بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > زبان ادب و فرهنگ کردی

زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و .... kurdish culture

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 03-25-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض ترجمه چند واژه کردی به فارسی

ترجمه چند واژه کردی به فارسی

خب تا بچه ها مشغول عید و دید و بازدید هستند و میان به اینجا من چند تا واژه ی دیگه اینجا بذارم ناگفته نمانه سعی میکنم واقعا واژه های کردی کاربردی و آموزشی رو بذارم که واقعا همه ازش استفاده میکنن و تاپیک ادبی نمیزنم مثلا فرض کنین ما برای هر ماه یک اسم داریم همون طوری که در فارسی باستان هم اینطوری بوده (من متولد ماه ر ێبندان (راه بندان= بهمن)) منتهی وقتی اکثرا همون فروردین اردیبهشت و ... رو بکار میبرند من هم اینجا ازشون صحبتی به میان نمیارم مگر در آینده اونم حتما ذکر میکنم که آموزشی نیست

و اما واژه های امروز
این بار میخوام چند تا فعل و مصدر پرکاربرد رو آموزش بدم

و اونرو در اول شخص مفرد و زمان حال صرف کنم

دیدن من میبینم
دین . ته ما شا کردن . نوا ڕین . سێل کردن (در کرماشانی) و چندین مصدر دیگه هم داره که شما همون اولی یعنی دین رو یاد بگیرید
و صرف اون : من ئه و-ێنم
(اینا جای توضیح دادن فراوان داره فعلا لازم نمیدونم مثلا بین نوارین(من ئه روانم) با دین (من ئه وێنم فرق هست مثل looking at و waching at )

شنیدن :
ژنه فتن . شنه فتن . بیستوون (این بیستوون رو در ادبیات و در مهاباد و بوکانو ... میشنوید)
من ئه ژنه فم

البته ! یکی دیگه هم هست که بذارید بگم : گوێم پێ یه (یعنی گوشم بهشه) پس میشنوم
اما شما کاریش نداشته باشید

خوردن : خواردن . واردن. (آخری رو هورامیها میگن) چند نمونه دیگه هم هست که لازم نیست
البته انواع خوردن هم داریم :D که اونم لازم نیست مثلا هه ڵ گڵماندن یعنی به سرعت چیزی رو بخوری بطوری که هیچی ازش نذاری )

من ئه خوه م (کرمانشاهی دیگه ئه رو نمیگه ) هورامی و فکر کنم لک ها میگن من مه وه رم

گفتن : وتن . بێژیان . (این مورد آخر هم باز در نوشتار و متون ادبی و قسمت مهباد و بوکان و.. گفته میشه)
جالب اینکه از مصدر وتن حداقل من یکی که نمیتونم زمان حال بسازم و از اونیکی مصدر استفاده میکنم :
من ئێژم (کرماشانی میگه م ئویشم)

البته مصدر دیگه ایی هست : ده ڵێن که اینم باز ادبی است اما مهاباد و بوکان بسیار استفاده میشه من ده ڵێم یا من ئه ڵێم

سه بری ده ڵێ من شوی ناکه م
کراسی چیت له وه ر نا که م
سه بری به چاوی مه ستیاوه
شوشه ی شه راب به ده ستیاوه ....:2:

رفتن :

چوون

بذارید مثالشو بزنم بهتره : من میروم : من ئه چم . من ئه ڕ‌وم (بیشتر جوانرودی ها استفاده میکنند)
توضیح بیشتری لازم نیست کلا شما از مثالایی که میزنم بیشتر روی بخش اولش تکیه کنید

آمدن : هاتن

من هاتم=من آمدم (زمان ماضیست البته اگر مضارعش را بگوییم باید بگوییم : من تێم )

اینرو خوب نمیتونم توضیح بدم اگر کسی تونست منم کمک کنه

بذارید این فعل رو با چند مثال همراه کنم

من هاتم : من آمدم
من تیم = من میام
بیا = بێ


گریه کردن : گریان . من ئه گریم (به هق هق گریه میگیم : به ره نیسک ) (اگر بچه بر اثر درد شدید یا ترس و شوکه شدن به شدتی گریه کنه که دیگه صدای گریه ش نیاد (نمیدونم در فارسی چی میشه یا اصلا معادل داره یا نه ) میگیم پیران کردن "مناله که پیرانی کرد" حالت خطر ناکیه و باید سریع به کمکم بچه بشتابی معمولا به سر و صورت بچه فوت میکنن هرچند که از لحاظ بهداشتی درست نیست اما فکر میکنم دلیل منطقی داره اگر همچین حالتی رو دیده باشید
واقعا حالت بغرنجیه و بچه ترسیده و هیچ کاریم نمیتونه بکنه و شدیدا حضور شما رو لازم داره و باید حس کنه
چون گریه میکنه هر چند بیصدا من احساس میکنم صدا شما رونمیتونه بشنوه در اون حالت و چشماشم که ناجور بسته س ! پس نه میتونید صداش کنید بگید عزیزم من اینجام و نه اینکه شمارو ببینه و حتی اگه بقلش کنید چون شما رو نمیبینه شاید بیشتر بترسه اینه که با رایحه ملایم و خوشایند فوت ! شما که روی صورت و گونه هاش که حساسیت خوبی داره اعلام حضور میکنید البته شاید اشتباه کنم
)

خندیدن : که نین . من ئه که نم (اگه خیلی بخنده میگن خه شی لێ بڕێا )

س-ک-سکه کردن : نزه ره کردن من نزه ره ئه که م (خوردن یک قاشق شکر یا کمی کره توصیه بنده به شماست :D )


سرفه کردن : قۆفین . قۆفیان . (سنندجی ها میگن قۆزین قۆزیان)

من ئه قفم من ئه قۆزێم

گرسنه ام و تشنه ام : گرسنه= برسی تشنه = تینی
من گرسنه ام = من برسیمه من تشنه ام = من تینیمه

خسته بودن : شه که ت بوون (وڵه که ت هم میگیم) من شه که تم
(خسته نباشی = مانوو نه ویت {مانده نباشی})

فکر کنم فعلا کافی باشه تا بعد
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست




ویرایش توسط دانه کولانه : 03-25-2008 در ساعت 02:55 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:02 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها