بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1811  
قدیمی 07-22-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

احوال ما
ای مهربان ،سلام
خوبی؟ سلامتی؟
چه خبر از قرار ما؟
گویا دگر تو نپرسی ز حال ما
من در تمام لحظه های خودم گشته ام تو را
گاهی میان اشک
یکدم سکوت بغض
می خوانم این حدیث تو از عمق لحظه ها
با این نگاهی مانده به راهی که خیس شد
در کوچه های شهر،
این سوز غربت و تنهایی و سکوت
بیداد میکند
باران که می چکد از سقف آسمان
بی چتر بودنت
ما، خیس لحظه دیدار مانده ایم
می خوانمت ترا،به دل تنگ عاشقم
در فصل سرد جدایی میان ما
این هست های جنس نبودن،غریبه اند
در این نبود تو، در لحظه های عمر
چیزی نمانده بجز،این بهانه ها
تصویر صاف و زلالی ز یک امید
آیینه ای که نفریبد مرا به خویش
پر شد تمام باورم از این نشانه ها
دلتنگ خنده ای که فراموشمان شده ست
سهم من از ترانه بودن، سکوت شد
بادا هر آنچه باد
باید که با تو بگویم،ز حال خویش
ما از شعار سیر،ولی گشنه مانده ایم
بر سفره های خالی ما، لقمه ای فرست
بر گونه های سرخ ز سیلی ، نظر نما
بر زخم های کودکان زمین ،مرهمی بنه
قفل از زبان بسته مردم،تو باز کن
لبخند را،بنشان بر لبان خشک
دستی، نه جنس زدن
دست وهر و عشق
چشمی،نه جنس غضب
یک نگاه گرم
آزرده گشت خاطر ما،عاشقی فرست
نفرین ز حد گذشته،
دگر یک سلام ناب
دریاب این دو نفس مانده را ز ما
می لرزد آسمان دلم،بی فروغ مهر
جز تو ،کسی نمانده بگیرد سراغ ما
از ترس انکه نیازارمت به غم
گفتم کمی دروغ بگویم
ولی نشد
حال مرا اگر که بپرسی،
ملال هست
آری،دریغ و درد
که در قصه های ما
تنها کلاغ
به منزل رسید و بس

کیوان شاهبداغی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #1812  
قدیمی 07-23-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نگاه کن چه پیر می شوند

رؤیاهایی که تو را نیافته جهان را ترک می کنند ...!

"شمس لنگرودی"
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1813  
قدیمی 07-23-2012
yad آواتار ها
yad yad آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577

868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
yad به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مثل تقويمي كه در فصل خزان ماسيده است

واژه هاي سرد ِ رفتن در دهان ماسيده است


نيستي دنيا به كام مي فروشان هم نرفت


بي تو حتي در حنا دست ِ جهان ماسيده است
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از yad به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1814  
قدیمی 07-23-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند میکشی از این رها ترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلا ترم کنی
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سرور شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست!
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
  #1815  
قدیمی 10-16-2012
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


ریشه در خاک

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشک من تو را بدرود خواهد گفت
نگاهت تلخ و افسرده ست
دلت ر ا خارخار نااامیدی سخت آزده است
غم این نابسامانی همه توش و توانت راز تن برده ست
تو ،با خون وعرق،این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی
تو بادست تهی باآن همه توفان بنیان کن درافتادی
توراک.وچیدن ازاین خاکدل برکندن ازجاناست
تورا بابرگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تورا این ابر ظلمت گستر بیرحم بی باران
تورااین خشکسالی های پی در پی در
تو را از نیمه ره برگشتن یاران
توراتزویر غمخواران
زپا افکند،
تورا هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان در ستوه آورد!
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که ازان سوی گندم زار
طلوع با شکوهش خوش تراز صد تاج خورشیداست،
تو بااآن گونه ها ی سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان غمباری که روزی چشمه جوشان شادی بود و،
اینک حسرت وافسوس بر آن سایه افکنده است،
خواهی رفت
واشک من ترا بدرودخواهدگفت!
من اینجا ریشه درخاکم!
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یاپاکم
من اینجا تا نفس باقی است می مانم
من اینجا چه می خواهم نمی دانم!
امید روشنایی گرچه دراین تیرگی ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه ،می رانم
من اینجا روزی آخر از دل خاک
بادست تهی ،گل بر می افشانم
من اینجا روزی اخر از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و میدانم
توروزی باز خواهی گشت

فریدون مشیری

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1816  
قدیمی 10-16-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سهم ما

سهم ما
کیوان شاهبداغی
باشد ،شروع کنیم
تقسیم می کنیم،
هر چه که باشد در این زمین

فریاد سهم تو باشد ،سکوت من
دنیا از آن تو ،این درد مال من
خورشید سهم تو ،شب هم نصیب من
آن کاخ سهم تو،این کوخ مال من
هر گنج مال تو ،هر رنج زآن من
سیلی از آن تو ، صورت از آن من

باور می کنی به خلقت برادریم ؟
باور کنم که برادر ، برابریم ؟
آن خنده ها برای تو ، این اشک سهم من
هر "امر"کار تو ،این "چشم" حرف من
شد زندگی برای تو ، مردن از آن من
آن باغ جای تو ، این داغ سهم من
....
آنان ز آن تو ،اینان از آن من
باشد برای تو ،ماند برای من
...
تقسیم شد هر آن چه خدا هدیه کرده بود
گیرم کسی به روی تو این نیاورد
آه ای برادرم
از ما تو بهتران
با این برابری
سخت است باورش
که برادر ،برابریم ؟؟
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار

ویرایش توسط ماهین : 10-16-2012 در ساعت 01:32 PM
پاسخ با نقل قول
  #1817  
قدیمی 10-17-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دارم ...
رنگ عوض می کنم
به رنگ حیایی که سرخ می دود
روی گونه ی سبزم
نگاه می کند به ساعت قلبش
یعنی که دیر کرده ام
بمان کنار تخته سیاه و
صدای باد را بکش
نه ...
صدای من
شبیه شیهه ی هیچ باد رهگذری نیست
چرخ می خورد کلاس و
از صدای انفجار خنده
پرت می شوم میان سیاهی
و سوت می کشم
هی باد ... باد
تو کی مرا سوار بال خودت می کنی؟

رؤیا زرّین
پاسخ با نقل قول
  #1818  
قدیمی 10-17-2012
mohammad.90 آواتار ها
mohammad.90 mohammad.90 آنلاین نیست.
مدیر بخش ورزش
 
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242

6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از من بگریزید که می خورده ام امروز

با من منشینید که دیوانه ام امشب

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد

ای بیخبر از گریه ی مستانه ام امشب

یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را

چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب

بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی

گر جان نرود در پی جانانه ام امشب

__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی

هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...
پاسخ با نقل قول
  #1819  
قدیمی 10-17-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تا رسیدن به شب
ادامه ریل طویلی هستم
از من عبور کن
این روز ها
در صف تأخیرند ، قطارها
و آن که انتظار می کشد
چشم های مسا فری ست پنهان
پشت عینکی
دودی تر از خاطرات ِ سفر هایش !!

"شهناز مقدم"

ویرایش توسط افسون 13 : 10-17-2012 در ساعت 10:08 AM
پاسخ با نقل قول
  #1820  
قدیمی 10-17-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دلت می آید ؟!...

دلت می آید ؟! ...
ابراهیم قبله آرباطیان

پشت هر پنجره ، دیوار دلت می آید ؟
من و تنهایی و تکرار دلت می آید ؟

تو فقط سعی بر آنی که مسافر باشی
چشم من در پی اصرار دلت می آید ؟

من کمی تلخ،مرا خط بزن از زندیت
جای من فاصله بگذار، دلت می اید ؟

من کمی تلخ ،کمی شاعر عاشق پیشه
بر من این تلخی بسیار دلت می اید؟

آه سخت است مخواه اینکه بگویم که برو
که خداوند نگهدار،دلت می آید ؟

پشت هر پنجره لبخند و غزل زیبا نیست ؟
پشت هر پنجره دیوار ، دلت می آید ؟
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:01 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها