بازگشت   پی سی سیتی > هنر > موسيقی Music > موسیقی ایرانی

موسیقی ایرانی در این بخش به شناساندن بزرگان موسیقی ایران میپردازیم بیوگرافی ها عکس ها خاطرات و خدمات ... و همچنین اخبار و مسائل مربوط به موسیقی ایران در این بخش گنجانده میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 01-08-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استاد رحیم موذن زاده اردبیلی

استاد رحیم موذن زاده اردبیلی
گَل حراي قارداش اوليرم


گردآوری و جستجوی مطالب و تهیه و آپلود مجدد عکسها از امیر...

چهره اش را كه نگاه مي كني و آن اندام تكيده و نحيف را ،باورت نمي شود كه پيرمرد خالق آن اذان سحر آميز باشد. گرچه ديگر آن صدا را ندارد، اما راز مانايي اذان هنوز با اوست، در چشم هايش. نگاه كنيد، خورشيد دارد غروب مي كند.
اكبر هاشمي
موذن زاده اردبيلي در بيمارستان بستري است.
همين جمله كافي است تا ذهن تو را به هم بريزد. مخصوصا كه آذري زبان باشي و بداني كه او كيست و مي داني.
هنوز موقع اذان مغرب نشده، با ساتيار امامي راهي بيمارستان مدائن مي شويم.
كولر را روشن مي كند و دستي صندلي را مي كشد و تخت مي خوابد، توي ماشين. بي آنكه بداند در دل كنار دستي اش آشوبي است، حق هم دارد كه نگران مرد اردبيلي نباشد. آخر او بچه مازن است.
شاخ سي واخ سي، شاخ سي واخ سي. دسته هاي عزاداري دارند مي آيند. آرام و با طمانينه، زنجير مي زنند و پيرمردها جلو دسته سينه. از طبل و سنج هم خبري نيست. اكبريم گلگوزلرين قرباني اولا م اكبريم.
همه محرم هاي بچه گي ام پر است از آواهاي موذن زاده ها و آن اذان سحرآميز و دوست داشتني كه پس از گذشت چند دهه مثل ربناي شجريان جاودانه شد. براي مازندراني كه كنار دستم به صندلي لم داده تعريف مي كنم كه سال 76 توي كنگره شهريار، با سليم موذن زاده اردبيلي عكس يادگاري گرفتم.
سالهاست كه آن عكس را پدر قاب كرده و هر كسي كه مي آيد نشانش مي دهد و با افتخار مي گويد كه پسرش با سليم موذن زاده اردبيلي كنار هم ايستاده اند، توي يك عكس.

كامپيوتر مي گويد: !!No
مرد مي گويد: كسي به اين نام اينجا بستري نيست. وقتي با تاكيد مي پرسيم مطمئنيد؟! دوباره چك مي كند.
فكر مي كنم اشتباه شده چون صبح هم عده اي آمدند. به آنها هم گفتم قبلا اينجا بوده اما فكر مي كنم برده باشند بيمارستان مصطفي خميني.

از بيمارستان مي زنيم بيرون و هنوز نرفته، كلي پشت سر هاشم اكبرياني غيبت مي كنيم، آخر منبع خبر او بوده. چند قدمي دور نشده برمي گردم. موقع رفتن به بيمارستان وقتي با نگهبان سلا م و عليك كرديم، به نظرم آمد نگهبان لهجه آذري داشت. از او مي پرسم موذن زاده اردبيلي اينجا بستري است؟
با قاطعيت مي گويد: بله، .

گفته بود كه من صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آنها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است.
طبقه هفتم، اتاق .704 پسر حاجي به داخل اتاق راهنمايي مان مي كند. يك نفر با لباسي سر تا سرسفيد و محاسني سفيد روي تخت خوابيده، آرام و بي صدا، با چشماني بسته شبيه سليم است، اما نيست. مي خواهم چيزي بپرسم، نمي پرسم. بالا ي سرش روي وايت برد كوچك نوشته 84/1/24 رحيم موذن.
اشتباه آمده ايم. يعني خبر اشتباه بوده، اين مرد برادر بزرگتر سليم است نه خودش. سعي مي كنيم ماجرا را جمع و جور كنيم و برگرديم. براي آنكه جعفر، پسر بزرگ حاج رحيم ناراحت نشود مي پرسيم حاج آقا هم مثل اخويشان مداحي مي كردند؟
مي گويد: مردم بيشتر سليم را به مداحي مي شناسند، اما پدرم را به آن اذان معروف.
با تعجب مي پرسيم و تاكيد مي كنيم اذان معروف را ايشان گفته اند؟ اين بار او باتعجب مي گويد: بله.
حتي وقتي برگشتيم روزنامه و گفتيم كه به عيادت چه كسي رفته بوديم، اميد پارسانژاد مات و مبهوت گفت: ولي اون اول انقلا ب مرد. !!!!!!!


رحيم، نعيم، سليم، محمود و داوود پنج پسر عالم بزرگ شيخ كريم بودند؛ پسراني كه به غير از محمود كه پيشه نظامي گري را انتخاب كرد همگي مداح اهل بيت شدند و حالا چند دهه است كه صداهاي آنها بخشي از هويت آذري زبان ها را تشكيل مي دهد؛ هويت مذهبي آنها را.

سال 1329 بود كه حاج شيخ كريم به رحمت خدا رفت. رحيم 25 سال بيشتر نداشت و در مسجد امام اذان مي گفت. جعفر، فرزند ارشد حاج رحيم مي گويد: آن موقع مسجدها بلندگو نداشتند و پدرم بدون بلندگو مي رفتند و اذان مي گفتند، صداي رسايي داشت. پدر كه مرد، از رحيم خواسته شد به مسجد ارك رفته و جاي پدر را پر كند. اي كاش حاج رحيم مي توانست خودش داستان اذان معروفش را باز هم براي ما تعريف كند، مثل گذشته.
صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي خوانديم، تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هر كجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه اردبيل گفته بود كه من يك صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آنها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما دو تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه سحري را به صورت زنده اجرا مي كرد. در سال 1329سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الا ن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم.

جعفر تاكيد مي كند: موقع ظهر كه مي خواستند از راديو اذان پخش كنند، پدر توي مسجد ارك اذان مي گفت و از راديو پخش مي شد.


از همان زمان بود كه فاميل پدرم هم تغيير كرد. فاميل پدرم موذن است اما وقتي شيخ كريم مي ميرد و پدرم به جايش اذان مي گويد، مجريان راديو ايران، زاده اردبيلي را به فاميل پدرم اضافه مي كنند تا به خوانندگان بگويند او پسر شيخ كريم است.
تكان مي خورد، انگار مي خواهد چيزي بگويد. سرش را جلو مي برد، جلو دهان پدر و بعد ليوان آب پرتقال را به لب هاي خشكيده پيرمرد نزديك مي كند.
يك روز پدرم از من پرسيد: مي داني چرا مردم اين اذان مرا دوست دارند؟ چون وقتي اذان را مي گفتم روزه بودم.
حاج رحيم مي خواهد چيزي بگويد. نزديك مي رويم براي شنيدن صدايش.

بايد گوشت را تا نزديك لب هايش ببري. آرام و بريده بريده: هر روز تلفن مي زنند و مي گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي دانيد چرا؟ من جوابتان را مي دهم براي اينكه باطن (اشاره به قلب) خوشگل است، براي اينكه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود، بلكه معنوي بود. حاج رحيم به سختي ادامه مي دهد. واعظ تهراني در جايي گفته بود اذان همه قبول باشد، اذان است، اما اين اذان موذن زاده آدم را وادار مي كند كه به مسجد بيايد.

حاجي گمان مي كند مي گويم برايم اذان بگو. به آرامي اذان را در گوشم نجوا مي كند. به همان زيبايي اما بي صدا، شايد اين اولين و آخرين باري باشد كه اذان حاج رحيم را از زبان خودش مي شنويم
جعفر مي گويد: اذان گفتن در خانواده ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده ما اذان مي گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع ها شناسنامه مي دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي كردند. به پدربزرگم هم گفته بودند تو چيكاره اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است.
حاج رحيم آب گلويش را فرو مي دهد: پارسال در عرفات هم خواندم، با لباس احرام. دوست دارم امثال من زياد باشند. از دبي هم دعوت كردند، گفتم حال ندارم. آقاي ... مجري تلويزيون گفت ضرر كردي، قرار بود يك ماشين بدهند به شما. مي خندد، آرام و به پنجره اتاق خيره مي شود؛ به نوري كه به داخل اتاق تابيده.
پدرم بابت اذاني كه خوانده يك ريال از كسي پول نگرفته. همه عمرش را قرآن خوانده و مطالعه كرده است. الا ن در آمريكا، آلمان و اكثر كشورهاي اسلا مي اذان پدرم را پخش مي كنند. انگار حاج رحيم باز هم مي خواهد چيزي بگويد. دوباره نزديك مي شويم، اما آنقدر صدايش آرام و كلمات بريده است كه متوجه نمي شويم.
جعفر سعي مي كند كلمات را به هم بچسباند: شجريان گفته رحيم در 5 دقيقه دستگاه بيات را گفته است.
پدرم و سليم عمويم، دستگاه موسيقي را كاملا مي دانند. بيات ترك و ماهور را بلدند و سه گاه را. پدر در مكتب حاج ابراهيم طلبگي مي كردند و قرآن ميخواندند.
جعفر از دوران نوجواني اش مي گويد: پدر خروس ها را نشان مي داده و مي گفته: خروس خانه ما صدايش با خروس خانه همسايه فرق مي كند، خوب گوش كن.
هنوز از مسوولا ن سياسي يا فرهنگي كشور كسي به عيادت حاج رحيم نيامده است.
حاج آقا كروبي مي خواست بيايد كه گفتم نه.
به خاطر انتخابات؟
نه، پدر در كما بود، گفتيم نيايند.
مي گويد: يكي از مسوولا ن هم قول داده بود پدر و مادرم را بفرستد كربلا ، اما نفرستادند. اولين و آخرين باري كه حاج رحيم به كربلا رفت دهه 50 بود.
جلو مي روم نزديك حاج رحيم، توي گوشش مي گويم: دوست داري دوباره بروي كربلا ؟ مگر كسي هست كه بگويد دوست ندارم.
حاجي اذان خودش را خيلي دوست دارد، مخصوصا عليا ولي الله و حي علي خيرالعمل را. اين دو جمله سخت ترين و زيباترين بخش اذان من است. يك روز تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح الا رواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي شود گفتم.الان 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد. 20 سال پيش مي خواستم يك اذان ديگر به مدت 15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان شش دقيقه بيشتر نمي شود.
پرستار وارد اتاق مي شود.

حاج آقا امروز حالت خوب است. اين دو روز همه اش خواب بودي.
جعفر ما را به پرستار معرفي مي كند: از همشهري آمده اند. حاج رحيم به سختي به پرستار مي گويد: همشهري پرفروش ترين روزنامه است.
از جعفر مي پرسم با توجه به اشراف پدر به موسيقي، نظرشان در مورد كارهاي (ودود) پسرعمويتان كه پاپ مي خواند، چيست؟
اولش مخالف بود، بعد كه قانع شدند اين نوع خواندن هنري است و مورد قبول نظام است، پذيرفتند. حاجي از ميان شعرا شعرهاي مرحوم حسين منزوي و استاد شهريار را دوست دارد، به خصوص حيدرباباي سلا م شهريار را.

حيدربابا دنيا يالا ن دنيادي نوح دان سليمانان قال ن دنيادي..

نوارهاي سليم را هم گوش مي كنند؟
پدر عاشق سليم است و سليم مرده و كشته پدر است. هميشه نوارهايش راگوش مي كند. پرستار مي خواهد سرم ديگري را وصل كند. با حاج رحيم موذن زاده اردبيلي دست مي دهم و به زبان آذري مي گويم كه فكر مي كني هنوز هم مي تواني دوباره آن اذان را بگويي؟ حاجي گمان مي كند مي گويم برايم اذان بگو. به آرامي اذان را در گوشم نجوا مي كند. به همان زيبايي اما بي صدا، شايد اين اولين و آخرين باري باشد كه اذان حاج رحيم را از زبان خودش مي شنويم.
پيرمرد ديگر چيزي نمي گويد و به در خيره مي شود. اگر بمانيد شايد سليم را هم ببينيد، وقتي شنيده حال پدرم خوب نيست از تبريز خودش را رسانده تهران.
اتاق 704 را ترك مي كنيم. آسانسور مي آيد و ما را با خودش مي برد. انگار صداي عزاداري مي آيد و صداي اذان؛ مثل ظهر عاشورا. همه جا را غبار گرفته، زن ها كنار ديوار توي پياده رو نشسته اند. صورت هايشان را با چادر سياه پوشانده اند و مي گريند و مردها درميانه ميدان بر سر و سينه مي زنند.
گلشن علي اولدي خزان گل حراي گارداش اوليرم...
آسانسور مي ايستد. در باز مي شود. مي رويم بيرون. توي خيابان گم مي شويم. موقع اذان مغرب است.
سبحان الله و الحمد الله ...

***********
برجمال محمد مصطفی و فاطمه زهرا و علی مرتضی و حسن مجتبی و حسین سید الشهدا صلوات....یه صلوات و فاتحه هم نثار زنده یاد و زنده نوا استاد رحیم موذن زاده اردبیلی کنید اگر دوست دارینارادتمند... امیر عباس.... بچه تهرانپارس!!
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 01-08-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استاد رحیم موذن زاده اردبیلی

"نوای عشق"به یاد اذان دلنشین مرحوم موذن زاده اردبیلی


فیلم کوتاه "نوای عشق" به یاد مرحوم "رحیم موذن زاده اردبیلی" در اردبیل تولید میشود .
به گزارش گروه فرهنگ وهنر "مهر"، پس از ساخت فیلمی مستند با نام "عاشقانه های ایرانی" توسط "امید شریف موسوی" از زندگی این استاد مسلم ، " فیلم کوتاه "نوای عشق " به همت خانه فیلم آفتاب حوزه هنری اردبیل و با الهام ازاذان دلنشین استاد " موذن زاده اردبیلی " نیز ساخته خواهد شد.
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 01-08-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استاد رحیم موذن زاده اردبیلی

مهر - هفتم اردیبهشت هشتاد و چهار -


"امید شریف موسوی" کارگردان فیلم "عاشقانه های ایرانی"( تنها فیلمی که درباره زندگی استاد رحیم موذن زاده اردبیلی ساخته شده است ) با تایید این خبر گفت : ایشان از دو روز گذشته دربیمارستان مدائن تهران اتاق 704 بستری هستند.
وی اظهار داشت: خوشبختانه به نظرمی رسد وضعیت ایشان رو به بهبودی است، اما به استراحت مطلق نیاز دارند.
به گزارش "مهر" استاد رحیم موذن زاده، متولد سال 1304 اردبیل، گوینده اذان مشهور درجهان اسلام، درروح الارواح آواز بیات ترک است.
آوای گوش نواز این اذان، بیش از 50 سال طنین انداز شده است. روزه داران در ایام ماه مبارک رمضان طی نیم قرن با این آوای اذان افطار می کنند.
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 01-08-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استاد رحیم موذن زاده اردبیلی

یادی از استاد روانشاد، موذن زاده اردبیلی
دسته گلی برای بلند ترین گلدسته اذان

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر :
عرفا می گویند مرد خدا و انسان خوب کسی است که وقتی او را ببینی به یاد خداوند افتی... و او همواره انسان را و بیننده اش را به یاد خدا می انداخت. زنده یاد عبدالرحیم موذن زاده اردبیلی فرزند شیخ عبدالکریم ( اولین موذن رادیو ) که به همین دلیل ( موذن بودن پدر) به نام خانوادگی موذن زاده نامیده گردید درخرداد 84 پس از80سال عمردعوت حق را پذیرفت اذان معروف وماندگاری که توسط او ادا واجرا شده است به دلایل فنی وتخصصی ونیزازمنظرزیبا شناختی ، به واقع وبدون اغراق شیعی ترین وایرانی ترین اذان درجهان اسلام به شمارمی آید .
درمصاحبه ای گفته بود " آن روز روزه داشتم وبه نیت اذان ( اذانی منحصربه فرد ) به رادیو آمدم .. اول هرجا انداختم نشد تا اینکه دربیات ترک وگوشه روح الارواح (1)و..." ( نقل به مضمون)
به مقدمه وموخره فرمایش ایشان کاری ندارم ومقصود نکته ای است که اهل آوازواهالی خوانندگان می دانند منظورازچند جا انداختم نشد چیست وبه راستی تاکسی درحد واندازه های بسیاربالا وبا ظرایف آوازایرانی آشنا نباشد نمی تواند این ادعا را بیان نماید دعویی که درذات خویش مهمترین شاخصه هنرایرانی یعنی بداهه را مستتردارد .

موذن زاده اردبیلی در روزهای پایانی حیات دنیوی


واما این که گفتم شیعی ترین وایرانی ترین اذان به این دلیل که : ایشان اذان مزبوررا درمقدمه وقبل ازتکبیر4گانه با شهنازشروع می کند : افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد ... صاحبتا ولا ولدا (2)

که به لحاظ فنی ( درست وصحیح خوانی ) کامل وبه لحاظ شکلی ( رعایت قوس وانحنای صوتی ) بابم خوانی وازتنالیته متناسب با ارتفاع صوتی وحجم حنجره خواننده ( آگاهی برتوانایی های تارهای صوتی خود ) شروع می نماید وبه تدریج با حرکتی روبه بالا به شکلی طراحی می کند که درتکبیرچهارگانه ( شروع اذان ) به اوج رسیده ودرهمان پرده با انحنایی زیبا شهادت برنبوت پیامبراکرم داده وبازدرادای شهادت برولایت حضرت امیرعلی (ع ) ونیزایشان ، جمله بندی آوازرا به شکلی برمی گزیند که تقریبا می توان گفت غیرقابل تقلید می باشد ( حداقل به لحاظ نفس گیری وادای جمله طولانی درآن ارتفاع صوتی بی نظیراست )



ونیزپس ازادای جمله " اشهد ان مولانا " با مکثی خفیف جمله " امیرالمومنین علی والی الله " ( ودرتکرارحجت الله ) را بیان می کند که به قول عرفا مکث وسکوت قبل ازنام بزرگان به عنوان رعایت ادب وکنایه ازواقع شدن درمقام حیرت وحیرانی است سپس به عنوان تاکید وتایید جمله " حی علی خیرالعمل " را نیزبه شکلی منحصربه فرد ودرتفاوت آشکاربا جملات حی علی الصلاه وحی علی الفلاح ادا می نماید .(3)
واما آواز بیات ترک که قدما بدان آوازخدایی مقام الهی می گفتند ومناسب ترین بستروجایگاه برای خواندن مناجات ها ونیایش ها است که اساسا " بیات زند " نام صحیح واصلی آن است که اشارت به زندها وپشت ها وگاثه ها درزبان وآئین ها ومناجات کهن ودیرپای ایرانیان دارد وشرح تاریخچه وسیرحرکت واطلاق کلمه بیات ترک و.. تحقیق پژوهشی جداگانه ای می طلبد واینکه برخی معتقدند که درزمان سلسله زند بدان بیات زند می گفتند ودرزمان قاجاربه بیات ترک معروف شده اعتقاد وبیان غلطی است چرا ک پرواضح است تاریخ 12ساله وپرمشغله حکومت کریم خان وکیل الرعایا وآنهم تقریبا بربخشی ازایران ( نه همه ایران آن روز) اصلا نمی توانسته تاثیرگذارویا عامل نام گذاری بریک آوازایرانی باشد وشرایط فرهنگی واجتماعی ودیگرمقولات هم که جای خود را دارد .

مرحوم موذن زاده اردبیلی دراجرا وبیان وویژگی های آوازی متاثرازآنچه به مکتب تبریزمرسوم است وبه ویژه شخص اقبال السلطان ( ابوالحسن ) می باشد نکته ای که گویا برادرخوش صدای ایشان ( آقای سلیم موذن زاده ) درمصاحبه ای آن را تایید کرده اند که درکودکی ونوجوانی به محضراقبال آذررسیده اند .






شهراردبیل درتاریخ ایران وازصفحه ایران جاودان وپاک ناشدنی است نه بدین دلیل که بیش از200روزسال سردترین نقطه ایران است ونه اینکه با فرزندانی چون یعسوب واحد جوان صالح واحد بازاج وعلی دایی وحسین رضا زاده برای کشورافتخارآفریده است وبازهم نه اینکه چون درست کرداری پیامبرگونه مثل مقدس اردبیلی را پرورانده وبرکشیده است که همه اینها به تنهایی البته کافی است اما نگارنده دلیل مهم تری دارد وآن هم تاثیرچند بعدی وحضورکثیرالوجه وفراگیر اثر معنوی آن مرد خدا درذهن وضمیرافراد وآحاد ملت وگستره عظیم جغرافیایی وتاریخی تاثیرشگرف اذان اوست .

1- ادبا وفضلای حوزه لغت فارسی معتقد هستند که واژه " روح " درترکیب هایی چون "فزاینده روح " ، " روح الارواح " یا " روح فزا "صحیح نمی باشد .
2- چون دراجرای اذان مثل آوازنمی توان درآمد را با تحریرادا کرد مرحوم موذن زاده هوشمندانه جمله آخرقبل ازاذان (ولا ولدا ) را به جای تحریرمی نشاند .
3- حضرت حافظ می فرماید :
صد نکته غیرحسن بیاید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظرشود



ازاین صد نکته که ای بسا به لحاظ تنوع وگستردگی مقوله حسن وزیبایی همگی یا اغلب این نکات جزوحسن محسوب شوند . اما باید گفت یک نکته اصلی واساسی جان موضوع است این که چگونه می شود که هنرمند خلق می کند ( وشاید خودنیزمطلع نباشد ) وتحلیل گرای بسا که می داند اما ازخلق وایجاد ، عاجزوناتوان است وآن نکته همان "آن " وبا " عنایت معبود " یا " لطیفه نهانی " یا به تعبیرعرفا " خلوص " است که رمزجاودانی یک اثربوده ودیگرموارد ، قواعد وروش ها وهنجارهایی تعریف پذیرمحسوب می شوند که ابزاردست وارثان وتحلیل گران والبته برای آموزش مفیدند .
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 01-08-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استاد رحیم موذن زاده اردبیلی

استاد رحيم‌ موذن‌زاده اردبیلی: "يك روز، تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري بگويم ..."



خاطره: تنها گفتگوی بلند با استاد رحيم موذن‌زاده که آبان ماه ۸۲ (ماه مبارک رمضان ) با وی انجام شده است. پیش از انتشار این مصاحبه در خبرگزاری ایسنا اغلب بر این باور بودند که این موذن سالهای خیلی دور از دنیا رفته است.چندی بعد هم در خبرها آمد که فیلمی از زندگی استاد رحيم موذن‌زاده توسط امید شریف موسوی در حال ساخت است اما به جز بخشی از آن فیلم که در تلویزیون و خبرگزاری ها نمایش داده شد هیچگاه این فیلم به طور کامل به نمایش درنیامد. گفته میشد در این فیلم برای دومین بار بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال ،استاد بار دیگر اذان معروف خود را در سن ۸۴ سالگی خوانده است.
استاد رحيم‌ موذن‌زاده - گوينده‌ي اذان ايراني مشهور و تاريخي جهان اسلام - در ديدار اعضاي گروه فرهنگي- هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با وي، نقش ايمان و تقوي را در خودسازي و جامعه‌سازي حائز اهميت فراوان دانست . وي همچنين به نقش پرهيزگاري و تقوي در خلق آثار هنري اشاره كرد و راز مانائي اين قبيل آثار را بسته به ايمان و خلوص ذكر كرد.





استاد رحيم موذن‌زاده، به ايسنا گفت: من سال 1304 در اردبيل به دنبال آمدم، ‌در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي‌رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده‌ها در دوره‌ي ما در ابتداي امر بچه‌ها را با قرآن مانوس مي‌كردند. ما هم پس از طي اين مرحله به مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود.
صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي‌خوانديم، ‌تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه‌ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي‌شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي‌آيد. آن‌ها همه خانه‌ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه‌ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند.
مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه‌ي سحري را به صورت زنده اجرا مي‌كرد.
او در سال 1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده‌ام.
ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.
هر روز تلفن مي‌زنند و مي‌گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي‌دانيد چرا؟ من جوابتان را مي‌دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد.
اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه‌اش را هم مي‌بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن‌زاده آدم را وادار مي‌كند كه به مسجد بيايد.
البته اين اذان گفتن در خانواده‌ي ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده‌ي ما اذان مي‌گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع‌ها شناسنامه مي‌دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي‌كردند. به بابايم هم گفته بودند تو چيكاره‌اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است.
زماني كه سال 1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده‌ها مي‌گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، ” زاده اردبيلي” گفته شده است. لذا اين “زاده اردبيلي” از آن موقع به اسم ما اضافه شد.
استاد رحيم موذن‌زاده به ايسنا گفت: يك روزي تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه‌اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح‌الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي‌شود گفتم. استاد رحيم موذن‌زاده، به ايسنا گفت: ما ايراني هستيم و اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان‌هايي هستند كه تقليد مي‌كندن از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم.



الآن 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي‌گويد اگر با من يك‌صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي‌اندازم.
البته 20 سال پيش مي‌خواستم يك اذان ديگر به مدت 15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان 6 دقيقه بيشتر نمي‌شود. ولي در كل مي‌خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 01-08-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استاد رحیم موذن زاده اردبیلی

رقص آسمان در حنجره موذن



همشهری - محمدرضا يزدان پرست - نوجوان سيزده، چهارده ساله اي بودم كه عشق موسيقي داشتم و ويلن؛ شايد به زعم خيلي ها سخت ترين ساز، اما عشق كه باشد همه چيز آسان است و تازه: بي رنج كي توان كه رسيدن به قله ها؟
كلا س، روز سه شنبه ها بعدازظهر برگزار مي شد و ساعتي هم كه معمولا نوبت من بود، حدود غروب. خيلي وقت ها حواسم به تمرين بود و تا نوبتم مي شد، با انگشت و بي صدا، درسم را تمرين مي كردم كه انگار... انگار خورشيد نارنجي بار سفر بسته غروب، همه غمش را به ساز استاد مي داد و نت ها كنار هم چيده كه نه، معجزه مي شدند و اشهد ان محمدارسول الله... با همان آواي آسماني معروف كه بعدها كه پيشرفت كردم، فهميدم بيات ترك بود. يك گوشه از دستگاه شور كه انگارغروب را از هنوز تا هميشه روي دوشش داشت؛ استاد، اذان موذن زاده اردبيلي را مي نواخت. اندوه موذن زاده اردبيلي اذان نمي گفت گويي جادو مي كرد.
رقص ملودي ها در حنجره اش مناره هاي همه عبادتگاه ها را به وجد و جنب مي آورد. مي پرسيدم... تا مي آمد اولين هجاي نخستين كلمه سوال از دهانم خارج شود، ساز فرياد مي زد اشهدان عليا ولي الله... و همان ترقص تحرير. همه جواب ها ريخته مي شد جلوي من و انگار همه بغض ها درگلويم.
حالا كه بزرگتر شده ام و بنا به هزار دليل از ساز فاصله گرفته ام، فكر مي كنم كه تنها آرزويم اين بود كه بتوانم اين اذان را شيرين و خوش پنجه بنوازم، ولي...
رمضان كه مي شود بايد همه كانال هاي راديو و تلويزيون را دم افطار براي مادرم بگردم تا اين اذان را پيدا كنم. خيلي راحت مي گويد: افطار بهم نمي چسبه، يه جا رو بگير، اون اذانو بگه. براي او مي گردم تا روزه اش با حسي زيباتر باز شود، ولي براي خودم... خدا خدا مي كنم پيدا نكنم كه تمام خاطره ها مي آيند و انگار همه نت هايش يكي يكي، گلوله گلوله غصه مي شوند.
مگر اندوه اينقدر هم زيبا مي شود؟ ذره اي تامل كني، بله. شادي كه به خودي خود زيباست، قدر مسلم آنچه ظاهري زيبا ندارد، ولي ذاتي پر از زيبايي دارد، اصالت شادي اش بيشتر است. عمري است از همين تناقض ها، دنبال تازه ها و زيبايي ها مي گردم مثل حال اين آخري ها.
شنيده ايد كه مي گويند فلا ن كلمه نشسته در فلا ن شعر؟ صداي او هم نشسته است در غروب، نشسته است در اذان و اذان نشسته در بيات ترك. اي كاش خودش در غروب ننشيند
.



__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها