بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد > تاپیکهای سریالی > تالارهای آزاد

تالارهای آزاد در این تالار پستهایی که شمارش نمیشوند ارسال میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #5171  
قدیمی 04-18-2012
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ما نسلی هستیم که بهترین حرف های زندگیمان را نگفتیم.....تایپ کردیم...‬
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
7 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #5172  
قدیمی 04-18-2012
yad آواتار ها
yad yad آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577

868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
yad به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ممنونم از دوستای که حالم رو پرسیدند
از اینکه غیبتم درp30city طول کشید ببخشید نبودم

پاسخ با نقل قول
8 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5173  
قدیمی 04-18-2012
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط رزیتا نمایش پست ها
مرسی شکوفه جون، عده ای قصد دارن با توصیه به رژیم و این حرفا شیرینی رو هاپولی کنن میدونم حریفمون نمیشن ولی کار از محکم کاری عیب نمیکنه

لنگه جان ما، لنگه ش تو دنیا پیدا نمیشه
ما همشو نمیخوریم، نگه میداریم برا روز مبادا


بله این حرفا همه توطئه هست که ما شیرینی نخوریم

و همچنین لنگه جان ما

آی گفتی ما کلا" آینده نگریم و برای روز مبادا خیلی کارا میکنیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رزیتا نمایش پست ها

یادمه پگاه که کلاس اول ابتدایی بود زنگ دیکته میرفتم پشت پنجره کلاسشون منم دیکته می نوشتم، زنگ تفریح دوباره همونو برای بچه طفل معصوم دیکته می گفتم که مبادا یه واو جا گذاشته باشه و نمرش از 20 کمتر بشه و دفتر دیکته ش خطشه دار بشه، از بس به بچه استرس وارد کرده بودم که خودش همیشه تند از کلاس میومد بیرون میگفت مامان بدو تا زنگ کلاسو نزدن برام دیکته بگو
واقعا مثلا اگه 19 میشد چی میشد مگه؟!!! عمه هاش اگه دفتر دیکتشو با یه نمره کمتر میدیدن چی میشد مگه؟
واقعا" این کارو میکردی؟
بیچاره پگاه
من با پارسا خیلی کار میکردم ولی اصلا" به نمره اهمیت نمیدادم برای همین هم خودش براش دیگه مهم نبود که حتما" بیست بگیره
مثلا" تا 18 هم میگرفت هیچی نمیگفتم

ی بار ی دیکته خیلی سخت داشتن و معلمشون به هیچ کس نمره نداد
منم برای این که بترسونمش گفتم این یعنی صفر باید بیشتر درس بخونی
اونوقت دیدم داره به برادرم میگه دایی رضا 16 بده؟ اونم گفت آره ولی ی بار عیب نداره
بعد پارسا گفت برو بابا من که صفر هم شدم هیچ عیبی هم نداره

برادرم گفت بابا اینو چطور بار آوردی؟
منم از اون وقت تصمیم گرفتم ی کم بیشتر به نمره اهمیت بدم
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
6 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5174  
قدیمی 04-18-2012
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط shokofe نمایش پست ها


واقعا" این کارو میکردی؟
بیچاره پگاه
آره شکوفه جون ولی اصلا بهش نمیگفتم باید حتما 20 بشی، البته خودشم از من حساس تر بود، یه عادت بدی که داشت وقتی تو خونه براش دیکته می گفتم مرتب کلمات رو پاک میکرد و از اول مینوشت که مثلا خوش خط باشه، همیشه میترسیدم بعد از پاک کردن یادش بره دوباره همون کلمه رو بنویسه
همیشه بهش میگفتم اشکال نداره 20 نشی، 19 هم برادر بیسته، یه روز گفت مامان 18 خواهرشه؟!!

ولی تا پایان اول راهنمایی واقعا خونمو خودم میکردم تو شیشه یادمه دروس تاریخ و جغرافی رو باید اینقدر خوب میخوندم که بتونم مفهمومشو به بچه بفهمونم، یه بار من مریض بودم، نمرش کم شده بود، به دبیرش گفته بود مامانم نتونسته بخونه به من یاد بده، دبیرشم احضارم کرد و گفت باید روشتو عوض کنی، بچه شدیدا درس خوندش به خوندن نخوندن شما وابسته شده
از اون موقع من راحت شدم، آی نفس راحت کشیدما در واقع از همون موقع ترک تحصیل کردم دیگه
از شوخی گذشته، اصلا یادم نمیاد بهش گفته باشم درس بخون
خداروشکر شانس آوردم، خودش می دونه و درساش

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
7 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5175  
قدیمی 04-18-2012
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط رزیتا نمایش پست ها



ولی تا پایان اول راهنمایی واقعا خونمو خودم میکردم تو شیشه یادمه دروس تاریخ و جغرافی رو باید اینقدر خوب میخوندم که بتونم مفهمومشو به بچه بفهمونم، یه بار من مریض بودم، نمرش کم شده بود، به دبیرش گفته بود مامانم نتونسته بخونه به من یاد بده، دبیرشم احضارم کرد و گفت باید روشتو عوض کنی، بچه شدیدا درس خوندش به خوندن نخوندن شما وابسته شده
از اون موقع من راحت شدم، آی نفس راحت کشیدما در واقع از همون موقع ترک تحصیل کردم دیگه
از شوخی گذشته، اصلا یادم نمیاد بهش گفته باشم درس بخون
خداروشکر شانس آوردم، خودش می دونه و درساش

منم الان دقیقا" همین طورم تاریخ و جغرافی و علوم و از حفظم و حسابی هم دلشوره درساشو دارم
خودم میخونم و بهش یاد میدم
با این تفاوت که خودش اصلا" عین خیالش نیست اون رو تخت دراز میکشه و من براش توضیح میدم
فکر میکنم اگه ی وقت موقع امتحانش مریض بشم حتما" صفر میشه
باباش هم همش میگه ولش کن من نمیتونم بد عادت شده شدیدا"

دست راست پگاه روی سرش
یعنی ی روزی میشه که خودش درساشو بخونه و من دغدغه ای نداشته باشم؟

__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5176  
قدیمی 04-18-2012
Afsaneh_roj آواتار ها
Afsaneh_roj Afsaneh_roj آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 636
سپاسها: : 6,774

4,753 سپاس در 854 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afsaneh_roj به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سلام و عصر بخیر بر دوستان

سلام و وقت همگی بخیر باشه انشاالله
فصل امتحاناته دغدغه ی خونواده ها هم که ماشاالله تمامی نداره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رزیتا نمایش پست ها
فعلا نفس راحت بکش، قیمت سکه اومده پایین، فعلا جیگیلی حواسش نیست، بعدا داستان داریم با این نفس راحت
امیدوارم که نتیجه زحماتت رو با نمرات عالی بچه ها بگیری، خسته نباشی واقعا

یادمه پگاه که کلاس اول ابتدایی بود زنگ دیکته میرفتم پشت پنجره کلاسشون منم دیکته می نوشتم، زنگ تفریح دوباره همونو برای بچه طفل معصوم دیکته می گفتم که مبادا یه واو جا گذاشته باشه و نمرش از 20 کمتر بشه و دفتر دیکته ش خطشه دار بشه، از بس به بچه استرس وارد کرده بودم که خودش همیشه تند از کلاس میومد بیرون میگفت مامان بدو تا زنگ کلاسو نزدن برام دیکته بگو
واقعا مثلا اگه 19 میشد چی میشد مگه؟!!! عمه هاش اگه دفتر دیکتشو با یه نمره کمتر میدیدن چی میشد مگه؟
رزیتا خانم ممنون و شما هم خسته نباشی .
واقعا کارت با مزه بوده .. طفلک پگاه ... الهی .
چرا انقدر بهش استرس وارد می کردی اخه ؟؟؟

نقل قول:
نوشته اصلی توسط رزیتا نمایش پست ها

آره شکوفه جون ولی اصلا بهش نمیگفتم باید حتما 20 بشی، البته خودشم از من حساس تر بود، یه عادت بدی که داشت وقتی تو خونه براش دیکته می گفتم مرتب کلمات رو پاک میکرد و از اول مینوشت که مثلا خوش خط باشه، همیشه میترسیدم بعد از پاک کردن یادش بره دوباره همون کلمه رو بنویسه
همیشه بهش میگفتم اشکال نداره 20 نشی، 19 هم برادر بیسته، یه روز گفت مامان 18 خواهرشه؟!!

ولی تا پایان اول راهنمایی واقعا خونمو خودم میکردم تو شیشه یادمه دروس تاریخ و جغرافی رو باید اینقدر خوب میخوندم که بتونم مفهمومشو به بچه بفهمونم، یه بار من مریض بودم، نمرش کم شده بود، به دبیرش گفته بود مامانم نتونسته بخونه به من یاد بده، دبیرشم احضارم کرد و گفت باید روشتو عوض کنی، بچه شدیدا درس خوندش به خوندن نخوندن شما وابسته شده
از اون موقع من راحت شدم، آی نفس راحت کشیدما در واقع از همون موقع ترک تحصیل کردم دیگه
از شوخی گذشته، اصلا یادم نمیاد بهش گفته باشم درس بخون
خداروشکر شانس آوردم، خودش می دونه و درساش

خدا رو شکر که بچه های نسل جدید واقعا با هوش هستن ..
البته تا پارسال که پیش دبستانی بودن درس نشانه ها رو داشتن .
ولی امسال متاسفانه حذفش کردن .
من وقتی پسرم پیش دبستانی بود . دخترم هم عاشق این بود که با داداشش بره مدرسه
خداییش هم مدیر مدرسه و هم معلمش
خیلی لطف کردن و قبول کردن زنگ های آخر تو کلاس باشه ..
و همه ی آموزش هایی که به بچه ها یاد می دادند دخترم هم یاد می گرفت ..

باباش هم بهش می گفت امیر کبیر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shokofe نمایش پست ها

منم الان دقیقا" همین طورم تاریخ و جغرافی و علوم و از حفظم و حسابی هم دلشوره درساشو دارم
خودم میخونم و بهش یاد میدم
با این تفاوت که خودش اصلا" عین خیالش نیست اون رو تخت دراز میکشه و من براش توضیح میدم
فکر میکنم اگه ی وقت موقع امتحانش مریض بشم حتما" صفر میشه
باباش هم همش میگه ولش کن من نمیتونم بد عادت شده شدیدا"

دست راست پگاه روی سرش
یعنی ی روزی میشه که خودش درساشو بخونه و من دغدغه ای نداشته باشم؟

شکوفه خانم زن داداشم هم به پسرش خیلی سخت می گیره .
می شینه پا به پای بچه می خونه ( کلاس پنجم ابتداییه )
اگه در گفتن جواب سوال یک ثانیه تاخیر می کرد هی سرکوفت بهش می زد.

بهش گفتم این بلده چرا اذیتش می کنی ..
می گفت اگه بلد بود خوب باید سریع جواب می داد .
خلاصه گفتم بده من براش بگم . وقتی ازش سوال می پرسیدم رنگ به رنگ می شد .
بهش گفتم اصلا دوست ندارم عجله کنی فکر کن بعد جواب رو بگو .
بلد بود ولی با ترس از این که نکنه اشتباه جواب بده .
کمی با ترس جواب می داد .
آخر سر هم می گه عمه کاش همش تو به من درس می گفتی ..
__________________

پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از Afsaneh_roj سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5177  
قدیمی 04-19-2012
Saba_Baran90 آواتار ها
Saba_Baran90 Saba_Baran90 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211

6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آنا کجائیییییییییییییییییین!
بزنم بشدان؟!
من میام هیشکی اینجا نیست، بعد خودتون میاین میگین صبا کوشی غیبت خوردی!
اگه یه بار دیگه دلتون برام تنگ شد!
خب!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5178  
قدیمی 04-19-2012
soltane eshg آواتار ها
soltane eshg soltane eshg آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 64
سپاسها: : 113

279 سپاس در 90 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام سلاااااااااااااااااااااام......ام یدوارم حالتون خوب خوب باشه
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از soltane eshg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5179  
قدیمی 04-19-2012
soltane eshg آواتار ها
soltane eshg soltane eshg آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 64
سپاسها: : 113

279 سپاس در 90 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من بعداز کلی گشت و گذار اینجارو پیدا کردم........................امیدوارم که عالی باشه که حتما هست........................مگه میشه کرمونشاهی بود و عالی نبود.................همتون یه دونه اید.
پاسخ با نقل قول
7 کاربر زیر از soltane eshg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5180  
قدیمی 04-19-2012
Saba_Baran90 آواتار ها
Saba_Baran90 Saba_Baran90 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211

6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آقا یا خانوم سلطان عشق چه اسم کاربری باحالی!
خوش اومدین
باشین پیشمون بیشتر اینجا رو میشناسین!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها