بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض الهی...........

الهی! هر که را عقل دادی چه ندادی،
و هر که را عقل ندادی چه دادی ؟

خدايا من کيستم که بر درگاه تو زارم يا قصه درد خود بتو پردازم.
در عشق تو من کيم که در منزل من از وصل رخت گلی دمد بر گل من .
الهی ای راهنما به کرم ، فروماندم در حيرت يکدم ، آن کدام است ؟ دمی که نه حوا در آن گنجد نه آدم .
اگر من دم بيابم چون من کيست ؟ بيچاره زنده ای که بی نفسش بايد زيست .
الهی از جودتو هر مفلسی را نصيبی و از کرم تو هر دردمندی را طبيبی و از رحمت تو هر کسی را سهمی .
بگذار تا داستان درد خود بتو پردازم ، بر درگاه تو ميزارم و به اميد تو می نازم ، يک نظر در من نگر تا دو گيتی به آب اندازم .
مهر تو به مهر خاتم ندهم ...
وصلت به دم مسيح مريم ندهم ...
عشقت به هزار باغ خرم ندهم ...
يک دم غم تو به هر دو عالم ندهم ...
الهی هر چند ما گنهکاريم تو غفاری ، هر چند ما زشت کاريم تو ستاری ...
الهی گنج فضل تو داری و بی نظير و بی ياری ، ما را سزاست که خطاهای ما را در گذاری.
الهی به نشانت بينندگانيم ، به نامت زندگانيم ، به فضلت شادانيم ، به مهرت نازانيم ...
از جام مهر تو مست مایيم ، صيد عشق تو در دام مایيم ...
زنجير معنبر تو دام دل ماست .
عنبر ز نسيم او غلام دل ماست .
در عشق تو چون خطی بنام دل ماست .
گویی که همه جهان بکام دل ماست .
الهی دانی که من به خود و به اين ورزم و نه به کفايت خود شمع هدايت افروزم ...
از من چه آيد ؟ و از کردار من چه گشايد ، طاعت من به توفيق تو ، خدمت به هدايت تو ...
توبه من به رعايت تو ، شکر من به انعام تو ، ذکر من به الهام تو ...
همه تویی ، من کيم ؟ اگر فضل تو نباشد من بر چه ام ؟
الهی ، اگر تو مرا خواستی ، من آن خواستم که تو خواستی و آن خواهم که تو خواهی ...
آمین ...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 12-25-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

الهی! هر که را عقل دادی چه ندادی،
و هر که را عقل ندادی چه دادی ؟

خدایا : عقیده مرا ازدست " عقده ام"مصون بدار.
خدایا : به من قدرت تحمل عقیده "مخالف" ارزانی کن .
خدایا : رشدعقلی وعلمی مرا از فضیلت "تعصب" "احساس" و "اشراق" محروم نساز.
خدایا : مرا همواره اگاه وهوشیار دار تا پیش ازشناختن درست وکامل کسی قضاوت نکنم.
خدایا : جهل آمیخته باخودخواهی و حسد مرا رایگان ابزار قتاله دشمن برای حمله به دوست نسازد.
خدایا : شهرت منی را که:"میخواهم باشم" قربانی منی که " میخواهند باشم" نکند.
خدایا : درروح من اختلاف در "انسانیت" را به اختلاف در فکر واختلاف در رابطه با هم میامیز. آن چنان که نتوانم این سه قوم جدا از هم را باز شناسم.
خدایا : مرا به خا طر حسد کینه و غرض عمله در امان دار.
خدایا : خودخواهی را چندان درمن بکش تاخودخواهی دیگران را احساس نکنم واز آن در رنج نباشم.
خدایا : مرا در ایمان « اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق« باشم.
خدایا: « تقوای ستیزم» بیاموز تا درانبوه مسوولیت نلغزم و از تقوای پرهیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.
خدایا : مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن. لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.

( برگرفته از نیایش نامه دکتر علی شریعتی )
__________________
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 12-26-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «كسى كه در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر این كه روز عرفه را درك كند»
عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود 18 كیلومتر مربع در شرق مكه معظمه، اندكى متمایل به جنوب كه در میان راه طائف و مكه قرار گرفته است. زائران بیت‏الله الحرام در روز عرفه - نهم ذى حجّه - از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است كه آدم و حوّا(ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات» و این روز «عرفه» نام گرفته است. چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت ، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری ، لذا به این نام خوانده شد و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خوداعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد . چرا كه یكی از معانی «عرف » صبر و شكیبایی و تحمل است .
عرفه، از عیدهاى بزرگ است؛ هر چند عید نامیده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود دعوت كرده،سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است. شیطان دراین روز، از همه اوقات خوارتر وحقیرتر وخشمناك‏تر است.
روایت شده كه حضرت زین‏العابدین(ع) در روز عرفه صداى فقیرى را شنید كه از مردم كمك مى‏خواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏كنى؛ در حالى كه امید مى‏رود در این روز بچه‏هایى كه در شكم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادت‏مند گردند؟
در روایتى از حضرت صادق(ع) آمده است: «كسى كه در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر این كه روز عرفه را درك كند».
بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژه‏اى دارد.
روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین(ع) داراى جایگاه ممتاز،أخص و ویژه است و در واقع، ناب‏ترین و عمیق‏ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان(ع) جارى گشته است.
عصر روز عرفه امام حسین(ع) با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت خاكساری و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ كوه ایستادند. امام(ع) چهره مبارك خود را به سوى كعبه گردانید مانند مسكین نیازمندى كه غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز كرد:
«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا كصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست كه چیزى قضایش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمى‏كند و هیچ آفریننده‏اى آفرینش او را ندارد و او سخاوت‏مندى عالم گستر است.»
حضرت(ع) سپس به بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى پایانِ خداوند كه انسان را در تمام مراحل رشد و تكامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دایه‏ها و مواظبت و پرستارى و دل‏سوزى آنان را از الطاف و عنایت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شكر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏كند و خود را از اداى یك شكر نیز عاجز و ناتوان مى‏بیند. هر فرازى از این دعا، دریچه‏اى از نور و توحید و عشق و محبت به خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشاید و عباراتِ دعا و محتواى آن، نشان مى‏دهد كه امام حسین(ع) در حال این دعا یك سره از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به یك سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حیات او را بر تك تك ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نماید و آن چه را كه دیده، بر زبان آورده است. امام حسین(ع) مى‏خواهد با این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیكى آن را به هم بنماید. او با این نیایش، منطقى‏ترین و واقعى‏ترین رابطه انسان با خداوند را با زیباترین شكل به تصویر می كشد.
دعاى عرفه سیدالشهداء(ع) سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت به ذات پاك خداوندی است. در فرازهاى این دعا، امام حسین(ع) با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مى‏كند:
خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقیانوسِ جان، نثار بارگاهت نمایم. خیال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسوده ام كرده است كه:
از گِل آدم شنیدم بوى تو راه‏ها پیموده‏ ام تا كوى تو
خدایا! موجوداتى كه در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند راهنماى من به سوى تو باشند؟
پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد كه بتواند تو را بر من آشكار سازد؟ كى از نظر غایب و پنهان بوده‏اى كه نیازمند راهنمایى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟
همه عالم به نور توست پیدا كجا گردى تو از عالم هویدا؟
خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشكارتر از هر چیز است و وجودِ تو خِفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى.
خداى من! چشمى كه تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، كور و فرو بسته باد و بنده‏اى كه از متاع محبت تو بى بهره باشد، سرمایه باخته و ورشكسته باد.
دیده‏اى كان چهره روشن نبیند كور باد خاطرى كَز توست خالى، تیره و بى نور باد
امام حسین(ع) با این دعا روحى تازه به كالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگیز ملكوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت.
از صداى سخن عشق ندیدم خوش‏تر یادگارى كه در این گنبد دوّار بماند
صحراى عرفات كالبد و امام حسین(ع) روحِ آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن كه به اهل موقفِ عرفات نظر لطف كند، به زائران قبر پاك حسین(ع) نظر رحمت مى‏افكند.
سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك لا الهَ الاّ اَنْتْ عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ
ستایشت تو را تسبیح می گویم خداوندا با جز تو خدایی نیست كار بد كردم و بخود ظلم نمودم به گناه خود اعتراف می كنم. تو مرا ببخش كه تو بخشنده و مهربانی

__________________
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 12-27-2007
kalantar48 آواتار ها
kalantar48 kalantar48 آنلاین نیست.
یاد رضای مرحوم در میان ما جاویدان است
 
تاریخ عضویت: Dec 2007
محل سکونت: وطن من به وسعت دلهاییست که در آنها جایی دارم
نوشته ها: 392
سپاسها: : 0

35 سپاس در 32 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض الهی ...

تا بدين غايت که رفت از من نيامد هيچ کار
راستی بايد به بازی صرف کردم روزگار
هيچ دست آويزم آن ساعت که ساعت در رسد
نيست الا آنکه بخشايش کند پروردگار
بس ملامتها که خواهد برد جان نازنين
روز عرض از دست جور نفس ناپرهيزگار
گاه می‌گويم چه بودی گر نبودی روز حشر
تا نگشتندی بدان در روی نيکان شرمسار
باز می‌گويم نشايد راه نوميدی گرفت
پيش انعامش چه باشد عفو چون من صد هزار
سعی تا من می برم هرگز نباشد سودمند
توبه تا من می‌کنم هرگز نباشد برقرار
چشم تدبيرم نمی بيند به تاريکی جهل
جرم بخشايا به توفيقم چراغی پيش دار
من که از شرم گنه سر برنمی‌آرم ز پيش
سر به علّيّين برآرم گر تو گويی سر برآر
گر چه نا‌فرمانی از حد رفت و تقصير ازحساب
هر چه هستم همچنان هستم به عفو اميدوار
يارب از سعدی چه کار آيد پسند حضرتت
يا توانايی بده يا ناتوانی در گذار
__________________
.


.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام
.

«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است»
«او جانشین همهء نداشتنهای من است»
«معلّم شهید دکتر علی شریعتی»

تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 01-01-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای پروردگار بزرگ . ای بیدار در خوابهای ما . ای آشکار در پنهان ما .
هم اکنون که دست به بالا آورده ايم و از اعماق دل در کران کهکشان ها بر وجود لایتناهیت دعا می کنیم و با تمام کوچکی خود ، خداوندیه بی پایانت را بانگ می زنیم ... بر ما اجابتی کن دعاهایمان را.
خداوندا در چنین شبهایی بیدارم و بر زبانم ذکر نامت و ذکر صاحب عدل دارم ...
ای مطلق بر وجودم چیز نا وجودی در عالم ناتوانی در وصفت ، تو را صدا می کند، ای آنکه از درون دل عذاب، آسايش و آرامش را متولد می کنی. ای آنکه و ای خدایی که بر من منت بندگی نهادی و اجازه سجده بر بارگاه ملکوتیت را می دهی . ای ناز نیازمندی چو من . ای زیبای ساکت من.
ای حقیقت خلوت من. ای تفکر وجود من. ای قدرت مطلق. ای صاحب بر امور من. ای مالک شبهای خسته من . ای مالک روح و جسم من. ای آنکه از هر که بگریزم بر خانه پر امید تو پناه می آورم. ای در شبهای قدر. ای شنونده دعاهای من .
ای آنکه بی پاسخ نگذاشته ای هر آنچه خواستم. ای آنکه هنوز هم معجزه می کنی . ای آنکه شرمسارم از آن چيزی که به من دادی و من ندیدم و شکرت نکردم. ای نگاهدارنده مسافران غریب عرفانت. ای موسیقی بی کلام عشق. ای رود زلال روح من. ای خداوند شایسته خداوندی.
تو را به این شبهای عزیز ، تو را به زمزمه های عاشقانه من، تو را به نجوای عاشق با دل تنهایش، تو را به نام بزرگ مردی که در اين شبها نامش به خدا می ماند و شفایش به بزرگان دیگرت، تو را به آن لحظه ای که مرا خلق کردی.در من قرارده عشق علی را .
ای خدای بزرگ و یکتا تو خود از اسرار شبانه من از گریه های در بغز روییده من و از دل عاشق من آگاهی . بنده خوبی نبوده ام و جز گناه چیزی در چنته ندارم .
با دستان خالی و یک دنیا امیدواری به تو پناه آورده ام .
می گویند غیر ممکن است ...
از دست رفته ای دارم و چشم به راهم و اشک هایم بی اختیار سرازیر .
چشم به راهم و منتظر . دیگر راهی را بلد نیستم و دیگر امیدی برایم نمانده است .
مریضم و مریضی دارم . نه دوایی و نه درمانی . دست بر سر مانده ام و تنها .
حساب قرض مردم را مانده ام و از ترس آبرویم پنهان . مرا فرصتی باقی نیست .
اگر عشق من واقعی نبود که همانا من آن را واقعا باور داشته ام ولی دیگر او نیست ...
آه خدایا فرصتی نیست و راه چاره ای نمی دانم ...
می گویند غیر ممکن است .
آه خدایا من فقط تو را می شناسم و بس . مگذار آنچه را که عمری بر آن گذاشته ام را از دست بدهم . که معنی دوست داشتن را از تو آموخته ام ...
چشمانم را بی فروغ بر عشق از دست رفته ام مگذار . قبول دارم . همه را می پذیرم . دلم به عشق تو خوش و پشتم به وجود تو گرم است .
مگذار تا فردا صبح آبرویی برایم نمانده باشد که دستم سخت بسته است .
خدایا مریضم را تو درمان کن و مریضیم را تو شفا ساز .
خداوندا مزد دل شکسته ام را از تو می خواهم و نمیرم مگر آن را از تو بگیرم .
ای بخشاینده مهربان ...
ای تمام معنی هر چه زیبایی است. ای پدیداربه وجودت قسم.
ای خالق بوی خاک پس از باران. تو را دلها برای شنيدن صدايت می تپد .
خداوندا ما را به رحمتت مورد قضاوت قرار ده نه به عدالتت چرا که رسوای جهانیم ...
الهی آمین ...
__________________
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 01-03-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

الهی نور تو چراغ معرفت بیفروخت . دل من افزونی است …
الهی از بود خود چه دیدم مگر بلا و عناد از بود تــــو همـــه عطا است …
الهی نـــام تو مــا را جواز و مهــــــر تو ما را جهــاز …
الهی شنــاخت تو ما را امان و لطف تو مـــا را عیـــان …
الهی ضیعفان را پناهی قاصدان را بـــر سراهی مومنـــــان را گواهی چه بود که افزوئی و نکاهی؟
الهــــی چه عزیز است او که تو او را خواهی در بگریزد او را در راه آری
طوبی آنکس را را کـــه تو او رایی …
کریمــا گرفتار آن دردم که تو درمان آنی ـ بنده آن ثنا ام که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟
تو دانی . تو آنی که گفتی من آنم آنــی …
الهی نمی توانم که این کار بیتو بسر بریم نه زهره آن داریم که از تو بسر بریم …
خـــــداوندا کجا باز یابیم آنروزکه تو ما را بودی و ما نبــودیم تا باز به آن روز رسیم میان آتش و دودیم اگـــر بدو گیتی آنروز یابیم پر سودیم ور بود خود را در یابیم به نبــود ...
الهی از آنچه نخواستی چه آیــــد؟ و آنرا که نخواندی کی آیــد؟
تا کشته را از آب چیست؟ و نا بایسته را جواب چیست؟
تلخ را چه سود اگر آب خوش در جوار است؟ و خار را چه از آن کش بوی گل در کنار است ...
الهی شاد بدانم که بد درگاه تو میزارم بر آن امیـــد که روزی در میـــدان فضل بتو نازم
الهی نسیمی دمید از باغ دوستی دل را فـــدا کردیم ...
بویی یافتیم از خزینه دوستی بپادشاهی بر سر عالم ندا کردیم ...
برقی تافت از مشرق حقیقت آب و گل کم انگاشتیم و دو گییتی بگذاشتیم ...
یک نظر بسوختیم و بگداختیم بیفزای نظری و این سوخته را مـــرهم ساز و غرق شده را دریاب که می زده راهم بمی دارد و مرهم بود ...
الهی تودوستان را به خصمان می نمایی
درویشان را به غم و اندوهان می دهی
بیمار کنی و خود بیمارستان کنی
درمانده کنی و خود درمان کنی
از خاک آدم کنی و با وی احسان کنی
سعادتش بر سر دیوان کنی و به فردوس او را مهمان کنی
مجلسش روضه رضوان کنی نا خوردن گندم با وی پیمان کنی
و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی
آنگه او را بزندان کنی و سال ها گریان کنی جباری تو کار جباران کنی
خداوندی کار خداوندان کنی
تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی ...
و هرآنچه که هست و خواهد بود و خواهد شد از ذات تو و مهربانی توست ...
الهی آمین ...
__________________
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 01-05-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

الهی آمدم با دو دست تهی ...
چه بود اگر از فضل خود براین خسته دلم مرهم نهی؟
الهی تو دوستان خود را به لطف پیدا گشتی تا قومـــی را به شراب انس متان کردی قومی را بدریای دهشت غرق کردی ...
الهی تو آنی که نور تجلی بر دل های دوستان تابان کردی چشمه های مهـــر در سر ایشان روان کردی و آن دلها را آیینــه خود محل صفا کردی
تو در آن پیدا و به پیدایـی خـــود در آن دو گیتی نا پیدا کردی ...
الهی هر چه نشان شمردم پرده بود و هــر چه می مایه دانستم بیهوده بود ...
الهی این پرده ی من از من بدار و عیب هستی من از من وا دار و مرا در دست کوشش بمن گذار
الهی کرد ما در میار و زیان ما از ما وا دار ای کردگار نیکو کار آنچه بی ما ساختی بی ما راست دار و آنچـــه تو برتادی بما مسپار ...
الهی همه دوستان میان دو تن باشد ـ سه دیگر نگنجد درین دوستی همه تویی من در نگنجم
گر این کار سراز منست مرا بدین کار نا کاردر سزار تو است همه توئی من فضول را بدعوی چه کار؟
الهی از کجا باز یابم من آنروز که تو مرا بودی و من نبودم تا باز بدان روز رسم میان آتش و دودم
اگر بدو گیتی آن روز من یابم پر سودم در بود خود را دریابم به نبود خود خشنودم ...
الهی ای داننــــده هر چیز و سازنده هر کار و دارنه هر کس نه کس را با تو بنازی و نه کس را از تو بی نیازی کار به حکمت می اندازی و به لطف می سازی نه بیداد است و نه بازی ...
الهی نه به چرائی کار تو بنده را علم و نه بر تو کس را حکم سزا ها تو ساختی و نوا ها تو ساختی و نه از کسی به تو نه از تو به کس همه از تو بتو همه توئی و بس ...
الهی ترا آنکس ببیند که ترا در ازل دید که دو گیتی او را ناپدید و ترا او دید که نادیده پسندید ...
الهی بر هزاران عقبه بگذارنیدی و یکی ماند دل من خجل ماند از بس که ترا خواند ...
الهی به هزاران آب شبستی تا آشنا کردی با دوستی و یک ماند آن که مرا از من بشوی تا از پس خود بر خیزم و تو مانی ...
الهی نصیب این بیچاره ازین کار همه درد است ... این داستان عشق است ...
بیچاره آنکس که ازین درد فرد است حقا که هر که بدین درد ننازد نا جوانمرد است ...
الهی از ضعیف چه آید جز خطا و از جاهل چه آید جز جفا و تو خداوندی کریم و لطیف چه سزد جز از کرم و بخشیدن عطا ...
بر من ببخشای گناهانم که همگی از نادانی و جهل من و بخشش از آن توست ...
__________________
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 01-06-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدایا ...
من هیچم و تو همه چیز من هستی
خدایا ...
در من شعله تسلیم را بیفروز و تو زندگی مرا تدوین کن که من بنده توأم
و از بنده جز فرمانبرداری سرور خود چه کاری بر می آید؟
پروردگارا ...
دست نياز به سوي درگاهت دراز مي كنم و تو را مي ستايم كه يگانه معبود و ياور من هستي در دنيايي كه نشاني از محبت ندارد، من فقط به يك مهربان مي انديشم پس دستم را بگير كه به دستگيريت محتاجم، براي فردا توشه اي ندارم، اگر چراغ اميد را فرا راهم روشن نكني چنان فرو مي مانم كه برخاستنم محال است . دستم را بگير ...

لبم پـــر شکایت شبم بـی نهایت
در این تیره شبها نثارت خــــــــدایا
دل سر به راهی الهـــی الهـــــی
در این جاده های سرد و ناحد
منم آن مســافری که خواهد
رسم تا به شهر روشنـــــایی
اگر تــــو مـــرا چنین بخواهی
الـــهی الـــــهی ببین ناتــــــــوانم
برافکن به جـــانم کمند بلند نگاهی
الـــهی الـــــهی شــب بی نصیبی
در اوج غریبـــــی ... مگر در تو گیرم پناهی
الـــهی الـــــهی بسویت نگـاهد دل من
دل شب پنــــاه دل من ستاره گواه دل من
که این اشک و آه دل من بود پیش رویت به عذر گناهی
الـــهی الـــــهی سحر میزند سر
دلـــم میزند پــر بســـویت الهی
الـــهی الـــــهی در این سایه روشن
به تو می رسم من به پــــرواز آهی
آه ... الهی الهی
الهی آمین ...
__________________
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 01-07-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدایا ...
من هیچم و تو همه چیز من هستی
خدایا ...
در من شعله تسلیم را بیفروز و تو زندگی مرا تدوین کن که من بنده توأم
و از بنده جز فرمانبرداری سرور خود چه کاری بر می آید؟
پروردگارا ...
دست نياز به سوي درگاهت دراز مي كنم و تو را مي ستايم كه يگانه معبود و ياور من هستي در دنيايي كه نشاني از محبت ندارد، من فقط به يك مهربان مي انديشم پس دستم را بگير كه به دستگيريت محتاجم، براي فردا توشه اي ندارم، اگر چراغ اميد را فرا راهم روشن نكني چنان فرو مي مانم كه برخاستنم محال است . دستم را بگير ...

لبم پـــر شکایت شبم بـی نهایت
در این تیره شبها نثارت خــــــــدایا
دل سر به راهی الهـــی الهـــــی
در این جاده های سرد و ناحد
منم آن مســافری که خواهد
رسم تا به شهر روشنـــــایی
اگر تــــو مـــرا چنین بخواهی
الـــهی الـــــهی ببین ناتــــــــوانم
برافکن به جـــانم کمند بلند نگاهی
الـــهی الـــــهی شــب بی نصیبی
در اوج غریبـــــی ... مگر در تو گیرم پناهی
الـــهی الـــــهی بسویت نگـاهد دل من
دل شب پنــــاه دل من ستاره گواه دل من
که این اشک و آه دل من بود پیش رویت به عذر گناهی
الـــهی الـــــهی سحر میزند سر
دلـــم میزند پــر بســـویت الهی
الـــهی الـــــهی در این سایه روشن
به تو می رسم من به پــــرواز آهی
آه ... الهی الهی
الهی آمین ...
__________________
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 01-10-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای خدای دانا
تو كه همواره آیین راستی و منش نیك را استوار داشته ا‌ی، مرا چنان بیاموز كه اندیشه‌های خردمندانه و گفته‌های زبانِ تو را بازگو كنم. خواسته ام آموزش‌هایی است كه از آن‌ها بهترین زندگانی پدید آمده است.
ای خداوند جان و خرد
كسانی را كه نیكوكار و نیك‌اندیش و بر راهِ راستی و درستی می‌بینی، كام‌روا ساز، بسی كام‌روا نیك می‌دانم كه هیچ نیایشی نیست كه از جان و دل برآید و بی‌پاسخ بماند.
ای خدای دانا
با بودن این بخشش‌ها، از ما كاری سر نزند كه تو و راستی و بهترین اندیشه را بیازاریم. ما همه با هم تو را می‌ستاییم زیرا كه تنها تو را سزاوار ستایش می‌دانیم .
ای كه بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با مهر و دل‌بستگی، بخشش‌های نیك‌منشی و درست‌اندیشی را برای خود و همه برای همیشه می‌خواهم .
ای راستی، آن نیكی و بهره را ارزانی دار. ای آرامش درونی، آرزوی مرا برآر .
آری آن نیرو و توانایی را بخش كه پیام اندیشه‌انگیز تو را با كام‌یابی به همه برسانیم .
مزدا، از منشِ نیك برس و از آیینِ راستی زندگانی درازی را ارزانی دار.
خدیا، با سخنان راستینِ خود مرا یاری كن و نیرو بخش تا آزارِ بدخواهان را از میان بردارم .
من منش نیك را دریافته‌ام. پس چه هنگام راستی تو را خواهم دید؟
كی راه خدای بس توانا را خواهم یافت؟
ما را تنها به راه خودت راهنمایی کن و بس ...
الهی آمین ...
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها