بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-01-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اسم اعظم حضرت حق

اسم اعظم حضرت حق




قسمتی از بیانات حضرت آیت الله ناصری که در مورد اسم اعظم ایراد فرموده اند، تقدیم نفوس پاک کاربران عزیز سایت تبیان می گردد:

از هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است. این توسلات را مبادا فراموش كنید. به حضرت بقیـة الله(ع) توسل داشته باشید زیرا آثار عجیبی دارد. در این رابطه، این جمله را برای همه آقایان عرض می‌کنم تا اهمیّت این موضوع را بدانند.
حضرت آیت‌الله سید محمد كشمیری، استاد ما و از اولیای الهی و اوتاد بود. علمای نجف درباره عظمت پدر ایشان حضرت آیت‌الله سید مرتضی كشمیری می‌گفتند، اگر ایشان ادّعای نبوت می‌كرد نمی‌توانستیم ردّ بكنیم. ایشان اهل چنین ادّعاهایی نبود و علمای نجف برای بیان عظمت معنوی ایشان چنین می‌گفتند. ایشان ارتباط فوق‌العاده‌ای با حضرت حقّ، داشت و معجزات و كرامات عجیب و بسیاری از ایشان نقل شده است.
داستان‌های محیّرالعقولی که بعضی از آنها را به خاطر دارم. آیت‌الله سید مرتضی هم همین‌طور بود. معروف و مشهور بود که در نجف، فقط شب‌های جمعه از خانه بیرون می‌آمد و به حرم امیرالمؤمنین - علیه السلام - مشرف می‌شد و تا قبل از اذان صبح به منزل باز نمی‌گشت. ایشان چیزی از كسی قبول نمی‌كرد. مجتهدی مسلم و خیلی مورد توجه همگان، امّا کاملاً منزوی بود. از خانه بیرون نمی‌آمد و چیزی از بازار نمی‌خورد. خودش آردی در منزل تهیه می‌كرد و به نانوای متدیّنی می‌داد كه برای ایشان این نان را می‌پخت. خطّش خیلی زیبا بود. تابلوهایی را با عبارت «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان ادركنی» می‌نوشت و به پسرش می‌داد. او هم آن تابلوها را چاپ می‌كرد و می‌فروخت و پولش را به پدر می‌داد. پدر هم زندگی خود را با آن اداره می‌كرد. آن وقت ایشان استاد اخلاق ما بود. من به خدمت ایشان می‌رسیدم. خودشان مكرّر به بنده می‌گفتند: «به یك حمد خواندن، مرده زنده می‌كردم».
یكی از دفعاتی که به دیدار ایشان رفته بودم، از ایشان اسم اعظم را خواستم. ایشان ندادند ولی گفتند اگر اسم اعظم را می‌خواهی به در خانه امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - برو و از این اسم شریف: «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان أدركنی» نگذر. این اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش.
به دنبالش این ماجرا را برای بنده تعریف کردند که، سفری به خراسان رفته بودم. در مسیر برگشت از تهران به قم رفتم تا یکی از آشنایان و بستگان را ببینم و بعد به عراق بازگردم. در نیمه شبی كه هوا سرد بود، اتوبوس مرا جلوی صحن حضرت معصومه - سلام الله علیها - پیاده كرد. من هم پیاده شدم.
یكی از دفعاتی که به دیدار ایشان رفته بودم، از ایشان اسم اعظم را خواستم. ایشان ندادند ولی گفتند اگر اسم اعظم را می‌خواهی به در خانه امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - برو و از این اسم شریف: «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان أدركنی» نگذر. این اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش.


امّا من پیرمرد هشتاد و پنج ساله با چمدان و ساك كجا بروم؟ من که آدرس را بلد نیستم و كسی هم نیست که از او



نشانی را بپرسم. مقداری ایستادم، دیدم خبری نشد. با خودم گفتم ما که صاحب و ملاذ و ملجأ داریم. بهتر است از ایشان استمداد کنم. می‌گفت، ساك را به یك دست گرفتم و عصا و چمدان را هم به دست دیگر. چشمانم را بستم و در پیاده‌رو به طور مرتب می‌گفتم: «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان أدركنی» مكرّر این اسم را تکرار می‌کردم و راه می‌رفتم. یكدفعه

سنگین شدم و بعد از آن نگاه كردم و دیدم بر در یك خانه‌ام. نگاه كردم، دیدم اسم همین اقوام ما بر در نوشته است. در زدم، آمد و دیدم خودش در را باز کرد و متحیرانه از من پرسید، چطور و با چه آمدی؟ گفتم آمدم دیگر و به داخل خانه رفتم.
اسم حضرت بقیـةالله(ع) اسم اعظم حضرت حقّ است. در گرفتاری‌های روحی، معنوی، جسمی، مادی توجه و توسّلتان به این اسم شریف باشد. خدا شاهد است بنده مكرّر گرفتاری‌های مختلفی داشتم مخصوصاً در فشارها و ناراحتی‌های خارجی با این ذکر نتیجة قطعی گرفته‌ام. ذکر «یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادركنی» را یادداشت كنید و در مواقع گرفتاری متوسّل و متوجه به حضرت بقیـةالله ـ روحی له الفدا ـ بشوید، ان‌شاءالله نتیجه قطعی خواهید گرفت. این ذکر، عدد هم ندارد و ایشان به من عدد نفرمودند که برای جواب گرفتن چند بار آن را تکرار کنم. لازم است مرتب آن را تکرار کنید و همین طور بگویید.

منبع : ماهنامه موعود شماره 100
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها