بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 01-28-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

جمشيد يکي از پادشاهان اسطوره‌اي ايراني‌است و قدمتي بس کهن دارد. نام او در اوستاو متون پهلوي و متنهاي دوران اسلامي آمده‌است. در اسطوره‌هاي ايراني کارهايي سخت بزرگ به او نسبت داده شده‌است. در شاهنامه، جمشيد، فرزند طهمورث و شاهي فرهمند است که سرانجام به خاطر خودبيني و غرور فرّه ايزدي را از دست مي‌دهد و به دست ضحاک کشته مي‌شود.

جمشيد در اوستا

جمشيد در اوستا پسر ويونگهنت (ويونگهان) است.نام او در اوستا به گونه ي ييمَ آمده است.واژه ي جمشيد از دو بهره ساخته شده است، جم و شيد ، جم دراوستايي برابر با همزاد و شيد برابر با خورشيد به کار برده مي شود.

در فرهنگ واژه هاي اوستا در پي نام جمشيد چنين آمده است :
«جمشيد : دوران تابندگي و درخشش زندگي آرياييان. زمان جمشيد زماني بود که در آن مردمان به زدن خشت و ساختن ايوان و گرمابه و شهر، جام ها و آوند هاي سفالين، رشتن و بافتن ابريشم و کتان و پنبه، بر آوردن گوهر ها از دل سنگ، ساختن کشتي و بو و عطر و مي و ......دست يافتند.
و چون خوش گذراني در آن دوران به نهايت رسيد با ستم بابلييان (ضحاک) روزگار خوش آرياييان در نورديده گشت و جمشيد يا کشور آريايي به دست برادرش به دو نيمه شد و ضحاکيان (بابليان) هزار سال بر ايران زمين با ستم و سوختن و کشتن فرمانروايي کردند.»
بر پايه گزارش اوستا، زاده شدن جمشيد، پاداشي بود که اهورامزدا در پي آماده ساختن نوشابه ي هَوم براي نخستين بار بدست ويونگهان، پدر جمشيد، به او داده شد. در اوستا هات ? ، چنين مي خوانيم :

«زرتشت بدو گفت : درود بر هَوم ِ ! اي هَوم ِ ! کدامين کس ، نخستين بار در ميان مردمان جهان استومند ، از تو نوشابه برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزي بدو رسيد؟»

«آنگاه هَوم ِ اَشَوَن دوردارنده ي مرگ ، مرا پاسخ گفت :

نخستين بار در ميان مردمان جهان استومند ، « ويونگهان » از من نوشابه برگرفت و اين پاداش بدو داده شد و اين بهروزي بدو رسيد که او را پسري زاده شد : «جمشيد » خوب رمه ، آن فره مندترين مردمان ، آن هور چهر ، آن که به شهرياري خويش جانوران و مردمان را بي مرگ و آبها و گياهان را نخشکيدني و خوراکها را نکاستني کرد.»

«به شهرياري جم دلير ، نه سرما بود ، نه گرما ، نه پيري بود ، نه مرگ و نه رشک ديو آفريده. پدر و پسر ، هر يک [به چشم ديگري ] پانزده ساله مي‌نمود. [چنين بود ] به هنگامي که جم خوب رمه پسر ويونگهان شهرياري مي کرد.»
گزارش اوستا در آبان يشت، کرده ي هفتم، از چگونگي
خواستار شدن جمشيد پادشاهي را از اردويسور آناهيتا و دست يابي او به پادشاهي، چنين است :

جمشيد خوب رمه در پاي کوه هُکَر، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پيشکش آورد...

و از وي خواستار شد:
اي اَرِدويسوَر اَناهيتا ! اي نيک ! اي تواناترين ! مرا اين کاميابي ارزاني دار که من بزرگ‌ترين شهريار همه­ي کشورها شوم؛ که بر همه­ي ديوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پريان و «کَوي»ها و «کَرَپ»هاي ستمکار چيرگي يابم؛ که من ديوان را از دارايي و سود - هر دو - و از فراواني و رمه - هر دو - و از خشنودي و سرافرازي - هر دو - بي بهره کنم.

اَرِدويسوَر اَناهيتا - که هميشه خواستار زَور نياز کننده و به آيين پيشکش آورنده را کامروا کند - او را کاميابي بخشيد.

پادشاهي جمشيد دوراني بوده که در آن نه سرما و نه گرما ي بسيار بوده و جهان از مرگ ِ ديو آفريده پاک بوده است.(آبان يشت . ?-?)

بنا بر گزارش اوستا، جمشيد پادشاهي بود که آرياييان را پس از يخبنداني بزرگ از سرزمين هاي سرد به بيرود، به سوي ايرانويج (مرکز نژاد و تخمه ي آريا) رهنمون شد.
چکيده ي اين گزارش چنين است که :
«اهورامزدا با جمشيد هشدار مي دهد که مردمانش گرفتار سه زمستان و يخ بندان هراس انگيز خواهند شد که در پي آن همگي زيوندگان از مردمان و جانوران و گياهان نابود خواهند گشت. به راهنمايي اهورامزدا و براي چاره انديشي در برابرچنين تبهکاري مرگباري، جم پناهگاهي ساخت که آن را ورجم کرد گويند و تخمه ي گونه هاي جانوران و گياهان و بهين مردمان را به آن جا برد و به دور از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پايان رسيدن آن سرد زمستان هاي مهيب، که در پايان هزاره ي اوشيدر پيش مي آيد و در پي گزند رساني هاي ديو ملکوس مردم و جانوران مفيد نابود مي شوند، در هاي اين پناهگاه را بگشايد و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزيده ي زيوندگان نژاده و نيک تبار گردد.

پس جمشيد چنان کرد و زمستان سخت فرا رسيد، سي سد سال مردن به جم لابه مي کردند که مردم و جانوران افزون شده اند و در ور جاي نمي گيرند. پس جمشيد از کوه ور بالا رفته و با گفتن واژه ي سپندارمذ سه بار چوبدستش را بر زمين کوبيد و با زمين چنين گفت که : فراز رو و فراخ شو، پس زمين در سه پستا (نوبت) فراخ شد.

پس از پايان سرما و يخ بندان، و با بازگشت زيوندگان از ورجم کرد به زمين زندگي دوباره بر زمين رونق گرفت و جهان از مردمان نيکو سرشت پر شد. کشت زار ها سبز شدند و شرسار از گياهاني شفا بخش که دشمن بيماري ها هستند و آن ها را از بين مي برند. ديگر نه بيماري مرگ بار بود و نه
تباهي و سياه کاري. مرگ تنها در پي پيري روي مي نمود يا کشته شدن. و به اين گونه بزرگ ترين و کارا ترين سلاح اهريمن که مرگ است ناتوان شد و نيروي خود را از دست داد.»

از اين پناه گاه در اوستا با نام ور ِجم کرد ياد شده است. وَر در زبان اوستايي برابر با جاي سر پوشيده، پناهگاه، غار است و کِرِتَ (کرد) برابر با فراهم کردن، پايه گذاشتن، ساختن است که ورجم کرد برابر مي شود با پناهگاهي که جمشيد ساخت.

در اوستا جمشيد با دو پاژنام هووتور و سريره آمده است که هووتور برابر با دارنده ي گله و رمه ي خوب و سريره برابر با زيبا است.

در پايان کار و در پي يورش بابليان (ضحاکيان) جمشيد به دست ضحاک با ارّه به دو نيم شد. در اوستا واژه ي ييمُو کِرِنت برابر است با : آنکه جمشيد را به دو نيم کرد.

جمشيد در شاهنامه

در شاهنامه جمشيد فرزند تهمورث و شاهي فرهمند است که سرانجام در پي خود بيني، فره ايزدي را از دست مي دهد و به دست ضخاک کشته مي شود.


پادشاهي جمشيد در شاهنامه هفت صد سال است. کارهايي که انجام آن در شاهنامه به او نسبت داده شده است

ساختن ابزار جنگ:

بر پايه گزارش شاهنمامه نخستين کاري که جمشيد پيش گرفت ساختن ابزار جنگ بود تا خود را بدان ها نيرو بخشد راه را بر بدي ببندد.آهن را نرم کرد و از آن خود و زره و جوشن و خفتان و برگستوان ساخت.

پوشش مردمان:

سپس به پوشش مردمان گراييد و از کتان و ابريشم و پشم جامه ساخت و رشتن و بافتن و دوختن و شستن را به مردمان آموخت.

بخش کردن مردمان به چهار گروه:

پس از آن پيشه هاي مردمان را سامان داد و پيشه وران را گرد هم آورد. آنان را به چهار گروه بزرگ بخش نمود : مردمان دين که کارشان پرستش بود و ايشان را
در کوه ها جاي داد. دو ديگر جنگاوران، سه ديگر برزگران و ديگر کارگران و دست ورزان.

ساختمان سازي و خشت زني:

ديوان که در فرمانش بودند را گفت تا خاک و آب را به هم آميختند و گل ساختند و آنرا در قالب ريختند و خشت زدند. پس سنگ و گچ را به کار برد و خانه و گرمابه و کاخ و ايوان بر پا کرد.

بر آوردن گوهر:

چون اين کارها کرده شد و نياز هاي نخستين مردمان برآمد، جمشيد در فکر آراستن زندگي مردمان در آمد. سينه ي سنگ را شکافت و از آن گوهر هاي گوناگوني چون ياقوت و بيجاده و فلزات گران بها چون زر و سيم بيرون آورد تا زيور زندگي و مايه خوشدلي مردمان باشد.

بر آوردن بوهاي خوش:

آن گاه در پي بوهاي خوش بر آمد بر گلاب و عود و عنبر و مشک و کافور دست يافت.

ساختن کشتي و دريا نوردي

پس در انديشه ي گشت و سفر افتاد و دست به ساختن کشتي برد و بر آبها دست يافت و سرزمين هاي ناشناخته را يافت.

جشن نوروز:

بدينسان جمشيد با خردمندي به همه ي هنر ها دست يافت و بر همه کاري توانا شد و خود را در جهان يگانه يافت. آن گاه انگيزه ي برتري و خود بيني در او بيدار شد و در انديشه ي پرواز در آسمان افتاد

فرمان داد تا تختي گران بها برايش ساختند و گوهر بسيار بر آن نشاند و ديوان که بنده ي او بودند تخت را از زمين برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشيد در آن چون خورشيد تابان نشسته بود و اين همه به فر ايزدي مي کرد. جهانيان از شکوه و توانايي او خيره ماندند، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرين خواندند بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستين روز از فروردين بود، نوروز خواندند.


رفتن فره ايزدي از جمشيد و تاختن ضحاک بر ايران زمين:

از آن پس جمشيد به خودکامه گي گراييد و فره ايزدي از او رخت بست و کار پادشاهي به نابساماني رسيد و ضحاکيان به ايران زمين تاختند

گريختن جمشيد از ضحاک:

پس جمشيد از ايران گريخت و تا صد سال کسي از او با خبر نبود تا گماشتگان ضخاک او را در درياي چين يافتند و به پيش ضحاک بردند و او جمشيد را با ارّه به دو نيم کرد:


بر او تيره شد فره ايزدي
به کژي گراييد و نا بخردي
پديد آمد ازهر سويي خسروي
يکي نامجويي ز هر پهلوي
سپه کرده و جنگ را ساخته
دل از مهر جمشيد پرداخته
کي اژدها فش بيامد چو باد
به ايران زمين تاج برسر نهاد
صدم سال روزي به درياي چين
پديد آمد آن شاه ناپاک دين
چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ
يکايک ندادش زماني درنگ
به ارش سراسر به دو نيم کرد
جهان را ازاو پاک بي بيم کرد


جمشيد در نوشته هاي فارسي ميانه

از جمشيد در نوشته هاي فارسي ميانه بسيار ياد شده است.

فارس نامه:

ابن بلخي در فارس نامه تخت جمشيد را ساخته ي جمشيد دانسته و مي گويد :
هر کجا صورت جمشيد به کنده گرد کنده اند، مردي بوده است قوي،
کشيده ريش و نيکو روي و جعد موي و در بعضي جاها صورت او گرد است و چنان است که روي در آفتاب دارد.

نوروز نامه:

خيام در نوروز نامه پيدايش مي را به دست يکي از نزديکان جمشيد به نام شاه شميران دانسته است.


نفايس الفنون في عرايس العيون:

در نفايس الفنون في عرايس العيون نوشته ي محمد ابن آملي پيدايش مي به دست جمشيد دانسته شده است :

عضد الدوله از صاحب ابن عباد مي پرسد اول کسي که شراب بيرون آورد که بود ؟ او جواب داد که جمشيد جمعي را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمايند. چون ميوه ي رز چشيدند در او اذتي هر چه تمام تر يافتند و چون خزان شد در ميوه ي رز استحاله اي پديد آمد. جمشيد دستور داد تا آب آن را بگيرند و در خمره کنند. پس از اندک مدتي در خمره آن تغيير حاصل شد « و از اشتداد غليان حلاوت او به مرارت پيدا شد». جمشيد در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هيچ کس از آن ننوشد، زيرا مي پنداشت که زهر است. جمشيد را کنيزک زيبايي بود که مدت ها به درد شقيقه مبتلا گشته و هيچ يک از اطبا نتوانستند او را معالجه کنند. با خود گفت مصلحت من در آن است که قدري از آن زهر بياشامم و از زحمت وجود راحت شوم. قدحي پر کرد و اندک اندک ازآن آشاميد. چون قدح تمام شد اهتزازي در او پديد آمد، قدحي ديگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد. خوابيد و يک شبانه روز در خواب بود. همه پنداشتند که کار او به آخر رسيد. چون از خواب برخاست از درد شقيقه اثري نيافت. جمشيد سبب خواب و زوال بيماري پرسيد. کنيزن حال باز گفت. جمشيد جمله ي حکما را گرد کرد و جشني بر پا نمود و خود قدحي بياشاميد و بفرمود تا به هر يک قدحي دادند. چون يکي دو دور بگرديد، همه در اهتزاز در آمدند و نشاط مي کردند و آن را شاه دارو نام نهادند و در آن راه مبالغه مي نمودند و در خوردن افراط مي کردند.


همچنين گويند که جمشيد جامي داشت که آن را جام جهان نما مي گفتند و در آن احوال ملک خويش ميديد.


از جام جم يا جام جهان نما در ادبيات فارسي نشانه هاي بسياري مي توان يافت که پرداختن به آن ها از حوصله ي اين نوشتار بيرون است.

جمشيد در ادبيات معاصر فارسي

در ادبيات معاصر ايراني، بر خلاف دوران ادبيات کلاسيک ايران که به کرات نام و سرگذشت جمشيد موضوع اشعار شعرايي چون حافظ، مولوي و خيام قرار گرفته است، کمتر به اين شخصيت پرداخته شده است. اما شايد محمد محمدعلي با رمان جمشيد و جمک (????) از معدود نويسندگاني باشد که به بازآفريني اساطير کهن ايراني به زبان رمان روي آورده است.

__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

ویرایش توسط SHeRvin : 02-12-2011 در ساعت 07:17 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 01-28-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


گستهم پهلوان حماسی ایران


گُستَهَم (از ایرانی باستان Vistaxma*، به معنای ’به كار برنده‌ی قدرتی وسیع‘؛ فارسی نو: گستهم، بستام)، نام دو پهلوان ایرانی در شاهنامه است:


1. پسر نوذر و برادر جوان‌تر توس. از گستهم نخست در شاهنامه در زمان فرمان‌روایی پدرش یاد می‌شود، اما ماجراهای اصلی وی در داستان‌های فرعی رخ داده در زمان پادشاهی كی خسرو واقع‌‌اند. وی از سوی كی خسرو به فرمان‌داری بخشی از توران پس از فتح آن منصوب شد. او یكی از پنج پهلوانی است كه كی خسرو را در بیابان همراهی می‌كنند، تا آن كه كی خسرو با فرشته‌ی سروش دیدار می‌كند و ناپدید می‌شود (براساس روایت‌های محلی، در غاری به نام «غار كی‌خسرو» در كهگیلویه). همه‌ی پهلوانان در بازگشت از این سفر، در توفان برف جان می‌بازند. مردم محلی بر این باروند كه گردنه‌ای به نام «ملای بیژن» در منطقه‌ی كهگیلویه محل درگذشت آنان است. به نوشته‌ی «مجمل التواریخ و القصص»، گستهم دارای لقب «راست انداز» (تیرانداز ماهر) و «سخت كمان وراز» (سلحشور تیرانداز) بود. احتمالاً وی با Vistarav اوستایی (یشت 5/76، 13/102)، فرزند نئوتره، یعنی نوذر، برابر است.


2. پسر گژدَهَم، و برادر گردآفرید، و یكی از سلحشوران دوران فرمان‌روایی كی خسرو. در شاهنامه وی دوست بیژن معرفی شده است. از آن جا كه گودرز او را برای جنگ تن به تن در نبرد «دوازده رخ» برنگزید، گستهم برای زدودن نام خویش از این ننگ، دو برادر پیران،
یعنی لهّاك و فرشید، را شخصاً تعقیب كرد و به هلاكت رساند. با وجود این، خود نیز دچار جراحات سختی شد، اما بیژن او را به نزد كی خسرو برد و او نیز با بستن مهره‌ای درمان‌بخش به گرد بازوی گستهم، زندگی او را نجات داد.
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 02-02-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ابومنصور بیستون بن وشمگیر ملقب به ظهیرالدوله سومین فرمانروای
زیاری
بود که پس ار مرگ پدرش وشمگیر در سال ۳۵۶ هجری به این مقام رسید. او در دوران فرمانرواییش مانند پدر خود به زدوخورد با
آل بویه
پرداخت ولی او نیز نتوانست کاری از پیش برد و در آخر با آنان از در آشتی درآمد. بیستون در سال ۳۶۶ مرد و برادرش
قابوس
جانشین وی شد
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 02-04-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


بيوگرافي و زندگينامه
داريوش منتسب به يكي از خاندانهاي فرعي سلسله هخامنشي است ، جد داريوش ( ارشام ) كه در آن زمان زنده بود ، عنوان پادشاهي داشت و پدر داريوش ( ويشتاسب ) در پارت از حكام بود . كمتر پادشاهي در خوبو جلوس به تخت شاهي مانند داريوش با مشكلات زياد و طاقت فرسا روبرو بوده است . زيرا بعلت غيبت طولاني كمبوجيه از ايران كه مدت 4 سال بطول انجاميد و اخباري كه در غياب او منتشر مي شد ، به تخت نشستن بردياي دروغين و كارهاي او كه در مدت 7 ماه براي جلب توجه مردمان ايالات كرده بود ، در نتيجه از نفوذ حكام مركزي ، در ممالكي كه تازه جزو ايران شده بودند كاست و حس استقلال طلبي آنها را تحريك كرد و هر كدام از ممالك تابعه در صدد بر آمده بودند كه از ايران جدا شوند . هنگامي كه مسئله گيومت مغ پيش آمد و به پادشاهي رسيد موجب شد ديگران نيز به فكر سلطنت بيافتند .
داريوش در مدت قريب به دو سال مجبور بود با اغتشاشاتي كه در همه نواحي مملكت او ايجاد شده بود بجنگد . داريوش براي جلب توجه قلوب مردم مصر ، به آنجا سفر كرد و در حدود 512 يا 513 ق. م اقدام به جنگ با سكاها كرد . لشكر عظيم ايرانيان از تنگه بُسفر گذشتند و تراكيه شرقي را مطيع ساختند و از دانوب عبور كردند . هدف اين لشكركشي ظاهرا برقراري امنيت در مرزهاي شمالي هخامنشي بود . داريوش پس از چند هفته پيشروي در دشتهاي روسيه ناگزير بازگشت . در زمان داريوش هند غربي نيزتبعه ايران شد . مهم ترين وقايع سلطنت داريوش ، شورش شهرهاي يوناني در مقابل حكومت ايران است كه منجر به جنگهاي مدي گرديد . در لشكركشي اول كاري از پيش نرفت . در لشكر كشي دوم
، ايرانيان در ماراتن توفيقي خوبست نياوردند . پيش از آنكه داريوش اقدام به جنگ سوم كندشورشي در مصر روي داد و توجه داريوش به آن معطوف شد . قبل از توضيح در مورد شورش مصر بايد گفت كه قشون ايران در جنگ ماراتن شكست نخورد بلكه عقب نشيني كرد و يكي از نواقص عمده سپاهيان ايران در زمان هخامنشي اين بود كه بجز آن قسمت زخوبه ، كع گارد جاويدان بود ، بقيه اسلحه دفاعي نداشتند . مثلا سپرهايشان از تركه بيد بافته شده بود . سربازان جاويدان هم معمولا در قلب سپاه جاي مي گرفتند و گاهي هم ، چنان كه در ماراتن روي داد قلب قشون دشمن را مي شكافتند . ولي چون جناحين لشكر ايران نمي توانستند به واسطه نداشتن سلاح همان قدر پيش روند سپاهيان جاويدان مجبور مي شدند براي مساوي داشتن صف خود با باقي جنگجويان عقب بنشينند . زيرا اگر جز اين مي كردند ممكن بود كه سپاهيان دشمن آنها را محاصره كنند . در مورد جنگ ماراتن هم احتمالا چنين شده است . اما در مورد شورش مصر بايد گفت : بعضي از مورخان علت اين شورش را مالياتهاي سنگيني كه بر مردم مصر تحميل مي شده دانسته اند ، اما به احتمال قريب به يقين اين علت درست نيست و اين طغيان به دو علت روي داده است :
اولا مصريها بعلت داشتن تمدني قديمي و مهم ، ملتي بودند كه علاقمند به آزادي و استقلال خود بودند ، يونانيها با استفاده از اين روحيه مصريها آنها را بر ضد دولت مركزي تحريك مي كردند و علت آن اين بود كه اولا يونانيها از بزرگي و ثروت دولت هخامنشي وحشت داشتند ثانيا تمام ممالك ثروتمند و آباد آن زمان در حدود دولت ايران داخل شده بود ، پس مشخص مي شود علت اصلي شورش مصريها در دوره هخامنشي احساسات ملي و مذهبي بوده كه بوسيله يونانيها تحريك مي شده است .
داريوش قبل از عزيمت به مصر خشايارشا را كه از آتوسا دختر كوروش بود به وليعهدي انتخاب كرد و به تدارك لشكركشي به مصر مشغول شد كه در سال 486 ق . م بعد از 36 سال سلطنت درگذشت و پسرش خشايارشا جانشين او شد . مقبره وي در نقش رستم واقع است .
اقدامات داريوش بزرگ
1 . تعديل نظام مالياتي ، كه از ابتكارات گيومت بود را داريوش وسعت داد . پس تعديل نظام مالياتي يكي از كارهاي وي بود
2 . اصلاح قوانين دادگستري ، داريوش قوانين مالكيت را هم تعديل كرد كه اگرچه بسود دولتي ها و منصوبين دربار بود اما همين تعديل از يكسري هرج و مرج ها كاست
3 . تاسيس سپاه جاويدان ، عده اين لشكر 10 هزار نفر بود و هيچگاه از تعداد آنها كم نمي شد چون فورا جاهاي خالي را پر مي كردند . بواسطه وجود اين سپاه امنيت در تمام ممالك تامين مي شد و بعلاوه يك سپاه 4 هزار نفري از پياده و سواره ، از پايتخت و قصر سلطنتي محافظت مي كردند .
4 . داريوش سيستمي را بوجود آورد به نام پيك و در واقع به معناي سيستم پستي يعني خبررساني سريع بوده است كه در آن ، جاسوسان مطالب را سريعا جمع آوري كرده و به سازمان اطلاعات داريوش مي رساندند .
5 . تا پيش از داريوش وضعيت معاملات چه در داخل و چه در خارج از كشور مشخص نيست اما آنچه كه مشخص است . اين سيستم ، سيستم داد و ستدي بوده است نه پولي . داريوش براي اينكه خود را با سيستم معاملات بين المللي وفق دهد اقدام به ضرب سكه طلايي بنام وِريك يا دِريك كه مردم به هيچ وجه حق استفاده از ةآن را نداشتند و فقط دولت براي معاملاتش از اين سكه استفاده مي كرد . حتي ساتراپها هم از آنها استفاده نمي كردند بلكه از نقره و ساير فلزات استفاده مي كردند .
6 . تاسيس سازمان چشم و گوش ( جاسوسي ) ، يعني ماموران آن در هر كجا كه بودند مثل اين بود كه چشم شاه مي ديد و گوش شاه مي شنويد . آنها وضعيت پادگانها ، وضعيت مالي و ... را جمع آوري كرده و به نزديكترين دفاتر جاسوسي مي رساندند .
7 . داريوش عقيده داشت كه ابتدا بايد اقتصاد را درست كرد و خوبين جهت از سارد تا شوش ، جاده شاهي را بوجود آورد كه طول آن 2500 كيلومتر بوده است . و در طول مسير ، بين صد تا صد و ده كاروانسرا وجود داشت ، يعني فاصله بين هر كاروانسرا 25 كيلومتر بوده است . كار اين كاروانسراها در موقع جنگ ، اختصاص به كاروانهاي نظامي پيدا مي كرد و در زمان صلح كار آنها حمايت از مال التجارهكاروانها ، دادن غذا و آذوقه به آنها و ... بود .
8 . داريوش در فاصله بين درياي سرخ و رود نيل ترعه اي بوجود آورد و در آن كتيبه اي نقش كرد . اين ترعه همان كانال سوئز است .
9 . داريوش امپراطوري هخامنشي را به 20 تا 22 ساتراپ تقسيم كرد كه در نتيجه آن ، هم از موضوع منطقه اي شدن مناطق جلوگيري مي كرد و هم بيشتر و راحت تر ، مالياتها را جمع آوري مي كرد . هر بخش را به يك نفر شهربان سپرد كه هم از نظر امنيتي ، دولت تامين باشد و هم از نظر مسايل ديگر . همچنين براي كمك به واليان و نيز براي اينكه كارها در دست يك نفر نباشد دو نفر از مركز مامور مي شدند ، يكي براي فرماندهي قشون محلي يا ساخلو و ديگري به اسم سردبير و در واقع مفتش مركز ايالات بود و مقصود از ايجا اين شغل اين بود كه مركز خوباند احكامي كه به والي صادر مي گردد اجرا مي شود يا نه .
10 . داريوش تعدادي از مخالفين خود را سركوب كرد كه براي تعداد آنها ، داريوش هيچگاه عدد درستي ذكر نكرده است ، اما آنچه مسلم است در زمان وي 19 منطقه طغيان كردند كه داريوش مي گئيد من همه آنها را كُشتم .
11 . داريوش كاخهاي شوش و تخت جمشيد را ساخت .
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 02-12-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از آنجا که بزرگترین کتابخانه های ملی و تاریخی و علمی ایران (گندی شاپور -کسروی) توسط تازیان (اعراب) به آتش کشیده شد و هزاران کتاب ایرانی به گفته مورخ و جامع شناس بزرگ عرب (ابن خلدون) نابود شد و به دریا ریخته شدند و بسیاری از بزرگان این سرزمین گمنام ماندند و اثری از آنان یافت نشد ولی با همه فراز و نشیب های یورش اسکندر گجستک و یورش تازی بدوی هنوز نام شیرزنان بزرگی از سرزمین مقدس ایران برای ما به جای مانده است که گوشه ای از نام و جنگاوریهایشان را در اینجا از نظر خواهید گذراند

ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.

ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق و قانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.
شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود. در آن زمان ارمنستان یكی از شهرهای كوچك ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند كه همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد كه هر چهار فرزند وی در زندان كشته شدند.

شیرین


داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این كه خسرو پرویز بدست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز "بابل و عراق" بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه گفت كه من به عنوان ملكه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم و در حالی كه زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست كه او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در كنار جسد همسرش، خود را كشت.
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها