بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie > سینمای ایران

سینمای ایران در این بخش به سینما تلویزیون و تئاتر ایران و اخبار مربوط به آن میپردازیم

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-01-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض گفت وگو با یک ستاره ( پژمان بازغی )

گفت وگو با یک ستاره ( پژمان بازغی )



با فکر ستاره شدن نیامدم
وقتی «پژمان بازغی» در فیلمی مثل «ریسمان باز» بازی می کند، این نشانگر ریسک پذیری بالای او در فضای نه چندان مطمئن سینمای ایران است. «بازغی از اوایل دهه 80 با بازی در فیلم های «دوئل»، «سربازهای جمعه» و «کافه ستاره» دوران تازه یی را در بازیگری اش آغاز کرد؛ دورانی که کاندیداتوری نقش اصلی «دوئل» را برایش به همراه آورد، همکاری با «مسعود کیمیایی» را بر کارنامه اش افزود و نقشی به یادماندنی در اثر زنانه و تاثیرگذار «سامان مقدم» را از آن او کرد و حالا در اواخر دهه 80 به ایفای نقش یک کابوی امروزی ایرانی در فیلم «ریسمان باز» «مهرشاد کارخانی» رسیده است.تجربه تماشای فیلم نامتعارف و تاثیرگذار ریسمان باز بر پرده سینما تجربه دلچسبی است که در ازدحام فیلم های تجاری و گیشه پسند دیگر نمی توان از آن گذشت و حضور «پژمان بازغی» با چهره آفتاب سوخته و هیئت کابوی گونه اش و اینکه او با آگاهی کامل این نقش خاص را در اثری خاص پذیرفته است می تواند این تجربه را جذاب تر کند. گفت وگو با «پژمان بازغی» به بهانه اکران فیلم «ریسمان باز» انجام شد، اما سوال اول در رابطه با جایگاه بازیگر- ستاره در سینمای ایران سوالات و پاسخ های دیگر را به همراه آورد که درنهایت به یک گفت وگوی مجزا تبدیل شد و در بخش دوم بیشتر درباره خود فیلم و نقش «بازغی» صحبت به میان آمد که در شماره یی دیگر آن را می خوانید.

---
-«پژمان بازغی» در رتبه بندی بازیگر و ستاره خودش را در چه جایگاهی ارزیابی می کند؟
همیشه برای خودم هم این سوال هست که اصلاً ستاره یعنی چه، اگر منظورتان استار است که آن یک تعریف و مشخصه یی دارد که در سینمای ما فعلاً وجود ندارد. شاید بازیگر پرفروش وجود داشته باشد یا هر فیلمی از آقای انتظامی روی پرده باشد آدم با کمال میل می رود آن را نگاه می کند، چون می داند انتخاب های ایشان هیچ وقت اشتباه نیست ولی اینکه ما مشخصاً بخواهیم بگوییم ستاره، به نظر من در سینمای ایران نداریم.
-یعنی واژه ستاره فقط مختص سینمای هالیوود است؟
بله، البته در آنجا هم ستاره ها تقسیم بندی می شوند؛ به ستاره و ابرستاره. مثلاً دیوید بکام می شود ابرستاره، برد پیت و آنجلینا جولی ابرستاره هستند، ولی مثلاً کیانو ریوز ستاره است. در واقع مختصات حرفه یی آنها، حاشیه های زندگی، نقش هایی که ایفا می کنند، فیلم ها و کارگردان هایی که با آنها همکاری می کنند همگی در شهرت و ستاره شدن شان تاثیر دارد. مثلاً هنرپیشه یی مثل تام کروز وقتی می آید در سن 40 سالگی نقش سختی را به لحاظ فیزیکی در فیلم ماموریت غیرممکن بازی می کند و موفق هم ظاهر می شود و حضورش فروش جهانی فیلم را تضمین می کند، اینها باعث می شود این بازیگر تبدیل به یک ستاره مطرح شود و برندهای معروف دنیا برای تبلیغات محصولات شان از نام و چهره او و ستاره های محبوب دیگر استفاده می کنند، یا بازیگر دیگری مثل جرج کلونی تازه بعد از سن 40 سالگی به سینمای جهان معرفی شد و تبدیل به یک هنرپیشه خوب و یک ستاره پرطرفدار شد.
-البته گردش مالی سینمای هالیوود هم اصلاً قابل مقایسه با سینمای ایران و دیگر نقاط جهان نیست.
بله، در حقیقت درآمدی که ستاره های هالیوودی دارند بخش عمده یی از این گردش مالی عظیم را تشکیل می دهد. در واقع به نظر من چون اصلاً مبنای سینمای ایران ستاره سازی نیست به همین دلیل ما ستاره نداریم و من هم سعی می کنم جزء چند بازیگر خوب این سینما باشم.
-حالا بیایید اصلاً سینمای هالیوود را فراموش کنیم و در مقیا س های سینمای ایران به این بحث بپردازیم. به هر حال ما در سینمای قبل از انقلاب تعریفی از ستاره داشتیم، بعد از انقلاب یک دوره یی کلاً قضیه ستاره و ستاره سازی در سینمای ایران متوقف شد و دوباره از اواخر دهه 60 و دهه 70 با حضور بازیگران جوانی مثل نیکی کریمی، ابوالفضل پورعرب، هدیه تهرانی و بعدتر مهناز افشار و بهرام رادان بحث ستاره سازی در سینمای ایران مطرح شد و رونق گرفت، شما هم در اواسط دهه 70 به سینما معرفی شدید و طبعاً نمی توانستید در قبال این موج جدید ستاره سازی بی تفاوت باشید.
«بازغی از اوایل دهه 80 با بازی در فیلم های «دوئل»، «سربازهای جمعه» و «کافه ستاره» دوران تازه یی را در بازیگری اش آغاز کرد؛ دورانی که کاندیداتوری نقش اصلی «دوئل» را برایش به همراه آورد، همکاری با «مسعود کیمیایی» را بر کارنامه اش افزود و نقشی به یادماندنی در اثر زنانه و تاثیرگذار «سامان مقدم» ...

من این جریان را می توانم به میزان علاقه مردم به دیدن بازیگرهایی که در فیلم ها نقش آفرینی می کنند تعبیر کنم که قبل از انقلاب تعدادی از بازیگران را شامل می شد و بعد از انقلاب و دهه 70 هم بازیگران دیگری جایگزین شدند. به هر حال من نمی دانم علاقه مردم به دیدن بازی های من تا چه اندازه است ولی شخصاً تمام تلاشم را کرده ام که بازیگر خوبی باشم و خیلی برایم سوپراستار شدن اهمیتی نداشته است. الان که دیگر سی و چند سالم شده ولی از همان 18 سالگی که وارد این حرفه شدم هیچ وقت به فکر این نبودم که دنبال سینمای پرفروش باشم، بیشتر دنبال سینمای ماندگار هستم تا پرفروش، چون تعدادی از همان ستاره های سینمای قبل از انقلاب و خیلی های دیگر الان فراموش شده اند و شاید در حد انگشتان یک دست باشند. کسانی که هنوز بشود فیلم هایشان را دید.
-یعنی واقعاً «پژمان بازغی» با این فکر که قابلیت «ستاره» بودن را دارد وارد حرفه بازیگری نشده است؟

واقعیتش را بخواهید با این فکر نیامدم. یعنی بیشتر آمدم تا بمانم، به همین دلیل اگر در نوع انتخاب های من دقت کنید می بینید که بعد از دوئل، کافه ستاره را بازی کردم، بعد از آن در فیلم فرود در غربت بازی کردم که اکران نگرفت، بعد در فیلم خواب لیلا بازی کردم، یعنی سالی یک فیلم یا شاید هم دو سال یک فیلم بازی کرده ام، ولی خب در تلویزیون هم کار می کنم. به هر حال تلویزیون مخاطبش وسیع تر و قابل احترام تر است و حتی آنجا هم سعی می کنم کارهایی را انتخاب کنم که مخاطب احساس نزدیکی بیشتری به شخصیت من پیدا کند. به هر حال برای اینکه بحث «ستاره» را جمع بندی کنیم من فکر می کنم هنوز در سینمای ایران «ستاره» نداریم یعنی اگر حاشیه سازی برای یک آدم او را تبدیل به ستاره می کند به نظر من ستاره وجود ندارد. در واقع زمانی که طبق آمار اعلام می شود از سال 79 تا 80 مخاطبان سینمای ایران از 35 میلیون نفر به 13 میلیون نفر کاهش پیدا کرده است، این نشان می دهد که حتماً سینمای ما نتوانسته خوراک فرهنگی بهتری به مخاطبانش بدهد و همین مساله باعث تعطیلی برخی سینماها شده است.
-شما به حضورتان در تلویزیون اشاره کردید که اتفاقاً من هم می خواستم آن را مطرح کنم، اینکه آیا فکر نمی کنید یکی از دلایلی که پژمان بازغی را از ستاره شدن دور کرده همین حضور زیادش در تلویزیون باشد، در واقع بازیگرانی که ستاره هستند کمتر تمایل دارند در تلویزیون ظاهر شوند.
دلیل اینکه آنها در تلویزیون بازی نمی کنند این است که وقت ندارند، چون پشت سر هم در سینما بازی می کنند و فرصتی برای بازی در یک سریال بیست و چند قسمتی که حدود چهار، پنج ماه طول می کشد را ندارند.
-ولی بعضی از آنها سالی یک فیلم یا حتی دو سال یک فیلم بازی می کنند.
پس لابد پول خوبی می گیرند و احتیاج ندارند زیاد کار کنند.(می خندد)
-ولی به هر حال باید بپذیریم حضور پررنگ یک بازیگر سینما در عرصه تلویزیون می تواند به اعتبارش در سینما لطمه وارد کند، برای شما این مساله نگران کننده نبوده که شاید با حضور در تلویزیون از سینما فاصله بگیرید؟

در مورد حضورم در تلویزیون قضیه یی را مطرح می کنم که مربوط به چند سال پیش است. یک بار مجله یی از من خواسته بود در یک ساعتی در دفتر آنجا حاضر شوم تا مردم زنگ بزنند و سوال هایشان را از من بپرسند، یک خانمی از ایرانشهر زنگ زد؛ جایی که پنج ساعت با زابل فاصله دارد و گفت؛«من کارهای شما را خیلی دوست دارم و خواهش می کنم بیشتر در تلویزیون کار کنید، این فیلم دوئل شما که آمده و همه تعریف می کنند چون تا نزدیک ترین سینما به شهر ما پنج ساعت راه است، نمی توانیم آن را ببینیم.» واقعاً بعد از صحبت های این خانم با خودم فکر کردم وقتی مخاطبی در یک قسمت از خاک این سرزمین پهناور ایران هست که از محل زندگی اش تا سینما پنج ساعت یا شاید هم بیشتر فاصله است و کارهای من را هم دوست دارد و فعالیت های من را از طریق مجله و روزنامه تعقیب می کند و دوست دارد فیلم من را ببیند ولی نمی تواند به سینما برود، پس فقط از طریق رسانه تلویزیون می تواند بازی من را ببیند و من با حضورم در سریال ها می توانم خواسته او و مخاطبان دیگری همانند او را برآورده کنم، یعنی اگر قرار بود من همیشه در سینما بازی کنم خیلی از این مخاطبان نمی دانستند که الان من چه شکلی هستم، چقدر تغییر کرده ام، قدم چقدر است و چطور بازی می کنم و برای من این نوع مخاطب باارزش است؛ چه زمانی که سریال های من را دنبال می کند و چه زمانی که لطف می کند و با مشکلات فراوانی به سینما می رود و پول می دهد بلیت می خرد و فیلمی را که بازی کرده ام تماشا می کند.
-البته در سال های اخیر خیلی از بازیگران تلویزیونی به سینما راه پیدا کرده اند که اتفاقاً فیلم هایشان هم پرفروش شده است.
پس ما نمی توانیم بین سینما و تلویزیون خط کشی کنیم. مثال بارز این گونه بازیگران «مهران مدیری» است که سال 71 در فیلم «دیدار» بازی کرد و بعد از آن فقط در تلویزیون کار کرد تا سال گذشته که در فیلم های «دایره زنگی» و «همیشه پای یک زن در میان است» بازی کرد که هر دو از فیلم های پرفروش امسال هستند. با این حال مهران مدیری در عرصه تلویزیون و کار طنز نابغه است و به واسطه همان ستاره بودنش در تلویزیون در سینما هم ستاره هست. پس ما نمی توانیم بگوییم سینما بالاتر است یا تلویزیون. مثلاً فیلم های اکران شده حال حاضر سینماها را ببینید، بیشتر بازیگران اصلی اش از تلویزیون آمده اند؛ حمید گودرزی، جواد رضویان، بهاره رهنما و چند نفر دیگر هستند که از طریق تلویزیون معروف شده اند و حالا در سینما هم حضور پررنگی دارند.
تجربه تماشای فیلم نامتعارف و تاثیرگذار ریسمان باز بر پرده سینما تجربه دلچسبی است که در ازدحام فیلم های تجاری و گیشه پسند دیگر نمی توان از آن گذشت و حضور «پژمان بازغی» با چهره آفتاب سوخته و هیئت کابوی گونه اش و اینکه او با آگاهی کامل این نقش خاص را در اثری خاص پذیرفته است می تواند این تجربه را جذاب تر کند.
-وقتی بازی در تلویزیون می تواند محبوبیت، شهرت و حتی درآمد خوبی نصیب یک هنرپیشه کند چرا مثلاً بازیگرانی مثل «بهرام رادان» و «محمدرضا گلزار» در تلویزیون ظاهر نمی شوند؟ آیا نقش هایی مناسب فیزیک و بازی آنها نوشته نمی شود یا واقعاً دلیل دیگری وجود دارد مثل تهیه کننده های سینما؟
دلیل این اتفاق را باید از خود این بازیگران بپرسید، ولی از نظر من شاید یکی از دلایلش سختی و طولانی مدت بودن زمان کار در تلویزیون باشد. مثلاً برای یک سریال تلویزیونی بازیگر حدود 1200 دقیقه باید بازی کند و چهار ماه وقت بگذارد. یعنی چهار ماه در قالب یک آدم دیگر باشد.در حال حاضر بنده رکورددار نقش اول سینمای ایران هستم، چون 135 دقیقه در «دوئل» حضور دارم و حتی یک پلان هم نیست که من بازی نکرده باشم. در حالی که در بقیه فیلم ها بازیگر نقش اول حداکثر 45 دقیقه حضور دارد و از این نظر تلویزیون خیلی مقوله سخت تری است. در واقع وقتی چیزی عمومی می شود کار در آن خیلی سخت تر می شود تا چیزی که خاص تر است. مثلاً با این تعداد سینماهایی که ما در تهران و شهرستان ها داریم در کل ایران چه تعداد مخاطب سینما می توانیم داشته باشیم که از لحاظ آماری قابل مقایسه با مخاطبان تلویزیون باشد. به هرحال تعداد مخاطبان سینما بسیار کمتر از تلویزیون خواهد بود، در نتیجه آن بازیگرانی که شما مثال آوردید که چرا در تلویزیون کار نمی کنند حتماً دلایلی برای نیامدن شان دارند. شاید واقعاً کار مقابل دوربین ویدئو را دوست ندارند. مثلاً «امین حیایی». با اینکه از سریال «روزگار جوانی» به شهرت رسید و بعد در سینما معروف شد ولی الان می گوید برایش دیگر سخت است بخواهد جلوی دوربین ویدئو بازی کند. پس نمی توانیم بگوییم بازیگری که در تلویزیون دیده شده دیگر نباید توی سینما سوپراستار شود یا بالعکس. در واقع این نوع خط کشی ها مخصوص هالیوود است. مثلاً بازیگران سریال معروف «Lost» به اندازه خودشان محبوبیت و شهرت دارند که مثلاً «مل گیبسون» یا «کیانو ریوز» دارند. یعنی آنجا هم بازیگران «تی وی استار» هستند و هم بازیگران «سینما استار» که هر کدام شان هم در حد خودشان مشهور و محبوب می شوند.
-من یک سوال دیگر هم در این رابطه مطرح می کنم که این بحث را تمام کنیم و برویم سراغ فیلم «ریسمان باز» و نقش «میکائیل» که شما ایفا کرده اید. به نظر من اگر «پژمان بازغی» طی سال های حضورش در عرصه بازیگری کمتر در تلویزیون دیده می شد این باعث می شد مخاطب عطش بیشتری برای دیدن او روی پرده سینما داشته باشد و همین او را یک گام به «ستاره» شدن نزدیک تر می کرد، مثلاً الان مردم چون «گلزار» را توی تلویزیون نمی بینند، مجبورند برای دیدن هر فیلمش که روی پرده می آید بلیت سینما بخرند و بروند بازی اش را ببینند، یعنی عطش دیدن چهره «گلزار» را دارند. دوره یی هم «هدیه تهرانی» این موقعیت را داشت که خب چند سالی است فیلم هایش اکران نمی شود و خودش هم دیگر نقش تازه یی قبول نمی کند، البته در این میان موارد استثنایی هم در مورد برخی از «ستاره ها» وجود دارد؛ مثل «بهرام رادان» که چند تا از فیلم هایش مثل «تقاطع» یا «چهارانگشتی» فروش خوبی در گیشه نداشته اند، ولی این مساله موقعیت و جایگاه «ستاره» بودن او را زیر سوال نبرده است، اما در مورد «پژمان بازغی» این تردید همواره باقی است که او را بازیگر بدانیم یا ستاره...
باز هم این را تکرار می کنم که اگر منظورتان از سوپراستار بازیگر است که من دارم سعی ام را می کنم بازیگر خوبی باشم ولی اگر منظورتان گیشه است که باید بگویم خیلی علاقه به گیشه ندارم. فروش فیلم ها در سینمای ایران به غیر از حضور بازیگر محبوب یا اصطلاحاً سوپراستار به خیلی عوامل دیگر بستگی دارد. مثلاً طبق آماری سردستی- و نه حرفه یی- که من خودم گرفته ام این طور به نظر می آید که سینمای ما یکسری مخاطب را همیشه دارد، یعنی فیلم های معمولی یا همان فیلم های گیشه یی همیشه تا سقف 300 میلیون فروش را دارند که طبق آمار 34 درصد تبلیغات یک فیلم به صورت شفاهی و دهان به دهان است، یعنی مثلاً من فیلمی را می بینم و خوشم می آید، به شما هم می گویم برو فلان فیلم را ببین و شما هم به چند نفر دیگر می گویید و همین طور برای فیلم تبلیغ می شود و فروش آن بالا می رود. البته در این میان تبلیغات رسانه یی و شهری فیلم که از سوی پخش کننده و تهیه کننده انجام می گیرد، زمان و نحوه اکران، تعداد سینماهای نمایش دهنده، اعتبار و شهرت کارگردان و عواملی از این دست هم در میزان فروش فیلم موثر است. سوال شما این است که آیا یک بازیگر می تواند جمعیت زیادی را به سالن های نمایش فیلم بکشاند که در آن صورت لفظ سوپراستار را برای او به کار می بریم. مثلاً فیلم «ریسمان باز» که اکران شده به فرض اینکه فیلم بدی هم است ولی اگر «پژمان بازغی» سوپراستار باشد همه می آیند این فیلم را می بینند، ته اش این است که موقع بیرون آمدن از سالن می گویند چه فیلم بدی بود، ولی من توانسته ام آدم ها را به سینما بکشانم، اگر این اتفاق بیفتد یعنی من سوپراستار هستم و مردم صرفاً برای دیدن من و نه فیلم «ریسمان باز» به سینما می آیند. این را به عنوان مثال ذکر کردم، چون من بازیگر گیشه و سوپراستار نیستم، ولی در مورد «گلزار» این اتفاق در چند فیلم اخیرش مثل «کما»، «آتش بس» و «توفیق اجباری» افتاده است ولی «گلزار» هم قبل از اینکه «کما» بفروشد فیلم هایی مثل «سام و نرگس»، «زمانه» و «پایین شهر، بالای شهر» را داشت آن موقع هم همین قیافه را داشت و همین آدم بود. الان شاخ درنیاورده که مردم بخواهند بروند او را ببینند، ولی بعد از «کما» سینمای ما رفت به سمت سینمای «گلزاری» و چه موافق فیلم ها و نقش های او باشیم، چه نباشیم به هرحال «گلزار» جزء بدنه سینمای ایران است، یعنی شما همان طور که من یا بهرام رادان را نمی توانید کنار بگذارید، «گلزار» را هم نمی توانید کنار بگذارید.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:50 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها