سختي مريض و بستري شد به طوري كه از هرگونه قوت و غذايي بيزار شد و دچار بيخوابي مفرط گرديد كه به تدريج به بي خوابي كامل تبديل شد خبر كسالت شديد نيوتن در قاره اروپا انتشاريافت ليكن بعد از آنكه خبر بهبود او را دادند دوستانش شادمان گشتند. حكومت بريتانيا به منظور قدرداني از خدمات اين دانشمند بزرگ يك منصب بسيار بالاي دولتي به وي اعطا كرد او در سال 1700 ميلادي به عنوان خزانه داري كل سلطنتي محسوب شد منصبي كه تا اخر عمرش آن را حفظ كرد در همان سال به عضويت آكادمي علمي فرانسه نيز انتخاب شد در سال 1705 عليا حضرت ملكه آن (ملكه انگليس) به وي عنوان «سر» اعطا كرد و به احتمال قوي اعطاي اين افتخار بيشتر به مناسبت خدمات او درضرب مسكوكات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و كمال.وي چندي پيش از وفاتش با نگاهي به زندگي علمي طولاني گذشته اش از آن اين خلاصه را به دست داد: من نمي دانم به چشم مردم دنيا چگونه مي آيم اما در چشم خود به كودكي مي مانم كه در كنار دريا بازي مي كند و توجه خود را هر زمان به يافتن ريگي صافتر يا صدفي زيباتر منعطف مي كند در حاليكه اقيانوس بزرگ حقيقت همچنان نامكشوف مانده در جلوي او گسترده است اخرين روزهاي زندگي وي تأثر برانگيز و از جنبه انساني قوي و عميق بوده است اگرچه نيوتن نيز مانند ساير افراد بشر از رنج فراوان بي بهره نماند ليكن بردباري بسياري كه در مقابل درد و شكنجه دائمي دو سه سال اخير زندگاني خويش نشان داد شكوفه هاي ديگري بر تاج گلي كه بر فرق او قرار دارد مي افزايد. در آخرين روزهاي زندگي سرفه اي مداوم او را بسيار ضعيف كرد و عاقبت بعد از آنكه چند روزي از درد جانگداز آسوده بود در نهايت آرامش در 20 مارس 1727 در هشتاد و چهار سالگي در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسيار در وستمينستر آبي به خاك سپرده شد براي قدرداني از اين دانشمند بزرگ واحد نيرو را نيوتن ناميده اند و به اختصار با حرف N نشان مي دهند بدون ترديد مي توان گفت در تاريخ بشريت نامي مافوق نيوتن وجود نداشته و هيچ اثري از لحاظ عظمت و بزرگي مانند كتاب (اصول) او نخواهد بود لاپلاس بزرگترين ادامه دهنده اكتشافات او درباره اش چنين مي گويد: كتاب اصول بناي معظمي است كه تا ابد عمق دانش نابغه بزرگي را كه كاشف مهمترين قوانين طبيعت بوده است به جهانيان مدلل خواهد داشت. لاگرانژ درباره او چنين مي گويد: نيوتن خوشبخت بود كه توانست دستگاه جهان را توصيف كند افسوس كه در عالم بيش از يك آسمان وجود ندارد ولتر مشهورترين ستايندگان او چنين نوشته است: اي رازدار آسمانها و اي جواهر ابدي راست بگو تو نسبت به نيوتن حسادت نمي ورزي؟
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Afshin_m05 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #7  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

رستش دیروز فیلم ذهن زیبا رو دیدم، حیفم اومد که این مطلب رو ننویسم، قبلش باید بگم که این فیلم واقعا فیلم خوبی بود.

اینو میشناسی؟








جان نَش (۱۳ ژوئن ۱۹۲۸-) ریاضیدان نابغه و برجستهٔ آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری روان‌گسیختگی (اسکیزوفرنی) از نوع پارانوید مبتلا شد. او در تکامل نظریهٔ بازی‌ها نقش بسیار مؤثری داشت و به خاطر تلاش‌هایش در این زمینه، در سال ۱۹۹۴ به همراه رینهارد سلتن و جان هارسانای برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد شد.

فیلم یک ذهن زیبا با بازی (راسال کرو) دربارهٔ زندگی او ساخته شده‌است.

جان نش ریاضیدان نابغه و برجستهٔ آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری شیزوفرنی از نوع پارانویید مبتلا شد و بر اساس زندگی وی فیلمی به نام یک ذهن زیبا یا ذهنی زیبا نیز ساخته شده است. کار مهم او معرفی مفهومی است که بعدها به تعادل نش معروف شد. کارهای او در گسترش نظریهٔ بازی‌ها (از شاخه‌های ریاضیات نوین) بسیار موثر بوده است.

<جان نش> اكنون 78 ساله و يكي از معروف‌ترين اساتيد رياضيات در دانشگاه پرينستون است. البته همان 70 سال پيش هم، اطرافيان و به‌خصوص خانواده‌اش مي‌دانستند كه آينده درخشاني پيش روي اوست. <نش> در 20 سالگي مدرك ليسانس و فوق ليسانس را يكجا اخذ كرد و 2 سال بعد هم، در 22 سالگي، به درجه دكترا نايل شد. او به معناي واقعي كلمه يك نابغه رياضي بود و تئوري‌هاي مهم و بحث‌انگيزي در حوزه رياضيات و اقتصاد وضع كرد كه برايش جوايز متعددي به همراه داشت. او در سال 1994، به جايزه نوبل اقتصاد نيز دست پيدا كرد. اما آنچه از <جان نش> چهره‌‌اي ممتاز و مورد توجه ساخته است، نه نبوغ رياضي، كه استقامت او در مبارزه با بيماري اسكيزوفرني است. خودش در يادداشتي براي پايگاه اينترنتي بنياد نوبل مي‌نويسد:<از كودكي تمايل داشتم كه كارهايم را تنهايي انجام بدهم. گوشه‌گير بودم و دوست نداشتم كه با همكلاسي‌هايم بجوشم. فكر مي‌كردم كارهاي‌شان، تفريحات‌شان، همه و همه يك جور وقت تلف كردن است. در 31 سالگي هنوز هم گوشه‌گير بودم. همسرم باردار بود و من در دانشگاه تدريس مي‌كردم. همه چيز روبراه بود تا اينكه كم‌كم سر و كله آن فكرهاي عجيب و غريب و آن صداهاي لعنتي پيدا شد.> <جان نش> صداهايي غيرواقعي را مي‌شنيد كه او را از خطراتي موهوم حذر مي‌دادند و وادارش مي‌كردند كارهايي برخلاف خواسته‌اش انجام بدهد. رفته رفته بر شدت توهمات او افزوده شد و زندگي‌اش در آستانه فروپاشي قرار گرفت. همسرش او را ترك كرد، كرسي استادي خود را در دانشگاه از دست داد و بالاخره در بيمارستان بستري شد. پزشكان بيماري‌اش را نوعي <اسكيزوفرني هذياني> تشخيص دادند كه با افسرگي خفيف و كاهش اعتماد به نفس همراه شده بود. <نش> در ابتدا از خود سرسختي و مقاومت نشان مي‌داد و سعي مي‌كرد با هر ترفندي شده از بيمارستان و حتي از نظارت مستقيم روانپزشك، فرار كند. اما با شدت گرفتن بيماري، كم‌كم به درمان تن داد. سواي درمان، آنچه بيش از همه به <نش> كمك كرد، تلاش آگاهانه‌اي بود كه او از خود نشان داد. او با تمام توان سعي كرد تا محتواي ذهني بيمار خود را ذره ذره اصلاح كند. اين فرآيند جبراني، چيزي نزديك به 25 سال از بهترين سال‌هاي عمر او را گرفت اما اميد و اراده‌اي كه او از خود نشان داد، كار خودش را كرد و رياضيدان نابغه بالاخره از بند بيماري نجات پيدا كرد. خودش اين طور مي‌نويسد: <به مرور زمان سعي كردم بخش بيمار ذهن خودم را شناسايي و پاك كنم. سعي كردم رفته رفته ذهنيت عالمانه‌اي را كه از قبل داشتم، بازسازي كنم. اين كار خيلي طول كشيد، خيلي چيزها را از من گرفت اما فكر مي‌كنم الان ديگر بخش اعظم آن هذيان‌ها و آن توهمات را دور ريخته‌ام. اينكه در اين سن و سال هنوز مي‌توانم يك رياضيدان و تئوريسين فعال باشم، به اين معني است كه من در مبارزه با بيماري‌ام موفق شده‌ام.> علاوه بر كتاب‌هاي مختلفي كه در باره زندگي عبرت‌آموز و اميدبخش <جان نش> نوشته شده، 2 فيلم نيز بر همين اساس توليد شده است. يكي فيلم آشناي <ذهن زيبا> كه با بازي راسل كرو و كارگرداني ران هوارد توليد شده و از واقعيت زندگي و بيماري جان نش خيلي فاصله دارد؛ و ديگري فيلم مستند <جنون درخشان> كه نگاه دقيق‌تر و وفادارتري به زندگي او داشته است. نش داراي 2 فرزند پسر است. فرزند اولش كه درست همزمان با شروع بيماري پدر به دنيا آمد، رياضيدان است و از بد حادثه، درست مانند پدر، به بيماري اسكيزوفرني هذياني مبتلاست. او نيز سال‌هاست كه تحت نظارت و درمان پزشكان قرار دارد.

مي گويند مرز بين نبوغ و جنون به باريكي يك تار مو است. در يك ذهن زيبا ما با نابغه اي روبرو هستيم كه از اين مرز عبور كرده است. يك ذهن زيبا فيلم بسيار خوش ساختي است. يك كار بياد ماندني از "رون هاوارد". فيلم داستان زندگي جان نش (راسل كرو) برنده جايزه نوبل اقتصاد در 1994 است نابغه اي كه مبتلا اسكيزوفرني است.

نابغه اي كه در دنيايي غير از دنياي ما زندگي مي كند شايد نبوغ بيش از حد او را به اين ورطه انداخته است. زماني كه فيلم را مي بينيم ناخود آگاه اين پرسش براي ما مطرح مي شود كه آيا هر يك از شخصيت هاي ساخته ذهن جان نش جوابي به يك نياز بيروني براي او نبوده است
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی


ویرایش توسط زکریا فتاحی : 02-08-2010 در ساعت 11:33 PM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از زکریا فتاحی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #8  
قدیمی 07-28-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض زندگینامه آلبرت اینشتین

زندگینامه آلبرت اینشتین(1)



تولد:در تاریخ 24 اسفند سال 1258 هجری شمسی،در شهر اولم آلمان Ulm.
نام پدر: هرمان اینشتین (1226-1281 ه. ش/وی 55 سال روی این سیاره زیست).
نام مادر: پائولین كخ (1237-1299ه.ش/وی 63 سال روی این سیاره زیست).
مادر اینشتین 11 سال از شوهرش هرمان جوانتر بود و آلبرت هنگامیكه پدرش 32 ساله و مادرش 21 ساله بود بدنیا آمد.
هرمان یك مهندس برق بود كه البته در كارهای اقتصادی زیاد وارد نبود.
پائولین هم خانه دار بود و گهگاهی ویولن ی تدریس می كرد.
سال 1259: در یك سالگی، اینشتین به همراه خانواده به مونیخ هجرت كرد.
سال 1260:در دو سالگی، خواهرش ماجا (ماریا) بدنیا آمد. (او در سال 1330 هجری شمسی در سن 70 سالگی از دنیا رفت).
سال 1267: به مدرسه لوئیت پولد مونیخ وارد شد (در سن 9 سالگی).
سال 1273:در حالی كه اینشتین 15 ساله دانش آموز كلاس ششم بود، خانواده اش به ایتالیا هجرت كردند و اینشتین در مدرسه شبانه روزی لوئیت پولد ماند.
سال 1274:اینشتین 16 ساله به خانواده اش در پاویا ملحق شد و سپس به مدرسه ی كانتونال در شهر آرا واقع در سوئیس رفت.
سال 1275:تابعیت آلمانی اش را رسماًانكار كرد. و تابعیت سوئیس را پذیرفت. در هفده سالگی از مدرسه ی شهر آرا دیپلم گرفت و سپس در مركز صنعتی فدرال ETH در شهر زوریخ در رشته ریاضی و فیزیك ثبت نام كرد.
سال 1279:پس از چهار سال در سن 21 سالگی از مركز صنعتی فدرال ETH فارغ التحصیل شد و دیپلما گرفت.
سال 1280: در سن 22 سالگی شهروند سوئیس شد.
سال 1281:در سن 23 سالگی در مؤسسه ای كه امتیاز ثبت اختراعات را ارائه می كرد در شهر برن، استخدام شد. در این سال پدرش در سن 55سالگی درگذشت.
سال 1282: در سن 24 سالگی با میلوا ماریك (1254-1323/ وی 69 سال در این سیاره زندگی كرد) - كه 4 سال بزرگتر از اینشتین بود- ازدواج كرد. در آن زمان میلوا دختری 28 ساله بود. آنها دو پسر داشتند. هانس آلبرت (1283-1352/ وی 69 سال روی این سیاره زیست) كه مهندسی مكانیك شاخه ی هیدرولوژی خواند و در كارش موفق بود. و ادوارد (1289-1344/وی 55 سال روی این سیاره زیست) و دچار بیماری شیزوفرنی علاج ناپذیری بود. آنها یك دختر هم داشتند بنام لیزرل (1281-نامعلوم) كه قبل از ازدواج آنها از مادر و پدر دیگری بدنیا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگی قبول كردند. سرنوشت او نا معلوم است.
سال 1284:در سن 26 سالگی، در مجله Annalen Der Physik آلمان مقاله مربوط به كوانتومهای نور و اثر فوتوالكتریك، مقاله مربوط به حركت براونی ذرات در نظریه ی اتمی، مقاله نسبیت خاص، مقاله همسانی انرژی و جرم، مقاله نظریه كوانتومی برای مواد حالت جامد در رابطه با گرمای ویژه و مقاله اصول نسبیت عام كه اذعان می كرد كه گرانش همانند شتاب است، را بچاپ رساند.
سال 1288:در سن 30 سالگی، در دانشگاه زوریخ دانشیار شد. كارهای بیشتری روی نظریه كوانتومی كرد.
سال 1290:در سن 32 سالگی، در دانشگاه كارل - فردیناند در شهر پراگ استاد كامل شد. خمیدگی نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت (خورشید گرفتگی) پیش بینی كرد. (هرچند كه مقداری كه پیش بینی كرد غلط بود).
سال 1291:در سن 33 سالگی، در ETH (مركز صنعتی فدرال،یعنی همانجایی كه چهار سال درس خوانده بود و دیپلم گرفته بود) استاد كامل شد.
1293:در سن 35 سالگی، در دانشگاه برلین استادكامل شد. میلوا و فرزندانش را ترك كرد. این هنگامی بود كه جنگ جهانی اول شروع شد.
1294:در سن 36 سالگی، "بیانیه ای به اروپائیان"را با دیگران هم امضاءشد كه طبق آن خود را از نظامیگری آلمان جدا می دانست. همچنین مقاله معادلات نسبیت عام را بچاپ رساند.
سال 1295:در سن 37 سالگی، كتابی در رابطه با نسبیت عام بچاپ رساند. رئیس انجمن فیزیك آلمان شد. تكانه ی كوانتاهای نور را محاسبه كرد كه در سال 1296 مقاله ای با همین عنوان در رابطه با شبیه سازی گذار اتمی بچاپ رساند.
سال 1296:در سن 38 سالگی، مدیر مركز قیصر- ویلهلم آلمان شد (مؤسسه ای كه تحقیقات آلمان را حمایت می كند).مقاله معادلات كیهانشناسی با ثابت كیهانی را بچاپ رساند وانبساط جهان را از معادلات فوق استخراج كرد.
سال 1297:هنگامی كه 39 سال داشت، پایان جنگ جهانی اول و انقلاب در آلمان.
سال 1298:در 40 سالگی، از میلوا طلاق گرفت و با الزا اینشتین لووتنتال(دختر خاله اش) (1255-1315/كه 60 سال روی این سیاره زندگی كرد) هنگامی كه او 43 سال داشت، ازدواج كرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر داشت. الیزه (1276-1313/كه37 سال روی این سیاره زندگی كرد) و مارگوت (1278-1365/كه 77 سال روی این سیاره زندگی كرد). هنگام ازدواج مادر این دو دختر با اینشتین آنها به ترتیب 22 ساله و 20 ساله بودند. بنابر قانون این دو دختر فامیلی اینشتین را پس از ازدواج اخذ كردند. در این سال خمیدگی نوری در یك خورگرفت(خورشیدگرفتگی) مشاهده شد.
سال 1299:همزمان با 41 سالگی، اذهان عمومی، با تحریك ضد یهودها، به نظریه نسبیت عام و اینشتین تاختند. در این سال مادرش در سن 63 سالگی در گذشت.
سال 1300:در42 سالگی، اولین دیدارش از آمریكا.
سال 1301در 43 سالگی، كار بر روی نظریه ی میدانهای واحد. دیدار از كشورهای خاور دور. برنده جایزه نوبل در فیزیك "به پاس خدمات در فیزیك نظری و بویژه كشف قانونمندی اثر فوتو الكتریك".
سال 1303:در 45 سالگی، افتتاح مركز اینشتین در برج اینشتین در پوتزدام. چاپ مقاله نظریه ی بوز- اینشتین (بوز فیزیكدان هندیست) در باب افت و خیزهای آماری.
سال 1306:در سن 48 سالگی، آغاز بحث با نیلس بور (فیزیكدان اتریشی) در باب تفسیر نظریه ی كوانتومی، در پنجاهمین همایش سالوی.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #9  
قدیمی 07-28-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

زندگینامه آلبرت اینشتین(2)




سال 1308:در سن 50 سالگی، مقاله ای برای اذهان عمومی در رابطه با وحدت نظریه ی میدان گرانشی و میدان الكترومغناطیسی بچاپ رساند.
سال 1309:در سن 51 سالگی، دیدار گسترده ای از آمریكا بخصوص در مركز صنعتی كالیفرنیا داشت.
سال 1311:در سن 53 سالگی، بعنوان استاد كامل در مركز تحقیقات مطالعات پیشرفته پرینستون انتخاب شد. با رعایت این مسأله كه بعنوان استاد نیمه وقت در دانشگاه برلین هم باشد.
سال 1312:در سن 54 سالگی، نازیها در آلمان بر سر قدرت آمدند.
سال 1313:دختر اول الزا بنام الیزه اینشتین درگذشت. در این سال اینشتین 55 ساله بود.
سال 1314:در سن 56 سالگی، چاپ مقاله ای بزبان انگلیسی تحت عنوان"آیا توصیف مكانیك كوانتومی از حقیقت واقعی می تواند كامل باشد؟"بهمراه ب. پوذولسكی و نیلس بور كه بحث بی انتهایی را روی تفسیر كوانتوم بوجود آورد.
سال 1315:در سن 57 سالگی، مرگ همسرش الزا.
سال 1318:در سن 60 سالگی، وقوع جنگ جهانی دوم. اینشتین نامه ای به ریاست جمهوری آمریكا، روزولت، نوشت از احتمال ساخت بمب اتمی او را آگاه كرد.
سال 1319:در سن 61 سالگی، تابعیت آمریكا را پذیرفت ولی تابعیت سوئیس را از دست نداد.
سال 1323:همسر اول اینشتین، میلوا ماریك در 69 سالگی درگذشت. در این زمان اینشتین 65 ساله بود.
سال 1324:در سن 66 سالگی، بمباران اتمی هیروشیما و ناكازاكی. پایان جنگ جهانی دوم.
سال 1325:در سن 67 سالگی، بعنوان سرگروه كمیته فوری دانشمندان اتمی خدمت كرد.
سال 1327:در سن 69 سالگی، چاپ مقاله ی"تعمیم نسبیت عام"بعنوان یك نمونه از تلاشها برای دست یابی به دیدگاه ریاضی جهانشمول برای نظریه میدانها.
سال 1330:در سن 72 سالگی، خواهر اینشتین در سن 76 سالگی در بیمارستانی در شهر پرینستون بر اثر تصلب شرائین درگذشت.
سال 1331:در سن 73 سالگی، ریاست جمهوری به او پیشنهاد شد ولی او نپذیرفت.
سال 1334:در 30 فروردین 1334 ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمریكا رفته و مقیم آمریكا شد.
نکاتی جالب از زندگیه آلبرت اینشتن:
پیشرفت آموزشی آلبرت در دوران كودكی بسیار كند بود و پیش از سه سالگی به سختی سخن می گفت.پدر و مادر او فكر میكردند كه او احتمالاًعقب مانده ذهنی است و به این خاطر سخت نگرانش بودند.سرانجام سخن گفتن را آموخت؛ اما وقتی در برابر پرسشی قرار می گرفت، به سختی پاسخ می داد: ابتدا جمله ای را كه می خواست بیان كند چند بار زیرلب زمزمه می كرد و بعد یكباره و با صدایی بلند ادا می كرد.
آلبرت در خانواده ای یهودی به دنیا آمد.اینشتین در كودكی تحت تأثیر آموزش های دینی پدر و مادرش قرار گرفت اما پس از چند سال، آنها را رها كرد. آلبرت اینشتین با آنكه، دیگر باوری به دین یهود نداشت، اما به خاطر آزار یهودیان توسط فاشیست های آلمانی و نیز به خاطر آنكه به عنوان یك انسان دوبار از حق شهروندی محروم شده بود، ایجاد كشور اسرائیل را مورد تایید قرار داد.
پدر و مادرش تصمیم گرفتند كه او را به دبستان نفرستند؛ و در خانه آموزش ببیند؛ اما این كار نیز ثمری به همراه نداشت. وقتی روز اول، معلم خصوصی كه خانمی بود به منزلشان آمد، آلبرت با پرتاب صندلی از او استقبال كرد.
معمولاًدر صندلی آخر كلاس می نشست و علاقه ای به آنچه در كلاس می گذشت، نشان نمی داد. با این وجود به درس های ریاضی و علوم عشق می ورزید.به طوركلی نظر آموزگاران درباره او را می توان در این جملات خلاصه كرد: "آلبرت جان، تو چیزی بشو نیستی، در مشق و كتاب آینده ای نداری و بهتر است كاری درست و حسابی برای خود پیشه كنی و كار حساب و مدرسه را رها كنی".
در اواخر زندگی همیشه لباس بسیار معمولی می پوشید و از پوشیدن لباس های رسمی خودداری می كرد. در دیدار با رئیس جمهور آمریكا لباسی كاملاًعادی پوشیده بود و جورابی به پا نداشت. وقتی خبرنگاران پرسیدند كه چرا هیچ وقت جوراب نمی پوشد؛ پاسخ داد: انگشت های پایم جوراب ها را سوراخ می كند. خریدن جوراب هم دردسر بزرگی است. این است كه به كلی از خیر پوشیدن جوراب گذشته ام.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از behnam5555 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 11-18-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دکتر غلامحسین مصاحب



مرحوم دکتر غلام حسین مصاحب که از ریاضیدانان و دانشمندان برجسته در قرن حاضر به شمار می آید در مقدمه یکی از کتاب های معروفش (منطق ریاضی ) نوشته است :
(تا آنجایی که من اطلاع دارم کتاب حاضر اولین اثری هست که به زبان فارسی در منطق جدید نوشته شده است )

آری غلامحسین مصاحب در ریاضیات و پژوهشهای علمی شهرت فراوانی داشت نخستین کسی که در زبان فارسی از علم جدید و مهمی به نام منطق ریاضی به طور گسترده سخن گفت و فارسی زبانها را با این علم آشنا کرد . علمی که به تعببیر خود دکتر غلامحسین مصاحب نه تنها در پیشرفت دانش ریاضی در جهان کمک شایانی کرده بلکه در سایر شاخه های علوم و حتی در اخلاق و حقوق نیز مورد استفاده قرار گرفته است .

او در اهمیت دانش ریاضی میگفت : (( این مطلب را نمیتوان کتمان کرد که فهم امروز بشر ، بدون دانستن ریاضیات ممکن نیست ))
برخی از آثار و اقدامات علمی و فرهنگی این ریاضیدان توانا :
حکیم عمر خیام به عنوان عالم جبر ، مدخل منطق صورت یا منطق ریاضی ، آنالیز ریاضی در دو جلد ، تئوری مقدماتی اعداد ، تهیه و تالیف کتب درسی مختلف در شاخه ریاضی
علاوه بر اینها در عرصه مدیریت نهادها و و تشکیلات علمی نیز فعال بود و سالهایی از عمر خود را در ریاست برخی ادارات ( ریاست دانشگاه شهید بهشتی ملی سابق ) . او پس از تحصیل در ایران به منظور تکمیل تحصیلات به خارج عزیمت کرد و موفق به اخذ مدرک دکتری در ریاضیات شد .

و سرانجام در سال 1358 دیده از جهان فروبست .

__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها