بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > اخبار گوناگون > اخبار حوادث و رخدادها

اخبار حوادث و رخدادها در این بخش اخبار و حوادث همانند آنچه که در روزنامه ها در بخش حوادث دیده میشود با رعایت قوانین گنجانده خواهد شد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 01-15-2009
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض محاکمه ماموری که به اشتباه کودکی را کشت

مامور شليك شتاب زده اش را غيرعمدي دانست و خواستار تبرئه خود شد



نامه يكي از حاضران در جلسه محاكمه ماموري كه در شليكي شتاب زده باعث مرگ يك كودك شده است ادعاي مامور پليس را مبني بر اينكه پدر كودك متهمي تحت تعقيب بود، ثابت كرد.

به گزارش خبرنگار ما صبح ديروز محمد شادابي نماينده دادستان تهران در برابر قضات شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران ايستاد تا براي يك مامور پليس درخواست مجازات كند. او اين مامور را متهم به قتل عمدي معرفي كرد و گفت؛ مصطفي 25ساله كه مامور پليس است 23 فروردين ماه در پي تماس تلفني كه با مركز 110 گرفته شد از وقوع درگيري بر اثر اختلاف خانوادگي مطلع و به اتفاق دو مامور ديگر در محل حاضر شد اما پس از چند دقيقه اختلاف بين زن و شوهر فروكش كرد و آن دو از رفتن به كلانتري سر باز زدند. با اين وجود مصطفي براي حضور سهراب و همسرش در كلانتري اصرار كرد كه مرد جوان توجهي نشان نداد و اقدام به فرار كرد. سرانجام مصطفي به سمت ماشين وي آتش گشود و گلوله به فرزند خردسال وي به نام فرهاد برخورد كرد و يك ماه بعد اين كودك در بيمارستان لقمان جان خود را از دست داد. وي ادامه داد؛ با توجه به محتويات پرونده و نظريه پزشكي قانوني مبني بر مرگ كودك بر اثر اصابت گلوله به بدن تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم.


بعد از اظهارات نماينده دادستان از آنجايي كه پدر فرهاد مدتي است مفقود شده، فقط مادرش به عنوان ولي دم در جايگاه حاضر شد و براي متهم تقاضاي قصاص كرد.

وي گفت؛ شوهرم چند ماهي است كه گم شده، البته من شش ماه قبل به خانه پدرم رفتم و از آن به بعد ديگر خبري از همسرم ندارم. وي در توضيح روز حادثه گفت؛ من و شوهرم مدتي بود با هم اختلاف داشتيم و من به همراه فرزندانم با حالت قهر از خانه خودم به منزل پدرم رفته بودم. روز حادثه شوهرم به آنجا آمد تا بچه ها را با خودش ببرد و از اين طريق مرا مجبور به آشتي كند.

او با تندي و پرخاشگري داشت رفتار مي كرد و من گفتم اجازه نمي دهم بچه ها را نزد خودش ببرد و اين مساله آغاز درگيري بين ما بود. وقتي شوهرم پرخاشگري كرد برادرم با پليس تماس گرفت و هنگامي كه ماموران به محل آمدند، همه ما سوار خودروي شوهرم شديم تا به كلانتري برويم. وي ادامه داد؛ در ماشين من و همسرم به توافق رسيديم كه به خانه پدرم برگرديم و به ماموري كه همراه مان بود، گفتيم شكايتي از هم نداريم اما مامور اصرار كرد بايد به پاسگاه برويم و بعد هم نيروي كمكي خواست. شوهرم در اين هنگام جلوي خودروي پدرم كه دنبال مان مي آمد، توقف كرد. من و برادرم پياده شديم. بچه ها هنوز در ماشين بودند و شوهرم هم پشت فرمان بود. متهم به سمت خودرو رفت تا دوباره سوار شود كه شوهرم مقاومت كرد و در همين حين نيروي كمكي پليس هم رسيد. آنها به يكباره به سمت ماشين هفت تير كشيدند. بچه هاي من داخل اتومبيل بودند. من دستانم را به حالتي كه مي خواهم جلوي شليك را بگيرم، باز كردم و گفتم بچه هايم در ماشين هستند، شليك نكنيد. يكدفعه نمي دانم چه شد كه مصطفي به سمت خودرو رفت و تيراندازي كرد.

بلافاصله فرهاد را به بيمارستان برديم. به ما گفته بودند فلج مي شود اما نتوانست مقاومت كند و جان باخت. اين زن سپس در مورد سابقه دار بودن شوهرش گفت؛ شوهرم تحت تعقيب بود. در آن زمان طرح مبارزه با اراذل و اوباش در حال اجرا و شوهر من هم جزء متهمان بود. يك بار پليس به خانه ما آمد تا شوهرم را دستگير كند اما او از پنجره آشپزخانه فرار كرد. البته چند سالي بود كه همسرم دست به كار خلاف نمي زد، در واقع از وقتي برادرش را دستگير كرده بودند، شوهرم آرام شده بود. در ادامه جلسه دادگاه قاضي تردست- دادرس شعبه 74- متهم را به جايگاه فرا خواند. وي در مورد اتهام قتل عمدي فرهاد گفت؛ من اين اتهام را قبول ندارم. هر چند فرهاد با گلوله من كشته شد اما مرگ او عمدي نبود. من از اين مساله متاسفم و به خانواده اش تسليت مي گويم. ماجرا اين طور آغاز شد كه مركز پليس 110 خبر داد درگيري خانوادگي در حوزه استحفاظي مان رخ داده است. ما بلافاصله به محل رفتيم و من متوجه شدم طرف درگيري يكي از متهمان سابقه داري است كه چند روز قبل خودم بازداشتش كرده بودم. او را با نام مهدي صدا زدم و او جواب داد مهدي برادرش است و او سهراب نام دارد. فهميدم سهراب همان متهمي است كه چند روز قبل حكم جلب برايش صادر شده بود و من و همكارانم چند بار براي دستگيري اش اقدام كرده بوديم.

مطابق آنچه به ما آموخته اند براي دستگيري يك متهم ابتدا بايد با آرامش و حيله او را به سمت مقر پليس ببريم و اگر نشد از روش هاي ديگر استفاده كنيم. من هم دقيقاً داشتم از اين روش استفاده مي كردم، به همين دليل زماني كه در ماشين بوديم و سهراب و همسرش به توافق رسيدند من از همسر وي خواستم رضايت ندهد و ماجرا را در كلانتري حل كند اما سهراب مقاومت كرد. من هم بي سيم زدم و به مركز اطلاع دادم تا نيروي كمكي بيايد.

مادر فرهاد وقتي ديد ماموران آمده اند و قصد شليك دارند، گفت شليك نكنيد، بچه ها در ماشين هستند. من هم قصد نداشتم به خودرو تيراندازي كنم. من و همكارانم تير هوايي شليك كرديم و سهراب يكدفعه ماشين را به حركت درآورد.

مامور متهم به قتل افزود؛ وقتي سهراب فرار كرد من ابتدا لاستيك هاي ماشين را هدف گرفتم و تير آخر را مي خواستم به شيشه عقب بزنم كه به كودك برخورد كرد. در آن لحظه من فكر مي كردم بچه ها در ماشين نيستند چون آنها روي صندلي دراز كشيده بودند و من آنها را نمي ديدم. بعد از آن هم به تعقيب سهراب پرداختيم تا اينكه از حوزه استحفاظي ما خارج شد و به ما دستور بازگشت دادند.

در اين هنگام قاضي از متهم پرسيد چطور دستور جلب سهراب را كه مدعي هستيد، ارائه نداديد. متهم جواب داد دستور در اداره پليس بود و آن را همراه نداشتم، البته در پرونده سهراب موجود است. در اين هنگام يكي از حاضران در دادگاه در نامه يي براي هيات قضات نوشت او اطلاع دارد سهراب و برادرانش تحت تعقيب بوده اند و بازپرس دادسراي ويژه امنيت اخلاقي در آن زمان خبر تحت تعقيب بودن آنها را به روزنامه ها اعلام كرده بود.

سپس هيات قضات با تماسي كه با بازپرس دادسراي امنيت گرفتند، متوجه شدند سهراب همچنان فراري و تحت تعقيب است و دو برادر ديگر او به جرم شرارت، مشروب خواري و عربده كشي زنداني و تبعيد شده اند.

در پايان جلسه محاكمه متهم در آخرين دفاع خود گفت؛ كارشناسان كميسيون به كارگيري سلاح گفته اند گلوله سهواً به مقتول برخورد كرده و عمدي در كار نبوده است و من تقاضاي برائت دارم.

پس از پايان جلسه محاكمه هيات قضات شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران براي صدور راي پرونده وارد شور شدند.
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها