بازگشت   پی سی سیتی > هنر > موسيقی Music > اخبار موسیقی

اخبار موسیقی در این بخش تازه ترین اخبار موسیقی ایران و جهان گذاشته خواهند شد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-08-2009
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Red face اتمام کنسرت حمید عسگری دعوا بر سر شال بنفششش



آدرسی که از سالن میلاد قائم شهریار در دست داریم از قرار معلوم سر راست است و همه دوستان با خیال راحت به‌لحظه‌هایی فکر می‌کنند که قرار است خوش بگذرد و کلی جیغ و داد راه بیندارند. اما حتی راهنمای گوگل هم‌ردی از این سالن را در شهر نشان نمی‌دهد و حدود یک ساعتی را پرسان پرسان به گشت‌زنی در شهر می‌پردازیم تا سرانجام یک خیابان شلوغ و پر‌ترافیک توجه ما را به خود جلب می‌کند و یقین پیدا می‌کنیم که گمشده‌ما در همین خیابان است .
روی تابلوی بزرگ سالن نوشته شده: « آماده پذیرایی از کلیه مراسم عروسی و عزا!» و من در حالی که همه ذهنم معطوف این سوال است که ما عروسی آمده‌ایم یا عزا، وارد سالن می‌شوم!
روکش‌های شیری و سفید‌ کشیده‌شده روی صندلی‌های کف سالن متقاعدم می‌کند که قطعا مراسم عزایی در کار نیست. همه نفوذ و پارتی‌مان را به کار می‌برم تا سری به «بک استیج» بزنم ولی همین جاست که متوجه می‌شوم «بک استیجی» وجود ندارد و برای دیدار با گروه باید از سالن خارج شوم و یک دور کامل در محوطه بزنم و چهل پله را بالا بروم تا شاید چند تایی از اعضای گروه را ببینم!
از دیدن «بک استیج » صرف نظر می‌کنم و چند دقیقه‌ای را در حیاط به شناسایی این مکان تاریخی می‌پردازم که چهره یکی از سرنشینان ماشین روبرویی نظرم را جلب می‌کند. بله او حمید عسگری است که از قرار معلوم مثل خودم به شدت ورزشکار است و عطای رسیدن به «بک استیج» را به لقایش بخشیده و در یک ماشین نوک مدادی به استراحت و کسب انرژی می‌پردازد.
در سالن معرکه‌ای به پاست و تا جلوی درب‌های ورودی هم صندلی چیده‌اند و قطعا بالای هزار نفر در حال جیغ و سوت و کف زدن هستند. حالا بماند که چند تایی از این هزار نفر هم با زرنگی و بلیط‌های دیروز توانسته‌اند وارد سالن شوند و حالا اوضاع بدین شکل پرهیجان و شلوغ از آب در بیاید.
دود غلیظی در سالن پخش می‌شود و گروه روی سن آمده و شروع به نواختن ملودی «قسمت» می‌کنند تا opening کنسرت مثل بقیه برنامه‌ها باشد. معلوم نمی‌شود که حمید از کجا یهویی روی استیج می‌آید.
حمید بعد از اجرای قطعه اول به سلام و احوالپرسی می‌پردازد از ملت می‌خواهد که «یه جیغ حوشگل به افتخار همه شهریاری‌ها ...» تا سالن شبیه عروسی‌های شلوغ پلوغ شود.
حمید با لباسی تیره و یک شال بنفش دور گردن‌اش ، کاملا از همه اعضای گروه متمایز است و حرکاتش به خوبی به چشم می‌آید.
«تلافی» و «گریه‌های تو واسه من» پشت سر هم به اجرا در می‌آیند و حالا این نیما وارسته است که دست به ویلن وسط استیج به هنرنمایی می‌پردازد تا جیغ و داد‌ها به سکوتی سرشار از آرامش تبدیل شود. «آره تو همونی که می‌خوام» قطعه بعدی‌ست و پس از اتمام این قطعه حرف‌های حمید جالب و شنیدنی‌ست: «جا داره که یه تشکر ویژه از سایت معتبر «موسیقی ما» و بهمن بابازاده عزیزم داشته باشم که نقش ویژه‌ای رو در بلیط فروشی و اطلاع‌رسانی این برنامه داشتن.»
«به دلم مونده یه بار» و «وقت رفتن» قطعات بعدی هستند که اجرا می‌شوند و شرشر عرق است که از سر و روی حمید می‌ریزد و مشخص است که انرژی زیادی از او گرفته شده است.
حمید برای دقایقی سن را ترک می‌کند تا نیما وارسته با یک قطعه بی‌کلام ویلن با همراهی ارکستر سالن را تا سر حد انفجار پیش ببرد.
بعد از تکنوازی نیما دوباره ریتم تند می‌شود و «فکر می‌کنی کی هستی» به اجرا در می‌آید و حمید دوباره سر وکله‌اش پیدا می‌شود و با انرژی دوبرابر برنامه را ادامه می‌دهد.
«بازم دلم گرفته» از اواسط قطعه با همخوانی کم‌نظیر سالن همراه می‌شود تا حمید بعد از اتمام این ترانه بگوید: «بهترین لحظات زندگی یک خواننده زمانیه که مردم باهاش هم‌خوانی می‌کنن. نمیدونید چه خاطره پر‌رنگی رو برای من به وجود آوردید...»
«آخه تو عزیز قصه‌هامی»، «بگو کی عوض شده» قسمت‌های بعدی برنامه‌اند و پس از آن هم حمید توضیحاتی را در مورد آلبوم جدیدش می‌دهد که قطعا در مصاحبه صوتی این کنسرت آنها را خواهید شنید .
«ناشناس» به درخواست مردم نواخته می‌شود و در بخش ترانه‌های درخواستی هم «قسمت» و «تلافی» و باز هم «ناشناس» اجرا می‌شوند و در انتهای برنامه هم حمید در حالی که ارکستر در حال نواختن است با همه خداحافظی می‌کند و شال بنفش‌اش را می‌بوسد و به میان مردم پرت می‌کند تا دعوا بر سر تصاحب این شال در بین حاضرین در سالن به شدت در بگیرد و جنجالی درست و حسابی درست شود. دیده شد که این جنجال و درگیری بر سر شال بنفش تا خیابان‌های اطراف هم کشیده شده بود!!

منبع: نت آهنگ
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها