بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-25-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Smile

بدون شک ما مسلمانان بیش از پیرو هر آیین دیگری به مکارم اخلاق و صفات نیکو سفارش شده ایم.پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی(ص)پیام آور خوبی ها ،نیکی ها و مهربانی هاست.متبسم ترین و خوش برخوردترین انسانها بوده اند و بعد از ایشان هیچ کسی به مقام بزرگوارشان نمی رسد.
پس ما (مسلمانان)را چه شده است که آیین خود را فراموش کرده و این چنین از الفاظ نا به جا استفاده می کنیم؟!!!تا کنون به اطرفت دقت کرده ای؟می بینی چگونه:
به سادگی آنچه را که حقیقت ندارد به زبان می آوریم؟
به سادگی حقوق دیگران را پایمال می کنیم؟
و
.
.
.
امیدوارم اگر تا کنون به این مسائل دقت نکرده ای اکنون کمی بدان بیندیشی.

بیا گام های بزرگ برداریم!برای برداشتن موفقیت آمیز یک گام بزرگ آن را به قدم های کوچک و پیوسته تقسیم کنیم و سعی کنیم هر یک از این گام ها را آن قدر تکرار کنیم تا به خوبی بر آن مسلط شویم و تا همان قدم را به خوبی فرانگرفته ایم قدم دیگری را آغاز نکنیم.مردی که کوه را جا به جا کرد شروع به برداشتن سنگریزه ها کرده بود:یک ضرب المثل چینی!

حاضری؟
پس حرکت کن.یک اراده ی کوچک برای اولین قدم بسیار ساده و راحت.
بیا امروز ،الان و در این ساعت که نوشته ها را می خوانی تصمیم بگیریم هر گاه از چیزی ناراحت و یا دلگیر شدیم از کلمه ی «اه» و یا «اف» استفاده نکنیم.اگر این کلمه به دهانمان آمد قبل از این که بدان اجازه ی خروج دهیم از خود بپرسیم گفتن آن چه سود دارد؟آیا جز این که شخصیت ما را کوچک می کند نشانه ی دیگری می تواند داشته باشد؟(شاید پاسخ دهیم این گونه خشم خود را نشان می دهیم آیا در این صورت خشممان بر طرف خواهد شد؟بدون شک خیر!)
و اگر باز هم نتوانستیم آن را در دل بگوییم.کم کم پی خواهیم برد که این رفتار نا پسند بسیار کوچک از ما سلب شده است!

می توانی پیش رفت هایت را صادقانه در این بخش ثبت کنی و یا نظر هایت را بگذاری ؛برای تعیین قدم بعدی پیشنهاد دهی.اما فراموش نکن قبل از یادگیری قدم قبلی قدم بعدی را برندار !هرگز!
من هم به عنوان یکی از اعضای فروم در این برنامه ی کوچک و ساده شرکت خواهم کرد.
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط SonBol : 04-25-2010 در ساعت 11:53 PM دلیل: پست کوتاه ومتوالی
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 04-25-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

انسان چگونه مي تواند خويشتن را تغيير دهد مثلا بسياري از خصايل ذاتي يا آن دسته اي را که در حين تربيتش با آن ها خو گرفته را تغيير دهد؟

نمي دانم شما هم با من موافقيد يا نه؟ اما مي گويم: به نظر مي رسد سوال شما ناشي از يک صفت خاصّي است که در وجود شماست و شما را آزار مي دهد و در واقع اين سوال کلي شما براي تغيير آن صفت خاصّ مي باشد .
به نظر مي رسد اخلاق خاصّي چنگ بر دل شما مي کشد و روح بالا بلندتان، شما را به درمان اين درد دعوت مي کند پس سوال شما در واقع اين است که من چگونه جان خود را از فلان خصوصيت آزاد کنم و روح خود را آباد.
ما هم از شما يک خواسته داريم: شما درد خود را شفاف تر بنويسيد مثلاً بگوييد من زود عصابي مي شوم و يا صفت بخل دارم و مانند آن تا ما هم بتوانيم بهتر شما را راهنمايي کنيم و خود و شما را مشغول کليات نکنيم.

اما بعد از اين خواهش، شروع به پاسخ سوالتان به صورت کلي مي کنيم:
کيفيت خلق و خو ها:
هر خصوصيتي در انسان قابل تغيير است اين طور نيست که گمان کنيم بعضي از ويژگيها ذاتي مي باشد و قابل تغيير نيست ، فقط وقتي اين صفت آرام آرام در فرد خيس خورده و جا باز مي کند کار بدانجا مي رسد که اين صفت ورم کرده و اراده ما را له مي کند در اينجاست که فرد خود را ناتوان از مبارزه با آن دانسته و شکست را حقّ خود مي داند.
بله، هر مقدار که دير به سراغ تغيير اخلاق هاي بد برويم اين صفات در ما لانه کرده و وجود ما را عضب مي کند و اصلاً ادعاي مالکيت مي کند و ما را از خانه خوبي ها بيرون مي کند .
خدا را شکر که شما جوانيد و اين صفات در شما خيلي رسوب نکرده است
خدا را شکر اراده شما فولادين است و اين صفت به مانند آهن. شما راحت مي توانيد اين آهن را گرم کرده و با چکش پولادين همت خود بر سر او کوفته و او را به صورت دلخواه خود در آوريد. پيشاپيش عرق شما را پاک کرده و خسته نباشيد مي گوييم.

راهکار هاي عملي:
حال به بيان چند راهکار عملي مي پرداريم:
اول:مهمانداري نکن
صفات بد در خانه وجود شما گاهگاهي مهمان مي شوند اما شما نبايد مهمانداري کنيد که اگر ميزبان خوبي براي او باشيد در خانه وجود شما جاگير مي شود پس از همين امروز ديگر او را تحويل نگيريد.

دوم:تقصير شما نيست تقصير خودش است که زمان مي خواهد
اگر بخواهيم خصوصيتي را که با آن خو گرفته ايم از وجود خود خارج کنيم يک دفعه نمي شود و نياز به تلاش مدام دارد پس از همين اول ظرفيت خود را بالا ببريد تا دچار بي حوصلگي نشويد. از ابتدا بدانيد که اين کار زمان نياز دارد و انتظار نداشته باشيد يک دفعه تغيير پيدا کنيد خصوصاً صفاتي مانند زود عصباني شدن.

سوم:بر عکس عمل کن
براي مقابله با هر صفت بد بايد بر عکس آن عمل کرد مثلاً اگر بخيل است بايد رو به بخشش آورد و اگر عصباني است رو به خوش برخوردي بياورد و مانند ان.

چهارم: تقليد کن تا حقيقي شود
شايد سوال شود که نمي توانيم حقيقتا اين کارها را انجام دهيم ، نمي توانيم واقعاً عصباني نشوم نمي توانم ....
اشکال ندارد در ابتدا اداي آنرا در بياوريد تا آرام آرام اين حالت به يک صفت واقعي تبديل شود در روايتي از امير مومنان علي عليه السلام داريم که فرمودند:
إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ يَصِيرَ مِنْهُمْ (تصنيف غرر الحکم ص286 )
اگر صبور نيستي خود را به صبوري بزن همانا اگر انسان خود را شبيه به گروهي کند غالباً مانند آنها مي شود .
بله اين يک قاعده کلي براي تربيت است که حضرت مي فرمايد. مثلاً نمي تواني از ته قلب خود نسبت به زخم زبانهاي افراد صبر بورزي ولي مي تواني اگر زخم زبان شنيدي مانند انسان هاي صبور جواب طرف مقابل را ندهي ، پس اين کار را ادامه بده تا آرام آرام واقعاً صبور شوي.

پنجم:تمرينش بده تا پهلوان شود .
مي دانيم که هر عمل نياز به اراده دارد و اعمال سختر تر اراده قوي تر را به سوي خود مي خواند اما چه کنيم تا راده ما قوي شود و بتوانيم به کارهاي سخت تر دست بزنيم؟
مدل اراده انسان اين طور است که هر مقدار از آن استفاده کني قوي مي شود و هر مقدار از آن استفاده نکنيد ضعيف مي شود, درست مانند وزنه بردار که در ابتدا نمي تواند 250 کيلو را بلند کند اما از 10 کيلو شروع مي کنم تا بر اثر تمرين قوت پيدا مي کند.
از بهر فرا گرفتن هر کاري تمرين زياد بهترين استاد است.
در ابتدا شايد نتوانيم هميشه خوش برخورد باشيم اما در هر جا که مي توانيم اين خوش برخوردي را به کار بگيريم تا آرام آرام سرمايه ما افزايش يابد .

ششم:که ورد نيمه شبي دفع صد بلا بکند
دعا و تضرع و آه و ناله به درگاه خداوند متعال مي تواند کمک کار خوبي براي اين تغيير مي باشد پس از آن غافل نشويد. در اصل خداي بزرگ است که بايد ما را از صفات جمال خويش بهره رساند و در ما با اخلاق الهي خويش تجلي کند تا مظهر و آينه دار او باشيم.

انشالله موفق باشيد.
منبع:
.http://amouzeh.parsiblog.com
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 04-26-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چگونه از گناه متنفر شویم؟
چگونه می‌توان از گناهان گذشته که اکنون توبه کرده‌ایم متنفّر شد. چرا که بسیار اتفاق می‌افتد که انسان از گناه خود پشیمان شده و توبه می‌کند اما حُب و لذت گناه همچنان در دل باقی است بنابر این بعد از گذشت مدتی و بر اثر غفلت و یا فشار روانی و یا احساس نیاز درونی و حتی عادت، دوباره شخص مرتکب آن می‌شود.
براستی چگونه می‌توان از گناه منزجر شد؟

یکی از مشکلات و موانع مهمی که در جهت تحقق توبه‌ی واقعی و ترک گناه وجود دارد، مشکل اصرار بر گناه و عدم وجود اراده‌ی لازم برای ترک آن است. این مشکل خصوصا در مورد کسی که مدتی با گناه انس گرفته، به آن عادت نموده و از آن لذت برده است، نمود بیشتری دارد و به نظر بسیار بعید می‌نماید که چنین فردی بتواند به راحتی و صرفا به دلیل پشیمانی و تصمیم بر ترک از شر آن عمل زشت خلاصی باید و واقعاً موفق به توبه‌ی حقیقی گردد.
برای تحقق توبه‌ی واقعی و ترک کلی گناه، چاره‌ای جز این نیست که انسان در مرحله اول احساسش را نسبت به آن عمل زشت اصلاح نماید، یعنی چنانچه از آن عمل خوشش می‌آید، از آن لذت می‌برد و نسبت به آن تمایل نفسانی دارد، ابتدا - به نحوی که به آن اشاره خواهیم نمود- احساس نفسانی خود را تبدیل به حالت نفرت و انزجار و عدم تمایل نماید؛ که البته اگر ان‌شاء‌ّّّّالله موفق به این تغییر و تحول گردید، در مرحله بعد حتما موفق به اصلاح رفتاری خود خواهد شد. این قاعده ناشی از ملازمه‌ای است که میان هوای نفس انسان و عمل کردن مطابق آن وجود دارد؛ یعنی انسان تنها در صورت تمایل دست به انجام عمل می‌زند و عملی را ترک می‌نماید که نسبت به آن حالت انزجار و نفرت دارد. دولت و سلطنت هوای نفس در انسان به اندازه‌ای قوی می‌باشد که گاهی تا مقام الوهیت اوج می‌گیرد و خدای انسان می‌شود. قرآن کریم در این زمینه اشاره می نماید که کسانی هستند که خدایشان، هوای نفسشان است. در مورد هوای نفس که همان خوش آمدنها و طلبهای نفسانی انسان است، اهل معرفت گفته‌اند: آدمی دو نوع هوای نفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی، یعنی دوست داشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوط به هوای نفس مثبت است. البته تعبیر بهتر هوای نفس مثبت همان خواسته‌های فطری متعالی انسانی است.
عرفا اعتقاد دارند که حتی حق تعالی به وسیله هوای نفس اطاعت می‌شود و تا کسی خدای را دوست نداشته باشد عبد و مطیع واقعی او نخواهد بود.1علی علیه‌السلام فرمود اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتن می‌پرستم. در مورد دین هم روایت شده است که آیا دین به جز حُب و بغض است، یعنی دوست داشتن ارزشها و عبادات و نفرت از بدیها، ضد ارزشها، شرک و کفر و امثال آنها.
سرّ آن همه تأکیدی که نسبت به محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام در روایات و حتی آیات قرآن کریم شده‌است نیز در این است که تا انسان امام و رهبر خویش را از صمیم قلب دوست ندارد، قادر نخواهد بود حقیقتاً شیعه و پیرو او خصوصا در مسیر پر حادثه‌ی زندگی ایمان و توحیدی باشد و نمی تواند سختی و مرارت دین داری و سلوک را تحمل نماید و از سر دنیا و لذات آن به راحتی بگذرد.
با این بیان روشن می شود که انسان به هر صورت اسیر هوی و خواسته‌ها و طلب و دوست داشتن های خود است و تا زمانی که در جاذبه‌ی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد، توان رهائی و خلاصی از دولت و سلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است.
پس از ذکر این مقدمه و اصل، اکنون در مورد ترک گناه و معالجه‌ی اصرار بر گناه، سوال اساسی این است که به هرحال اگر انسان در جاذبه‌ی عمل زشتی قرار گرفت و خدای ناکرده با تکرار و ادراک لذت از آن، درجات علاقه‌ به آن گناه قوت گرفت و سپس به نحوی پشیمان شد و در مقام ترک آن برآمد، راه علمی و عملی آن چیست و چگونه می‌توان این بیماری روحی را معالجه نمود؟
علی علیه‌السلام فرمود: اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتن می‌پرستم.
اصل اخلاقی مقابله به ضد
مهمترین اصل عمومی‌ای که علمای اخلاق در زمینه معالجه امراض روحی پیشنهاد می‌نمایند، اصل مقابله به ضد است، یعنی به کار بردن ضد هر عمل و صفتی که قصد ترک آن را دارد. البته این اصل اختصاصی به طب الارواح (روانپزشکی و روانشناسی) ندارد و در طب الابدان (پزشکی) نیز از همین روش برای معالجه بیماریهای جسمی استفاده می شود.
در مورد گناه و عمل زشتی که انسان مدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج، تبدیل میل، خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل می باشد؛ یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از این طریق فراهم نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام. البته تحقق این تبدیل و تحول هم اگر از طریق صحیح آن انجام شود، کاری است کاملا شدنی و ممکن و حتی خود ما نیز هر یک کم و بیش تجربیاتی از این قبیل در زندگی داریم. یعنی ممکن است از کار و چیزی که در گذشته به آن رغبت داشته‌ایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس. منتهی نکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این مهم وجود دارد این است که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه امور معنوی و نفسانی در انسان، تحول و دگرگونی است که در بُعد شناختی انسان پدید می آید. مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهی‌های انسان بوجود می آید، در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیاء و پدیده‌ها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس، کاملا موثر است.

علم درمانی
اصلی‌ترین روشی را که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است نیز استفاده از همین روش علم درمانی است. اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است، به خاطر همین است که راه اصلی معالجه‌ی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است، همان گونه که ریشه‌ی تمامی بیماریها، شوربختیها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبری است.
گناه، ناشی از غفلت است، و غفلت همان خواب روحی‌ای است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان می‌شود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمی‌باشد. تا انسان غافل است مرتکب گناه می‌شود و از آن لذت می‌برد و وقتی که بیدار شد، دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود، مانند کسی که چون نمی‌داند درون شربت زهر ریخته‌اند آن را می نوشد و لذت می برد و اگر بداند هرگز به سراغ آن نمی‌رود.
علت این که انبیای الهی معصوم بودند این بود که آنها عالم بودند. ریشه‌ی عصمت و عدالت و جمیع فضایل و خیرات در انسان در علم و دانش و معرفت است. صفت علم در میان صفات حق تعالی دومین صفت فعلی اصلی است و سایر صفات اصلی مانند قدرت و اراده و سمع و بصر همه مترتب و مبتنی بر صفت علم هستند. این بدین معنا است که حتی در حق تعالی ریشه‌ی جمیع کمالات و صفات جمال و کمال علم است و همه چیز از علم شروع می شود.
در میان علوم نیز اصلی‌ترین علومی که مایه‌ی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید، علوم اساسی پنج گانه‌ای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی انسان در زندگی است؛ یعنی 1- خدا آگاهی؛ 2- خود آگاهی؛ 3- جهان آگاهی؛ 4- دین آگاهی و 4- سرنوشت آگاهی.
آدمی دو نوع هوای نفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی، یعنی دوست داشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوط به هوای نفس مثبت است
انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد، هرگز جرات و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید. انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر ماده‌ی کائنات را به ودیعه نهاده است، حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید.
آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد، دیگر نمی‌تواند بپذیرد که همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم و اولیای مقرب بیندازد و خوار و خفیف نماید. اگر انسان واقف شود که دین برنامه‌ی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقای پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد، حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر، زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید؛ زندگی جاودان آخرتی و لقای پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید. اگر انسان بداند که آنچه می‌کند و می شنود و می گوید و می بیند تمام مواردی هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود، حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا و عقاید باطل ایشان خواهد داشت.

جمع بندی
بنابراین به طور خلاصه راه و روش عملی معالجه‌ی اصرار بر گناه مطابق آنچه گفته شد دارای سه مرحله است که چنانچه دقیقا انجام شود، این بیماری قطعا معالجه خواهد شد:
1- علم: علم به امور اساسی زندگی و اثر تخریبی گناه بر زندگی انسان.
2- حال: یعنی جایگزین ساختن حالت نفرت و انزجار حاصل از علم به جای حالت لذت و خوش آمدن.
3- عمل: که این مورد به ترک گناه بوده و لازمه‌ی قهری علم و حال است گرچه نیاز به صبر و تحمل و استمداد و عنایت حق تعالی نیز خواهد داشت.

گروه دین و اندیشه تبیان
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 04-28-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

راهكار تحصيل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن عبارت است از:

1. توجه به ارزش و آثار خوش اخلاقى و آثار نيك آن و همچنين زشتى بداخلاقى و آثار بد آن: براى اين منظور بهترين راه موجود، مطالعه ي روايات و آياتى است كه در زمينه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. در اين زمينه فعلا سخن نمي گوييم چون در فصلي مستقل بدان خواهيم پرداخت.



راه ديگري كه وجود دارد مطالعه در احوال مردمان است. در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با كمي دقت در احوال ديگران خواهيم ديد كه افراد خوش اخلاق در زندگي و روابط خود موفق تر و شادتر اند، سالم تر زندگي مي كنند، روزي آن ها بيشتر است، دوست داشتني تراند و بيشتر مورد احترام مردم هستند. مردم به آن ها اعتماد و وثوق بيشتري دارند و از لذت و سعادت بيشتري برخوردارند و در مقابل آدم هاي بداخلاق كم روزي، منزوي، غمگين، بيمار و داراي شخصيتي شكننده تر هستند و از زندگي خود جز رنج و زحمت نصيبي ندارند.



2. پرورش عواطف انساني: يكى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبيعى، انسانى و ايمانى او است. دوست داشتن ديگران و ايجاد رابطه عاطفى با ساير انسان ها قابل رشد و تربيت است. انسان هاي مهربان شاخص ترين و دوست داشتني ترين افراد جامعه و يك فاميل هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طريق ايجاد ارتباط عاطفى با ديگران تأمين مي شود بايد توجه نمود كه اين شادى و لذت از طريق خوش اخلاقى، يعنى ايجاد رابطه ي عاطفى مثبت، محبت كردن و دوست داشتن ديگران بدست مي آيد و بد اخلاقى كه در واقع همان رابطه ي عاطفى منفى است، موجب كدورت و عذاب زندگى خواهد بود و ديگران را از گرداگرد انسان مي پراكند. على(ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت مي كند و موجب عذاب نفس است.

3. تمرين و نهادينه سازي: از راه هاى ديگر تحصيل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرين عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با ديگران است. هر كس قادر است با يك تصميم قوى و عزم جزم با رعايت اصل تدريج، به تمرين عملى در اين زمينه بپردازد. اگر كسى تصميم بگيرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به اطرافيان تجديد نظر نمايد و در اين مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطه ي صميمى برخورد نمايد، نرم و زيبا سخن بگويد، قطعا نتايج خوبى خواهد گرفت.



يكي از مهمترين كار هايي كه در اين زمينه بايد تمرين كرد برخورد شاد است. سلام و احوالپرسى توأم با تبسم، دست دادن و گاهي كه فاصله ها زياد مي شود، معانقه همراه با صميميت و احترام، اولين فن موثر ارتباطى، به منظور تمرين خوش اخلاق بودن و همچنين جلب محبت ديگران است. اولين لحظه ملاقات از اهميت فوق العاده ي برخوردار است، به نحوى كه موفقيت يا شكست در امر دوست يابى به آن بستگى دارد.



معمولاً افرادى كه ما با آنها ملاقات مي كنيم دو دسته اند:



دسته اول برخوردى شاد و صميمى دارند. اين دسته داراى محبوبيت اجتماعى و دوستان فراوان ترى هستند



دسته دوم در برخورد اوليه خشك و بي روح مي نمايند. كسانى كه لبخند زدن به چهره ديگران بر ايشان دشوار است. افراد اين گروه يا تنها هستند و يا دوستان كمى دارند.



در فرهنگ دينى ما، نسبت به سلام كردن، مصافحه و تبسم، احترام، محبت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است.



عدى بن حاتم مي گويد: "وارد مدينه شدم. پيامبر خدا(ص) مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفت و به خانه خود برد... من از فروتنى وى غرق حيرت شدم و از اخلاق پسنديده و ملكات فاضله، و از احترام فوق العاده ي كه نسبت به تمام افراد قائل بود دريافتم كه وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نيست.



حتّى وقتى كه عميقاً غمگين و ناراحت هستيد، سعي كنيد خود را شاد نشان دهيد و تبسم نماييد. چنان كه امام على (ع) در توصيف مؤمن مي فرمايد: شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است. (المؤمن بِشره فى وجهه، و حزنه فى قلبه).(1) به قول حافظ:



با دل خونين لب خندان بياور همچو جام نى گرت زخمى رسد آيى چو چنگ اندر خروش.



4. شوخ طبعي: يكي ديگر از عوامل خوش اخلاقي، داشتن روحيه شوخي و مزاح است. به عبارت ديگر جدي بودن زياد سبب سرد شدن روابط مي شود، بنابراين گاهي هم شوخي و مزاح لازم است. ولي بايد توجه داشت كه شوخي كردن رفتار بسيار ظريفي است كه اگر مناسب نباشد تأثير معكوس مي دهد. يعني به جاي شاد كردن، سبب ناراحتي فرد مي شود. پس بايد در شوخي ها به شخصيت فرد لطمه وارد نشود و احترام او كاملا حفظ شود و شخصيت و وقار فرد شوخي كننده نيز تضعيف نگردد.



5. نگرش توحيدي: راه بنيادين تحصيل خوش اخلاقى، نگاه توحيدي و عرفاني به هستي و انسان ها است؛ يعنى توجه به اين معنى كه تمامى انسان ها در حقيقت مظاهر و آفريده هاي حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آن ها، در واقع برخورد با آفريننده آنان محسوب مي شود. احترام و مهربانى با هر انساني، در واقع احترام به پديدآورنده ي او به حساب مي آيد و ترش روئى و نا مهربانى با ايشان نيز بي ارتباط با خالق آن ها نيست. در يك مثال ساده چگونه است كه احترام و برخورد نيك و بد ما با فرزند كسي كه او را مي شناسيم، به نحوي به پدر او باز مي گردد، ما اگر با فرزند شخصيتي كه او را دوست مي داريم روبرو شويم، او را به خاطر پدرش گرامي مي داريم و يا ممكن است نسبت به فرزند يك شخصت ستمگر و دشمن خدا، روي خوش نشان ندهيم، هرگونه معامله اي با خلق نيز در حقيقت معامله با خالق آنها به حساب مي آيد. بايد به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه ما از طريق روابطي كه با خلق خداي تعالي داريم و نوع برخورد شايسته و ناشايست، در حقيقت با خدا معامله مي كنيم و به خدا نزديك يا دور مي شويم.



تمامي اين انسان ها بندگان خداي هستند و او است كه همه آن ها را آفريده و آفريدگان خود را دوست دارد و هرگز راضى نمي شود كسي با ايشان به ناحق برخوردى نامناسب و ناشايست داشته باشد، از آن روي يكي از راه هاي مهم جلب رضايت خويش را در گشاده روئى با خلق و تحصيل رضايت مخلوق و خدمت به آن ها، قرار داده.



به خاطر همين پيوند عميق ميان خالق و مخلوق است كه در روايات وارد شده است: من لم يشكر المنعم من المخلوقين، لم يشكر الله عزوجل.(7) كسى كه از مخلوق تشكر نمي كند در حقيقت از خالق آنها تشكر نكرده است. اين يك قاعده كلي است و كسى كه نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نمايد، اين نوع برخورد، به نوعي ترش رويي با خداوند محسوب مي شود.



نگرش توحيدي باعث مي شود كه ما بسياري از كينه هايي كه نسبت به ديگران داريم فراموش كنيم، دشمني ها را كنار بگذاريم، اهل گذشت باشيم و بدي هاي آنان را به دل نگيريم، هرگز با كسي خشونت نورزيم، به خاطر خداوند، درشتي آن ها را تحمل كنيم، با بردباري و مدارا با همگان رفتار نماييم و خوش اخلاق باشيم.

6. اصلاح شخصيت اخلاقي: دومين راه بنيادين تحصيل خوش اخلاقي، اصلاح شخصيت اخلاقي و ملكات دروني است. اخلاق خوش ظاهري و گشاده رويي از جهتي برآيند و بازتاب شخصيت دروني و فضايل خلقي نهادينه شده در باطن انسان است. كسي كه از ديگران متنفر است و نسبت به آنها كينه دارد، چگونه مي تواند در برخورد اجتماعي خود با آنها، روي خوش، چهره اي خندان و همراه با صميميت داشته باشد. آدم حسود همين طور. چطور مي توانيم توقع داشته باشيد كه يك آدم حسود با محسود خود شاد برخورد نمايد، خود خواهي، خودبيني، تكبر، غرور و خودپسندي، خشم و عصبانيت و پرتوقع بودن، همه عوامل بد اخلاقي هستند. اگر بخواهيم در ظاهر انسان خوش اخلاق و خوش برخوردي باشيم، يكي از راه هاي اساسي آن اين است كه رزايل اخلاقي را از درون خود بپالاييم، تا درون انسان پاك و زلال نباشد، آبي كه از چشمه وجود او مي جوشد، زلال و شفاف نخواهد بود. به قول شاعر از كوزه همان برون تراود كه در او است.







براي مطالعه بيشتر ر.ک:

1- معراج السعاده، ملا احمد نراقي، مقام سوم، مبحث غضب و حلم

2- اخلاق در قرآن، آيت الله مکارم شيرازي، ج 3، ص 135 و 377.



پي نوشت ها:



1- نهج البلاغه، حكمت 333.



2- عيون اخبار الرضا، ج2 ، ص 24.
http://www.98ia.com
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط raha_10 : 04-28-2010 در ساعت 10:28 AM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها