|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#201
02-04-2008
|
||||
|
||||
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
__________________
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#202
02-05-2008
|
||||
|
||||
|
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده‌ست
درياب که هفتهء دگر خاک شده‌ست می نوش و گلی بچين که تا درنگری گل خاک شده‌ست و سبزه خاشاک شده‌ست
__________________
. . .ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام «اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است» «او جانشین همهء نداشتنهای من است» «معلّم شهید دکتر علی شریعتی»
تا عاقل به دنبال پل می گشت دیوونه از رودخونه گذشت ...
|
|
#203
02-05-2008
|
|||
|
|||
|
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
ليک کس را ديد جان دستور نيست
|
|
#205
02-05-2008
|
||||
|
||||
|
نقل قول:
 نقدها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
__________________
|
|
#206
02-09-2008
|
|||
|
|||
|
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
|
|
#208
02-10-2008
|
||||
|
||||
***مشاعره سنتی***
نقل قول:
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد؟
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
|
#209
02-10-2008
|
||||
|
||||
|
من کم اینجا پست میزنم
دوس دارم این شعرو کامل بذارم پیام نسیم استاد شجریان از شاعری تقریبا کم نام صفای اصفهانی دل بردی از من به يغما ای ترک غارتگر من ديدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد رفتی چو تير و کمان شد، از بار غم پيکر من می‌سوزم از اشتياقت، در آتشم از فراقت کانون من، سينه من، سودای من، آذر من من مست صهبای باقی، زان ساتکين رواقی فکر تو در بزم ساقی، ذکر تو رامشگر من ** دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سيه دوخت از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من ** گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد صد رخنه در ملک دل شد، ز انديشه کافر من ** شکرانه کز عشق مستم، ميخواره و می‌پرستم آموخت درس الستم، استاد دانشور من ** در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من ** اول دلم را صفا داد، آيينه‌ام را جلا داد آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من تا چند در های و هويی، ای کوس منصوری دل ترسم که ريزد بر خاک، خون تو در محضر من ** بار غم عشق او را گردون نيارد تحمل چون می‌تواند کشيدن اين پيکر لاغر من دلم دم ز سر صفا زد، کوس تو بر بام ما زد سلطان دولت لوا زد، از فقر در کشور من ** ** اين ابيات در آوازها نيامده
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|
|
#210
02-10-2008
|
||||
|
||||
|
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید همره نغمه های موزونش سوی من گرم و دلنشین باشد (فروغ)
__________________
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 10:52 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.