|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| تالارهای آزاد در این تالار پستهایی که شمارش نمیشوند ارسال میشود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#371
09-24-2009
|
||||
|
||||
اولین عکسی که جمیله واسه ذکریا فرستاد چند ماه پیش
http://i30.tinypic.com/1r51c0.jpg و اینم آخرین عکسش بعد از دوری و متارکه http://s4.tinypic.com/2lsw4zo.jpg ------------------------------------------------------ اینم پیتزای سبزی تقدیم به دوستان 
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#372
09-24-2009
|
||||
|
||||
|
هی میگه من کاسبی میکنم دو ساعت نبودما خوب نیستی عزیزم نیستی دلتنگ جون
تازه تی کشیدنم تموم شده خسته و کوفته من واسه خودم آب پرتقال آوردم شما هم بفرمایین گرچه دیره ولی بالاخره دیگهههههههههههه    دلتنگ جون امروز همه مهمون من خودتم بفرما
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری ویرایش توسط رزیتا : 01-20-2012 در ساعت 01:16 PM
|
|
#374
09-24-2009
|
|||
|
|||
|
كلپچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ......  ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#375
09-24-2009
|
||||
|
||||
|
فرگل جون گفتم که همه مهمون من آقا امروز ارتقا درجه داشتم
شما هم بفرما نوش جون تاری اذیت نکن اینجا که کله پزی نیست 
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#376
09-24-2009
|
|||
|
|||
|
چيكن برگرررررررررررررررررررررر
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#377
09-25-2009
|
||||
|
||||
 مگه خودم فقط اینجا رو اداره کنم فکرمیکنم هی باید بپزم بدم این تاریه بخوره چاره ایی نیست تاری زود بخور برو دیگه تعطیله میخوام اینجا رو بشورم اینقدر این چند روزه کثیف شده که تی کشیدن فایده نداره . . . خب کلی اینجا رو تر و تمیز کردم میخوام فردا یه مهمونی بدم که همه تا مدتها ازش تعریف کنن فردا توی قهوه خونه ی پی سی سیتی یه جشن کوچولو بر پاست از همه دعوت میشه که تشریف بیارن از این به بعد هر بعد از ظهر جمعه اینجا مهمونیه هر کی دوست داره میزبان باشه جمعه بساط پذیرایی رو پهن کنه اولین جمعه مهمون من بالا رو ببین چه تدارکی دیدم حتما بیاین میزو بیرون چیدم خدا کنه فردا هوا خوب باشه یه وقت خدای نکرده سرما نخورین بندازین گردن من  بفرمایین بفرمایین خیلی خوش اومدین
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری ویرایش توسط رزیتا : 01-23-2012 در ساعت 12:29 PM
|
|
#378
09-25-2009
|
|||
|
|||
|
رزیتا دستت درد نکنه عجب سروسامونی دادی تا من نبودم دخل و که پر کردی عزیزم؟
در مرام ما رفیقان نیست ترک کردن دوست عهد با هر کس که بستیم جانمان تقدیم اوست اینم یه شعر باحال برای همه بچه باحالای پی سی سیتی بچه ها هرکس هرچی میخواد به من بگه خودش نره سره یخچال وگرنه کلشو میکنم رزیتا معلوم هست کجایی دخترررررررررررر چرا امروز نیومدی سره کار فکر کردی جمعس بری خونه تا لنگه ظهر بخوابی؟ ویرایش توسط رزیتا : 01-20-2012 در ساعت 01:38 PM
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 07:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.