بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie

فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie مباحث مربوط به فیلم سینما تلویزیون و تئاتر در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #31  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ببخشید، شماره عوضی گرفتید - Sorry, Wrong Number





سال تولید : ۱۹۴۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : آناتول لیتواک.
فیلمنامه‌نویس : لوسیل فلچر، برمبنای نمایش‌نامه‌ای رادیوئی نوشته خودش.
فیلمبردار : سال پالیتو
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن
هنرپیشگان : باربارا استانویک، برت لنکستر، آن ریچاردز، وندل کوری، اد بگلی، لیف اریکسن، ویلیام کانراد و هارولد ورمیلیا.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۹ دقیقه.


"لیونا استیونسن" (استانویک) زن ثروتمند، بهانه‌گیر، سلطه‌جو و به شدت بدگمانی است که ناراحتی‌های روحی‌اش کار او را به بستر کشانده است. او در آپارتمانی شیک با شوهرش، "هنری" (لنکستر) زندگی می‌کند و تنها با تلفن با جهان خارج ارتباط دارد. یک شب حین تلاش برای تماس گرفتن با "هنری" در دفترش، مکالمه دو مرد درباره نقشه یک قتل را می‌شنود. او می‌کوشد با جهان خارج ـ پلیس، شرکت تلفن و حتی شوهرش "هنری" ـ تماس بگیرد و آنان را از حادثه ناگوار قریب‌الوقوع باخبر کند. اما تلاش‌های او به جائی نمی‌رسد و ساعت معهود جنایت نزدیک می‌‌شود. جنایتی که قربانی‌اش کسی جز خود "لیونا" نیست...
٭ مأخذ فیلم، که از بهترین آثار لیتواک است، نمایش‌نامه رادیوئی ۲۲ دقیقه‌ای فلچر است که در سال ۱۹۴۳ آگنس مورهد به اجرائی فوق‌العاده از نقش اصلی‌اش پرداخت و نمایش را به شهرت ماندگاری رساند (عنوان فیلم‌آخرین جمله ادا شده در آن ینز هست). هنگام برگردان سینمائی از آن‌جا که مورهد در هالیوود "ستاره" به‌شمار نمی‌آمد، جایش را به استانویک داد و او نیز با تسلط تمام نقش را از آن خود کرد. نتیجه فیلمی پردلهره و محرک اعصاب است که از رجعت به گذشته استفاده درخشانی می‌کند و ناکارآئی تلفن به‌عنوان وسیله ارتباطی را به نقش مایه‌ای گزنده بدل می‌سازد. استانویک در نقش زنی در معرض تهدید و هراسان که از کشف واقعیت طرفی نمی‌بندد؛ فوق‌العاده است و اضطراب کشنده‌اش را لحظه‌به‌لحظه به تماشاگر منتقل می‌کند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #32  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پلنگ‌صورتی - The Pink Panther





سال تولید : ۱۹۶۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مارتین جورو
کارگردان : بلیک ادواردز
فیلمنامه‌نویس : ماریس ریچلین و ادواردز.
فیلمبردار : فیلیپ لاتروپ
آهنگساز(موسیقی متن) : هنری منسینی
هنرپیشگان : دیوید نیون، پیتر سلرز، رابرت واگنر، کاپوسین، کلودیا کاردیناله، برندا دبانزی و فران جفریز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.


"بازرس کلوزو" (سلرز)، افسر دست و پا چلفتی پلیس فرانسه، سخت در تعقیب یک سارق زبردست جواهرات گران‌بها، مشهور به "فانتوم" است. غافل از این‌که "فانتوم" کسی نیست جز "سر چارلز لایتن" (نیون) نجیب‌زاده انگلیسی و دوست همسرش، "سیمونه" (کاپوسین). "کلوزو" در سوئیس به شکلی کاملاً اتفاقی موفق می‌شود "لاتین" و برادر زاده بی‌کار و مزاحم او، "جرج" (واگنر) را که هر یک به تنهائی سعی در ربودن الماس مشهور "پلنگ صورتی" دارند، به دام اندازد. اما "لایتن"، در دادگاه در ربودن الماس مشهور "پلنگ صورتی" دارند، به دام اندازد. اما "لایتن"، در دادگاه با کمک همسر "کلوزو" و شاهزاده خانم شرقی صاحب الماس (کاردیناله) ترتیبی می‌دهد تا "کلوزو" به‌عنوان "فانتوم" شناسائی شده و به ۲۰ سال زندان محکوم شود!
٭ نخستین فیلم از مجموعه "پلنگ صورتی" ادواردز، هرچند که لزوماً بهترین آن‌ها نیست، اما در برگیرنده بعضی از بهترین شوخی‌های تصویری (و گه کلامی) آثار او است. شخصیت "کلوزو"، تجسم کمدی "هرج و مرج" خاص ادواردز، کارآگاهی دست‌وپا جلفتی است که با وجود آن که خود را خیلی زرنگ می‌داند نمی‌تواند هیچ کاری را درست انجام دهد. موفقیت فیلم، سبک خاص کمدی ادواردز، پرسنای سینمائی سلرز و موسیقی زیبا و خاطره‌انگیز منسینی را جاودانه ساخت. دنباله‌ها: تیری در اریکی (۱۹۶۴)، بازگشت پلنگ‌صورتی (۱۹۷۵)، پلنگ صورتی دوباره ضربه می‌زند (۱۹۷۶)، انتقام پلنگ صورتی (۱۹۷۸)، رد پای لنگ صورتی (۱۹۸۲)، نفرین پلنگ صورتی (۱۹۸۳) ـ با شرکت "تد وس" در نقش "کلوزو" ـ پسر پلنگ صورتی (۱۹۹۳) ـ با شرکت "تد وس" در نقش "کلوزو" ـ پسر پلنگ صورتی (۱۹۹۳) ـ با شرکت روبرتو بنینی در نقش پسر "کلوزو" ـ همگی به کارگردانی ادواردز هم‌چنین در سال ۱۹۶۸ باد یورکین با الهام از این ضخیت فیلم بازرس کلوزو را با هم‌کاری آلن آرکین روی پرده برد.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #33  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خون و شن - BLOOD AND SAND





سال تولید : ۱۹۲۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
کارگردان : فرد نیبلو
فیلمنامه‌نویس : جون ماتیس، بر مبنای رمانی نوشته وینسنته بلاسکو ـ ایبانیس و نمایشنامه‌ای نوشته تام کوشینگ
فیلمبردار : آلوین وایکوف
هنرپیشگان : رودولف والنتینو، لیلا لی، نیتا نالدی، والتر لانگ و لیو وایت
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۲۴۷۲ متر. صامت.


ـ گاوبازی مشهور (والنتینو) میان عشق به همسر وفادار و مهربانش و توجه به زنی اشرافی و هوسران (نالدی) سرگردان است. او زمانی پی به قدر همسرش می‌برد که "زن دیگر" به هوای مردی دیگر او را تنها می‌گذارد. سرانجام نیز گاوباز در آخرین مبارزه‌اش کشته می‌شود...
ـ نخستین مجله سینمائی از رمان عامه‌پسند بلاسکو ـ ایبانیس که در برخی صحنه‌ها، از جمله صحنه اغوای والنتینو امروز خنده‌دار به‌نظر می‌رسد. اما صحنه‌های گاوبازی‌اش هنوز هم دیدنی هستند. فیلم از آثار محبوب والنتینو به‌شمار می‌آمد. بازسازی روبن مامولیان (۱۹۴۱) اثری به مراتب به یادماندنی‌تر است (سومین نسخه در ۱۹۸۹ در اسپانیا، با همکاری شارون استون، ساخته می‌شود).
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #34  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دزد صابون - Lardi Di Saponette


(متاسفانه عکسش نیست)

سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : ارنستو دی سارو
کارگردان : مائوریتسیو نیکتی.
فیلمنامه‌نویس : مائورو مونتی و نیکتی
فیلمبردار : ماریا باتیستونی
آهنگساز(موسیقی متن) : مانوئل دسیکا
هنرپیشگان : نیکتی، کاترینا سیلوس لابینی، فدریکو ریتزو، رناتو اسکارپا، هایدی کومارکس، کارلینا تورتا، ماسیمو ساچیلوتو و کلودیو فاوا.
نوع فیلم : رنگی، ۹۳ دقیقه.


«مائوریتسیونیکتی» (نیکتی) کارگردان تلویزیونی، برای معرفی آخرین فیلمش، «دزد صابون» به یک استودیوی تلویزونی می‌رود. در همان زمان، یک خانواده مشغول تماشای تلویزیون هستند (مادر، باردار است؛ پدر، روزنامه می‌خواند و پسر کوچک‌شان نیز مشغول بازی است)، اما آنان بیشتر جذب آگهی‌های تبلیغاتی شده‌اند که در بین فیلم پخش می‌شود. فیلم سیاه و سفید «دزد صابون» درباره یک خانواده ایتالیائی در دوران پس از جنگ است: پدر خانواده، «آنتونیو» (نیکتی) بی‌کار است، همسرش «ماریا» (لابینی) در آن آرزوی شهرت است و برای تمدن همسرائی در یک باشگاه شبانه، فرزند کوچک‌شان «پائولو» را همراه خودش به یک زیرزمین مخروبه می‌برد پسر شش ساله‌اش، «برونو» (ریتزو) نیز در یک پمپ بنزین کار می‌کند کشیش محلی «دون‌ایتالو» (اسکارپا) برای «انتونیو» شغلی در یک کارخانه شیشه سازی پیدا می‌کند و «ماریا» خیلی زود مجذوب یکی از چل‌‌چراغ‌های آنجا می‌شود. حالا او زن خانه‌داری می‌شود و یک شام مفصل تهیه می‌بیند همان شب «آنتونیو» با چل‌چراغی که دزدیده‌ و سوار بر دوچرخه‌اش سوار بردوچرخه‌اش عازم خانه است که بین راه برای نجات زنی (رکس کوما رکس) که در رودخانه در حال قرق شدن است، می‌ایستد. (زن مدل یک آگهی تبلیغاتی تلویزیونی است) و او را به خانه می‌برد، در حالی که چل‌چراغ را فراموش می‌کند بعدتر با «ماریا» برای برداشتن آن باز می‌گردند و وقتی «ماریا» می‌بیند که چل‌چراغ نیست خودش را در رودخانه می‌اندازد سپس سر از یک آگهی تبلیغاتی پودر رخت‌شوئی در می‌آورد و بعد به خوشحالی به گروه رقصنده که در حال تبلیغ یک جور مایه پاک کننده هستند، می‌پیوندد. «آنتونیو» نیز به جرم قتل او دستگیر می‌شود. حالا «نیکتی» عصبانی از بلائی که سر فیلمش آمده وارد فیلم خودش می‌شود و رد «آنتونیو» را می‌گیرد. اما خودش بازداشت می‌شود و هنگامی که «آنتونیو» بازداشت می‌شود از آنجا فرار می‌کند و به آپارتمان «آنتونیو» می‌رود در آنجا «مدل» تبلیغاتی خوشحالی‌اش را از بازی فیلمی سینمائی بیان می‌کند، «برونو» نیز وارد فیلم‌های تبلیغاتی می‌شود و «دون‌ایتالو»، «آنتونیو»ی آشفته را که فکر می‌کند همسر و فرزندانش را از دست داده آرام می‌کند. حالا «نیکتی»، «ماریا» و «مدل» با یک چرخ‌دستی پرفروشگاه وارد می‌شوند. فیلم با شادمانی همگانی تمام می‌شود، به‌جزء برای «‌‌‌‌‌نیک‌تی» که می‌فهمد هیچ راهی برای خروج از صفحه تلویزیون ندارد زیرا «مادرِ» خانواده‌ یادش رفته تلویزیون را خاموش کند.
* نیکتی، کمدین ایتالیائی، با این فیلم هجویه با نمکی در مورد برنامه‌های تلویزیونی ساخته است. دزد صابون - که به دشت یادآور فیلم‌های سیاه و سفید دوران نئورآلیسم است (به‌خصوص دزدان دوچرخه، ساخته ویتوریو دسیکا، 1948 که نام فیلم هم از آن گرفته شده) اعلام جنگی به آگهی‌های تجارتی تلویزیون به شمار می‌آید، به خصوص آگهی‌هائی که لابه‌لای فیلم‌های سینمائی پخش می‌شوند. (فیلم با جمله «نخستین فیلمی که پخش آگهی‌ها را قطع می‌کند»، معرفی شده است) این کمدی پوچی، پُر از شوخی‌های تصویری و طنزی نیشدار است.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #35  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

جدا افتاده - Marooned





سال تولید : ۱۹۶۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : م. ج. فرانکوویچ
کارگردان : جان استرجس
فیلمنامه‌نویس : مایو سایمن، برمبنای رمانی نوشته مارتین کیدین
فیلمبردار : دانیل فاپ
هنرپیشگان : گریگوری پک، ریچارد کرنا، دیوید جانسن، لی گرانت، نانسی کوواک، اسکات بریدی، جیمز فرانسیسکاس و جین هاکمن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۴ دقیقه.


سه فضانورد ـ "جیم پروئیت" (کرنا)، "کلیتن استون" (فرانسیسکاس) و "باز لوید" (هاکمن) ـ مأموریت می‌یابند تا در سفری با سفینه "مرد آهنین یک"، آزمایش‌های تحقیقاتی در مورد میزان کارائی انسان در فضا را کامل کنند. "چالز کیت" (پک)، مقام مسئول کنترل سفینه در زمین ، پس از پنج ماه، دستور بازگشت "مرد آهنین یک" را صادر می‌کند. فضانوردان نیز آماده بازگشت می‌شوند، اما سفینه دچار نقص می‌شود و کامپیوترهای کنترل قادر به تشخیص نقص نیستند. سرانجام "تد دوئرتی" (جانسن)، یکی از همکاران "کیت"، با سفینه‌ای جدید به فضا پرتاب می‌شود و فضانوردان را باز می‌گرداند...
٭ شخصیت‌های فیلم‌های وسترن استرجس این‌بار به فضا سفر کرده‌اند و حتی برخی از عناصر آن فیلم‌ها ـ نماهای متعدد از چشم‌اندازهای پیرامون، تصویرهائی در نماهای دور از شخصیت‌ها و محیط فیزیکی ـ را نیز با خود بهاین روایت فضائی منتقل کرده‌اند. اما نتوانسته‌اند از سقوط سریع آن به سطح داستان‌های مصور کودکان، در دقیقه‌های پایانی نجات سفینه، جلوگیری کنند. آن‌چه که با تداعی لحظه‌های سرنوشت‌ساز و حیاتی سفینه در ذهن مجسم می‌شود، صحنه‌هائی هیجان‌انگیز و پرتعلیق است، اما این صحنه‌ها در فیلم، فقط رجزآور هستند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #36  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آشوب - Ran





سال تولید : ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده : ژاپن و فرانسه
محصول : سرژ سیلبرمان و ماساتو هارا
کارگردان : آکیرا کوروساوا
فیلمنامه‌نویس : هیدئو اوگونی، ماساتو ایده و کوروساوا
فیلمبردار : تاکائو سایتو، ماساهارو اوئدا و آساکازو ناکائی
آهنگساز(موسیقی متن) : تورو تاکه میتسو.
هنرپیشگان : تاتسویا ناکادائی، آکیرا ترائو، جینپاچی نزو، دایسوکه ریو، میکو هارادا، یوشیکو میازاکی، کازوئو کاتو، هیتوشی اوئکی، نوریو ماتسوئی، ماسایوکی یوئی، جون تازاکی، تاکشی نومورا، هیساشی ایگاوا و پیتر (شینوسوکه ایکه‌هاتا).
نوع فیلم : رنگی، ۱۶۰ دقیقه.


ژاپن، قرن شانزدهم. «هیدتورا ایچی مونجی» (ناکادائی)، حاکم هفتاد ساله سه قصر در ناحیه اونو، پس از سال‌ها حکومت مستبدانه تصمیم می‌گیرد از مقام ریاست خاندان خود کنار رود؛ در حالی که می‌خواهد عنوان سرور بزرگ و سی‌سامورائی را برای خود حفظ کند. او پدر بزرگش، «تارو تاکاتورا» (ترائو) را به‌عنوان رئیس جدید خاندان به جای خود می‌نشاند و حکومت دو قصر را به دو پسرش «جیرو ماساتورا» (نزو) و «سابورو نائوتورا» (ریو) می‌دهد. «سابورو» این تصمیم حکومت را به استهزا می‌گیرد و «هیدتورا»ی خشمگین او را ترک و از ارث محروم می‌کند یکی از ملازمان، «تانگو هیرایاما» (یوئی) نیز که از «سابورو» طرفداری می‌کند مورد غضب واقع می‌شود این ماجراها در حضور دو رهبر خاندان‌های همسایه، «فوجی ماکی» (اوئکی) و «آیابه» (تازاکی) که قبلاً «هیدتورا» بر آنها پیروز شده‌، اتفاق می‌افتد و هر دوی آنان دخترانشان را برای ازدواج به سابورو پیشنهاد می‌کنند. سرانجام «فوجی ماکی» که تهدتأثیر جسارت سابورو قرار گرفته، به او پنهاه می‌دهد و سابورو می‌پذیرد اما «تانکو» ترجیح می‌دهد، از دور، در خدمت «هیدتورا» باقی بماند. در کاخ اول همسر مکار «تارو»، «کایده» (هارادا) که در قدیم خانواده‌اش به دست هیدتورا قتل‌عام شده‌اند و سال‌ها منتظر انتقام بوده‌، تارو را تحریک می‌کنند. تا پدرش را از خود براند. «هیدتورا»ی آزرده از این بی‌وفائی همراه «دلقکش»، «کیوامی» (پیتر) و افرادش آنجا را ترک می‌کنند و به قصر دوم می‌رود. اما جیرو نیز به فرمان تارو، افراد هیتورا را نمی‌پذیرد و تنها همسر «جیرو»، «سوئه» (میازاکی) که یک بودائی موتقد از خاندان دیگر است (که باز توسط «هیدتورا» قلع و قمع شده‌اند)، از هیدتورا استقبال می‌کند. «تارو»، ملازمی به‌نام «اوگورا» (ماتسوئی) را برای در دست گرفتن اوضاع به قلعه سوم می‌فرستد و در آنجا افراد «ساگورو» با میل و رقبت به سرور خود نزد «فوجی ماکی» می‌پیوندند. (تانگو) برای هیدتورا که اکنون بی‌سرپناه شده غذا می‌برد ولی نمی‌تواند او را از رفتم به قصر سوم که افراد «سابورو» آن را ترک کرده‌اند، منصرف کنند. صبح روز بعد افراد «تارو و جیرو» قصر سوم را محاصره و تصرف می‌کنند. در همین بین «تارو» به دست یکی از تیراندازان «جیرو» کشته می‌شود. «هیدتورا» مبهوت از این اتفاق‌ها از قصر بیرون می‌رود و در صحرا سرگردان می‌شود تا اینکه «تانگو» و (کیوآنی) او را پیدا می‌کنند. هر سه آنان در کلبه‌ائی پناه می‌گیرند که برادر «سوئر»، «تسورمارو» (نومورا) که قبلاً به دست هیدتورا نابینا شده نیز در آنجاست. جیرو کاخ اول را فتح می‌کند و «کائده» او را ترغیب می‌کند تا سوئه را بکشد و در عوض با او ازدواج کند. حالا هیدتورا کاملاً دیوانه می‌شود و «تانگو» تصمیم می‌گیرد به سراغ «سابورو» برود. «سوئر» همراه «تسورومارو» برای حفظ جانش فرار می‌کند سابورو و مردانش برای پیدا کردن هیدتورا به دشت هاچی‌مان می‌روند. «فوجی‌ماکی» نیروهایش را برای حمایت از سابورو تا کناره مرز جلو می‌راند. «کائده»، «جیرو» را تشویق به حمله به نیروهای «سابورو» می‌کند. «سابورو» با تعدادی از سوار به دنیال «هیدتورا» می‌گردد و «جیرو» تیراندازانی را به دنبال آنان می‌فرستد. و همین کار باعث می‌شود «فوجی‌ماکی» سربازانش را جلوتر براند. سابورو و تانکو «هیدتورا» را پیدا می‌کنند. اما به‌زودی «سابورو» هدف تیراندازی قرار می‌گیرد و کشته می‌شود؛ «هیدتورا» هم در کنار او می‌میرد. یک جوان سامورائی سربریده «سوئه» را برای «جیرو» می‌آورد ملازمی به‌نام «کوروگانه» (ایگاوا) از شدت خشم «کائده» را می‌کشد. «تانگو» و «کیوآنی» جسد «هیدتورا» و «سابورو» را نزد «فوجی‌ماکی» می‌برند و او را از حمله به جیرو منصرف می‌کنند حالا «تسو رومارو»ی نابینا در بالای پرت‌گاهی سرگردان و تنها باقی می‌ماند...
* طرح ساختن این اوج کمال‌گرائی استاد به‌خاطر هزینه بالای تولیدش ده سال مسکوت مانده بود. حتی مشهور است که کاگموشا (ساخته خود کوروساوا، 1980) تمرینی برای ساختن این حماسه حیرت‌انگیز بوده است. بالاخره با تلاش سیلبرمان، تهیه‌کننده آثار لوئیس بونوئل، این طرح، که با هزینه یازده‌میلیون دلاری‌اش پرخرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای ژاپن به شمار می‌آید، به مرحله عمل می‌رسد. کروساوا در این فیلم به‌زیبائی شناسی ژاپنی روی می‌آورد و نماهای ثابت و حرکت‌های دوربین اندک فیلم حاصل این رویکرد هستند. در آخرین زمان کروساوا، شخصیت‌ها در دردها و رنج‌های خود تنها و منفرد هستند تقدیرگرائی همیشه‌گی استاد نیز در این فیلم به بدبینانه‌ترین شکل ممکن وجود دارد. مثل گرگ «سابورو» که ناگهان تیری از عقب به او می‌خورد. صحنه نبرد خونین در قلعه سوم جائی که کوروساوا به‌همراه آهنگ‌ساز فوق‌العاده‌اش تاکهنیتسو، جهنم را به عرصه زمین می‌کشاند، درخشان و حیرت‌انگیز است. با این همه بداعت و قدرت دیگر بحث بر سر اینکه فیلم اقتباسی از شاهلیر ویلیام‌شکسپیر است، کم‌اهمیت بی‌نماید.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #37  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دزدان - les voleurs





سال تولید : ۱۹۹۶
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : آلن سارد
کارگردان : آندره تشینه
فیلمنامه‌نویس : ژیل توران، پاسکال بونیتزر و تشینه
فیلمبردار : ژان لوپواری
آهنگساز(موسیقی متن) : فیلیپ سارد
هنرپیشگان : کاترین دونوو، دانیل اوتوی، لورانس کوت، بنوا ماژیمل، فابیان باب، ایوان دسنی و ژولیان ریویر
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه


̎ژوستن̎ (ریویر)، پسری ده ساله، نیمه‌های شب با صدای جیغی از خواب می‌پرد: این صدای مادرش است. پدرش مرده است و اطرافیان سعی دارند واقعیتی را از او پنهان کنند. این واقعیت به فعالیت‌های پدرش مربوط می‌شود که تماشاگر به واسطهٔ دنیای بزرگ‌سال‌ها آنها را کشف می‌کند: از دیدگاه ̎الکس̎ کارآگاه (اوتوی)، ̎ماری̎ (دونوو)، استاد فلسفه، ̎ژولیت̎ (کوت) و برادرش، ̎ژیمی̎ (ماژیمل) ـ و در حالی‌که آتش واقعیت آنانی را که به آن نزدیک می‌شوند، می‌سوزاند، مدام شکل عوض می‌کند و در حالی‌که زندگی به روند خود ادامه می‌دهد، آهسته آهسته ناپدید می‌شود...
● تشینه، منتقد سابق نشریهٔ پر آوازهٔ کایه دو سینما و دستیار ژاک ریوت بزرگ، آرام آرام، که از سینما دوستی فاصله گرفت، به جای الهام از زندگی مجازی برای فیلم‌هایش، به زندگی واقعی (و کاترین دونوو) تکیه کرد و رو به صعود گذاشت. به‌خصوص سه فیلم دههٔ ۱۹۹۰ او (فصل دل‌خواه من، ۱۹۹۳؛ نی‌های وحشی، ۱۹۹۴ و همین دزدان) بسیار موفق از کار در آمدند. دزدان فیلمی درباره و برای افراد بالغ است و تماشاگر تفنن‌طلب قطعاً آن را سنگین خواهد یافت. این فیلم ویلیام فاکنری (از نوع رمان خشم و هیاهو) بدبینانه هست، اما قطعاً منفی‌بافانه نیست: هر شخصیتی می‌تواند دزد باشد یا بشود (از نظر احساسی یا فیزیکی) تا زنده بماند و با دیگران ارتباط برقرار کند. دونوو، اوتوی و کوت هروقت که روی پرده ظاهر می‌شوند، توجه تماشاگر را، به تمامی، جلب می‌کنند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #38  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ولوت در مسابقه گراند نشنال - National Velvet





سال تولید : ۱۹۴۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : کلارنس براون
فیلمنامه‌نویس : تیودور ریوز و هلن دویچ، برمبنای رمانی نوشته اینید بگنولد.
فیلمبردار : لنرد اسمیت.
آهنگساز(موسیقی متن) : هربرت استوتارت.
هنرپیشگان : میکی رونی، دانلد کریسپ، الیزابت تیلر، آن روره، آنجلا لنزبری، رجینالد اوئن و آرتور شیلدز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۵ دقیقه.


دهکده‌ای کوچک در ساکس انگلستان. دختری نوجوان و پرشور ـ "ولوت براون" (تیلر) ـ با پسر جوانی به‌نام "می" (رونی) که قبلاً سوار کار بوده و در حال گذر از دهکده است، آشنا می‌شود. "ولوت"، "می" را به شام نزد خانواده‌اش دعوت میک‌ند و به‌زودی نیز پدر خانواده (کریسپ) از "می" خوشش می‌آید و به او کاری می‌دهد. "ولوت" عاشق اسب است.او در بخت آزمائی یک اسب می‌برد و از "می" کمک می‌خواهد تا اسب را برای شرکت در مسابقه "گراند نشنال" آماده کنند. در زمان آغاز مسابقه، سوارکار اسب "ولوت" غیبت می‌کند و "می" موهات "ولوت" را کوتاه می‌کند تا خود او اسب را براند. اسب جایزه بزرگ را می‌برد، اما در پایان کار "ولوت" زمین می‌خورد و وقتی دکتر مسابقه می‌فهمد که دختر است، جایزه دیگر به او تعلق نمی‌گیرد. با این همه، "ولوت" خوشحال است چون اسب او برنده شده و "می" که بر اثر تصادف مرگ دوستش در یک مسابقه به قابلیت‌‌های خود در تربیت اسب نامطمئن شده بوده و از سواری می‌ترسیده، اعتماد به‌نفس خویش را به دست می‌آورد و با "خانواده براون" خداحافظی می‌کند تا به دنبال بخت خویش برود.
٭ یکی از دوست‌داشتنی‌ترین فیلم‌هائی که مترو ـ گلدوین ـ مایر برای بچه‌ها ساخته است. جثه کوچک رونی گول‌زننده است چون او، در واقع، غولی در بازیگری است. مردی که هر نقشی، درام یا کمدی، را می‌تواند بازی و آن را باورپذیر کند. رونی به تیلر اجازه داد تا همه لحظه‌ها را در دست گیرد و نتیجه آن بود که او به یک ستاره بزرگ تبدیل شد و قراردادی ۱۷ ساله با مترو ـ گلدوین ـ مایر امضا کرد. رونی پس از این فیلم به خدمت نظام رفت و تا سه سال در فیلمی ظاهر نشد.از سال ۱۹۳۴ که رمان بگنولد منتشر شده بود، در مورد بازیگران زن این فیلم اختلاف‌نظر وجود داشت. کاترین هپبرن، مارگارت سولاون و شرلی تمپل از نامزدهای قبلی بودند. تیلر تحت توجهات مادرش این نقش را به دست آورد. او طی برنامه خاصی وزن اضافه کرد، قد کشید و پیروز شد. او می‌توانست به‌خوبی سواری کند اما برای او در صحنه‌های حساس بدل گذاشته بودند. صحنه مسابقه اسب‌دوانی یکی از بهترین‌ها در نوع خود است. این قصه یک‌بار هم در ۱۹۷۷ با شرکت تاتوم اونیل و کارگردانی برایان فوربز به فیلم درآمد و ۵ میلیون دلار، تقریباً معادل فروش ولوت... در نخستین پخش خود، هزینه برداشت.



__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #39  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ساراباند - SARABAND





سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : اتریش، دانمارک، فنلاند، آلمان، ایتالیا و سوئد
کارگردان : اینگمار برگمان
فیلمنامه‌نویس : اینگمار برگمان
فیلمبردار : استفان اریکسون، یسپر هولمستروم، پر ـ اولوف لانتو، سوفی استرید و ریموند ومنلوف
هنرپیشگان : لیو اولمان، ارلاند یوزفسون، بوری آلستت، یولیا دوفونیوس و گونل فرد
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه


وقتی ̎ماریان̎ (اولمان) احساس می‌کند که نیاز دارد همسر سابقش را دوباره ببیند، او و ̎یوهان̎ (یوزفسون)، پس از سی سال قطع رابطه، یک‌دیگر را باز می‌یابند. ̎ماریان̎ بدین منظور، تصمیم می‌گیرد ̎یوهان̎ را در خانهٔ قدیمی تابستانی‌اش ملاقات کند. و بدین ترتیب، در یک روز زیبای پائیزی، ̎ماریان̎، خود را در آن‌جا، در کنار صندلی چوبی‌اش می‌یابد و او را که به عقب تکیه داده و خوابیده، با حرکتی بیدار می‌کند. پسر ̎یوهان̎، ̎هنریک̎ (آلستت) و دختر ̎هنریک̎، ̎کارین̎ (دوفونیوس) نیز در نزدیکی او زندگی می‌کنند. ̎هنریک̎ به دخترش ویولن‌سل درس می‌دهد و آینده‌اش را کاملاً برنامه‌ریزی کرده است. پدر و پسر، رابطهٔ پُرتنشی دارند ولی هردو به شدت نسبت به ̎کارین̎ احساس مسئولیت می‌کنند. همهٔ آنان هنوز غم از دست رفتن ̎آنا̎ همسر دوست‌داشتنی ̎هنریک̎ را می‌خورند که دو سال پیش درگذشته و با این حال، از بسیاری لحاظ، بین آنان حضوری قابل لمس دارد. ̎ماریان̎ خیلی زود می‌فهمد که اوضاع آن‌طور که باید نیست و متوجه می‌شود که ناخواسته در میانهٔ جنگ قدرتِ آشفته‌کننده و پیچیده‌ای قرار گرفته است.
● در جائی از ساراباند ̎ماریان̎ دلزده از حس تحقیر و بیزاری‌ای که در حرف‌های بی‌احساس ̎یوهان̎ دربارهٔ سرنوشت ̎هنریک̎، پسرِ سرخورده و زن‌مردهٔ ̎یوهان̎، موج می‌زند می‌گوید: ̎گاهی تو شبیه شخصیتی فراموش شده در یک فیلم احمقانهٔ قدیمی هستی... واقعی به نظر نمی‌رسی.̎ این شوخی بزرگی است که برگمان با خودش و تماشاگر می‌کند، چون آن فیلم قدیمی می‌تواند صحنه‌هائی از یک ازدواج (۱۹۷۳) باشد که در آن همین دو بازیگر یا در واقع همین دو شخصیت داستانی، از ماراتونِ بحث و جدل‌های زناشوئی خسته نمی‌شدند. در آن‌جا برگمان برای ̎یوهان̎ و ̎ماریان̎ جدائی‌هائی هم منظور کرده بود که پس از آنها دیداری دوباره، منجر به شناختی دوباره از یک‌دیگر می‌شد ـ که البته مشکلی را حل نمی‌کرد. ساراباند که در واقع تجدید دیداری است پس از طولانی‌ترین جدائی‌ها ـ و یکی از بهترین دنباله‌های تاریخ سینما، طوری‌که کلمهٔ دنباله برایش درخور به نظر نمی‌رسد ـ طی این گفت‌وگو مأخذ خود را به رسمیت می‌شناسد، اما ضمناً با جملهٔ ̎واقعی به نظر نمی‌رسی̎، ذهن تماشاگر را قلقلک می‌دهد: آیا برگمان می‌خواهد بگوید که شخصیت‌های آن فیلم مشهور با ولع خودآزارانه‌شان برای بیانِ خویشتن یا تظاهر به بیان خویشتن و در هر حال ادامه دادن یک بحث بی‌پایان، حالا و پس از گذشت زمان، دیگر برای خودشان هم غیرواقعی جلوه می‌کنند؟ یا این‌که بار دیگر به استعارهٔ زندگی به‌مثابهٔ صحنهٔ تئاتر و آدم‌ها به‌مثابه بازیگرانِ خودگردانِ نمایش بازگشته‌ایم؟ هرچه هست، ̎ماریان̎ با طعنه‌اش، به ̎یوهان̎، خودش را نیز زیر سئوال می‌برد که پس از این همه سال ناگهان به هوای ملاقات با هم‌بازی قدیمی افتاده و در نمایش افتخاریِ بی‌حاصلِ دیگری شرکت جسته است. ساراباند شاید بیش از همه نشان‌گر این باشد که به‌رغم سن و سال، تجربه، خودآگاهی فراوان و خستگی، وسوسهٔ نمایش‌گری این مرد و زن را رها نمی‌کند (گیرم طبق شوخیِ ̎ماریان̎ فرض کنیم اکنون یعنی واقعیت و گذشته یعنی نمایش): ̎یوهان̎ و ̎ماریان̎ پیر شده‌اند، اما عوض نشده‌اند. همان فاصله و همان کشش، همان وعده و همان تضادهای حل‌نشدنی و فیلم نیز شاید چالش شخصی برگمان باشد برای اثبات این موضوع به خودش که او هم عوض نشده است. در حالی‌که در اطراف ̎یوهان̎ و ̎ماریان̎ دنیا دگرگون شده است، فرزندانشان داستان‌های جدید خود را افزوده‌اند و نورها و رنگ‌ها نیز شفافیت و ملایمت خاصی دارند که با صحنه‌هائی از یک ازدواجِ سرد و تلویزیونی قابل قیاس نیست و در اطراف برگمان نیز از راه و رسم آن دهه‌هائی که او نام اول سینمای هنری اروپا بود، نشانی نیست. اما پیری با خود به هرحال نوعی کمال و ملازم آن، آرامش را به بازیگران و کارگردان بخشیده است. ساراباند با نشان دادن اهمیتی که برگمان، یوزفسون و اولمان به سرنوشت مخلوقات قدیمی خویش داده‌اند، تماشاگر سینمای برگمان را دست‌خوش احساس صمیمیتی یکّه، حتی بیشتر از فانی و الکساندر (۱۹۸۲)، می‌کند. فیلم شباهت زیادی به کاری که ریچارد لینکلیتر با پیش از غروب (۲۰۰۴) برای جوان‌ترها می‌کند دارد و اگرچه به وضوح به کارساز بودن دیدار مجدد برای قهرمانانی که این دیدارها را بارها آزموده‌اند بدبین است، اما از زبان ̎ماریان̎ می‌گوید که کشف لرزهٔ حسی ناشی از تماس با دختر پریشان حواس‌اش، ثمرهٔ باارزشی بوده است. عزلت و تنهائی ـ که هر چهار شخصیت اصلی فیلم را به نوعی احاطه کرده است و به اشکال مختلف می‌ترساند و به واکنش وامی‌دارد ـ در این واپسین ساختهٔ برگمان، بزرگ‌ترین عامل هراس و گریز برای پیر و جوان است و البته خودِ استادِ سینمای تنهائی در ۸۴ سالگی، ذره‌ای از نبوغ خود در قاب گرفتن چهرهٔ بازیگران، تبدیل ایده به گفت‌وگو و ساختارهای موجز نماها و فصل‌هایش را از دست نداده است. انرژی و جدیت حرفه‌ای خلل‌ناپذیر او در تصاویر پشت‌صحنهٔ فیلم جز تحسین و حیرت برنمی‌انگیزد. فیلم، بار دیگر ادای دین شایسته‌ای به موسیقی کلاسیک، عشق دیرینهٔ برگمان، می‌کند و ̎ساراباند̎ی از باخ که ̎کارین̎ در صحنهٔ وداع‌‌گونه با پدر ـ و با تماشاگر ـ اجرا می‌کند، همان‌قطعه‌ای است که از زمان فریادها و نجواها (۱۹۷۳) به خاطرهٔ موسیقائی سینمادوستان پیوسته است. ̎آنا̎، همسر فقید ̎هنریک̎ که خاطره‌اش همیشه راه خود را به گفت‌وگوها می‌گشاید، هم شاید ادای دین کارگردان به همسرِ عزیزِ از دست‌رفته‌اش باشد.



__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #40  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ال کُندور - El Condor





سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آندره دِ تات
کارگردان : جان گیلرمین
فیلمنامه‌نویس : لاری کوئن و استیون کاراباتسوس، بر مبنای داستانی نوشته کاراباتسوس
فیلمبردار : هنری پرسین
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژار
هنرپیشگان : جیم براون، لی وان کلیف، پاتریک اونیل، الیشا کوک جونیر، ماریانا هیل و آیرون آیزکودی.
نوع فیلم : رنگی


«لوک» (براون) و «جارو» (وان کلیف) برای یافتن گنجی که در قلعه ال کُندور در صحرای مکزیک پنهان است، راهی سفری پُرمخاطره می‌شوند. آن دو، همراه با صدها سرخ‌پوست آپاچی و «رئیس سانتانا» (کودی)، به قلعه حمله می‌کنند و تقریباً همه نگهبانان را می‌کشند. «ژانرال چاوز» (اونیل)، فرمانده قلعه می‌گریزد، اما همسرش، «کلادین» (هیل)، که به «لوک» علاقه‌مند شده، در قلعه می‌ماند. «جارو» در یک درگیری «سانتانا» را می‌کشد و وقتی «چاوز» با عده‌ای سرباز باز می‌گردد، در دوئلی با «لوک» کشته می‌شود. به‌زودی «لوک» درمی‌یابد که طلائی در قلعه نیست و براثر مشاجره‌ائی که بین او و «جارو» درمی‌گیرد، «جارو» نیز از پای درمی‌آید...
* آمیزه‌ای از خشونت، بی‌پردگی، مبارزه و خونریزی، که حتی در جدی‌ترین صحنه‌های جنگ و درگیری، با شوخی و طنز سیاه‌ هم‌راهی می‌شود؛ اما در عین حال، گیلرمین سعی دارد این و سترن شبه اروپائی را به‌رغم ضعف فیلم‌نامه و دیگر عناصر فیلم، از سقوط نجات دهد، که تا اندازه‌ای نیز موفق می‌شود، چون موسیقی ژار امتیاز باارزشی برای او کسب می‌کند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها