بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 10-09-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من هدف والاي ديگري از زدن اين تاپيك داشتم ....
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 10-09-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چون کلی نوشته بودی منم همه جور مطلبی رو قرار دادم حالا هر جور که شما امر کنید ویرایش می کنیم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #23  
قدیمی 10-09-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض معشوق واقعی

معشوق واقعی

خصوصا شباهنگام
خیالت میکنم
در خیالاتم
یک آدمک خیالی
هر آنچه را دوست دارم داراست
من و تو ...
مهر همیشه در سینه ی ماست
و در خیال
عشق می ورزم تو را
بیش از تو به من
حال آنکه ...
آنقدر دوستم داری
که خیالم حتی خیالش را هم نمیکند
ای عشق جاودانه در خیال
مبادا خیالت بردارد
روزی را
که دگر خیالت نکنم
آخر مگر میشود ؟
این چنین همدمی را از دست داد
حال آنکه انسم با آن
بیش از چیزیست که خیال میکنی
خودت را نمیگویم
خیال کردن به تو ...
مقصود است
معشوق است
و ماءنوس
معلوم است
که خواهی ماند جاوید
ای آدمک
تا به حال یارای نداشتم
چهره ای برایت نقاشی کنم
با بومرنگ خیال
که به پاکیت بیاد
از ما روی مگردان
بی خیال ...
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #24  
قدیمی 10-09-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عشق واقعی عشق به خداست

اون عاشقايي که خالص و واقعي هستند، دم به دم و لحظه به لحظه به ياد معشوق خودشون هستند.


تمام فکر و ذهنشون اينه که چه جوري خوشحالش کنه. يکي دم به دم براش گل مي بره ، يکي دم به دم براش نامه مي نويسه.
ولي خوش به حال اوني که بهترين معشوق رو انتخاب مي کنه. بهترين معشوق کسيه که اگه تو اون رو دوست داري، اون تو رو بيش
تر دوست داشته باشه. يه کم فکر کنين اين چه معشوقيه؟


آره اين خداست که بنده هاش رو بيشتر از خودشون دوست داره. بهترين و نزديک ترين معشوق خداست. ديگه هم لازم نيست براي خوشحال کردنش تند و تند براش گل ببري، هر جا بخواي باهاش حرف مي زني؛ فقط کافيه يه سجاده پهن کني و کارش رديفه.

مي توني تمام عقده ها و دردهات رو باهاش درميون بگذاري. براي خوشحال کردنش هم لازم نيست گل ببري ،
فقط کافيه واجباتت رو انجام بدي و محرمات رو ترک کني.


اگه دوست داشتي بيشتر خوشحالش کني مي توني مستحبات رو انجام و مکروه ها رو هم ترک کني. اون وقته که ديگه خدا واقعا خودت رو از خودت بيشتر دوست داره.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #25  
قدیمی 10-09-2009
my feel my feel آنلاین نیست.
تازه وارد
 
تاریخ عضویت: Oct 2009
نوشته ها: 1
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

صداقت ومهرباني تو به ظرافت گلبرگي است كه براي پروانه بهترين جا براي ارامش است
پاسخ با نقل قول
  #26  
قدیمی 10-09-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض انتظار




خورشيد ، هنوز هم مي خواهي پشت ابر بماني.


همه مي گويند عيد آمده ، همه مي گويند بهار آمده. ولي من که مي دانم همه اش دروغ است .


مگر نه اين است که تنها نشانه ي بهار تويي؟


مگر نه اين است که بهار فقط با وجود تو به حقيقت مي انجامد؟


در لحظه ي تحويل سال ، در اين روز جمعه ؛ باز هم نمي خواهي در کنار ما باشي؟


آخر تا کي بايد از پشت ابر به تو نگاه کنم؟


آخر تا کي بايد نور وجود تو از پشت ابر به من برسد؟


آخر تا کي بايد هر جمعه منتظر تو باشم؟


تا کي انتظار؟


گاهي ابر ها هم از اين که تو را از ما پنهان مي کنند شرمنده مي شوند و مي گريند


آري اين تو هستي بهانه ي گريه ي آن ها.


تويي بهانه ي آن ابرها که مي گريند بيا که صاف شود اين هواي باراني
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #27  
قدیمی 10-09-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض هشدار

هشدار :


مواظب دل خودتون باشيد، يه دفعه اسير عشق دنيايي نشيد که خلاصي از اون خيلي سخته.






«ارزش يک آدم،اون هم يه مسلمون خيلي بيشتر از اينه که به دنيا دل ببنده، از امروز به بعد بياييد که با خداي خود عهد ببنديم که جز عشق او و کسي که او مي خواد در دلمون راه نديم و عشق او به طور مداوم در دل ما باشه»
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #28  
قدیمی 10-31-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از نواي تو بود زمزمه ي زير وبم
دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم
یا رب این نای و نی و ما و من و دمدمه چیست
دم به دم می دمد و صاحب دم پیدا نیست
پر صدا کرده جهان را ز منم این منم کیست
منم این صاحب دم ،یا من او هر دو یکیست
او منم یا منم او یا بود از او منمم"
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین حرکات آمده ام
خضر راه حقم و از ظلمات آمده ام
گمرهان را هله از بهر نجات آمده ام
ای بسا مرده که یک دم شود احیا ز دمم
من که از باده خم هو مخمورم
نیست جز درد کشی چیز دگر منظورم
من ز هفتاد و دو ملت به حقیقت دورم
بر سر دار انا الحق زنم و منصورم
خصم اگر سنگ ببارد به سرم نیست غمم
مقدس فاني

ویرایش توسط آريانا : 10-31-2009 در ساعت 12:06 AM
پاسخ با نقل قول
  #29  
قدیمی 11-01-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آخر اي مولاي من چنگي به درگاهت شدم



در طريقت از دل و جان پيرو راهت شدم





محو روي آن جمال پاک چون ماهت شدم





ذره اي گشتم ز خاک و زير پاهايت شدم





کي کني سوي گدايت يک نظر اي رازدار




لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #30  
قدیمی 11-10-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رهگذر گفت اینجا چه میکنی ؟
گفتم عمل.
گفت در این وادی دور چگونه رُسته ای؟
گفتم، گفت باش، پس پدیدار شدم.
گفت به چه کار؟
گفتم تا در این کویر پریشانی، نشانی باشم.
گفت راه بود و بی راه بود. حقا از دیدنت شادمانم.
گفتم بسیار چون تو یک چند در این سایه نشستند و گذشتند.
گفت از آنجا که می آیم درختی بود، سایه اش به طعم سایه ات.
گفتم آنجا که می روی نیز چنین است.
گفت با تو، کدامین رهگذر بیشتر ماند؟
گفتم او که طعم سایه ای مانده در دلش، توشه ای دارد به دوش و مرد تنها ماندن است.
گفت من بسیار نزدیکم به تنهایی! به دوشم توشه ای دارم به دل هم خاطراتی چند.
گفتم پیش من نمی مانی!
من اینجا بر عمل بسیار نزدیکم. تو اما رهرویی یا رهنمایی، هرچه هستی پای در راهی. به روئیییییییییدن!
گفت در پاهایم دردی هست.
گفتم میدانم.
گفت در شهد تو آیا مرهمی نیست؟
گفتم مرغک خانگی رو سوی خانه خدا کرد و گفت ای صاحب، در پای من دردی هست. در دست تو آیا درمانی نیست؟ صاحب پایش بیازمود و گفت آری هست. بر گردن تو پری بر رگی رویده، آن پر برکنم تا درد در پایت بمیرد.
مرغک گفت چنین کن ای خانه خدا، تسلیمم. صاحب دست در گردن مرغ بگرفت و سرش به یکباره بکند و گفت آیا هنوز دردی هست؟ مرغک روی دو پا بلند بلند می پرید و می گفت نه خانه خدا دردی نیست.دردی نیست! این کدامین پر بود؟ کدامین رگ؟ صاحب گفت رگ اصلی! مرغک در خلسه بود.

..
.
رهگذر هیچ نگفت و رفت.

غلامرضا رشیدی
شهریور۸۸
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها