مشاعره واژه ای

[افسون 13]

ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما

[مستور]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هـــر کجا هست خــدایا بــه سلامت دارش

[افسون 13]

گر ملک تو شام و گر یمن خواهد بود
وز سر حد چین تا به ختن خواهد بود
روزی که ازین سرا کنی عزم سفر
همراه تو هفت گز کفن خواهد بود

[yad]

کسی گر بتابد ز محراب روی

به کفرش گواهی دهند اهل کوی

[افسون 13]

گر کنم دعوی که اشکم گوهرست
چشم من بر این گواهی روشنست

[yad]

برو ای زاهد خودبین که ز چشم من وتو
راز این پرده نهان است ونهان خواهد بود

[مستور]

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

[افسون 13]

شاه و گدا دعای تو گویند دم به دم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان

[مستور]

گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
دستم بگرفت و پابه پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت

[افسون 13]

نشستم تا کمر در خون دیده
ز موئی که پریشان تا کمر بود
ندیدم مادری خورشید زاید
تو را مادر مگر خورشید گر بود