بازگشت   پی سی سیتی > هنر > موسيقی Music > موسیقی ایرانی

موسیقی ایرانی در این بخش به شناساندن بزرگان موسیقی ایران میپردازیم بیوگرافی ها عکس ها خاطرات و خدمات ... و همچنین اخبار و مسائل مربوط به موسیقی ایران در این بخش گنجانده میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-08-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض بیوگرافی هنرمندان داخلی

خاموشی ستاره شمال

ميراث موسيقيايی احمد عاشورپور پس از مرگش دوباره مورد توجه قرار گرفته است



احمد عاشور پور، خواننده و ترانه سرای نامدار گیلانی خاموش شد و بدن بی جان او در زادگاهش «غازیان»، در شمال ایران زیر خاک خفت. اما مرگ او برایش حیاتی تازه به ارمغان آورد. ترانه های او در روزهای پس از مرگش بار دیگر به سر زبان اهل شمال جاری شده است. گروهی های سیاسی هم، او را و خاطرات مشترک شان را به یاد آورده اند.
کتاب ترانه هایش در شمال ایران کمیاب شده و نسخه های ترانه های منتشر شده اش درمیان مردم دست به دست می گردد و تکثیر می شود و نسل جوان ایران با شنیدن ترانه هایش با او آشنا می شوند و او را می شناسند.

مصاحبه و ترانه های احمد عاشورپور (نسخه تدوین شده، ده دقیقه، 4 مگابایت)

عاشور پور، از مهم ترین ترانه سرایان و خوانندگان محلی گيلان بود، با این حال ابتکار او در اجرای همزمان ترانه هایش به دو زبان فارسی و گیلکی باعث شده بود که در میان فارسی زبانان نیز از شهرت و اقبال مناسبی برخوردار باشد.

وی در آغاز به دلیل نوآوری هایش در ترکیب نغمه های گیلکی با قالب های تازه (مانند والس و تکنیک های آواز خوانی در اپرای ترکی) و نیز استفاده اش از اشعار محلی و فولکلور در میان مردم گیلان به شهرت رسید، اما پس از چندی به دلیل ترانه های سیاسی اش، شهرت او از دایرۀ اهل موسیقی و مردم کوچه و بازار فراتر رفت.

ناشنیده هایی از احمد عاشور پور
  • در نسخه کامل مصاحبه (سی دقيقه، 28 مگابايت) گوشه هایی از زندگی احمد عاشورپور را بشنوید که با صدای خودش روایت می شود، به همراه قطعاتی از آهنگ ها و آواز های خاطره انگیزش. این گفت و گو برای نخستین بار در زیگ زاگ منتشر می شود.

    با سپاس از حسين حقاني و محمد رضايي راد
از جمله آثار مشهور عاشور پور می ‌توان به آهنگ های «سازو نقاره جمه بازار» (بر روی یک والس لهستانی) ، «نوروز»، «سر کوه بلند»، «دریا توفان» و «گل‌بانو» اشاره کرد.

پیکر عاشور پور بنا بر درخواست خودش برای دفن به زادگاهش «غازیان» در شمال ایران منتقل شده است تا در سرزمینی جای گیرد که از آن برخاست.

طرحی از زندگی

عاشور پور در طول نود سال عمر خود، زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. وی دارای تحصیلات دانشگاهی در زمینه مهندسی کشاورزی بود. سابقه عضویت طولانی در «حزب توده ایران» را داشت و در عین حال ترانه سرا و نغمه خوانی چیره بود. در عنفوان جوانی گوشه گیر شد و از عرصه هنر خود را کنار کشید و در اواخر عمر چون جوانان به صحنه بازگشت و آواز خواند.

احمد عاشور پور در ۱۸ بهمن ۱۲۹۶ در غازیان در حوالی انزلی زاده شد و تحصیلات مقدماتی خود را در این دو شهر گذراند. چنان که خودش در مصاحبه ای گفته است، وزن و قافیه و ریتم در شعر را در همین دوران و با مطالعه اشعار کلاسیک ایرانی، و از جمله دیوان شمس تبریزی، آموخته است.


او آوازخوانی و ترانه سرایی را به شکل غیرحرفه ای از دوران دبیرستان و سال های ابتدایی دانشگاه در جمع های دوستانه و کنسرت های «شیر و خورشید سرخ» بندرانزلی (كه آن روز ها بندر پهلوی خوانده مي شد) آغاز کرد.

هنوز دوران دبیرستان خود را تمام نکرده بود که که نخستین ترانه عاشقانه خود را سرود.
با ورود گروهی از مهاجران آذربایجانی به شهرهای شمالی ایران، تعداد زیادی صفحه گرامافون وارد کشور می شود و در شهر های مرزی به فروش می رسد. عاشور پور از این طریق با نمونه هایی از آوازها و ترانه های روسی و اپرای ترکی آشنا می شود و مفتون ریتم و قابلیت های موسیقیایی آنها می شود و نخستین ترانه خود را بر اساس ملودی یکی از همین آهنگ ها می سراید. نخستین ترانه سروده او، عاشقانه ای بود در عشق زنی از همان مهاجران؛ ترانه ای که هیچگاه خوانده نشد و عشقی که هیچگاه ابراز نشد.


ورود به رادیو

در همین دوران، جمشید کشاورز (نوازندۀ ویلون) واسطه معرفی او به ابوالحسن صبا می شود و این آشنایی موجب دعوت او برای فعالیت در رادیو می شود.
به این ترتیب در سال ۱۳۲۲ برای نخستین بار در رادیوی تازه تاسیس ایران می خواند.
خواندن در رادیو برای عاشورپور جوان این فرصت را ایجاد می کند تا صدای خود را در سطحی بسیار گسترده تر از کنسرت های محدود یا جلسات حزبی به نمایش بگذارد و ناگهان خوانندگی برای او به شکل حرفه ای مطرح می شود.
در همین زمان شروع به یادگیری نت نویسی، سلفژ و خوانندگی نزد یک استاد خارجی به نام مادام لیلی می کند که به گفته خودش، تاثیر عمیقی بر تکنیک خوانندگی و توانایی صدایش می گذارد.

سال های سکوت و غربت

پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که با دستگیری برخی از سران حزب توده، از جمله خلیل ملکی همراه بود، عاشور پور که به همراه تعدادی از دیگر اعضای حزب هنگام کودتا خارج از ایران به سر می بردند، در بدو ورود به ایران باز داشت می شود و به جرم عضویت در حزب توده ایران، محاکمه و به دو سال زندان محکوم می شود.



عاشورپور پس از تحمل دوران محکومیت خود در سال ۱۳۳۴ از زندان آزاد می شود و تلاش می کند بار دیگر به زندگی هنری خود برگردد.
او در فاصله سال های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸بار دیگر حضور کوتاه مدتی در رادیو دارد، اما همکاری او با رادیو باز هم زیاد طول نمی کشد. او سرانجام در سال ۱۳۳۸ رادیو را برای همیشه ترک می کند.

او تا انقلاب سال 1357 ایران تنها خود را به کار اداری به عنوان «مدیر آبیاری فارس و بنادر» مشغول می کند. فعالیتش به عنوان خواننده در این دوران به گفته خودش تنها محدود به آواز خواندن در جلساتی با هم حزبی هایش می شود که به صورت مخفیانه برگزار می شده است.

عاشورپور با انقلاب ایران و دستگیری رهبران حزب توده در اوایل دهه شصت به صورت غیرقانونی از ایران خارج می شود و مدتی نزدیک به ۱۰ سال را در فرانسه به سر می برد.
در این سال ها امکان برگزاری چند کنسرت انگشت شمار در فرانسه، آلمان و انگلیس را به دست می آورد، اما غم غربت چنان بر دلش سنگینی می کند که با آرام تر شدن فضای سیاسی و فرهنگی ایران در اوایل دهه هفتاد به ایران باز می گردد.

وی در آخرین سال های حیات خود، در سن ۸۶ سالگی در کنار گروه «نکیسا» (به سرپرستی بابک ربوخه) ، توانست بار دیگر در برابر مردم ظاهر شود و آواز بخواند.

حاصل نود سال زندگی هنری او بیش از ۵۰ ترانه ثبت شده است که به کوشش حسین حقانی، بابک ربوخه و «محمد رضایی راد، در کتابی تحت عنوان «آفتاب خیزان، دریا توفان» جمع آوری شده است و در سال ۱۳۸۴ توسط نشر چشمه منتشر شده است.
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 02-08-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سينا آذين

آهنگساز
تاريخ تولد: 1360مادريد(اسپانيا)
تحصيلات: كارشناسي فيزيك از دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي؛ 1384

نمايش‌ها:
آهنگسازي در نمايش"پيوند خوني" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار خورشيد؛ 1380
آهنگسازي در فيلم كوتاه"برتر از پرواز" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛ 1380
آهنگسازي در نمايش"مرگ طبليه كه يه بند صداش بلنده" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛ تهران، دانشكده سينما تئاتر؛ 1380
آهنگسازي در نمايش"كلبه گلاب خانوم" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛ دبي، باشگاه ايرانيان؛ 1380
آهنگسازي در نمايش"زنداني سيما برج" به كارگرداني"اشكان صادقي"؛ تهران، جشنواره كانون‌ها؛ 1380
آهنگسازي در فيلم تلويزيوني"جاده مرگ" به كارگرداني"محمد قاسمي"؛ 1383
آهنگسازي در فيلم كوتاه"اسنوكر" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛ 1384
آهنگسازي در مجموعه تلويزيوني"نم نم بارون" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛1385 – 1384
آهنگسازي در فيلم كوتاه"شايد ديگر فيلم نساختم" به كارگرداني"كاوه سجادي حسيني"؛ 1384
آهنگسازي در نمايشنامه‌خواني"خيره مانده به سقف" به كارگرداني"اشكان صادقي"؛ تهران، اداره تئاتر؛ 1384
آهنگسازي در فيلم كوتاه"ضد نور" به كارگرداني"كاوه سجادي حسيني"؛ 1384
آهنگسازي در فيلم تلويزيوني"اين جا پرنده بود" به كارگرداني"ايمان افشاريان"؛ 1385
آهنگسازي در نمايش"سند باد بحري" به كارگرداني"وحيد شاكري"؛ تهران، تئاترشهر(يازدهمين جشنواره بين‌المللي نمايش عروسكي)، تالار اصلي؛ 1385
آهنگسازي در نمايش"جوليوس سزار" به كارگرداني"مسعود دلخواه"؛ تهران، تالار مولوي؛ 1385


www.Sinaazin.com
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-19-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زندگينامه: جلال ذوالفنون (1316-)

جلال ذوالفنون در سال ۱۳۱۶ در آباده متولد شد. در کودکی با خانواده به تهران آمد، تار پدر و ویلن برادرش او را با موسیقی آشنا کرد و از ده سالگی به سه تار پرداخت.
برای ادامه موسیقی به هنرستان موسیقی ملی رفت، در آنجا سه تار چندان مورد استفاده نبود و او اجباراً تار را برگزید، با سازهای دیگر چون ویلن نیز آشنا شد و آن را نزد برادرش محمود ذوالفنون آموخت و در این حال سه تاررا همچنان می نواخت. در هنرستان از رهنمودهای مرحوم موسی خان معروفی در زمینه تکنیک سه تار برخوردار گشت و به این ترتیب هشت سال آموزش وی در هنرستان به فراگیری سه تار، تار و ویلن گذشت.
همزمان با تاسیس رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبا به آنجا راه یافت و با چهره هاي شاخص موسیقی ایران نظیر مرحوم نورعلی خان برومند و دکتر داریوش صفوت آشنا شد. این آشنايي به وي امكاني داد تا شناخت تازه ای از موسیقی اصیل و امکانات وسیع سه تار به دست آورد. از اين زمان بود كه وي تمركز و توجه خود را بر آموختن و گسترش اين ساز معطوف ساخت.
در ادامه راه از روشهای اساتیدی چون مرحوم صبا و مرحوم ارسلان خان درگاهی و همچنین راهنماییهای ارزنده دکتر صفوت بهره فراوان یافت.
پس از اتمام دانشکده در همان جا و نیز مرکز حفظ واشاعه موسیقی ملی به تدریس سه تار پرداخت.
حضور در این مرکز موهبت کسب فیض از محضر اساتیدی چون سعید هرمزی و یوسف فروتن را برایش به همراه داشت.
پس از انقلاب ذوالفنون در چند حيطه تاثير گذار بود ، ابتدا آشنا ساختن عموم مردم با ساز د رقالب همكاري هايي كه با شهرام ناظري و برخي ديگر از هنرمندان داشت كه اوج آن انتشار آلبوم گل صدبرگ و آتش در نيستان با شهرام ناظري و آلبومي از نگاه ياران با صداي صديق تعريف بود. برخي از آثار ذوالفنون همانند پرواز و پرنيان به صورت آلبوم تكنوازي سه تار نيز منتشر شده‌اند.
حيطه ديگر تدوين كتابي براي آموزش سه تار به جوانان علاقه مند به موسيقي اصيل ايراني و ساز سه تار بود كه تاليف وي در اين زمينه سهمي جدي در فراگير ساختن اين ساز ايفا كرد.
از ذوالفنون كتاب «گل صدبرگ» كه مجموعه اي از نوشت ها و خاطراتش درباره موسيقي است به بازار كتاب راه يافته است.
وي با اغلب هنرمندان طراز اول كشور همكاري جدي و مستمر داشته است و اخيرا هم به همكاري با داريوش خواجه نوري واجراي آثار مشترك با اين هنرمند پرداخته است.
با تشكر فريبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 02-25-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مصاحبه با Daniel Casares گیتاریست فلامنکو/ من همیشه احساسی مانند گیتاریست دارم (قسمت اول)
مهدي مدني
هم اکنون Daniel Casares دوباره آلبومی مثل تمامی آلبوم های دیگرش به عنوان گیتاریست خلق کرده است و مسئله این است که Málaga گیتاریستی را به دنیا آورد که همیشه مطمئن بود موسیقی اش ضبط می شود و وسعت پیدا می کند .

در حال حاضر Málaga چهارمین آلبوم تکنوازی او می باشد ، آلبومی با ساختی استادانه که در این مصاحبه آهنگ به آهنگ تفسیر می نماید ، که بین خاطراتی از روزگاران جوانی اش تا به فلامنکو امروز قرار دارد ، امروزی که او با Cecilia Bartoli سردسته زن اپرا همکاری می کند .

- چگونه این اثرتان آغاز گردید ؟
هیچ سابقه فلامنکو در خانواده من وجود ندارد اما مانند خانواده های خوب آندولوسی همیشه به موسیقی فلامنکو گوش فرا می دهیم . به عنوان یک حکایت میتوانم بازگو کنم که من پسر بچه ای بودم که از دسته جارو مادرم برای بازی و نواختن گیتار با آن استفاده می کردم . سپس وقتی که صدای فلامنکو به گوشم رسید مدهوش شدم و به فضای دیوانه کننده ای کشیده شدم . اولین ارتباط من مثل معمول بود که با شرکت در کلاسهای فرهنگسرای مرکز شهر آغاز گردید و آنجا بود که داستان زندگیم رقم خورد .
- و از روی کنجکاوی در استپونا ، نسل فلامنکو همزمان بود با . . . .
پنج تا از گروه ما در استپونا بودند ، جایی که نوازنده سنتی نبود . حالا Rocío Bazán هست ولی هیچ وقت از خواننده در موسیقیشان استفاده نمی کنند . خوشبختانه امروز ه بعضی از ما در حال کار کردن هستیم که همراه شده با روحیات درونیمان و کارمان را به نحو احسنت انجام می دهیم . چند وقت پیش ما ‘A la guitarra, Estepona’ را که باعث ترقی در آلبوم گروهی با Town Hall شد که من صراحتا" برای این ضبط نکردم ولی علاقه مند شدم تا دو تا از آهنگهایم را در اولین آلبومم ̍ Duende flamenco ̍ جای دهم.
- شما در ضبط آلبومها خیلی فعال هستیدو تا کنون چهار آلبوم را ضبط نموده ام .
بله ، حقیقت این است که من در حسی خاصی غوطه ور شده ام . من همیشه نیاز به نشان دادن آ ن در زمانی که آهنگسازی می کنم چه خوب چه بد ، دارم . حالا که به گذشته بر می گردم کارهایی بوده که انجام ندادم و یا از انجام آنها راضی نبوده ام . اما آن زمانها لحظاتی از زندگی ام بوده و من از آن لذت بردم. من درباره آن هیجان زده شده ام تمامی این شادی متعلق به من می باشد و هیچ کس نمی تواند آن را از من جدا نماید .
- در یک برهه زمانی توانستید هم تجربه ای از اجرای زنده داشته باشید و هم همراه کننده استادانی چون JUAN VALDRRAMA و . . . .
این یک خوش شانسی برای من بود ، اتفاق بزرگی برای من بود درحقیقت هدیه ای از طرف خدا بود . و من فواید لازم را در بهترین صورتی که یک موسیقی دان می تواند برداشت نماید کسب کردم .عملا من با او زندگی می کردم وگویی او به خانواده من تبدیل شده بود .من صبح هایی را به خاطر می آورم که وقتی بیدار می شدم او هنوز جامه ای بلند بر تن داشت و از من می خواست که برایش Por solea بنوازم و او برایم توضیح می داد که خواننده گان چه از نوازنده گان می خواهند و قطعات چه حسی را در وجودشان متبلور می نماید . این دو الی سه سال آموزشهای صحیح ، جامع و پایه ای فوق العاده ای را برای من در بر داشت . من در این مدت به کمال رسیدم .
ادامه دارد ........
با تشكر فريبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 03-21-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آرمیک ستاره ایرانی گیتار


آرمیک (Armik Dashchi) را میتوان یکی از محبوبترین گیتاریست های جهان دانست. نوازنده ای که آثارش توانسته است جایگاه بسیار مناسبی را در میان علاقمندان عام و خاص بدست آورد و همچنین از نظر تجاری آثار وی جز پرفروشترین آلبومها در سبک New Age نیست. آثار وی مخلوطی است از موسیقی ملل مختلف، اما نمیتوان از علاقه وی به سبک فلامنکو چشم پوشی نمود که منجر شده است، در بسیاری از آثارش، از تکنیک ها و فرمهای دستگاهی این سبک استفاده نماید اما سبک وی فلامنکو نمیباشد بلکه باید به آن عنوان تجاری Nuevo Flamenco (سبکی که فلامنکو اصیل نمیباشد اما از بسیاری از خصوصیات این سبک در اجرا استفاده میشود بالاخص تکنیک ها و دستگاههای مردمی چون رومبا.)

آرمیک در سال های 2004 الی 2006 توانست در شاخه New Age در بین ده هنرمند برتر لیست مجله بیلبورد - Billboard Magazine قرار گیرد که موفقیت بسیار بزرگی برای هر موزیسین میباشد.

هنگامی که هفت ساله بود ساعتی را که به وی هدیه داده بودند با یک گیتار کلاسیک معاوضه نمود و بصورت مخفیانه شروع به تمرین و گیتار زدن نمود که با اطلاع خانواده از این امر و دیدن استعدادش، خانواده اش شروع به تشویق و کمکش در یادگیری اصول اساسی گیتار نزد اساتید مختلف نمودند؛ آرمیک در سن 12 سالگی به مهارتی بالا دست یافته بود که حتی در ترانه های مختلف نیز قطعات ساخته خود را مینواخت!

اما در آن زمان بیشترین گرایش وی به سمت موسیقی جز بود، تا اینکه وی با موسیقی فلامنکو آشنا شد و زیبایی و شور و هیجان این سبک او را شیفته بیش از پیش گیتار و بالاخص فلامنکو نمود. در دهه هفتاد و طی سفری به اسپانیا با دیدن اسطوره موسیقی فلامنکو، تصمیم به یادگیری نمود و این علاقه نیز تا به امروز همواره در او وجود دارد و با گوش دادن به آثارش میتوان متوجه شد که تا چه حدی این موسیقی در وی نفوذ کرده است، همچنین وی از نوازندگانی است که دارای سبک و تکنیک مخصوص به خود میباشد که الگوی بسیاری از نوازندگان در سطح جهان میباشد.

آرمیک بعد از مدتی به لس آنجلس رفت و همراه با هنرمندان مختلفی به همراهی نواخت در سال 1994 وی اولین آلبوم خود با عنوان GYPSY FLAME RAIN DANCER را منتشر نمود که با موفقیت زیادی روبرو شد.

شاید یکی از عوامل موفقیت وی خارج شدن از موسیقی پاپ ایرانی در لس آنجلس بود که باعث میشد قابلیتهای این نوازنده به چشم نیاید، هر چه او در خلق بسیاری از ترانه های موسیقی پاپ نقش موثری را داشته است. اما قابلیتهای او فراتر از آن چیزی بود که موسیقی پاپ و همکاری با خوانندگان میتوانست به وی عرضه دارد.

بشنوید اجرایی از آرمیک را


بلافاصله در سال 1995 آلبومی عرضه نمود که بنوعی فرهنگ موسیقی اسپانیایی را در دنیا مطرح می ساخت و در این راه گیتار ساز اسپانیایی برای تحقق ایده های وی گیتاری با عنوان Rubia برای وی ساخت که نام آلبوم بعدی او همین نام بود و این آغازی بود برای موفقیتهای پی در پی اش در عرصه موسیقی جهان.

بشنوید اجرایی از آرمیک را


اما موفقیتهای وی تنها در عرصه موسیقی و نوازندگی نبود بلکه وی با بنا نهادن کمپانی بولرو توانست جمعی از هنرمندان با استعداد را به دنیای موسیقی معرفی نماید.

آلبوم های منتشر شده تحت نام بولرو توانست در رتبه بندی برترین آلبومهای مجله بیلبورد در سه سال متوالی در بین 10 آلبوم برتر سبک New Age کسب نماید و بیشترین موفقیت در بین از آن آلبوم LOST IN PARADISE میباشد.

بشنوید اجرایی از آرمیک را


اما از نکات جالب نوازندگی و آثار وی این است که در هر ترک از آلبوم ها وی بدنبال کشف و خلق دنیای جدید از موسیقی است و شاید رمز ماندگاری و محبوبیت وی نیز همین باشد که سعی نکرده است تا آثاری تکراری منتشر نماید، بعنوان مثال در آلبوم Latin gypsy jazz وی از عنصرهای موسیقی فلامنکو - جز - بولرو - بوسانوا استفاده نمود.

در آلبوم PIANO NIGHTS وی برای اولین بار از پیانو نیز در خلق آثارش استفاده نمود. از دیگر خصوصیات کاری وی گرایش به موسیقی آرام و بدور از هیجان و تکنیک بود که میتوان این میل و گرایش را در آلبومهای بعدی وی دید اما در سال 2008 با آلبوم BARCELONA وی بار دیگر همراه با ملودی های زیبا و ریتم های شاداب و حال و هوای موسیقی اسپانیا باز به گرایش اصلی خود یعنی موسیقی فلامنکو بازگشت.
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 03-25-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سال نو را با آرزوی همدلی هنرمندان موسیقی آغاز می‌کنم

درویش رضا منظمی می گوید همواره با عشق، آرشه بر کمانچه کشیده و با این ساز همیشه در آرامش زندگی کرده است. او نوروز امسال را با آرزوی همدلی بیشتر هنرمندان با یکدیگر آغاز کرده و امیدوار است در سال جدید بتواند خدمات شایسته ای در راه اعتلای موسیقی انجام دهد.
* خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : از چه دورانی ساز به دست گرفتید ؟
- درویش رضا منظمی : پنج سال داشتم که از یکی از دوستان پدرم نی لبکی هدیه گرفتم و به شوق این نی لبک تمام موسیقی هایی را که می شنیدم زمزمه می کردم و با همین ساز کوچک صدایی خوش درمی آوردم. وقتی بزرگتر شدم و به سن مدرسه رفتن رسیدم متوجه شدم که این نی لبک پاسخگوی نیازهای من نیست و باید سازی داشته باشم که از نظر روحی مرا راضی کند و به این ترتیب بود که پس از مدتی سرگشتگی مسیر من در موسیقی با یک اتفاق شیرین تغییر کرد.



*چگونه؟

- یکی از دلمشغولی های من در دوران کودکی بازی با کبوتر بود. به همین دلیل کبوترهای بسیاری داشتم. یک روز در حین بازی متوجه شدم که یکی از کبوترها روی بام همسایه پریده است، به پشت بام همسایه رفتم و جستم تا کبوتر را بگیرم منتها از دستم فرار کرد و به قفس بزرگ کبوترهای همسایه پناه برد. به دنبال آن دستم را دراز کردم تا کبوتر را بگیرم در همین هنگام متوجه دسته چوبی شدم، دسته در دستم را آرام بیرون آوردم و متوجه شدم که سازی دست ساز و بسیار زیبا با دسته ای شبیه به ویلن بود.
در آن دوران حتی اسم ساز را نمی دانستم ولی مدتها با عشق نزد خودم نگه داشتم تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی در جشنی نوازنده ای را دیدم که سازی شبیه به ساز من با چهار سیم و یک دسته ساده دارد که بسیار پر قدرت می نواخت. برنامه که تمام شد پیش او رفتم و اسم ساز را پرسیدم . در آنجا بود که دانستم اسم سازی که دارم کمانچه است. از او پرسیدم که ساز زدن را به من یاد می دهد و او هم قبول کرد تا با ماهی یک تومان حق الزحمه ساز زدن را یادم دهد؛ خلاصه اینکه کمانچه را بردم پیش او و یک کاسه و پوست تازه هم به آن انداختم و به این ترتیب بود که آموختن کمانچه را نزد او آغاز کردم و مدت دو سال کمانچه را آموختم .
*پس از آن چه کردید؟
- موسیقی را از راه گوش و از طریق رادیو پیگیری کردم و بیش از همه به تکنوازی نی حسن کسایی، تار جلیل شهناز و فرهنگ شریف و همچنین سنتور آقای ورزنده علاقه داشتم و کنار رادیو می نشستم و پا به پای قطعاتی که از این هنرمندان می شنیدم و سعی می کردم در لحظه موسیقی بزنم که در این میان بیشترین تمایل را به نی کسایی داشتم. بعد از چندین سال تمرین و ممارست یک ویلن ارزان قیمت خریدم و سر از رادیو خرم آباد درآوردم. در آن دوران فقط 15 سال داشتم که به عنوان سولیست در رادیو مشغول به کار شدم.
*فضای عمومی خرم آباد در آن دوران اجازه کار به شما می داد؟
- خانواده ای بسیار مذهبی داشتم و اصولا اجتماع و روابط مردم در خرم آباد ریشه در مذهب دارد و کار موسیقی در شرایط آن روز بسیار سخت بود اما علی رغم همه مخالفتها، پدرم مشوق اصلی من برای یادگیری موسیقی بود و مدام پای ساز زدن من می نشست و دوست داشت تا در دستگاه بیات ترک و بیات زند کمانچه بزنم و به این ترتیب بود که من در رادیو خوش درخشیدم و مدام نام من از رادیو گفته می شد؛ تا اینکه یک روز بزرگ خاندان منظمی مرا صدا کرد و گفت که چرا با نام منظمی موسیقی اجرا می کنم و پس از گله گذاری های فراوان من قول دادم که به اسم درویش رضا کمانچه بزنم او هم قبول کرد اما ماجرا به این خوبی به سرانجام نرسید. به من گفت که ساز را پیشش ببرم و من خوشحال و شاد سازم را بردم به محض اینکه ساز را دید گفت که این ساز باید در آتش سوزانده شود و آن قدر گریه کردم تا اینکه عاقبت توانستم سازم را پس بگیرم. خلاصه اینکه در این مسیر سختی ها و ناراحتی های بسیار کشیدم اما من همه این بدی ها و ناملایمتی ها را به جان خریدم و با همه توان راهم را در موسیقی تا به امروز ادامه دادم.
* به غیر از کمانچه به کدام یک از سازها علاقه داشتید؟
- به نی علاقه بسیاری دارم همیشه دوست داشتم که این ساز را یاد بگیرم و فکر می کنم اگر نی یاد می گرفتم با عشقی که به آثار آقای کسایی دارم حتما موفق می شدم اما دمیدن در نی برای من بسیار سخت بود و از سوی دیگر ویلن پرویز یاحقی را هم دوست داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم با کمانچه همراه شوم.
*پس به دلیل علاقه ای که به ویلن پرویز یاحقی داشتید نزد دایی او این ساز را یاد گرفتید؟
- تعاریف بسیاری از ویلن حسین یاحقی شنیده بودم و از آنجا که طبعی سرکش داشتم پس از اینکه به تهران آمدم به هنرستان موسیقی رفتم و پرسان پرسان آدرس خانه ایشان در پیچ شمیران را پیدا کردم و نزد این بزرگوار هم مشق موسیقی کردم و هم درس زندگی آموختم ؛ حدود پنج سال در خدمت ایشان شاگردی کردم و ویلن آموختم در همان زمان به دعوت آقای لطفی به گروه ایشان پیوستم و درکنار حسین عمومی، ناصر فرهنگ فر و برخی از کامکارهای هنرمند قطعاتی بسیار ارزنده ای با آواز رضوی سروستانی و محمدرضا شجریان را اجرا کردم و خلاصه اینکه روزهای خوبی را با سازم گذراندم. همچنان عاشقانه حرفه خودم را دوست دارم و هم اکنون به عنوان معاون آموزشی گروه موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مشغول هستم.
*مهمترین اتفاق سال از نظر شما چه بود؟
- تعدد اجرای کنسرتهای مختلف بزرگترین و مهمترین اتفاق سال بود و در این بین نباید تلاشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را نادیده گرفت. یکی از خدمات وزارت ارشاد اعطای درجه هنری به هنرمندان موسیقی است و با این درجه بندی به هریک از آنها ماهانه تا پایان عمر نفری 120 هزار تومان می دهند و بعد از فوت همین مبلغ به خانواده این هنرمندان تعلق می گیرد از سوی دیگر خانه موسیقی که به عنوان بازوی اجرایی وزارت ارشاد فعال است تلاش های شایسته ای در جهت بیمه هنرمندان موسیقی انجام داده است.
*بزرگترین آرزویی که دارید چیست ؟
بهترین آرزوی من در سال جدید اتحاد و همدلی هنرمندان موسیقی است و امیدوارم روزی از راه برسد که همه ما در بستری آرام و بدون اضطراب زندگی کنیم. در نهایت خیلی دل نگران جوانها هستم چراکه در بدترین و سخت ترین شرایط مالی به لحاظ مالی زندگی می کنند و امیدوارم که همه این آینده سازان به درستی سر و سامان بگیرند.
*فرزندانتان هم راه پدر را ادامه دادند ؟
- به طور معمول در هر خانواده پسر ادامه دهنده راه پدر است. در واقع وقتی بزرگ تر یک خانه رشته ای را می خواند و یا در حرفه ای فعالیت می کند فرزندان هم به دنبال او راهی می شود و خوشبختانه بچه های من هم در خانواده ای بزرگ شدند که شب و روز آنها با موسیقی و ساز زدن پدرشان می گذشته است. از همین رو پسر بزرگم فوق لیسانس آهنگسازی از دانشگاه چایکوفسکی گرفت و پسر دیگرم لیسانس و فوق لیسانس موسیقی از دانشگاه تهران گرفته و دخترم هم به همین منوال پیش رفته است.
*بزرگترین تفریح شما چیست ؟
- بزرگترین و تنهاترین تفریح من فقط ساز زدن است و این عشق و علاقه تا اندازه ای است که حتی دوست ندارم مسافرت بروم، فقط دنبال فرصت می گردم تا کمانچه ام را به دست بگیرم وبنوازم.
*اگر زمان به عقب برگردد باز هم موسیقی را ادامه می دهید ؟
-اگر دوباره جوان شوم و بگویند درویش رضا از صفر شروع کن باز هم موسیقی را انتخاب می کنم منتها این بار می دانم که از کجا و چگونه راه را بیایم.
*حرف آخر ..
- قصد دارم تمام ردیفهای موسیقی را با به صورت تکنوازی کمانچه بزنم و به عنوان میراث فرهنگی پس از رفتنم از این دنیا به هنر موسیقی ایران تقدیم کنم.
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها