مشاعره سنتی

[shokofe]

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

[مجتب]

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند

[مهدی]

دل ما هست پریشان تن تیره شده جمع
صاف اگر جمع شود تیره پریشان چه شود

[shokofe]

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

[مجتب]

بچه ها یه کوچولو نفس بگیریم بعد ادامه بدیم.
با سرعت نور دارین پست میدین؟؟؟؟؟



شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد

قدر یک ساعته عمری که در او داد کند

[shokofe]

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

زان که آن جا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

[مهدی]

بیا اقا مجتب عادت میکنی


شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمتست چنین شب که دوستان بینی

[مجتب]

یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز

که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

[مهدی]

دیدم که لبش شراب نوشد
کی دید ز لب می مغانه

[shokofe]

هزار جهد بکردم که یار من باشی

مرادبخش دل بی‌قرار من باشی