بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #271  
قدیمی 12-30-2009
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای محبوب من
این را بدان روزی هم فرا خواهد رسید
و کسی هم دل تو را خواهد شکست
اری .......
دل تو را خواهد شکست آن گونه که دل مرا شکستی
و تمام غم های دنیا را برای تو هدیه خواهد داد
آن گونه که تو برایم هدیه دادی
ای محبوب من
من همیشه آرزو کردم که تو خوشبخت بشی
چون تو برایم مقدسی همانند کعبه ی خدا منزهی
ای محبوب من
من تو را برای همیشه می خواستم
چون در اندیشه ام فردای هم داشتم
ولی چه حاصل : ای پاره ی تنم ای مرحم و همدمم
سر آخر گناه کار من شدم
در این بازی عشق خطا کار من شدم
گناه من گناه بی گناهیست
کاشتن بذز عشقت در دلم برای یک عمر زندگانیست
اری ........
ای محبوب من
من هرگز نکریستم ولی امروز خواهم گریست
برای این که کعبه ی من خراب شد تمام آرزوهایم فنا شد
ای محبوب من
امروز گریستنم را خوب بنگر
چون روزی تو هم مثل من خواهی گریست
چون دنیا یه چرخ گردونه خوش به حال اون کسی که این چرخ و می گردونه
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #272  
قدیمی 12-30-2009
passenger1358 passenger1358 آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Oct 2009
نوشته ها: 12
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زندگی بازی های عجیبی دارد شاید گاهی برنده امروز بازنده فردا باشد.(برنده دیروزPassenger1358)
پاسخ با نقل قول
  #273  
قدیمی 12-30-2009
sheida.m آواتار ها
sheida.m sheida.m آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1

54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
sheida.m به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به sheida.m
پیش فرض

دلم برات گرفته
چرا صدات گرفته
نكنه گريه كردى؟!
بازم اسير دردى!
براى درد دلهات دنبال من مى گردى
دنبال من مى گردى
دلم گم كرده دستاتو
نگام گم كرده چشماتو
هنوزم زنده ام با تو
نمى گيره كسى جاتو
تو مى گفتى كه تنها من
تو رو دارم تو دنيا من
دلم مى خواد بگى با من
دوباره درد دلهاتو
وقتى صدات مى لرزه
وقتى دلت مى گيره
براى زنده موندن
ميگى كه خيلى ديره
يادت باشه يكى هست
مى خواد برات بميره
مى خواد برات بميره

__________________

♥SheidA♥


تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید
!! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!

پاسخ با نقل قول
  #274  
قدیمی 12-31-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض




سفر به شهر کودکي

شبي رکاب زدم شادمان بر اسب خيال
به شهر کودکي خويشتن سفر کردم
به کوچه کوچه ي آن روزها گذر کردم
به کوچه ها که پر از عطر آشنايي بود
به کوي ها و گذر هاي ساکت و خاموش
رهي گشودم و با چشم دل نظر کردم
به خانه ي پدري پا نهادم از سر شوق
به هر قدم اثر از نقش پاي خود ديدم
اطاق و پنجره ها رنگ مهرباني داشت
به چهره ي پدرم رونق جواني بود
نگاه مادر من نور زندگاني داشت
به ياري پدر و پشتگرمي مادر
چو طفل حادثه جو سينه را سپر کردم
در آن سرا که پر از عطر دوستي ها بود
نگاه من به سراپاي کودکي افتاد
که در کنار پدر مست و شاد مي خنديد
و از مصيبت فردا خبر نداشت هموز
پدر براي پسر حرفي از خدا مي زد
نواي مادر خود را شنيدم از سر مهر
ميانه ي دو نماز
به شوق کودک دلشاد را صدا مي زد
به مهرباني او عشرت دگر کردم
شتابناک دويدم به سوي مادر خويش
ز روي روشن او غرق ماهتاب شدم
مرا فشرد در آغوش گرم خود از مهر
به لاي لاي دل انگيز او به خواب شدم
به عشق مادر خود سينه شعله ور کردم
به راه مدرسه طفلي صغير را ديدم
کتاب و کيف به دست
که مست و سر به هوا راهي دبستان بود
به هر نگاه ز چشمش هزار گل مي ريخت
ز غنچه غنچه ي شادي دلش گلستان بود
ز شادماني او حظ بيشتر کردم
دوباره همره آن اسب بادپاي خيال
به روزگار غم آلود خويش برگشتم
چه روزگار سياهي چه ابرهاي غمي
نه عشق بود و نه آسودگي نه خاطر شاد
نه مادر و نه پدر نه نشاط و زمزمه يي
چو مرغ خسته سرم را به زير پر کردم

به سوگ عمر شتابنده يي که زود گذشت
درون خلوت خاموش ناله سر کردم
پدر به ياد من آمد که سر به خاک نهاد
چه گريه ها که به ياد غم پدر کردم
سپس به تعزيت مادر شکسته دلم
ز اشک دامن خود را پر از گهر کردم
خداي من غم اين سينه را تو مي داني
چه صبح ها که به رنجي رساندمش به غروب
چه شام ها که به اندوه سحر کردم
شباب رفت و پدر رفت و مهر مادر رفت
ز بينوايي خود خويش را خبر کردم
چه سود بردم از اين روزگار واي به من
ز دور عمر چه ماندست در کف من هيچ
سکوت غمزده ام گويدت به بانگ بلند
به جان دوست در اين ماجرا ضرر کرم














__________________
پاسخ با نقل قول
  #275  
قدیمی 12-31-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رو خط اهن قطار یه شاپرک نشسته بود
انگار که بغض اسمون توی دلش شکسته بود
یه زخم کاری و عمیق نمک میذاشت رو بال اون
همون یه زخم شاپرک که نحسی بود تو فال اون
انگار که خسته بودنش از عاشقی بود و گلا
یه طوری باز نشسته بود شبیه اسمون جلا
همین که خواست گریه کنه دلش پر از گلایه شد
اسمون پر از غمش سقف بدون پایه شد
خراب شدش روی سرش مثل وفای روزگار
مثل فریب اون گلا که مونده بود به یادگار
میگفت خدا چرا همش منم جدا از عاشقا
جرا فقط پر میزنن شاپرکا بین گل شقایقا
صدای سوت سوت قطار چشای اونو تر میکرد
اون هدف خودکشیشو یه جوری تازه تر می کرد
امید زنده بودنو مچاله کرد گذاشت کنار
تا این که خوابوند سرشو رو ریل اهن قطار
یهو یه صحنه ای رو دید دلش از اون دلش برید
انگار که باز شقایقو گل عزیزشو می دید
درست میون سختی و سرمای سنگا ی کثیف
یه گل جونه کرده بود اما بودش خیلی نحیف
اون شاپرک دلش گرفت پر زد و رفت به اسمون
قطار بازم سوت کشیدو رفتش مثه ترانه امون
__________________
پاسخ با نقل قول
  #276  
قدیمی 01-17-2010
saeman آواتار ها
saeman saeman آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
نوشته ها: 101
سپاسها: : 3

16 سپاس در 15 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدا داند که دردم را کسی جز غم نمی داند
واو هم با همه یاریش بیش از کم نمی داند

در این غربت سرا گویی کسی باور نمی دارد
که از بحر وجود خویشتن جز نم نمی داند
پاسخ با نقل قول
  #277  
قدیمی 01-21-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ناله از درد مکن

آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن

با غمش باز بمان

سرخ رو باش از این عشق و سرافراز بمان

راه عشق است که همواره شود از خون رنگ

دل دیوانه ی تنها دل تنگ !
__________________
پاسخ با نقل قول
  #278  
قدیمی 01-22-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

صدایت می کنم
در لحظه های خیس نیایش
لحظه هایی از جنس پرستش
با تو سخن میگویم گاه با زبان
گاه با اشک.....
چقدر زیباست لحظه های ناب دل دل کردنم
با تو......
می دانم در خلوت سکوتمان
سکوتی که برایت پر است از فریاد
نا گفته های من
تنها من هستم
و
تنها تو..........
چقدر خوب است که حرفهای دلم
را فقط تو میدانی
تویی که چون من تنهایی
یا شاید نه......
من چون تو تنهایم
برای همین است که باورم داری
چند ساعتی قبل از آنکه برایت بنویسم باران
بارید
و من دعا کردم و باریدم
به رسم خودت
این روزها تشنه ام
و میدانم نزدیک است لحظه ناب اذان رسیدن
من منتظر میمانم
عاشقم کن.....................
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #279  
قدیمی 01-22-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درنگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز
گرچه درجمعی ولی تنهای تنهایی هنوز
بی توامشب گریه هم با من غریبی میكند
دیده درراهندچشمانم كه بازآیی هنوز
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #280  
قدیمی 01-26-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دوسـت دارم بـروم ...
دوسـت دارم بـروم ...
گریـه‌ام را به حساب سفرم نـگـذاریـد
دوسـت دارم که بـه پابـوسی باران بـروم...
آسمـان گفته که پـا روی پرم نگـذارید
این قدر آیـیـنـه‌ها را به رخ من نـکشید
این قدر داغ جنون بر جگرم نـگذارید
چشمی آبی‌تر از آیینه گرفتارم کرد
بس کنیـد این همه دل دور و برم نـگذارید
آخرین حرف من این است ، زمـینـی نـشوید
فقط از حال زمـین بی ‌خـبرم نـگذارید
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:07 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها