بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض منصور اوجی...



منصور اوجی


در سال 1316 در شیراز متولد شد دوره آموزشهای دبستانی ودبیرستانی را در شیراز به پایان رساند و از دانشسرای عالی تهران با درجه لیسانس در رشته فلسفه و علوم تربیتی فارغ التحصیل شدعلاوه بر این موفق به دریافت درجه لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ازدانشگاه شیراز درجه فوق لیسانس در رشته مشاوره و راهنمایی از دانشگاه تربیت معلم تهران شد
دفترهای شعر
در تو چشمی است

در تو چشمی است چشمه ای است سبز
لطف سر پنجه کدام اعجاز ؟
این چنیم ز بیخ و بن ترکاند
کنده خشک و غرق این همه برگ
بر جهانم دری فراز اید
تکه بی باوران نظاره کنند
من چنانم که باغ در تب گل
قمریانم به طوف آمده اند
فصل پاییز و برگ ریز و بهار ؟
این چنین شور و حال من زکجاستاز گلم گل شکفته می نگری؟من از آن سبز جرعه ای زده ام

لبخنده ات گلی است

لبخنده ات گلی است از الماس و عطر سیب
آن چتر ایمنی که ز هول شبم رهاند
دیگر هراسم هیچ ز ادبار مرگ نیست
در جاده های عصر به کشفش رسیده ام
یک کهکشان ستاره و
یک آسمان سحر
لبخنده ات گلی است

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض محمود کیانوش

محمود کیانوش

محمود کیانوش در سال 1313 در مشهد به دنیا آمد دوره آموزش دبستانی را در همین شهر و آموزش دبیرستانی را در تهران به پایان رساندو سپس به کار آموزگاری روی آورد او علاوه بر سرودن شعر و چندین مجموعه داستان وشعر نمایشنامه به فارسی برگردانده و منتشر کرده است ضمنا او یکی از سرایندگان معروف شعر برای کودکان است
دفترهای شعر

1.شبستان تهران 1340
2.ساده و غمناک مروارید 1341
3.شکوفه حیرت شباویز 1343
4.شباویز شباویز 1344
5.ماه و ماهی در چشمه باد نیل 1347
6.آبهای خسته پیام 1349

در چادر شب

شب با صفای شبنم
بر برگهای سبدر
در چشمهای روشن شبگونش ریخت
عطر هزار بوسه نشکفت
از یاد پر حرارت آغوشی
در جویبارهای خرم خونش ریخت

انگشتهای او
بی قرار
با پکی ستایش در جست و جوی طعم گریزان
آن جنگل سیاه پریشان را
گشتند
پاهای او برهنه
با اشتیاق جفت خیالی

در باغهای بستر خیالی

پرچینه های سبز بهاران

گشتند

طعم گریخته
از لب به دل
از دل به تنگنای کشاله

لغزید
آهی کشید
غلتید بی قرار
خود را میان چادر شب پیچید

دو غمناک غم در سینه دریا نهفته است

که می خواهد برافشاند به ساحل
چو می بیند که ساحل ژرف خفته ست

چو می بیند که ساحل ژرف خفته ست
نگه می دارد آن را باز در دل
به جان ساحل آشفته اما
غمی دیگر در دوزخ گشاده ست
شفا می خواهد از آغوش دریا
ولی چون مرده بر جای او افتاده ست
کنار هم دو سرگردان دو غمناک
خبر از درد همدیگر ندارند
یکی را آرزو آب و یکی خاک
دریغا عشق را باور ندارند


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض محمدرضا شفیعی کدکنی


محمدرضا شفیعی کدکنی

شفیعی کدکنی در سال 1318 در کدکن روستایی در پیرامون تربت حیدریه چشم به جهان گشودآموزشهای دبستانی و دبیرستانی را درمشهد به پایان رسانددر دانشگاه مشهد در رشته زبان و ادبیات فارسی لیسانس گرفت از دانشگاه تهران بادرجه دکتری فارغ التحصیل شداو ابتدا شعرهایی در وزن قدیم می گفت ولی بعد ها این شیوه را کنار نهاد و به نوگرایی رو آورد.

دفترهای شعر
دو خط

دیروز چون دو واژه به یک معنی از ما دو نگاه
هر یک سرشار دیگری
اوج بیگانگی و امروز چون دو خط موازی
در امتداد یک راه یک شهر یک افق

بی نقطه تلاقی و دیدار حتی در جاودانگی
آبی

لحظه خوب
لحظه ناب
لحظه آبی صبح اسفند
لحظه ابرهای شناور
لحظه روشن و ژرزف جاری
حاصل معنی جمله آب
لحظه ای که در آن خنده هایت
جذبه را تا صنوبر رسانید
لحظه آبی باغ بیدار
لحظه روشن و نغز دیدار
سرود

از آن سوی مرز باور و تردید
می ایم
خسته بشته می ایم
همرنگ درخت در هجوم دی
می پایم تا بهار می پایم

خاموشم و انتظار سر تا پا
تا سبزترین ترانه را فردا در چهچه بوسه تو بسرایم

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض محمد علی سپانلو

محمد علی سپانلو

محمد علی سپانلو در سال 1319 در تهران به دنیا آمد پدرش کارمندبود دبستان و دبیرستان را در تهران پایان برد وارد دانشگاه حقوق شد و لیسانس گرفت بعد از سربازی با پرتو نوری علا خواهر دوستش اسماعیل ازدواج کرد و کنون دو فرزند به نامهای سندباد و شهرزاد داردسپانلو تا کنون شغل دولتی نداشته و خصوصی کار میکرده در سالهای پس از انقلاب چندی در دانشکده ها تدریس می کرد
دفترهای شعر


سوگلی

زمان ترانه آرامش من است و بارانها
به گیسوان زرافشان بانوی پاییز نشانده رشته مروارید.
شسته بانو در آستان تابستان

هلال نقره ماه

به پشت لاله او گوشواره ای جاوید

تو مثل آب لطیفی و مثل باد بلند
تو مثل آتش بوری
تو ارتعاش نسیمی و شبهه لبخند
چ. خاطرات زمین خوابنک و گسترده
کشیده ای به سراشیب جلگه ها پرده
...
به بوی پرتو صبح است انتظار هوا
به میهمانی نزدیک میرویم برآ
عروس سوگلی من عروس تاریخی
!

خواب

باز می ایم و می خسبم
زیر سقف خنک پاییز
باز میایم و دیوار قناتم را پاک خواهم کرد
چینه خواهم کرد دیوار حیاطم را
چون به عریانی تابستانه
سنگباران نشود دیوانه
که نشسته ست تن لخت کنار فصل ؟
ای صباح گذران عشق کجاست ؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض محمد زهری

محمد زهری

محمد زهری در مرداد ماه سال 1305 در روستایی پیرامون شهسوار چشمبه جهان گشود
سالهایی از عمر خود را در شهرهای ملایر و شیراز گذراند و سرانجام
از سال 1321 در تهران سکونت گزید
به سال 1332 در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران لیسانسه شد و بعد هادوره دکتری همین رشته را به پایان رساند
از سال 1334 تا کنون در کارهای دولتی مشاغلی چون دبیری ادبیات فارسی کارمندی مشاورت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ..... را به عهده داشته است
کار نوشتن را از فکاهی نویسی در روزنامه توفیق 1324 آغاز کرد
و سپس به نوشتن داستان و مقاله برای روزنامه ها مجلات پرداخت
زهری از سال 1330 به شعر پرداخت نخستین دفتر شعرش در سال 1334 منتشر شد
تا کنون 6 دفتر شعر انتشار داده و در زمینه کتاب شناسی 13 جلد کتاب به چاپ رسانده است

دفترهای شعر

1.جزیره امیرکبیر 1334
2.گلابه اشرفی 1345
3.شب ناه اشرقی 1347
4.ـ....و تتمه نیل 1348
5.برگزیده شعرها بامداد 1348
6.مشت در جیب اشرفی 1351
7.پیر ما گفت رواق 1356

صدف تهی

یک قطره از آسمان به دریا چکید
در سینه من ستاره ای گشت پدید
یک چند چنان نرمی قویی وحشی
امواج به روی بستر من لغزید
روزی ز پریشانی سر رشته بخت
غواص به دریای دل آرامم دید
بگرفت و شکست و گوهرم را بربود
بگذاشت مرا شکسته و بی امید ...
در ساحل روزگار پوچم کنون
کس دست نیاز بر سر من نکشید
افتاده و داده گوهر دل از دست
من یک صدفم تهی دل از مروارید


حلول

تو شدی قطره باران
رفتی
توی کاسه گل زرد

سهره اومد تو رو نوشید و پرید
بعد ها از اون هر جا خوند
من صدای تو رو می شنیدم از اون
که می گفتی با د
من شدم قطره بارون رفتم
توی کاسه گل زرد
سهره اومد و منو نوشید و پرید


صدای گمشده

من صدایم را گم کرده ام آن گرانمایه پرورده شبنم را
بسی که مجری عزیز آوازم را

که تو میگفتی : وحشی است

اما خوب است

گوشه خانه خاموشی پنهان کردم

من دریغا ! حتی آوازی را
که همیشه مادر می خواند
چون قناری دلش غنج جفتش را می زد
و همیشه من می خواندم
چون قناری دلم غنج جفتم را می زد

برده ام از یاد
یاری حنجره دیگر هیچ است
تار آواها دیگر پزمرده اند
من صدایم را گم کردم
چه کسی سرمه در جامم ریخت ؟


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کیومرث منشی زاده



کیومرث منشی زاده


کیومرث منشی زاده در سال 1317 در کرمان چشم به جهان گشوددوره آموزشهای دبستانی و دیبرستانی را در زادگاهش به پایان رساندو آنگاه به تهران آمد
نخست برای تحصیل رشته پزشکی به آمریکا رفت اما بدون
موفقیت به ایران بازگشت سپس در رشته فلسفه دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت سپس به آمریکا رفت و در زمینه ریاضیات و فیزیک اتمی تحصیل کرد و باز به ایران بازگشت.

بی تو

بی تو از دست رفته ام بی تو
بی تو ساز شکسته ام بی تو
بی تو از پشت این دریچه سبز
افق زرد خسته ام بی تو
بی تو من در خلیج چشمانت

بی تو در گل نشسته ام بی تو

بی تو در فصل زعفرانی عمر
بی تو بی تو شکسته ام بی تو

آغاز یک پایان

در چشمهای او هزاران درخت قهوه بود
که بی خوابی مرا تعبیر می نمو
باران بود که می بارید
و او بود که سخن می گفت
ومن بود که می شنود
آوای لیمویی لیمویی لیموییش را
او می گفت
باید قلبهای خود را

عشق بیاموزیم
و من می گفت
عشق غولی است

که در شیشه
نمی گنجد
باران بود که بند آمده بود
و در بود که بازمانده بود
و او بود که رفته بود

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #17  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض اسماعیل شاهرودی اینده


اسماعیل شاهرودی اینده

اسماعیل شاهرودی در سال 1304 در شهر دامغان دیده به جهان گشود
دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در دامغان و شاهرود به پایان رساند
سپس
برای ادامه تحصیل و یافتن کار به تهران آمد چندی آموزگار کارمند و دبیردبیرستانها بود و در همان حال سرگرم آموختن رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیباو رشته تاتر و روزنامه نگاری در دانشکده های دیگر
شاهرودی پس از فارغ التحصیل شدن به کار در سازمان به لغت نامه دهخدا روی آورد وواژه های هنری فرهنگ 6 جلدی معین را مدون کردسپس چندی در بخش فارسی دانشگاه عیگره هند معلم ادبیات معاصر ایران بود آنگاه به ایران بازگشت و با سمت کارشناس فرهنگی در کمیسیون ملی یونسکو و نیز رابطه ادبیات و هنرهای تصویری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به کار مشغول شد

اسماعیل شاهرودی به سال 1360 در گذشت پسری به نام اینده از وی به یادگار مانده
است.

دفترهای شعر

1.آخرین نبرد تهران 1330
2.اینده امیرکبیر 1336
3.برگزیده شعر ها بانداد 1348
4.مو می درسا پیام 1349
5.هرسو ی راه راه راه بوف 1350
6.ای میقات نشین ! زمان 1341

گر خوانده بود ..
.

ایا تمامت از شبها و روزها ی روشن ما برخاست ؟
ایا ز جان تیره این دستها
آن برگ یاس رویش نخواست دیگر ؟
رویش نخواست ؟
ایا مرا دگر به جلوه نمی خواهد ؟
ایا مرا دگر به سینه نمی خواند ؟
گر خوانده بود لینک
پرتو گشا به سینه من چلچراغ بود
گر خوانده بود اینک رویای این کویر به چشمانم دیدار باغ بود

رنگ

ای عشق ای شکوه تمامت
ای باتزگشت چلچله
رنگین کمان
!
رنگین کمان وصل مهیا کن !
تا من فواره هلهله رنگ ... رنگ رنگارنگ
این بی دریغ رنگ رنگ رنگ ... رنگ را

با بازگشت چلچله

در پیش آفتاب تو بنشانم
ای عشق ای شکوه تمامت
ای بازگشت چلچله
رنگین کمان !
رنگین کمان وصل تو : اینک خواب !
و اینک با خواب من فواره بلند هلهله رنگ رنگ... رنگ رنگ
این بی دریغ رنگ رنگ رنگ ... رنگ
!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #18  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض طاهره صفارزاده


طاهره صفارزاده


طاهره صفارزاده در سال 1315 در شهر سیرجان به دنیا آمد
پس از
گذراندن دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شد
پس از چندی به کار در یک شرکت بیمه و
ضمنا تدریس پرداخت سپس به عنوان کارمند دفتری در شرکت نفت به کار مشغول شد و پس از مدتی در همان شرکت به اداره نگارش و ترجمه و ویراستاری انتقال یافت
برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت در آمریکا در رشته نقد تئوری و عملی در
ادبیات جهان به تحصیل پرداخت.
دفترهای شعر

1.رهگذر مهتاب تهران 1341
2.چتر سرخ دانشگاه آووا 1347
3.طنین در دلتا و دفتر دوم امیر کبیر 1349
4.سد و بازوان زمان 1350
5.سفر پنجم رواق 1356
6.حرکت و دیروز رواق 1357
7.بیعت با بیداری همدمی 1358
8.دیدار با صبح نویدشیراز 1366
9.مردان منحنی نوید شیراز 1366

پرستش

ای آفتاب
ای قامتن بلند بودن

با من بگو

با من بگو

چگونه با طناب مومین اعتماد
در هرم بیکران تو آویزم وقتی که دلهره فرود
و حفره های کور زمینی

چون اضطراب بحظه تسلیم
شکوه آخرین تلاش را مخدوش می کند
گفتی من آسمان تو هستم
گفتم زمین ز مهر تو سرشار
اما باران دریغ شد
و باروری هسته تردید در معابر تکرار

جدایی

من و تو کنون در پگاه سیری
در پگاه سردی
بذرها را چه کنیم
بذرها تشنه فرداها
طعمه طوفانها
بذرها میوه تابستانها
بذرها بندی انبان نوید
بذرهایی که به دامن کردیم
با دو دست امید
به که بسپاریم هنگام گذر

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #19  
قدیمی 01-30-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حمید مصدق


حمید مصدق

حمید مصدق در سال 1318 در شهرضا از شهرهای پیرامون اصفهان به دنیا آمد
آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در شهرضا و اصفهان به پایان برد
در
سال 1338 به تهران آمد و رشته بازرگانی موسسه علوم اداری و بازرگانی رابه پایان رسانید از دانشکده حقوق تهران لیسانس خود را گرفت تا سال 1348 در موسسه تحقیقات اقتصادی به عنوان محقق کار میکرد
از سال 1350 به عضویت هیات علمی دانشگاه درآمد و از سال 1357 به کار وکالت روی آورددر سال 1354 سفری به انگلستان داشت در 1351 ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای ترانه و غزل دارد.
دفترهای شعر

در رهگذار باد

بعد از تو در شبان تیره و تار من
دیگر چگونه ماه

آوازهای طرح جاری نورش را
تکرار می کند
بعد از تو من چگونه
این آتش نهفته به جان را
خاموش میکنم ؟
این سینه سوز درد نهان را
بعد از تو من چگونه فراموش میکنم ؟
من با امید مهر تو پیوسته زیستم
بعد از تو ؟
این مباد
که بعد از تو نیستم

بعد از تو آفتاب سیاه است

دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست

بعد از تو
درآسمان زندگیم مهر و ماه نیست
بعد از من آسمان آبی است
آبی مثل همیشه
آبی

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #20  
قدیمی 01-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد در سال 1313 در تهران چشم به جهان گشود پس از گذراندن دوره های آموزشی دبستانی و دبیرستانی برای آموزش نقاشی به هنرستان نقاشی رفت.
در 16 سالگی با پرویز شاپور ازدواج کرد و به اهواز رفت و در آنجا اقامت کرد.
اما پس از یکی دو سال از هم جدا شدنددر سال 1337 در سن 22 سالگی به کارهای سینمایی روی آورد و در شرکت گلستان فیلم به کار پرداخت در سال 1338 برای بررسی و مطالعه ساخت فیلم به انگلستان رفت در طی فعالیت سینمایی خود چندین فیلم ساخت و در یک فیلم و نمایش بازی کرد در این زمینه فیلم خانه سیاه است که در باره جذامیان جذامخانه ای اطراف تبریز می پرداخت برنده بهترین فیلم مستند در سال 1342 شد.
در سال 1345 برای شرکت در دومین فستیوال پژارو به ایتالیا سفر کردفروغ سرانجام در سال 1345 در سن 33 سالگی در اوج شکفتگی استعداد شاعرانه اش به هنگام رانندگی بر اثر یک تصادف جان سپرد وی را در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپردنداز او پسری به نام کامیار شاپور به یادگار مانده است


دفترهای شعر
  1. اسیر امیرکبیر 1331
  2. دیوار جاویدان 1336
  3. عصیان امیر کبیر 1337
  4. تولدی دیگر مروارید 1342
  5. برگزیده اشعار جیبی 1343
  6. ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد مروارید 1352
  7. گزینه اشعار مروارید 1364
فتح باغ
آن کلاغی که پرید
از فراز سرما
و فرو رفت دراندیشه آشفته ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزه کوتاهی پهنای افق را پیمود
خبرما را با خود خواهد برد به شهر
همه می دانند
همه می دانند
که من و تواز آن روزنه سرد و عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخه بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند اما من و تو
به چراغ و آب و اینه پیوستیم
و نترسیدیم
سخن از پیوند سست دو نام
و هم آعوشی دراوراق کهنه یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایقهای سوخته بوسه تو
و صمیمیت تن ها مان در طراری و درخشیدن عریانیمان
مثل فلس ماهی هادر آب
نهذن
سخن از زندگیی نقره ای آولزی است
که سحرگاهان فواره کوچک میخواند
مت در آن جنگل سبز سیال است
شبی از خرگوشان وحشی و در آن دریای مضطرب خونسرد
از صدفهای پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عقالان جوان پرسیدیم
که چه باید کرد
همه می دانند
همه می دانند
ما به خواب سرد و سکت سیمرغان ره یافته ایم
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام
و بقا را در یک لحظه نا محدود
که دو خورشید به هم خیره شدند
سخن از پچ پچ ترسانی در ظامت نیست
سخن از روز است و پنجره های باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیا بیهوده می سوزند
و زمینی که زه کشی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از دستان عاشق ما است
که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم
بر فراز شبها ساخته اند
به چمنزار بیا
به چمنزار بزرگ
و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را
پرده ها از بعضی پنهانی سرشارند
و کبوترهای معصوم از بلندیهای برج سپید خود
به زمین می نگرند


گل سرخ
گل سرخ
گل سرخ
گل سرخ
او مرا برد به باغ گل سرخ
و به گیسو های مضطربم در تاریکی گل سرخی زد
و سر انجام برگ گل سرخی بامن خوابید
ای کبوترهای مغلوج
ای درختان بی تجربه یائسه ای پنجره های کور
زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم کنون
گل سرخی دارد می روید
گل سرخ
سرخ
مثل یک پرچم در رستاخیز
آه من آبستن هستم آبستن آبستن

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها