پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل

[bigbang]

سلام به ضمیمه کلیک شماره جدید نگاه کردم خیلی منو امیدوار کرد به کروم تا اون خاطره ای ناخوشی که از نسخه های اولیه کروم داشتم ناپدید بشه ، به نظر میرسه کروم به بلوغ قابل توجهی رسیده باشه

حالا اینا رو ولش ، من یه مرضی دارم این افزونه adblock رو همیشه روی تمام مرورگر هام نصب میکنم ، ولی امشب یعنی همین موقع تازه فهمیدم زندگی یعنی چی ؟ سازنده این افزونه کارمند یک شرکتی بود اما از روی عشق و علاقه اومد این افزونه رو ساخت ، بعد من رفتم تو مرورگر کروم که این افزونه رو بریزم با این پیغام مواجه شدم

پیغام فارسی :
شما adblock رو روی مرورگرتون ریختید هورا !
سلام من میشل هستم سازنده adblock این عکس من و خانومم کیتی هست
adblock یک نرم افزار افتخاری هست به این معنی که ما به هم دیگه اعتماد داریم که آدمهای با معرفتی هستیم ( منظورش این بود حالا ترجمه دقیقش این نیست ) :
1- شما میتونید هر چقدر که دوست دارید برای adblock پول بپردازید
2-من برای شما پیغام تشکر میفرستم ( همون آفرین خودمون ) اگه بیشتر بپردازید هم کارهای بیشتری انجام میدم
3- اگر از این افزونه خوشتون نیومد پولتون رو پس میدم و شما همچنان میتونید از این افزونه استفاده کنید
من از شغلم استعفا دادم تا روی adblock کار کنم این نشون میده که چقدر به شما اعتماد دارم ویویویویوویویوو یه مقداری پرحرفی میکنه بعد آخرش >>> من و کیتی میتونیم به شما اعتماد کنیم که پول رو پرداخت میکنید ؟
بعد پایینش یه لغزنده داره : که متناسب با مکان لغزنده تو اون قسمت پایین عکس نوشته هی بهش اضافه میشه ، مثلاً الان تو عکس بالا 5 دلار رو نشون میده
بعد پایینش نوشته ( چطور از شما تشکر میکنم : من برای شما یک پیغام تشکر از ته قلبم میفرستم )

بعد حالا جالب قسمتی هست که شما لغزنده رو تکون میدید
رو 30 دلار که میرید یک شعر ژاپنی میفرسته

رو 50 دلار که میرید موضوع شعر ژاپنی رو میتونید انتخاب کنید

رو 100 دلار که میرید یک نقاشی دیگه برای شما میفرسته

رو 200 دلار که میرید میگه من خودم شخصاً زنگ میزنم و از شما تشکر میکنم (با آبی نشون دادم )

رو 300 دلار که میرید یک اکانت ایمیل مجانی هم بهتون میده

رو 400 دلار که رفتی دیگه پشتک میزنه

حالا اگر تصمیم گرفتید هیچی پول ندید 0 ( صفررررررررررررععععععععععع )

" کیتی و من همچنان به پشتیبانی از مصرف کنندگان خودمون ادامه میدیم ( بله ما دیوانه ایم ! ) اگر میتونید پولی پرداخت کنید تا ما بتونیم مایحتاج خودمون رو تامین لطفاً این کار رو انجام بدید اگرم نمیتونید که دعای خیر من و کیتی همراه شما خواهد بود شما میتونید این تب رو بدون هیچ گونه پرداختی ببندید

چقدر ساده ، چقدر هوشمندانه ، و چقدر زیبا ، کلی لذت برم
مرسی از میشل و کیتی به خاطر این ایده ی قشنگشون
من که نمیتونستم پولی پرداخت کنم ولی حداقل با بازنشر این مطلب دین خودمو بهشون ادا کردم ( god bless both of them )

[Afsaneh_roj]

سلام بر دوستان
================
آقا محمد خسته نباشی ..
پست هاتون عالیه ....
خب طفلکی ها چکار کنن
هزینه ی زندگی بالاس

نوشته اصلی توسط shokofe

با این که اصلا هوا سرد نبود برف زیبایی در حال بارشه
اصلا" انتظارشو نداشتیم

راستی این روزهای آخر سال این برف چیه ؟
ما دو روز پیش بارندگی داشتیم خیلی زیاد
دیروز هم هوا سرد بود .
ولی دیشب توی باغ دعوت بودیم توی جاده یزد حدود 20 کیلومتری اصفهان
بعد شام رفتم بیرون وسیله بیارم از تو ماشین
دیدم وای چه برف قشنگی میبارید که نگو
همه با هم زدیم بیرون . خدایی قشنگ بود زیر نور آبی روشنایی های باغ
بعد که برگشتیم به اصفهان که نزدیک تر شدیم برف نبوووووووود
طفلک بچه هام کلی ذوق کرده بودن

[مهرگان]

سلام به همه ی دوستان گل

خیلی وقت بود که نیامده بودم اینجا، دلم برای همه تون تنگ شده

"میگن وقتی بهار نزدیکه، باید گل رو خبر کرد، اومدم خبرتون کنم"

[Saba_Baran90]

سلام به همه
منم دلم برا اینجا تنگ شده
خوبین؟
آنا مهرگان چطوری؟
دایی ممد مرسی بابت اطلاعاتی که دادی
چه چیزهایی هست توی این دنیای کامپیوتر!
منم خیر سرم مهندسم!
بعد میگم چرا کار نیست!
من برم تو افق دیگه بچه ها!
راستی نیسان من هست ها پسردایی!
آماده شین 13 به در با هم همگی بریم تو افق!

[لاوین]

ممنون که خبرم کردی مهرگان جان

[مهرگان]

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90

سلام به همه
منم دلم برا اینجا تنگ شده
خوبین؟
آنا مهرگان چطوری؟
دایی ممد مرسی بابت اطلاعاتی که دادی
چه چیزهایی هست توی این دنیای کامپیوتر!
منم خیر سرم مهندسم!
بعد میگم چرا کار نیست!
من برم تو افق دیگه بچه ها!
راستی نیسان من هست ها پسردایی!
آماده شین 13 به در با هم همگی بریم تو افق!

آنا صبا خدا رو شکر، مرسی عسیسم دوسد دیرم :* خودت چطوری آنا؟

نوشته اصلی توسط لاوین

ممنون که خبرم کردی مهرگان جان

خواهش میکنم لاوین گلی

[ماهین]

ما آمدیم ...
درود بر دوست جونا
خوبید ؟
اولش این که جای همتون خالی ...
بگم ؟!
اولشو که گفتم ...بعدش این که اقا ما از 3 شنبه تا امروز صبح که رسیدیم زودتر از 4 صبح نخوابیدیم و دیر تر از 6 صبح بیدار نشدیم ...
که خب البته از خوبیای عروسی فامیل درجه یک اونم تو شهر غریب و ...هست .
4شنبه عروسی بود ... ما هم لطفمان شامل حال خواهر همسر مهربان شد و خوگشلش کردیم ... البته تعریف از خود نباشه اونقدری تغییر کرد که خودشم خودشو نشناخت !!! (کی گفته من خود شیفتم ؟ من فقط واقع بینم !) تازشم اقای داماد رو هم خوگشلشون کردیم !!! که شامل فن صورت و براشینگ مو و مدل دادن به مو با توجه به چهره و با انواع کلک ها پر کردن جای خالی مو رو سرشون می شد ... ( چه می کنه این خاطره ...به جون خودم !!! )
از دو سه روز قبل هم بارون می بارید ...البته بارون که چی بگم ...بارون نبود که ، به روایتی سیل !!!
وقتی اومدن عروسو ببرن دیدیم که بعله ...چه برفی !!! عروسمون کلی ذوقیدن و جیغ جیغ کردن که واااااااای چه رمانتیک ! من دلم می خواست عکسامو تو برف بگیرم ...البته دو ساعت بعدش که از سرما در حال لرز بود پشیمون بود اساسی ...اما خب پشیمونی که سودی نداشت که ...
بعد از کلی سر پا موندن و حرص خوردن و دردسر اومدم خونشون که یه کوچولو استراحت کنم تا برای شب خسته نباشم ...اما مگه گذاشتن ...
یکی یکی میگفتم ..خاطره جون ببخشیدا می شه خط چشمم و بکشید ...می شه موهامو درست کنی ... می شه فن صورتمو بسازی ...نشون به اون نشون که همه آماده شدن و من همچنان با صورت خسته و موهای ژولی پولی در انتظار فرصتی هر چند اندک تا کمی شبیه به آدم شم !!!
چشمتون روز بد نبینه ... موپیچمو گذاشتم گرم شه ( موپیچ همون بابلیسه که معرف حضور هست .) همینطور که با بقیه حرف می زدم و راهنمایی می کردم اومدم که موپیچو بگیرم ...تو اندازه گیری فاصله اشتباه وحشتناکی کردم ... گرفتن موپیچ همانا و داغ شدن و سوختن و ریش ریش شدن دلم همان ... یهو احساس کردم دارم می سوزم ...موپیچو از قسمت داغش ور داشتم ... چه سوختنی ... چه دردی ...چه سوزشی ...
برادر همسر مهربان سفیده تخم مرغ گذاشتند رو دستم ...خاله ی همسر مهربان گفتم:وا ...چرا همچین می کنی ...با اب سرد بشورش ... خلاصه وسط دعوا و بحث اونا مونده بودم و از درد اشکامم جاری بود ... شانس اوردم که دکتر داشتیم ... گفتن که سوختگی سطحی هست و با پماد سوختگی که زدن رو دستم کمی از دردش کم شد ...
رفتیم تو سالن ...دیدیم از 500 نفری که دعوت شدند فقط 200 نفر اومدن ...چقدر ناراحت شدیم ...
به هر حال با همه ی خوبی ها و بدی هاش گذشت ...
گفتم جاتون خالی چون من عاشق صمیمیت و شادی روز های قبل و بعد عروسی در جمع فامیلی هستم ...
این بود کل اتفاقاتی که برایمان افتاد ...
دوستان شاد باشید و سبز ...

[ترنم]

لیست خانه تکانی و کارهای منزل برای سال نو :
1/ دور ریختن کینه
2/ پاک کردن گذشته
3/ جمع کردن تمرکز
4/ شستن منفی های ذهن
5/ کاشتن تعادل و پاکی که زیباترین گل دنیاست
6/ سبز کردن مهر و شفقت
7/ خریدن شادی
خانه تکانی مبارک ...

----------------------------

[Afsaneh_roj]

من هستم
سلام بر دوستان

نوشته اصلی توسط ماهین

ما آمدیم ...
درود بر دوست جونا
خوبید ؟
اولش این که جای همتون خالی ...
بگم ؟!
اولشو که گفتم ...بعدش این که اقا ما از 3 شنبه تا امروز صبح که رسیدیم زودتر از 4 صبح نخوابیدیم و دیر تر از 6 صبح بیدار نشدیم ...
که خب البته از خوبیای عروسی فامیل درجه یک اونم تو شهر غریب و ...هست .
4شنبه عروسی بود ... ما هم لطفمان شامل حال خواهر همسر مهربان شد و خوگشلش کردیم ... البته تعریف از خود نباشه اونقدری تغییر کرد که خودشم خودشو نشناخت !!! (کی گفته من خود شیفتم ؟ من فقط واقع بینم !) تازشم اقای داماد رو هم خوگشلشون کردیم !!! که شامل فن صورت و براشینگ مو و مدل دادن به مو با توجه به چهره و با انواع کلک ها پر کردن جای خالی مو رو سرشون می شد ... ( چه می کنه این خاطره ...به جون خودم !!! )
از دو سه روز قبل هم بارون می بارید ...البته بارون که چی بگم ...بارون نبود که ، به روایتی سیل !!!
وقتی اومدن عروسو ببرن دیدیم که بعله ...چه برفی !!! عروسمون کلی ذوقیدن و جیغ جیغ کردن که واااااااای چه رمانتیک ! من دلم می خواست عکسامو تو برف بگیرم ...البته دو ساعت بعدش که از سرما در حال لرز بود پشیمون بود اساسی ...اما خب پشیمونی که سودی نداشت که ...
بعد از کلی سر پا موندن و حرص خوردن و دردسر اومدم خونشون که یه کوچولو استراحت کنم تا برای شب خسته نباشم ...اما مگه گذاشتن ...
یکی یکی میگفتم ..خاطره جون ببخشیدا می شه خط چشمم و بکشید ...می شه موهامو درست کنی ... می شه فن صورتمو بسازی ...نشون به اون نشون که همه آماده شدن و من همچنان با صورت خسته و موهای ژولی پولی در انتظار فرصتی هر چند اندک تا کمی شبیه به آدم شم !!!
چشمتون روز بد نبینه ... موپیچمو گذاشتم گرم شه ( موپیچ همون بابلیسه که معرف حضور هست .) همینطور که با بقیه حرف می زدم و راهنمایی می کردم اومدم که موپیچو بگیرم ...تو اندازه گیری فاصله اشتباه وحشتناکی کردم ... گرفتن موپیچ همانا و داغ شدن و سوختن و ریش ریش شدن دلم همان ... یهو احساس کردم دارم می سوزم ...موپیچو از قسمت داغش ور داشتم ... چه سوختنی ... چه دردی ...چه سوزشی ...
برادر همسر مهربان سفیده تخم مرغ گذاشتند رو دستم ...خاله ی همسر مهربان گفتم:وا ...چرا همچین می کنی ...با اب سرد بشورش ... خلاصه وسط دعوا و بحث اونا مونده بودم و از درد اشکامم جاری بود ... شانس اوردم که دکتر داشتیم ... گفتن که سوختگی سطحی هست و با پماد سوختگی که زدن رو دستم کمی از دردش کم شد ...
رفتیم تو سالن ...دیدیم از 500 نفری که دعوت شدند فقط 200 نفر اومدن ...چقدر ناراحت شدیم ...
به هر حال با همه ی خوبی ها و بدی هاش گذشت ...
گفتم جاتون خالی چون من عاشق صمیمیت و شادی روز های قبل و بعد عروسی در جمع فامیلی هستم ...
این بود کل اتفاقاتی که برایمان افتاد ...
دوستان شاد باشید و سبز ...

ماهین جون خسته نباشی دستت هم درد نکنه
حیف که دستت این جوری شده
ایشاالله بهتر میشی
همیشه به خوبی و خوشی باشید

نوشته اصلی توسط ترنم

لیست خانه تکانی و کارهای منزل برای سال نو :
1/ دور ریختن کینه
2/ پاک کردن گذشته
3/ جمع کردن تمرکز
4/ شستن منفی های ذهن
5/ کاشتن تعادل و پاکی که زیباترین گل دنیاست
6/ سبز کردن مهر و شفقت
7/ خریدن شادی
خانه تکانی مبارک ...

----------------------------

ترنم جون دست گلت درد نکنه
بسیار زیبا و سازنده بود
ایشاالله بتونیم بهش عمل کنیم

[harasami]

سلام
بلاخره یه فرصت گیر آوردم یه سری به اینجا بزنم
آخه عروسی داداش این شابادیه
هرچی کاره منو شابادی انجام میدیم من که از کت و کول افتادم شابادی بدبخت که مثل تراکتور میدوه
امشب حنا بندانه و فردا عروسی
راستی گفتم حنا بندان
شابادی یه شعر از خود گفته زدن رو کارت عروسی ( برا کسایی که ÷حنا بندان دعوتن)
سو شاو خه نه بنانه
جشنی گه فقط ژنانه
سر برز بیم له هه لپر کیشیدان
منت بار بیم له کل کیشیدان