قادر عبدالله زاده شمشال نواز کردستان درگذشت - آرام بخواب ای بره آرام کوهستان
برای قادر عبدالله زاده یگانه شمشال نواز کردستان
آرام بخواب ای بره آرام کوهستان
برای ما که خواسته یا ناخواسته با آواها و نواهای بومی این سرزمین پیوندی ناگسستنی داریم و هنوز هم یک کاسه دوغ محلی را با بهترین نوشابه های انرژی زای جهان طاق نمی زنیم، درگذشت هر یک از خنیاگران بومی حکایت دیگری دارد. حکایتی نه از جنس تأسف به خاطر زیر خاک رفتن یک انسان، که به هر ترتیب گریز ناپذیر است، بلکه نگران و متأسف از آن روی که با غروب هر یک از این هنرمندان، بخشی از فرهنگ نیز مدفون می شود. به راستی چه قدر شتاب زمانه، چشم ها را کور و گوش ها را کر کرده است!
قادر عبدالله زاده را تنها در جشنواره ها دیده بودم. پیرمردی آرام و بی صدا که با لوله ای از جنس برنج حرف می زد. او به تنهایی همه کردستان و کوه های سرسخت و سخت گذرش را به تصویر می کشید. نوای شمشال قادر عبدالله زاده قادر بود هر ناآشنایی را به خانه های گلی و سنگی کردستان ببرد و به نان و دوغی میهمان کند. خصلت آرام و بی آزارش سبب شده بود که اطرافیانش او را قال مره بنامند، یعنی بره آرام.
نخستین بار سال 1380 در نخستین جشنواره موسیقی آیینی که به همت هوشنگ جاوید و جهانگیر نصری اشرفی شکل گرفته بود، او را در سالن کوچک رودکی دیدم. سال بعد هم به همین بهانه آمده بود و دوباره صدای ساز و سیمای آرامش را لمس کردم. نخستین جشنواره موسیقی آیینی هم زمان با بمباران سرزمین عراق توسط نیروهای آمریکایی شده بود و با این که در کشور ما خبری از بمب و موشک نبود، او پس از پایان اجرای همیشه زیبایش لب به سخن گشود. آن قدر آرام دیده بودمش که تصور نمی کردم اهل حرف زدن باشد، چه رسد به اعتراض. به هر روی طرف حسابش ما نبودیم. آمریکایی ها را می گفت و حسن اش این بود که شعار نمی داد و فیلم هم بازی نمی کرد تا احیاناً به نان و نوایی برسد. می گفت چرا بر سر مردم بمب می ریزید؟ برای من چندان قابل هضم نبود که پیرمردی روستایی در شکل و شمایل او، از بمب و سیاست چه می داند که این گونه می خروشد. پس از پایان برنامه پشت صحنه رفتم و از هوشنگ جاوید بیشتر جویا شدم. تازه معلوم شد او خود از قربانیان بمب و سیاست است. دل پری از صدام و جنایات بی شمارش در حق کردهای ایران و عراق داشت.
با خواندن خبر درگذشت اش در
همشهری آنلاین باز هم نفیر ساز او و ده ها تن دیگر از هم سلکانش در جای جای ایران بزرگ به ذهنم وارد شد و یک هشدار که آیا ممکن است هنرشان با جسم شان دفن شود یا این که میراث داری قابل پیدا خواهد شد؟ امیدوارم چنین شود.
روحش شاد و یادش گرامی باد
منبع وبلاگ بسیار خوب
http://our-music.blogfa.com/post-120.aspx