بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 11-10-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض جنایت قوای روسیه تزاری در مهاباد


جنایت قوای روسیه تزاری در مهاباد ( 1 )


برگرفته از مجله مهاباد




در زنجیره فعالیتهای این نشریه در راستای افشای هرچه بیشتر کشتار جمعی مردم مهاباد و اطراف آن، توسط سپاه روسیه تزاری در جنگ جهانی اول تاکنون مقالات متعددی بانضمام اسناد و مدارک معتبر منتشر کرده ایم در استمرار این تلاش کتاب ' گورستان ملا جامی در مهاباد' نوشته قادر فتاحی قاضی ـ خرداد ماه 1359 ـ را می گشاییم و خاطرات مرحوم میرزا خلیل فتاح قاضی را به دیگر اسناد و مدارک این جنایت فراموش شده می افزاییم. باشد که مجموعه این تلاشها در آینده نزدیک، مستمسکی شود در اثبات نسل کشی کردها توسط سپاهیان روس در محافل بین المللی ـ مه هاباد .

پدرم آقاي ميرزا خليل فتاح قاضي در بارة جنگ بين الملل اول و شهادت مرحوم ميرزا فتاح قاضي در ساوجبلاغ مکري (مهاباد فعلي) چنين مي نويسد: روسهاي تزاري در طي چند سال جنگ بين الملل اول (1914 ـ 1918 ميلادي) صدمات جاني و مالي زياد به کردستان وارد نمودند. مرحوم ميرزا فتاح قاضي پسر ميرزا احمد قاضي و ميرزا محمد علي گول پسر حاجي رحيم قاضي و ميرزا سعيد پسر قاضي قادر را کشتند و خانة مرحوم قاضي علي و ميرزا فتاح قاضي و قاضي منعم پسر قاضي وهاب را آتش زدند و بالاخره چهار نفر پسران ميرزا فتاح قاضي را که پس از مدتي با اخذ تأمين از روسها به محل خودشان (منظور ساوجبلاغ است) مراجعت کرده بودند که عبارت باشند از عبدالرحمن سالار مکري، ملا محمد، ميرزا محمود منصور، و همچنين قاضي لطيف برادر ميرزا فتاح قاضي و قاضي منعم و قاضي علي را براي شرکت در مجلس جشني دعوت و آنها را دستگير و همه را به استثناي قاضي علي به روسيه تبعيد مي نمايند. قاضي علي را سه مرتبه دستگير ولي هر دفعه پس از چند روز حبس آزاد مي کنند1. آقايان نامبرده پس از تغيير رژيم روسيه در سال 1917، همگي سالم به وطن برگشتند. سپس پدرم جنگ ميرزا فتاح قاضي را با روسها چنين شرح مي دهد: مرحوم قاضي فتاح شخصاً با چند نفر از نوکران و پسرهايش در عمارتي که فعلا خرابه و به مدرسة عثمانيها معروف و اکنون قسمتي از آن را شير و خورشيد سرخ مهاباد حمام درست کرده است مشغول جنگ با قواي روسها مي شوند. پس از مدتي جنگ و تيراندازي يک ستون سواره نظام روسي از طريق ده کهريزه و کوههاي باغ ميکائيل و پل سرخ حمله ور شده تا نزديکي حوض قاضي کنار شهر مهاباد مي رسند. در اين موقع پسرانش به مرحوم ميرزا فتاح قاضي اظهار مي دارند که قشون روسها خيلي نيرومند و الساعه در بعضي نقاط شهر نفوذ کرده و قواي ترکهاي عثماني متواري شده بعداز چند دقيقه ديگر شهر سقوط و به تصرف روسها درمي آيد، خوب است ما هم از شهر خارج و بيرون برويم. ميرزا فتاح قاضي در جواب مي گويد من نمي توانم زنده باشم و بشنوم لشکريان روس به ساوجبلاغ وارد شده اند. بعداً ميرزا فتاح اسب مي خواهد که سوار شود و به قواي روسها حمله ور شود. در حيني که يک پايش را در رکاب مي گذارد چند گلوله از مسلسلهاي روسها که در تپة حوض قاضي کار گذاشته بودند پيشاني او را سوراخ و فوراً شهيد مي شود. پس از شهادت ميرزا فتاح قاضي نوکران و پسرانش مجبور به فرار گرديده و جنازة او را همانجا مي گذارند بعداً جنازه را به مسجد شاه درويش انتقال مي دهند و روسها چندين مرتبه از آن عکس برداري مي کنند. کاکه ره ش نامي که سابقاً داروغة حکومت مهاباد بوده و مرحوم ميرزا فتاح قاضي يک مرتبه او را به علت خلافکاري و آزارهايي که به مردم مي رسانيده تنبيه کرده بود، از دفن جنازه ممانعت مي کند.


بالاخره پس از چهل روز جنازه را در گوشة شرقي حياط همان مسجد دفن مي کنند. پسران ميرزا فتاح قاضي به اتفاق لشکريان شکست خوردة عثماني تحت فرماندهي عمر ناجي بيگ از طريق گرده به ردان، به ره جو، توخته، قولغه تپه به قرية باغچه که قسمتي از آن متعلق به پدرم مرحوم ميرزا رسول فتاحي قاضي بود وارد شدند. اکثر عساکر عثماني را سرما و برف زياد در بين راه از بين برده و عدة زيادي دست و پاي سرما زده داشتند. مسجد قرية باغچه را به بيمارستان عساکر زخمي اختصاص دادند. لشکريان مذکور پس از يکي دو شب استراحت به طرف ده قهر آباد نزديکيهاي بوکان عقب نشيني و پس از چند روز يک افسر عثماني به ده باغچه مراجعت و بيماران و زخمي ها را به وسيلة الاغ و قاطر با يک وضع بسيار اسف آور و پريشان به مرکز اردو حمل نمود. قواي روسية تزاري که با قهر و غلبه به مهاباد وارد شده بودند منتهاي سفاکي و وحشيت و خونخواري به خرج دادند و از هيچگونه فجايع و کشت و کشتار در مهاباد و قراء حول و حوش مخصوصاً در دهات قمقلعه، اگريقاش، درياز، کهريزه، کوتاهي نکرده دسته دسته ساکنين بي دفاع دهات و شهر مهاباد را بدون هيچگونه ترحم با شمشير کشتند، کوچه ها و خانه ها و مساجد از جنازة پير و جوان پر شده بود. بازار مهاباد و بعضي خانه ها و را از جمله خانة ميرزا فتاح قاضي و خانة مرحوم قاضي علي را آتش زده و زنده زنده مردم را سوزاندند، خلاصه مدت هفت شبانه روز مردم بي دفاع مهاباد و اطراف را از دم شمشير گذراندند. غير از عدة مختصري که در دخمه ها و زيرزمين ها که خود را مخفي کرده بودند يا جماعتي که در منزل رئيس گمرگ و حکومت وقت و يا در خانة ميرزا حاجي غفور که سابقة تجارت با روسها را داشت و به زبان روسي کاملا آشنا بود و يا در خانة يهوديها پناهنده بودند و يا کساني که توانسته بودند قبل از ورود روسها فرار کنند غيراز زنان و بچه هاي شير خوار بقية مردم شهر را کشتند. آقاي محمد اقبالي فرزند مرحوم حاجي رحيم که مأمور انتظامات و جمع آوري و دفن جنازه ها بوده در خود مهاباد هشت هزار و نهصدوهشتاد جنازه را پيدا و دفن کرده است. البته عدة زيادي را نيز در اطرف شهر و کوهها و باغات شهر کشته بودند که جزء اين آمار محسوب نگرديده است.

پس از يک هفته قتل عام مرحوم ميرزا حاجي که سابقة تجارت با روسها را داشت به اتفاق حاکم وقت محمد اقبالي نزد فرمانده روسها موسوم به بالا ساخاروف که در خانة سابق حاجي ناظم ساکن بوده مي روند و از وي مي خواهند که از کشت وکشتار دست بکشد. فرمانده مذکور در اثر اصرار و التماس مرحوم ميرزا حاجي و بنابر سوابق آشنايي که با او داشته با تقاضاي آنان موافقت مي نمايد.»
1 ـ مرحوم قاضي علي آنطور حبيب الله تاباني در کتاب «بررسي اوضاع طبيعي، اقتصادي و انساني کردستان» چاپ دوم، ص 106، مي نويسد به دست روسها در جنگ بين الملل اول به قتل نرسيده است وي مدتها پس از جنگ زنده بوده چنانکه در سال 1340هجري قمري که اسماعيل آقا سمکو به مهاباد حمله کرده دستور قتل اورا داده ولي مأمورين اسماعيل آقا اشتباهاً به عوض قاضي علي، عمويش قاضي لطيف را که منزلشان به هم نزديک و همسايه بوده اند به قتل مي رسانند. قاضي علي در حدود هفتاد سالگي به مرض قانقاريا در گذشته است. ملا معروف کوکه يي در شعر زير ماده تاريخ فوت قاضي علي را بيان مي کند:
چو تاريخ وفاتش را طلب کردم ندا آمد بگو « هب و هو مغفور» زفيض فضل يزداني
« هب وهو مغفور» برابر است با 1350 هجري قمري. رک: ديوان ملا معروف کوکه يي. از نشريات مرکز کتابفروشي سيديان، ص 114.
2ـ خاطرات مرحوم خلیل فتاح قاضی در 1370 از طرف انتشارات صلاح الدین ایوبی تحت عنوان ' سالهای اضطراب' به چاپ رسید ـ مه هاباد -



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:50 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها