بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #41  
قدیمی 07-16-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

استاد عجول جان ما که هنوز شرح قرن هفتم و هشتميم به قرن نهم و دوره تيموري هم ميرسيم مجيد جان دلبندم...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #42  
قدیمی 07-16-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
استاد عجول جان ما که هنوز شرح قرن هفتم و هشتميم به قرن نهم و دوره تيموري هم ميرسيم مجيد جان دلبندم...
من پست خود را به علت این بند از نوشته شما زدم عجله ای نبود
آخرين شاعر نام‏ آور ايران در اين عصر كه او را بايد آخرين شاعر بزرگ درجه اول ايران شمرد شمس الدين محمد بن بهاءالدين حافظ شيرازي (م.791) است كه..
موفق باشید
پاسخ با نقل قول
  #43  
قدیمی 07-16-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

..


در گيرو دار حمله مغول دو تن از شاعران بزرگ ايران شربت شهادت نوشيدند: نخست پيشواي بزرگ تصوف و شاعر شيرين سخن نام آور فريدالدين محمد بن ابراهيم عطار نيشابوري كه پيش از اين نام او آورده شده است و دوم كمال الدين اسمعيل بن جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهاني قصيده سراي مشهور كه در سال 635 كشته شد. وي به چشم خويش قتل عام ديگر مغول را در اصفهان به سال 633 ديد و در آن باب چنين گفت:



كس نيست كه تا بر وطن خود گريد
بر حال تباه مردم بد گريد
دي بر سر مرده‏ يي دو صد شيون بود

امروز يكي نيست كه بر صد گريد

و خود دو سال بعد به دست مغولي به قتل رسيد.

از شاعران مشهور بزرگ قرن ششم انوري و خاقاني است«اثيرالدين عبدالله اوماني» از اوماني همدانست كه به سال 665 در گذشت و ديوان قصايد او در دست است.

ديگر سيف الدين اسفرنگ (يا سيف اسفرنگي) از گويندگان مشهور ماوراءالنهر (متوفي به سال 672) كه در قصايد خود سبك خاقاني را خوب تقليد كرده است.

از شعراي مشهور ديگر اين عهد: بدرالدين جاجرمي(م. 686) و فخرالدين ابراهيمي عراقي (م.688) و مجد الدين همگر(م.686) و رضي الدين عبدالله امامي هروي(م. 667) و همام الدين تبريزي (م.714) و نزاري قهستاني(م.720) و شيخ محمود شبستري عارف بزرگ صاحب گلشن راز(م. 720) و امير نجم الدين حسن دهلوي(م.727) و اوحدالدين كرماني(م. 736) و اوحدي مراغه اي (م.738) و ابن يمين فريومدي جويني صاحب قصايد و مقطعات مشهور(م.769) هستند.

غير از امير حسن دهلوي كه نام او گذشته است، شاعر ديگري هم كه از اصل ايراني بوده ولي در هند تربيت يافته و از گويندگان بزرگ زبان فارسي شده در اين عهد مشهور است و او امير خسرو بن امير سيف الدين محمود دهلوي (م.725) است كه ديوان قصايد و غزلها و مثنويهاي او شهرت فراوان دارد. مثنويهاي مطلع النوار، شيرين و خسرو، ليلي و مجنون، آيينه اسكندري، هشت بهشت او به تقليد از پنج گنج نظامي ساخته شده و علاوه بر اينها مثنويهاي ديگري نيز دارد.

شاعر مشهور ديگر اين دوره كمال الدين ابوالعطا محمود بن علي كرماني معروف به خواجو(م.753) است كه در غزل و مثنوي صاحب دستي قوي بوده و خصوصاً در آوردن مضامين عرفاني در غزل چيره‏ دست و در اين راه پيشواي حافظ است و حافظ خود به تقدم وي در اين باب و پيروي از سبك او معترف است. از خواجو مثنويهايي به تقليد نظامي مانده است مانند روضة‏ الانوار، كمال نامه، گل و نوروز، گوهر نامه، هماي و همايون، و منظومه حماسي سام نامه.

نظام الدين عبيد زاكاني قزويني (م. 772) كه پيش از اين هم نام او را ذكر كرده ‏ايم از گويندگان نام آور در آخر اين دوره است. اهميت او در داشتن روش انتقادي و بيان مفاسد اجتماع با زباني شيرين و به طريق هزل و شوخي است. وي در دروش انشاء و در سبك ظاهري اشعار خود بيشتر متتبع روش سعدي بوده. عبيد بهتر از هر كسي وضع نامطلوب اخلاقي و اجتماعي عهد خويش را شناخته و محيطي را كه تحت تأثير استيلاي تاتار و جور حكام و عمال مغول و آشوب و فتنه و قتل و غارت و ناپايداري اوضاع و جهل و ناداني غالب زمامداران و غلبه مشتي غارتگر فاسد و نادان به وجود آمده بود مجسم ساخته است. كليات عبيد زاكاني شامل منظومه‏ ها و رسالات منثور اوست. در ميان اين آثار مقداري اشعار جدي از قصائد و غزليات موجود است و از آن گذشته منظومه موش و گربه و عشاق نامه و رسالات اخلاق الاشراف و ده فصل و رساله و صد پند را بايد از آثار خوب او شمرد.

شاعر مشهور ديگر اواخر اين عهد جمال الدين سلمان بن علاء الدين محمد ساوجي(م.779) است كه مداح ايلكانان بغداد بود و ديوان قصائد و غزلهاي او مشهور است و او را حقاً مي‏توان آخرين شاعر قصيده‏ سراي بزرگ دوره مغول دانست. وي گذشته از اين ديوان دو منظومه فراقنامه و جمشيد و خورشيد را نيز به نظم درآورده است.



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 07-16-2009 در ساعت 02:42 PM
پاسخ با نقل قول
  #44  
قدیمی 07-16-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قرن نهم دوره تيموري (782 ـ 907 هجري)


شعر دوره تيموري


در اين عهد شعر فارسي مانند زبان و ساير ابواب علم و ادب رونقي چنان كه بايد نداشت. علت عمده اين بي‏ رونقي نخست بي‏ ثباتی اوضاع زمان و كساد بازار علم و ادب و دوم نادر بودن امرا و شاهان شاعر پرور سخن شناس بود. اگر چه در ميان شاهزادگان و امرا و رجال تيموري عده اي افراد دانشمند و دانش دوست و شاعر و شاعرپرور مانند شاهرخ، بايسنقر ميرزا، الغ بيك، ابوسعيد، سلطان حسين بايقرا و وزير او امير عليشير نوايي و چند تن ديگر وجود داشتند ليكن غالب رجال و امراء آن عهد نه مردم سخن شناس بوده ‏اند و نه به سخنگويان و سخن سنجان به ديده حرمت مي‏نگريستند. تشويقي هم كه از اهل علم و ادب مي‏شد به درجه تشويق پيشينيان نبود و گذشته از اين آرامي اوضاع در دوره غالب امرا و سلاطين كم و فرصت آنان براي اشتغال به مسائل ذوقي اندك بود.

از ميان حوزه ‏هاي ادبي دوره تيموري از همه مهمتر حوزه ای است كه در دستگاه امارت سلطان حسين بايقرا در هرات تشكيل شد. در اين حوزه عده اي شاعر و نويسنده و مورخ و نقاش و موسيقيدان گرد آمده و به ترتيب شاگرداني اشتغال جسته بودند. سبك تازه ای كه هر يك از اين دسته ‏ها در كار خود ايجاد كردند در دوره صفوي امتداد يافته است. در حقيقت حوزه علمي و ادبي و هنري هرات در عهد سلطان حسين بايقرا منشاء تحول تازه اي در محيط فكري و معنوي ايران گرديد كه از اهميت آن نبايد غافل ماند.

در آغاز عهد تيموري چند شاعر و گوينده خوب بسر مي‏بردند كه روش آنان دنباله كار گويندگان اواخر قرن هشتم بوده است. كساني كه بعد از آن طبقه به كار نظم پرداختند همه لحن و سبكي نو و خاص كه با روش پيشينيان متفاوت بود داشتند و از آثار آنان تازگي سبك سخن و انديشه و ابداع مضامين آشكار است و حتي تقليد از استادان سلف عيب شمرده مي‏شد چنان كه كاتبي گفته است:

شاعر نباشد آنكو هنگام بيت گفتن ز اشعار اوستادان آرد خيال درهم
هر خانه‏ييكه او را از خشت كهنه سازند مانند خانه نو نبود بناش محكم

زبان شعر دوره تيموري به حد وافر نزديك به زبان عمومي شد و علت اين امر آن بود كه شعر در اين دوره كمتر اختصاص به دربارها داشت و بيشتر در ميان مردم و عامه رائج بود و در نتيجه همين امر توجه به قيود ادبي كمتر لازم به نظر مي‏رسيد و بر عكس قبول عامه براي رواج شعر ضرور بود و گويا به همين سبب عدد شاعران اين عهد بسيار بود چنان كه اگر به تذكره‏ هايي كه در آن روزگار و يا در اوايل عهد صفوي نوشته شده و ذكر شاعران دوره تيموري در آنها آمده است، مانند تذكرةالشعراء دولت شاه سمرقندي و مجالس النفائس امير عليشير نوايي (به تركي) و ترجمه فارسي آن (لطائف نامه) و تذكره سامي از سام ميرزاي صفوي، مراجعه شود اسامي عده كثيري از شاعران در آنها ملاحظه مي‏گردد و اين گروه تنها دسته‏ ای از گويندگان آن عهد را تشكيل مي‏دهند و اين امر چنان كه در عهد صفويه نيز ديده خواهد شد نتيجه نفوذ شعر در ميان عامه و وجود آن در بين طبقات مختلف بوده است.

رواج زبان تركي در اين دوره باعث شده بود كه برخي از شاعران زبان تركي را براي شاعري انتخاب كنند و اگر به فارسي شعر مي‏گفتند گاه به شعر تركي نيز تفنن نمايند. از جمله بزرگترين شاعران اين عهد كه گاه به زبان فارسي و بيشتر به زبان تركي شعر مي‏ساخته امير عليشير نوايي (متوفي به سال 906) وزير سلطان حسين بايقراست كه چهار ديوان غزل و پنج مثنوي به روش خمسه نظامي و يك مثنوي (لسان الطير) به تقليد از منطق الطير به تركي دارد و اگر چه شعر فارسي هم مي سروده و در فارسي «فاني» تخلص مي‏كرده است ليكن ناقدان سخن اشعار فارسي او را نستوده‏ اند.

در شعر فارسي عهد تيموري گاه بمضمونهای مصنوع يعني اشعاري كه به تكلفات و صنايع لفظي در آنها توجه شده است بازمي‏خوريم، مانند برخي از اشعار و منظومه ‏هاي كاتبي ترشزي، ليكن با وجود توجه برخي از شاعران و نويسندگان به طريقه متكلفان، بايد اذعان كرد كه اين روش در شعر و نثر اين دوره كمتر مورد توجه بوده و نويسندگان و گويندگان معروف آن عهد به سادگي اشعار و آثار خود بيشتر علاقه داشته‏ اند.

ورود در مسائل عرفاني در شعر اين دوره هم چنان رواج داشت و مخصوصاً در غزلها استفاده از اصطلاحات صوفيه معمول بود و گاه شاعراني مانند شاه نعمة الله ولي و قاسم الانوار و جامي به سرودن منظومه هاي عرفاني هم دست مي‏زدند.

منظومه‏ هاي عاشقانه و يا منظومه‏ هايي كه متضمن حكايات و قصص كوتاه و بحث در مسائل حكمي و اخلاقي باشد در اين عهد نسبتاً زياد بود و در غالب اين منظومه ‏ها سعي مي‏شد كه از نظامي تقليد شود و حتي داستانهاي او هم عيناً و گاه با مختصر تغييري در بعض موارد دوباره به نظم درمي‏آمد.

ديگر از انواع شعر كه در عهد تيموري زياد مورد توجه و علاقه شعرا بوده غزل است. غزلهاي اين عهد هر چه بيشتر به پايان آن نزديك شويم بيشتر متضمن افكار و مضامين دقيق مي ‏شده است. شايد يكي از علل اين امر توجهي باشد كه ايرانيان پس از حمله مغول و قتل و غارتهاي متمادي كه در قرن هفتم و هشتم و نهم در اين كشور رخ داده بود، به امور معنوي پيدا كرده و از عوالم مادي اضطراراً منصرف گشته بودند. اين امر باعث گرديد كه به تدريج شعرا به اوهام و خيالات باريك و دقيق بيشتر متوجه شوند و خيالات دور و دراز را در الفاظ كم بگنجانند و به جاي رعايت جانب مساوات لفظ و معني از مراعات ظواهر دور و به دقت معني و ورود در عالم وهم و خيال نزديك شوند.

با توجه به اين معني بايد گفت كه در عهد تيموري مقدمات ظهور سبكي كه بعد به سبك هندي معروف شد فراهم گرديد و ما بعد از اين درباره سبك مذكور سخن خواهيم گفت. آخرين حوزه اي كه اين روش را در عهد تيموري به كمال رسانيد حوزه ادبي هرات در عهد سلطان حسين بايقرا و وزير او امير عليشير بود كه بنابر آن چه گفتيم از جهات مختلف در دوره صفوي تأثير داشت.

از شاعران معروف عهد تيموري كه بازمانده اواخر دوره فترت بين ايلخانان و تيمور بوده كمال الدين بن مسعود معروف به كمال خجندي (متوفي به سال 808) است كه در غزل استاد بوده و در شعر «كمال» تخلص مي‏كرده و خود را از معاصر بزرگ خويش حافظ برتر مي‏شمرده است و با اين كه در اين دعوي صادق نيست ليكن او را مسلماً بايد از كساني دانست كه در تلطيف و تكميل غزل سهم عمده و شايسته اي داشتند و خيالات غريب و معاني دقيق در غزلهاي او بسيار است.

شاعر بزرگ ديگر هم عصر كمال، ملا محمد شيرين مغربي تبريزي (متوفي به سال 890) به صوفي مشهور است كه غزلها و ترجيعات او شهرت دارد و مشحون است به حقايق عرفاني و علي الخصوص فكر وحدت وجود ليكن او را شاعري متوسط بايد دانست.
ديگر عصمة‏الله بخارايي معروف به عصمت بخاري (متوفي به سال 829) صاحب غزلهاي مشهور عاشقانه و قصايد.

ديگر ابواسحق شيرازي (متوفي به سال 830) معروف به بسحق اطعمه است. بسحق را از شاعران مبتكر و كم نظير فارسي زبان بايد دانست. او اشعار خود را به وصف انواع اغذيه و اطعمه مقصور ساخت و به همين سبب به «اطعمه» مشهور شد. ديوان غزلها و قصائد و رباعيات بسحق و مثنوي كنزالاشتهاي او از باب اشتمال بر وصف و اسم بسياري از اطعمه و مجالس پذيرايي و رسومي كه در آنها وجود داشت، اهميت دارد. اين اشعار و هم چنين چند رساله كوچك ديگر به نام «داستان مزعفر و بغرا» و داستان «برنج و بغزا» و «خوابنامه بسحق» و «فرهنگ نامه» از اصطلاحات كهنه طباخي ايران تا عصر شاعر است.

شاعر ديگري به نام نظام الدين محمود قاري يزدي در قرن نهم روش بسحق اطعمه را تعقيب كرده و در باب پوششها و پارچه‏ ها شعر سروده و ديواني به نام ديوان البسه ترتيب داده كه به طبع رسيده است. ديوان او هم از باب اشتمال بر اسامي بسياري از انواع پارچه‏ ها و البسه گوناگون در قرن نهم اهميت بسيار داد.

ديگر از شاعران مشهور قرن نهم سيد نعمة الله ولي كرماني (متوفي به سال834) متوسطي دارد شامل غزل و قصيده و مثنوي.

ديگر سيد علي بن نصير بن هارون معروف به قاسم انوار (متوفي به سال 837) عارف معروف است كه ديوان او شامل چند غزل و مثنوي و مقداري اشعار به لهجه ولايتي گيلان و چند قطعه تركي است.

ديگري مولانا محمد بن عبدالله كاتبي ترشيزي (يا نيشابوري متوفي به سال839) است كه قصايد و مثنويهاي مصنوع او شهرت دارد. مثنويهاي تجنيسات، ذوبحرين، ذوقافيتين و منظومه‏ةاي حسن و عشق، ناظر و منظور، بهرام و گل اندام از اوست و نوشته ‏اند كه در آخر عمر شروع به جواب خمسه نظامي كرده بود.

ديگر امير شاهي سبزواري (متوفي به سال 857) است كه اشعار او را در لطف و دقت و تأثير ستوده ‏اند و علي الخصوص غزلهاي پر مضمون و لطيف او قابل توجه است.

ديگر شيخ آذري اسفرايني (متوفي به سال 866) است كه قصائد و غزلهاي عاشقانه او لطيف و با حال و پر از مضامين دقيق است. از منظومه ‏هاي مشهور منسوب به او بهمن نامه است در شرح سلطنت سلاطين بهمني هند.

ديگر مولانا محمد بن حسام الدين مشهور به ابن حسام (متوفي به سال 875) است كه در انواع شعر دست داشته و منظومه خاوران نامه كه حماسه اي ديني است در سفرها و جنگهاي علي بن ابيطالب عليه السلام، ازوست و ديوان قصائد او نيز به طبع رسيده.

شاعراني نيز مانند شهاب ترشيزي و سيمي نيشابوري و غياث شيرازي و خيالي بخاري و بابا سودائي و طالب جاجرمي و چند شاعر ديگر كه همه ازمتوسطين بوده‏ اند در اين دوره مي‏زيستند و در پايان اين عهد شاعران متوسط ديگري مثل هلالي جغتائي، هاتفي خرجردي، قاسمي و غيره به طبع آزمايي مشغول بودند كه چون بيشتر آنها در اوايل دوره صفوي شهرت داشتند نام آنان را در شمار گويندگان آن عهد ذكر خواهيم كرد.

مشهورترين شاعر آخر عهد تيموري كه بايد او را بزرگترين شاعر آن عهد و گوينده به نام ايران بعد از حافظ شمرد نورالدين عبدالرحمن بن احمد جامي (817 ـ 898 هجري) است كه شاعر و عارف و اديب و نويسنده و محقق بزرگ عهد خود و از پيشوايان فرقه نقشبنديه و صاحب آثار مختلف نظم و نثر و كتب پارسي و تازي متعدد است.

جامي در مثنويهاي خود تابع روش نظامي بوده و در غزلهاي خود غزلهاي سعدي و حافظ را تقليد و تتبع كرده و در قصيده تابع سبك شعراي قصيده گوي عراق بوده است. با اين حال نبايد جامي را از ابتكار مضامين تازه و قدرت بيان و لطف معاني در پاره اي از اشعارش بي‏ بهره دانست و او اگر چه به مرتبه استادان بزرگ پيش از خود نمي‏رسد ليكن از آن جهت كه خاتم شعراء بزرگ فارسي زبانست داراي اهميت و مقامي خاص مي‏باشد.

از آثار منظوم او نخست هفت اورنگ يا سبعه است شامل هفت مثنوي، سلسلةالذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحةالابرار، يوسف و زليخا، ليلي و مجنون، خردنامه اسكندر، دوم ديوان غزلها و قصايد و ترجيعات.

در اشعار جامي افكار صوفيانه و داستانها و حكمت و اندرز و تصورات غزلي و غنائي همه به وفور ديده مي‏شود



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 07-16-2009 در ساعت 02:57 PM
پاسخ با نقل قول
  #45  
قدیمی 07-16-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از آغاز قرن دهم تا ميانه قرن دوازدهم عهد صفوي (907 ـ 1148)

شعر فارسي در عهد صفوي


شعر پارسي در عهد صفويان از حيث الفاظ و كلمات چندان قابل توجه نيست و اگر از چند شاعر معروف قوي بگذريم از ساير شعرا سخني كه لايق توجه باشد نمي‏يابيم.

علت اين امر آن است كه در اين دوره مانند دوره تيموري تربيت معمول شاعران كه در دوره ‏هاي ساماني و غزنوي و سلجوقي و غيره وجود داشت از ميان رفته بود و بيشتر گويندگان اطلاعات وسيع و كامل از زبان فارسي و عربي نداشتند.
علاوه بر اين چون دربارها نسبت به شاعران اظهار حمايت نمي‏كردند شعر از دربار بيرون رفت و در دست عامه مردم افتاد يعني وضعي كه در دوره تيموري قوت گرفته بود در اين عصر عموميت و شدت بيشتر يافت. اين امر اگر چه وسيله ايجاد تنوع و تجددي در شعر بود ليكن از حيث اصول و قواعد زبان مايه شكست آن هم گرديد، از اين روي در عين آن كه در اشعار دوره صفويان مضامين و مطالب تازه يافته مي‏شود. در همان حال كلمات سست نيز بسيار است.

موضوع ديگري كه به سستي عبارات و كلمات در اشعار فارسي ياوري كرد رواج به شعر فارسي در سرزمينهاي غير ايراني است كه در عين ايجاد مضامين و معاني تازه چون محيط غير مساعدي براي زبان فارسي بوده در دور داشتن آن از صحت و استحكام عادي خود مؤثر شد.

در شعر دوره صفوي مرثيه سرايي و مدح دين بسيار معمول بود و اين امر نتيجه طبيعي سياست مذهبي پادشاهان صفوي است. اين سلسله از آغاز تسلط خود بر ايران به شدت و با سختگيري بي‏سابقه اي شروع به ترويج در ايران كردند و در اين راه از هيچ گونه مجاهدت سياسي و نظامي و علمي و ادبي هم خودداري ننمودند چنان كه در نتيجه همين توجه، علوم ديني و علي الخصوص كلام و فقه و حديث شيعه در دوره آنان توسعه فراوان يافت و علماي بزرگي در اين ابواب ظهور كردند. پيداست كه اين سياست ديني در افكار گويندگان عهد و در شعر فارسي نيز بي‏ اثر نبود و علي الخصوص ترويج و تشويق پادشاهان از مرثيه سازي و مرثيه ‏سازان يا كساني كه به ذكر مناقب آل علي عليه السلام مبادرت مي‏كردند، بر درجه رواج اين نوع شعر مي‏افزود.

صاحب عالم آراي عباسي در ذكر احوال شاعران دوره شاه طهماسب صفوي آورده است كه:
«در اوايل حال حضرت خاقاني جنت مكاني ]را[ توجه تمام به حال اين طبقه بود.... و در اواخر ايام حيات كه در امر معروف و نهي منكر مبالغه عظيم مي‏فرمودند چون اين طبقه علهي را وسيع المشرب شمرده از صلحاء و زمره اتقيا نمي‏دانستند زياده توجهي به حال ايشان نمي‏فرمودند و راه گذراندن قطعه و قصيده نمي‏دادند. مولانا محتشم كاشي قصيده غرا در مدح آن حضرت و قصيده ديگر در مدح مخدره زمان شهزاده پريخان خانم به نظم آورده از كاشان فرستاده بود، به وسيله شهزاده مذكور معروض گشت، شاه جنت مكان فرمودند كه من راضي نيستم كه شعراء زبان به مدح و ثناي من آلايند، قصائد در شأن شاه ولايت پناه و ائمه معصومين عليهم السلام بگويند، صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمايند زيرا كه به فكر دقيق و معاني بلند و اشعارهاي دور از كار در رشته بلاغت درآورده به ملوك نسبت مي‏دهند كه به مضمون «از احسن اوست اكذب او» اكثر در موضع خود نيست اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمايند شأن معالي نشان ايشان بالاتر از آنست و محتمل الوقوع است. غرض كه جناب مولانا صله شعر از جانب اشرف نيافت!»

با دقت در اين سخنان نمونه اي از افكار سلاطين صفوي نسبت به شعرا و مدايح يا غزلهاي آنان آشكار مي‏شود، اين فكر تقريباً در غالب شاهان آن خاندان موجود بوده و تنها به شاه طهماسب انحصار نداشته است. اين است كه مرثيه ‏سرايي و مدح ائمه و معصومين در عهد صفوي راه كمال گرفت و علي الخصوص از ميان شاعران آن دوره محتشم كاشاني شاعر معاصر شاه طهماسب در اين فن گوي سبقت از ديگران ربوده است و او را به سبب اظهار قدرتي كه در اين فن كرده مي‏توان پيشرو همه شاعران مرثيه گوي قرون اخير دانست. روشي كه محتشم در رثاء ائمه به شعر فارسي ايجاد كرد مدتها بعد از او ادامه يافت و شاعران بزرگي تا عهد قريب بما در اين زمينه آثاري پديد آورده ‏اند.

از نتايج رفتار شاه طهماسب و جانشينان او با شاعران، آن شد كه گويندگان خوش ذوق غزلسرا و مثنوي ساز و داستان پرداز كه در ايران بودند يا از دربارها دوري جستند و يا براي اعاشه به دربارهاي مشوق عثماني و تيموري هند روي آوردند و علي الخصوص مراكز بسيار معتبري در دستگاه هاي امرا و سلاطين هند براي شعر فارسي ايجاد كردند مثلاً تنها در عهد اكبر شاه گوركاني پنجاه و يك شاعر از ايران به هندوستان رفتن و در دربار پذيرفته شدند و اين توجه به حدي بود كه حتي بعضي از شاعران از آن به عنوان مضموني براي بيان كثرت استفاده كرده‏ اند مانند صائب در اين بيت:

همچو عزم سفر هند كه در هر دل است
رقص سوداي تو در هيچ سري نيست كه نيست

و ابوطالب كليم كاشاني غزلسراي استاد اين عهد دربازگشت از هندوستان از اظهار ندامت و تأثر خودداري نكرد و گفت:

اسير هندم وزين رفتن بيجا پشيمانم كجا
خواهد رساندن پرفشاني مرغ بسمل را
بايران مي‏رود نالان كليم از شوق همراهان به پاي
ديگران هم چون جرس طي كرده منزل را
ز شوق هند زانسان چشم حسرت در قفا دارم
كه روحم گر به راه آرم نمي‏بينم مقابل را

و عليقلي سليم يكي ديگر از شعراي اين عهد گويد:

نيست در ايران زمين سامان تحصيل كمال
تا نيامد سوي هندستان حنارنگين نشد

نكته ديگري كه در شعر دوره صفوي بايد به خاطر داشت رواج و تداول سبك هندي است كه مقدمات آن از اواخر دوره تيموري شروع شد و كمال آن درين عهد حاصل گشت و بزرگترين گويندگان اين سبك در عهد صفوي ظهور كردند. نفوذ سبك مذكور تا پايان دوره صفوي در ايران امتداد داشت و بعد از آن در اواخر عهد زنديه و اوايل دوره قاجاريه راه ضعف پيمود و جاي خود را به سبكهاي كهن فارسي داد ليكن در ساير مراكز زبان فارسي يعني در افغانستان و هندوستان هنوز هم باقيست.

سبك هندي مبتني بوده است بر بيان افكار دقيق و ايراد مضامين بديع و باريك و دشوار دور از ذهن در زبان ساده معمول و عمومي. مقدمات ايجاد اين سبك از فترت بين دوره ايلخانان مغول و ظهور تيمور به تدريج پيدا شد و در دوره تيموري و علي الخصوص در حوزه ادبي هرات مراحل ترقي را پيمود و در عهد صفوي به اوج كمال رسيد. علت عمده پيدا شدن اين سبك وضع اجتماعي آن ايامي است كه باعث شد مردم بيشتر به اوهام و افكار دقيق متوجه گردند و از عوالم مادي منحرف شوند و از طرف ديگر زبان فارسي در آن روزگار، به نحوي كه ديده ‏ايم، تدريجاً از روش قديم دور شد و سبك و روش تازه اي كه مبتني بوده است بر اصطلاحات عمومي به ميان آمد. اين دو امر باعث شد كه شعر فارسي از طرفي داراي افكار و خيالات باريك شود و از طرفي ديگر از حيث زبان و سبك ظاهري سخن ساده و گاهي بي‏مايه باشد. در سبك هندي توجه شعرا بيشتر به آوردن مضامين بكر و تازه در هر بيت معطوف و معمولاً مضامين با دقت خيال و رقت احساسات و تصورات دور و دراز همراه بوده است و در حقيقت بايد گفت كه علاقه شاعر به فكر و خيالات و تصورات بيشتر بوده است تا به زبان و صحت استعمالات و متانت و جزالت كلام و همين امر باعث شد كه غالباً در ادبيات سبك هندي معاني مهم و زيبا و دقيق نهفته باشد.

علت تسميه اين سبك به «هندي» آنست كه بيشتر گويندگان طرفدار اين سبك كه معاصر با پادشاهان صفوي و گرفتار عدم توجه آنان به شاعران بوده ‏اند به دربار گوركانيان هند مي‏رفته و در آنجا مي‏زيسته ‏اند و به همين سبب سبك مذكور در هندوستان و افغانستان رواج بسيار يافت و هنوز هم در آن حدود رائج است. در سبك هندي غزل بيش از هر نوع شعر ديگر معمول بود زيرا بيان مضامين دقيق و باريك در غزل آسانتر است.



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #46  
قدیمی 07-16-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اينك چند بيت از شاعراني كه بدين سبك سخن گفته‏ اند براي نمونه نقل مي‏شود:


از ميرالهي همداني معاصر جهانگير گوركاني:


روي درهم مي‏كشد از روي ما آيينه هم
چين پيشانيت گويا آيه ‏يي در شأن ما
ز بس طراوت رويش نمي‏توان دانست
كه شبنم است به گل يا گره به پيشاني


از سالك يزدي معاصر شاه جهان گوركاني:


جواب نامه من غير نااميدي نيست
ز دست سودن بال كبوترم پيداست
صحبت ما عاقبت با دوست در خواهد گرفت
ما سراپا خار خشكيم او سراپا آتش است

از شوكت بخاري:


از بهر قطع كردن نخل حيات تو چون اره
دو سر نفس اندر كشاكش است
از غبارم گرد باد سرمه خيزد بعد مرگ
بس كه دارد گردش چشم تو سرگردان مرا
ديوانه كرد بس كه هوايت بها را
باشد كف از شكوفه به لب شاخسار را


از صائب تبريزي:


عالمي را كشت و دست و تيغ او رنگين نشد
تيزي شمشير پاك از خون كند شمشير را
زشت صاف از دل بگذرد گرم آن چنان تيرش
كه از بوي كباب افتد به فكر زخم نخجيرش
بر روي غافلان جهان خنده سپهر
از رود نيل كوچه به فرعون دادن است
بحر رحمت را تصور كرده بودم بي‏كنار
از غبار خط بدور عارضت حيران شدم



از طالي آملي:


ز غارت چمنت بر بهار منتهاست
كه گل به دست تو از شاخ تازه تر ماند
خواستم تا سينه بخراشم به ناخن جسم زار
در ميان پنجه ‏ام مانند مو در شانه شد



از كليم كاشاني:


بود آرايش معشوق حال درهم عاشق سيه روزي مجنون سرمه باشد چشم ليلي را
غرق وصال آگه ز آسيب چشم بد نيست تا دام بر نيامد ماهي خبر نداد
نجات غرقه بحر تعلق آسان نيست مگر به تخته تابوت بر كنار افتد


از محمد طاهر غني كشميري:


برنداريم ز اشعار كسي مضمون را طبع نازك سخن كي نتواند برداشت
قلم تحرير كرد از سينه چاكم مگر حرفي كه مكتوبم ز صد جاپاره چون بال كبوتر شد
ميان ما نزاكت همچو مو آن دلستان دارد پر مور است شمشيري كه بر موي ميان دارد
دل به مردن نه غني چون قامتت گرديد خم بهر اين خاتم نگيني نيست جز سنگ مزار



..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #47  
قدیمی 07-16-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آبادانی جان دست بردار اینقدر تو ذوق بندگان خدا نزن کمی مهربان باش و با دوستان دوستانه برخورد کن کلاس درس و مشق که نیست و شاگردا مشقشونو ننوشته باشن
اینجا بچه ها لطف میکنن اگه حتی یه سپاس بزنن و منت میذارن مینویسن انتظار واقعی داشته باشیم اگر هم بخوایم انتظار بیشتری داشته باشیم باز کانال مناسبش رو باید انتخاب کنیم نه اینکه هر پست یه پست اعتراضی بزنیم
خودت و خودم میدونیم که قرار نیست هر کاری رو یه نفر تا اخر بکنه خب اگه میبینی چیزی کم و کسره خودت زحمتشو بکش اینطوری نباشه مثل من فقط بیاییم بخونیم و استفاده کنیم حالا تو تازه ایرادم میگیری باور کن من اگه قدرتی داشتم در نوشتن اینگونه موارد خب خودم اگر جایی نیازی بود چیزی اضافه میکردم
تو که میتونی تو که استادی تو که رفیقی جور مارو هم بکش و کمبودی اگه باشه رو جبران کن من فقط بلدم بیام بخونم و سپاس بزنم و وافعا تشکر کنم
کمی همدلی کمی مناعت طبع و دوستی عزیز . ساقی بزرگ و بزرگواره اصلا ناراحت نمیشه چیزیم نگفته اما خب من باید چشممو نبندم والا یه وقت اپیدمی میشه و
چاکر همه ی دوستان
به ادامه کارای خوبتون بپردازین
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست




ویرایش توسط دانه کولانه : 07-17-2009 در ساعت 12:29 AM دلیل: تبدیل کثر به کسر
پاسخ با نقل قول
  #48  
قدیمی 07-17-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


سخنوران عهد صفوي بر روي هم زباني ساده و دور از آرايش و پيرايش و سخني نزديك به لهجه عمومي و كلامي روان و احياناً سست با تركيباتي كه گاه از سادگي عاميانه و غلط است، داشته‏ اند. در بيان افكار و خيالات خود بي‏ نهايت به دقت و باريك انديشي متوجه بودند، نظر اصلي آنان در شاعري بيان مضامين دقيق و تازه و ابتكار در ايجاد آنها بود و هر چه بر مقدار اين مضامين و باريكي و دقت آنها در آثار شاعري افزوده مي‏شد اهميت و مقام او نيز در آن دوره بيشتر بود و علي الخصوص در هندوستان و دربار عثماني بدين باريك انديشي و خيال پردازي با ديده اعجاب و تحسين بيشتري مي‏ نگريستند و معمولاً ديوان اين گونه شاعران و از آن جمله صائب تبريزي به رسم تحفه و هديه به دربارهاي عثماني و گوركاني فرستاده مي‏شد.

به سبب همين دقت معاني و رقت مضامين بايد گفت كه خلاف آن چه برخي از معاصران تصور مي‏كنند شعر عهد صفوي از همه حيث در درجات انحطاط سير نمي‏كرد بلكه از باب اشتمال بر افكار و مضامين تازه و قالبهاي جديد براي مطالب و معاني نو در ميان ادوار مختلف ادبي اختصاص و امتيازي دارد.

غير از مراثي و مدايح ائمه و معصومين، موضوع رايج ديگر در شعر عهد صفوي افكار غنائي و غزلي است كه گاه با رنگ تصوف و افكار زاهدانه و درويشانه و گاه با وعظ و اندرز همراه است.

افسانه ‏سرايي و داستان سازي علي الخصوص به شيوه نظامي هم از كارهاي متداول شاعران اين دوره بود.

ساختن حماسه ‏هاي تاريخي و ديني در سراسر عهد صفوي معمول بوده و بسياري از حماسه ‏هاي فارسي از دو نوع تاريخي و ديني منسوب به اين دوره است.

قصائدي كه در مدح سلاطين ساخته شده باشد نسبت به غزل كمتر و پست ‏تر و غالباً در مدح امپراطوري تيموري هند بوده است.

بسياري از شاعران آغاز دوره صفوي تربيت يافتگان اواخر عهد تيموري و علي الخصوص حوزه ادبي عهد سلطان حسين بايقرا بوده‏ اند. از جمله آنان يكي عبدالله هاتفي خرجردي (متوفي به سال 927) خواهر زاده جامي بود. از مهمترين آثار او «شاهنامه حضرت شاه اسمعيل» است كه حماسه‏ اي تاريخي است. ديگر داستانهاي منظومي به تقليد از نظامي شامل خسرو و شيرين، ليلي و مجنون و هفت منظر و تمرنامه (= تيمورنامه). تمرنامه در شرح فتوحات و جنگهاي تيمور براي جواب گويي بر اسكندرنامه نظامي ساخته شد و از نوع حماسه‏ هاي تاريخي است.

ديگر از شاعران آغاز عهد صفوي كه او هم از تربيت يافتگان آخر دوره تيموري بوده و اوايل دوره صفوي را درك كرده است ميرزا قاسم گنابادي از سادات گناباد است كه او نيز از مقلدان نظامي بود. آثار مهمش عبارت است از ليلي و مجنون، كارنامه يا چوگان نامه، خسرو و شيرين، شاهرخ نامه، شهنامه ماضي (در شرح سلطنت شاه اسمعيل صفوي) و شهنامه نواب عالي (در شرح سلطنت شاه طهماسب صفوي).

ديگر از شاعران مشهور آخر دوره تيموري و آغاز عهد صفوي بابا فغاني (متوفي به سال 925 هجري) است كه به غزلهاي لطيف خود مشهور است.

همزمان همين شاعر اميدي طهراني (متوفي به سال 925) قصيده و غزل را خوب مي‏ساخت.
ديگر از اين دسته شاعران اهلي ترشيزي (متوفي به سال 934) است و ديگر اهلي شيرازي (متوفي به سال 942) صاحب قصائد خوب و مثنوي مصنوع «سحر حلال».

ديگر هلالي جغتايي (متوفي به سال 935) كه از غزل سرايان خوش ذوق و حساس اوايل قرن دهم هجري محسوب مي‏‏‏‏گردد و او علاوه بر غزلهاي پرشور مثنوياتي به نام «ليلي و مجنون» و «شاه و درويش» و «صفات العاشقين» سروده است
.
ديگر از شاعران بزرگ اوايل دوره صفوي وحشي بافقي كرماني (متوفي به سال 991) از مشاهير گويندگان قرون اخير است. وي از معاصران شاه طهماسب صفوي بوده و قصايدي در مدح او ساخته است. غزلهاي اين شاعر شيرين سخن نيز در لطافت و حسن سياقت مشهور است. تركيب بندهاي كوتاه عاشقانه او علاوه بر تازگي در ادبيات فارسي از لحاظ لطف سخن و شور و التهاب قابل توجه است. مثنوي ناتمامي هم ازو به نام فرهاد و شيرين مانده است كه علي الخصوص ابيات آغاز آن در ميان اشعار متأخران زبانزد است.

اين مثنوي را در دوره قاجاريه وصال شيرازي به پايان برد.

شاعر هم عصر وحشي، محتشم كاشاني (متوفي به سال 996) است كه پيش از اين اهميت او را در مرثيه سرايي بيان كرديم. وي علاوه بر مراثي دلنشين و معروف خود از قصايد و غزلهاي مشهوري هم دارد.

از بزرگترين غزلسرايان اين دوره جمال الدين محمد بن بدرالدين شيرازي متخلص به عرفي (964 ـ 999) است كه شهرت او در دوره صفوي هند و ايران و كشور عثماني را فرا گرفته بود. عرفي علاوه بر غزلهاي شيواي خود به سبك هندي قصايد و مثنويهايي هم دارد. مثنويهاي او به تقليد از نظامي ساخته شده و رساله هايي نيز به اسم رساله نفسيه نگاشت.

ديگر از مشاهير شاعران فارسي زبان دوره صفوي كه اگر چه ايراني نيست ولي در شاعري با استادان ايراني معاصر خود هم طراز بوده ملك الشعراء فيضي دكني (954 ـ 1004) برادر ابوالفضل وزير اكبر شاه است. فيضي نيز مانند عرفي در عهد خود اشتهار بسيار داشت. در قصيده و غزل و مثنوي استاد و صاحب آثار بسياري بوده است. از مثنويهاي مشهور او كه به تقليد از نظامي گنجوي ساخته است منظومه‏ هاي: مركز ادوار، سليمان و بقليس، نل و دمن، هفت كشور و اكبر نامه را بايد نام برد.

ديگر سحابي استرآبادي (متوفي به سال 1010) است و ديگر نظيري نيشابوري (متوفي به سال 1021) كه قصيده و غزل و ترجيعات زيبا دارد، ديگر ظهوري ترشيزي (متوفي به سال 1024) و زلالي خوانساري (متوفي به سال 1024).

ديگر طالب آملي (متوفي به سال 1036) ملك الشعراء جهانگير تيموري، صاحب قصايد و غزلهاي مشهور.
ديگر شيخ بهاء الدين محمد عاملي (متوفي به سال 1030) دانشمند معروف كه از او مثنويهاي سوانح الحجاز مشهور به نان و حلوا، و شير و شكر كه هر دو شامل مسايل عرفاني و وعظ و اندرز است، دردست مي‏باشد.

ديگر از شاعران عهد صفوي حكيم شرف الدين حسن (متوفي به سال 1038) طبيب و نديم شاه عباس اول صاحب غزلها و مثنوي «نمكدان حقيقت» است.

ديگر ميرزا ابولقاسم خان فندرسكي از حكماي مشهور عهد صفوي (متوفي درحدود سال 1050) كه اشعار حكيمانه اي از وي باقيمانده است.

از شاعران بزرگ دورهء صفوي كه تالي عرفي شيرازي و از گويندگان بلند مقام سبك هنديست ابوطالب كليم كاشاني ملك الشعراء شاه جهان است كه بسال 1061 در كشمير وفات يافت. ديوان غزلهاي او مشهور است و گذشته از آن منظومه‏ اي دارد به‏ نام ظفرنامهء شاه جهاني.

كسي كه كمال سبك هندي به او تمام شد محمد علي صائب تبريزي (1088-1010) است كه شهرتش هند و ايران و دربار عثماني را هم در عصر و زمان او گرفته بود.

صائب شاعري كثيرالشعر است و ابيات او يك صد و بيست هزار بر ميآيد. غزلهاي او در پختگي و اشتمال بر معاني و مضامين دقيق و امثال سائر مشهور است و چون در آثار گذشتگان هم مطالعه مي‏نموده سخن او بيش از ديگر شعراء هم عهدش محكم و استوار مي‏نمايد.

ديگر شيخ علي حزين (متوفي به سال 1180) صاحب دو كتاب مشهور تذكره حزين و تذكره معاصرين است. ديوان كليات او شهرت دارد.

از حماسه سرايان اوايل قرن يازدهم، قدري نام شاعري است كه از او دو منظومه حماسه تاريخي جرون نامه (تاريخ ختم 1031 هجري) و جنگ نامه كشم (تاريخ ختم 1032 هجري ) باقي مانده است.

ديگر بهشتي مشكوكي كه شاهنامه بهشتي را در جنگهاي سلطان مراد سوم عثماني پسر سلطان سليم با محمد خدا بنده پادشاه صفوي بسال 985 به پايان برد.

ديگر جمالي ابن حسن شوشتري كه فتوح العجم را در فتح تبريز به دست عثمان پاشا در سال 994 به نظم آورد.

ديگر ملا كامي شيرازي كه وقايع الزمان يا فتحنامه نور جهان بيگم را در تاريخ آخرين سالهاي نورالدين محمد جهانگير پادشاه گوركاني هند و جنگهاي اين پادشاه با معاندان و سركشان در سال 1035 تمام كرد.

ديگر بهشتي كه آشوب نامه هندوستان را در باب جنگها و كشاكشهاي پسران شاه جهان يعني وقايع سال 1067-1069 ساخت.

ديگر ميرزا محمد رفيع خان باذل مشهدي معاصر شاه جهان متوفي بسال 1123يا 1124 هجري صاحب منظومه حمله حيدري (حماسه ديني) و ميرزا ابوطالب فندرسكي كه بعد ازو منظومه باذل را بپايان رسانيد.

اين شاعران كه بر شمرده ايم مشهورترين گويندگان دوره صفوي هستند و گرنه در آن عهد خاه در ايران و خاه در هندوستان و دربار سلاطين عثماني گويندگان بسيار بوده اند و هر كس مي‏‏كوشيد براي خود ديواني ترتيب دهد و البته غالب آثار آنان افراد فاقد ارزش ادبي بوده است.



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 07-18-2009 در ساعت 02:09 PM
پاسخ با نقل قول
  #49  
قدیمی 07-18-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از ميانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاري و زندي و قاجاري و مشروطيت


شعر فارسي

در پايان عهد صفوي در اصفهان اندك اندك ناخشنودي ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشي كه در شعر پارسي پديد آمده و مقبول گويندگان ايران و هندوستان شده بود، آشكار گشت و بر اثر اين ناخشنودي فكر تازه‏ ای به ميان آمد و آن رها كردن شيوه جديد شعر يعني شيوه‏ اي شد كه به سبك هندي شهرت دارد و ما پيش ازين درباره آن سخن گفته‏ ايم

. اين دسته معتقد بودند كه شيوه شاعراني از قبيل كليم كاشاني و صائب تبريزي و وحيد قزويني و نظاير آنان خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغتي است كه در زبان فارسي وجود دارد و بايد آنرا ترك گفت و به شيوه‏ اي كه همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و گويندگان و نويسندگان استاد بوده است بازگشت.

از كسانيكه در اين فكر پيشقدم شمرده مي‏شوند و سخن آنان به ما رسيده است ولي محمد خان مسرور اصفهاني (مقتول به سال 1168) عم آذر بيگدلي و مي‏رسد علي مشتاق اصفهاني (متوفي به سال 1192) استاد آذر بيگدلي و ميرزا نصير اصفهاني (متوفي به سال 1192) صاحب مثنوي معروف «پير و جوان» و سيد احمد هاتف اصفهاني (متوفي به سال 1198) داراي ديوان قصائد و غزليات و ترجيع‏ بند مشهور و لطفعلي بيك آذر بيگدلي (متوفي به سال 1195) صاحب مثنوي خسرو و شيرين و تذكره آتشكده و ميرزا محمد صادق نامي اصفهان از معاصران زنديه و آقا محمد صهباي قمي (متوفي به سال 1191) از دوستان مشتاق و هاتف حاجي سليمان صباحي كاشاني (متوفي به سال 1206) و آقا محمد عاشق اصفهاني (متوفي به سال 1181) هستند كه همه معتقد به ترك روش معاصران و پيروي از سبك متقدمان بوده و خود نيز در قصيده يا غزل يا مثنوي شيوه استادان قديم را مورد تقليد قرار داده‏ اند.

آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است كه «حضرتش در اصفهان تحصيل كمالات كرده و شوق بسيار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب مي‏فهميد اما چون در آن زمان طريقه فصحاي متقدمين منسوخ بوده شعري ممتاز از ايشان نتراويد» و در شرح احوال مشتاق نوشته است:

«بعد از آنكه سلسله نظم سالها بود كه به تصرف نالايق متأخرين از هم گسيخته به سعي تمام و جهد مالا كلام او پيوند اصلاح يافته اساس شاعري متأخرين را از هم فرو ريخته بناي فصحاي بلاغت شعار متقدمين را تجديد...»

عبدالرزاق بيك دنبلي هم در بيان حال مشتاق آورده است:

«چون بساط چمن نظم از اقدام خيالات خام شوكت و صائب و وحيد و مايشابه به هم و از استعارات بارده و تمثيلات خنك، لگدكوب شد و يكبارگي از طراوت و رونق افتاد مشتاق به تماشاي گلزار نظم آمده طومار سخن سرايي آن جمع را چون غنچه بهم پيچيده و بساط نظمي كه خود در آن صاحب سليقه بود و آن روش ضميري و نظيري است بگسترانيد، بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمه‏ها پرداخت، عند ليبان خوش نواي عصر او را مقتفي آمدند، اشعار رنگينش زينت نغمات مطربان باربد نواي آن زمان شد و ترنمات شيرينش نقل محفل ظرفاي مجلس آرا.»

اين اشارات معلوم مي‏دارد كه از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتي نو در شعر فارسي پديد آمد كه دو مركز عمده آن اصفهان و شيراز بوده و شاعراني كه ذكر كرده ‏ايم در يكي از اين دو مركز به سر مي‏برده و مشغول تعليم شاگرداني زير دست خود بوده‏ اند و از همين دو مركز است كه چند شاعر استاد مانند صباي كاشاني شاگرد صباحي و عبدالرزاق دنبلي شاگرد ميرزا نصير اصفهاني و سحاب اصفهاني پسر و پرورده هاتف اصفهاني تربيت شده و در اوايل دوره قاجاري شهرت يافته‏ اند.

شاعران مذكور و شاگردان و تربيت يافتگان ايشان همه معتقد بازگشت به شيوه استادان سبك عراقي و رها كردن شيوه هندي بوده‏ اند و بر اثر اين نهضت روح تازه‏ اي در قالب شعر فارسي دميده شد و در عين آنكه سبك هندي در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با يك عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقي بود، در ايران تا پايان دوره قاجاري پيروي از سبك دوره صفوي مذموم شمرده مي‏شد و مثلاً رضا قليخان هدايت در آغاز تذكره معروف خود (مجمع الفصحاء ) نوشته است كه:

«... كه در زمان تركمانيه و صفويه طرزهاي نكوهيده عيان شد، و طريقه انيقه انتظام قصيده فصيحه و شيوه شيواي موعظه و نصيحة و حكميات و زهديات و حماسيات كه رسم فصحاي ما تقدم بود باكليه برافتاد، موز و نان به مخمس و مسدس و مثنوي سرايي و غزل آرايي و تعبيه معما و تعميه اسمهاي بي‏مسما مايل شدند و غزل را چون قراري معين نبود بهر نحويكه طبايع سقيمه و سليقه نامستقيمه آنان رغبت كرد پريشان‏گويي و ياوه‏درايي و بيهوده‏سرايي آغاز نهادند، به جاي حقايق وارده مضامين بارده و به عوض صنايع بديعه و بدايع لطيفه مطالب شنيعه و مقاصد كثيفه در درج اشعار و ضمن گفتار درج و تضمين فرمودند خاصه كه در اواخر صفويه و افشاريه و اوايل زنديه و الواريه طلوع كوكب طالع آنان مايه غروب اختر فضل و دانش و فصاحت و بلاغت و حكمت و معرفت گرديده، هر فاضلي زاويه‏يي گزيد و هر كاملي به كنجي خزيد....

. القصه چون در پس هر نقصاني كمالي و در قفاي هر فراقي وصالي مقرر است و عزت و ذلت هر صنفي از اهل هر صنعتي را وقتي مقدر، در اواخر دولت الواريه چند تن را سليقه بر احياي شيوه متقدمين قرار گرفت و از بي‏مزگيهاي طرز متأخرين و طريقه مبتذله ايشان آگاه آمدند، بغايت چوشيدند و كوشيدند و كسوت جد و جهد پوشيدند و مردم را از طرز نكوهيده متأخرين منع كردند و بسياقت نيكوي متقدمين مايل آوردند و به مشقت مشق آن شيوه‏ها در پيش گرفتند...»

اين قول كه نقل كرديم از شاعر و نويسنده مشهور عهد محمد شاه و ناصرالدين شاه يعني امير الشعراء هدايت است كه خود مردي استاد و صاحب نظر بود و نقل قول او براي اطلاع از نظري كه در دوره قاجاريه نسبت به سبك هندي وجود داشت كافي به نظر مي‏رسد...



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #50  
قدیمی 07-18-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چون پيروان طريقه جديد معتقد به بازگشت به شيوه قدما بودند در اصطلاح معاصران دوره آنان را در تاريخ ادب فارسي «دوره بازگشت» مي‏نامند.
دوره بازگشت يا دوره تجديد سبك قدما را مي‏توان به دو عصر ممتاز منقسم ساخت: دوره اول يعني دوره‏ اي كه از اواسط قرن دوازدهم شروع شده و تا قسمتي از اوايل قرن سيزدهم ادامه يافته است. در اين مدت گويندگان استاد بيشتر سبك شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم را در غزل و قصيده و مثنوي پيروي مي‏كردند.
دوره دوم از اواخر نيمه اول قرن سيزدهم آغاز شده و دوره‏ ای است كه گويندگان آن در عين پيروي از روش شعراي قرن ششم و هفتم و هشتم به سبك شعراي قرون چهارم و پنجم و ششم هم نظر داشتند مانند هدايت و سروش و فتح‏ الله ‏خان شيباني و محمود خان ملك الشعرا و جز آنان، و في‏احقيقة در اين دوره بود كه ثمرات بازگشت ادبي به نحو استيفا گرفته شد و سخن رضا قليخان هدايت آنجا كه به تقليد و پيروي گويندگان معاصر خود از فصحاي مختلف اشاره كرده است، بيشتر متوجه وضع همين دوره اخير است.

«همچنانكه تدريجاً پايه شعر تنزل نمود به تدريج ابواب ترقي گشود. چون آفتاب دولت... فتحعلي شاه ... از مشرق سلطنت شارق آمد طبع مبارك آن شهريار به واسطه وزن فطري به تكميل شعر و شاعري شايق افتاد، جمعي فضلا و فصحا در اين طبقه به هم رسيدند و طيقه قدما را برگزيدند و بدان سبك و سياق بر يكديگر سباق جستند و نقوش طريقه غير فصيحه متوسطين و متأخرين را از لوحه خاطر روزگار فرو شستند، بعضي به طرز خاقاني شيرواني و عبدالواسع جبلي قصائد مصنوعه رنگين مسجع مقفا سرودند و برخي به سياق فرخي و منوچهري شاهراه عذوبت و شيرين مقالي پيمودند، جمعي را هواي قانون حكيم رودكي و قطران در سر افتاد و قومي را سيرت استاد عنصري و امير مسعود سعد سلمان، طايفه‏يي به روشنايي مشعل حكيم الهي سنائي غزنوي و جلال الدين محمد مولوي معنوي قدس الله اسرار هم در مسالك تحقيق اقتفا خواستند و قافله‏يي پيرايه پيروي حكيم ابوالفرج روني و انوري ابيوردي بر تن آراستند، دليري چند در ميدان اقتباس رزميه گرمي از آتشكده طبع اسدي طوسي و فردوسي اندوختند و بيدلي چند در ايوان اكتساب بزميه مستي از خاطر نظامي و سعدي آموختند، گروهي طريقه از رقي و مختاري اختيار كردند و انبوهي به شيوه معزي و لامعي افتخار آوردند و طبقه‏يي از حكما و فصحاي معاصر در دنبال حكيم ناصر در افتادند و طايفه‏يي دل به زبان ورزي اديب صابر برنهادند، قليلي شيوه همه آنها را تتبع نموده بهر زباني بياني فرمودند و جمعي جمع كردند در ميان قصيده به سبك بلغاي قديم و غزل به رسم فصحاي جديد...»
روشي كه شاعران دوره زنديه و قاجاريه داشتند در دوره مشروطيت و تا عصر حاضر نيز ميان شاعران استاد سخن سنج معمول و متداول است و از اوايل مشروطيت به بعد تنها برخي از گويندگان كم ارج گرد روشهاي ديگر گشته و هنوز هم در عالم شعر توفيقي حاصل نكرده ‏اند.
بعد از گويندگان معروف عهد زنديه كه نام آنان را پيش از اين آورده‏ ايم چندين شاعر بزرگ در عهد قاجاريه ظهور كرده‏ اند كه همه پيرو روش متقدمين بوده ‏اند. اينان در غزل بيشتر به سعدي و حافظ اقتدا كرده و در مثنويهاي حماسي پيرامون روش فردوسي و مقلدان او گشته و در مثنويهاي بزمي از نظامي پيروي نموده و در قصائد و مسمطات و مقطعات روش شاعران قرنهاي چهارم و پنجم و ششم علي الخصوص عنصري و فرخي و منوچهري و مسعود سعد و سنائي و انوري و خاقاني را مورد تقليد قرار داده‏ اند.
زبان اين گويندگان همان لهجه كهنه است كه شاعران پيش از مغول و عهد مغول داشته‏ اند و توجه به آرايش سخن و رعايت جانب فصاحت الفاظ ميان آنان شايع بوده است و كمتر شاعري را در بين ايشان مي‏توان يافت كه به لهجه معول زمان توجه و از آن استفاده كرده باشد.
موضوعاتي كه گويندگان دوره بازگشت بدانها توجه داشتند بيشتر توصيفات، مدح، وعظ و اندرز، مدايح و مراثي معصومين، داستانهاي حماسي تاريخي و ديني، داستانهاي عاشقانه، غزل بوده است.
از خوشبختيهاي شعراي اين زمان تشويقي است كه سلاطين از آنان مي‏كرده‏ اند مخصوصاً شاهان قاجاري كه در اين مورد مي‏خواستند به پادشاهان شاعر پرور قديم اقتدا كنند و همين تشويق و نيز وجود مراكز ادبي در شهرهايي مثل تهران و شيراز و اصفهان و مشهد باعث ظهور عده كثيري شاعر استاد در دوره قاجاري شد كه از برخي ديوانها و منظومهاي بزرگ و اشعار غرا به يادگار مانده است.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:59 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها