بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 06-04-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سرو کاشمر - قصه سرو کاشمر و شعری به همین نام از حمید مصدق

سرو کاشمر - قصه سرو کاشمر و شعری به همین نام از حمید مصدق

سرو کاشمر درختی بوده که بر طبق باور زرتشتیان به دستور زرتشت کاشته شده بود.
این درخت بسیار زیبا و بزرگ بود و شهرت آن به متوکل خلیفه عباسی رسید.
خلیفه دستور به قطع آن داد و پیشنهاد زرتشتیشان آن شهر که ۵۰۰۰۰ سکه طلا برای قطع نکردن آن درخت بود مورد قبول واقع نشد و آن را قطع کرده و برای خلیفه به بغداد بردند.
یک روز قبل از رسیدن درخت به بغداد، متوکل به قتل رسید و این مطابق پیش گویی زرتشت بود که گفته بود هر که این درخت را قطع کند، کشته خواهد شد. این سرو در زمان قطع شدن بیش از ۱۴۰۰ سال عمر داشت.


فردوسی در شاهنامه در باره سرو کاشمر می‌گوید:


نخست آذرمهر برزین نهاد
کشمر نگرتا چه آیین نهاد
یکی سرو آزاده بود ازبهشت
به پیش در آذر آن بکشت
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست




ویرایش توسط ساقي : 08-07-2010 در ساعت 02:56 PM دلیل: سرو
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 06-04-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سرو کاشمر شعری از حمید مصدق در باره سرو کاشمر زردشت

سرو کاشمر

گفتند با خليفه خودسر
از سرو کاشمر
و از اعتقاد مردم ايران ،
از نذرو بذل و بخشش آنان ،
در پای سرو.
در خشم شد خليفه و فرمان داد ،
تا سرو را ،
از بن برآوردند ،
و قهر و خشم مردم ايران را ،
به هيچ نشمردند .
باری خليفه بغدادی ،
آن برگزيده شيوه شدادی ،
بر باد رفت حتا ،
نام خليفه ی خودخواه خود پرست ،
از ياد رفت .
اما در کاشمر هنوز ،
در ذهن هر خردور ايرانی ،
سروی به پاست ،
آن سرو ،
سرفرازتر از هرچه سرو ،
پابرجاست .
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 06-04-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سرو کاشمر در تاریخ بیهقی

سرو کاشمر، سروی که به دستور امیری قطع می‌شود و بر اثر همین عمل ناله و زاری پرندگان بیشماری که بر بالای این درخت می‌زیسته‌اند، برمی‌آید


«قصه سرو کاشمر»
زرتشت که صاحب الامجوس بود دو طالع اختیار کرد و فرمود تا بدان دو طالع دو درخت سرو بکشتند.

یکی در دیه کاشمر طریثیث، یکی در دیه فریومد و در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد که این دو درخت گشتاسب ملک فرمود تا بکشتند.

المتوکل علی الله جعفربن معتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود... نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه الوالطیبت و به امیر عبدالله بن طاهر که باید آن درخت ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ‌های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد، آن درخت راست باز نهند و شاخ‌ها به میخ باز بندند چنان که هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن بیند آن‌گاه در بنا به کار برند پس گبرکان جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار زر نیشابوری خانه خلیفه را خدمت کنیم،

درخواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیاد است تا این درخت کشته‌اند و این در سنه اثنین و ثلاثین و ماتین بود {232ه} و از آن وقت که این درخت کشته‌ بودند
تا بدین وقت 1405 سال بود و گفتند که قلع و قمع این، مبارک نیاید و بدین انتفاع دست ندهد.







پس عامل نیشابور گفت:

متوکل نه از آن خلفا و ملوک بود که فرمان وی بر وی رد توان کرد. پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب بن ورقاء الشاعر الشیبانی- را و او از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود- بدین عمل نصب کرد.


و استادی درودگر بود در نیشابور که مثل او نبود. او را حسین نجار گفتندی، مدتی روزگار صرف کردند تا اره‌ی آن بساختند و اسباب آن مهیا کردند. و استواره‌ ساق این درخت چنانکه در کتب آورده‌اند مساحت 27 تازیانه بوده است و هر تازیانه رشی و ربعی به ذراع شاه، و گفته‌اند در سایه‌ آن درخت زیادت از ده هزار گوسفند قرار گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی، و حوش و سباع، آن‌جا آرام گرفتندی و چندان مرغ گوناگون بر آن شاخ‌ها ماوا داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد. چون بیوفتاد در آن حدود،

زمین بلرزید و کاریزها و بناها بسیار خلل کرد و نماز شام انواع انصاف مرغان بیامدند چندان که آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه زاری کردند و بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند. و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی، همچنان ناله و زاری آغاز کردند.


پانصدهزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کاشمر به جعفریه بردند و شاخ‌ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند. آن روز که به یک منزلی جعفریه رسید آن شب غلامان، متوکل را بکشتند و آن، اصل سرو ندید و از آن برخوردار نیافت. قال علی بن جهم فی قصیده السر و یسری و المنیه تنزل ... و آن بر یک منزلی جعفریه بماند تا عهد نزدیک و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود و هر که در آن سعی کرده بود. جمله پیش از جولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب، هیچکس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است. (تاریخ بیهقی صفحه 281 به بعد)
منبع http://newarts.blogfa.com/post-155.aspx
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 06-04-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سرو کاشمر

قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده اید سروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن میفرماید:
یکی شاخ سرو آورید از بهشت بدروازه شهر کشمر بکشت

در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند.
یکی سرو آزاده را زردهشت به پیش در آذر اندر بکشت

نبشتش بر آن زاد و سرو سهی که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام
که چون سرو کشمر به گیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای
مرا گفت از اینجا به مینو گرای

کنون جمله این پند من بشنوید
پیاده سوی سرو کشمر روید
در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.
پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.
چون بيوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.
آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است...(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)
این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد...
باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده میشود).رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند.


منبع http://www.sepandarmazd.com/links/kashmar.htm




__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ممنون از اين مطلب که نوشتي ، سپاس نتونستم بزنم
مينويسم.... سپاس
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سرو کاشمر

سرو در فرهنگ ایرانی از زمان باستان نماد آزادگی و پایداری بوده است.


شاید یکی از دلیل‌های ورجاوندی (تقدس) سرو ارتباط آن با زرتشت باشد. به باور زرتشتیان و تاریخ ایران باستان که در شاهنامه نیز آمده است زرتشت شاخه‌ی سروی از بهشت آورد و بر درِ کاخ گشتاسپ، پادشاه کیانی ایران، نشاند:


نخست «آذر مِهر بُرزین» نهاد ------------- به کشمر نگر تا چه آیین نهاد
یکی سرو آزاده بود از بهشت -------------- به پیش در آذر آن را بکشت
نبشتش بر آزاد سرو سهی ----------------- که پذرفت گشتاسپ دین بهی
گوا کرد مر سرو آزاد را ----------------- چنین گستراند خرد داد را
چو چندی برآمد برین سالیان --------------- مر آن سرو استبر گشتش میان
چنان گشت آزاد سرو بلند ------------------ که برگرد او برنگشتی کمند
چو بسیاربر گشت و بسیار شاخ ------------- بکرد از بر او یکی خوب کاخ
چهل رش به بالا و پهنا چهل --------------------- نکرد از بنه اندرو آب و گل
دو ایوان برآورد از زر پاک ------------------ زمینش ز سیم و ز عنبرش خاک
برو بر نگارید جمشید را -------------------- پرستنده مر ماه و خورشید را
فریدونش را نیز با گاوسار ------------------- بفرمود کردن بر آنجا نگار
همه مهتران را بر آن‌جا نگاشت ------------------ نگر تا چنان کامگاری که داشت
چو نیکو شد آن نامور کاخ زر --------------- به دیوارها بر نشانده گهر
به گردش یکی باره کرد آهنین ------------------ نشست اندرو کرد شاه زمین
پرستشکده گشت زان سان که پشت ----------------- ببست اندرو دیو را زردهشت
بهشتیش خوان ار ندانی همی -------------------- چرا سرو کشمرش خوانی همی
چرایش نخوانی نهال بهشت --------------------- که شاه کیانش به کشمر بکشت


در واقع این بخش از گشتاسپ‌نامه‌ی دقیقی توسی است که فردوسی در شاهنامه‌ی خود گنجانده است.

«آذر مِهر بُرزین» از آتشکده‌های مهم ایران در زمان پیش از اسلام است. (ن.ک. مطلب آتشکده‌های ایران) رَش هم واحد طول و برابر است با فاصله‌ی سر انگشت دو دست وقتی دستها را از پهلو تا انتها دراز کنند.







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 06-04-2010 در ساعت 09:38 PM
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 06-04-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سپاس هم از شما .
تا امروز فردا که تم سایت رو درست میکنم میتونین وقت سپاس زدن از تم ابی استفاده کنین.
زحمت تاپیک جامع اقای مصدق رو هم بکشید .
مرسی .
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 12-26-2013
کارگر سایت آواتار ها
کارگر سایت کارگر سایت آنلاین نیست.
ادمین در لباس کارگر!
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907

4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
کارگر سایت به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اي روشني باغ و بهاران که تو بودي
وي خرمي خاطر ياران که تو بودي
اي سرو که در پيرهن صبح نگنجيد
جان تو و اي جان بهاران که تو بودي
با پيرهن سبز، بر اين آبي بي ابر
آيينه ي صد نقش و نگاران که تو بودي
در تابش خورشيد تموز و تپش خاک
آرامگه و منزل ياران که تو بودي
بي پشت و پناه اند تذروان و هزاران
اي باغ تذروان و هزاران که تو بودي
خُنياگه مرغان و تماشاگه خلقان
و آرامگه خيل سواران که تو بودي
در همهمه با غرش طوفان و شب و ابر
در زمزمه با ريزش باران که تو بودي
يا پدر اندر پدر اندر پدر ما
و آيينه ي صد نسل و تباران که تو بودي
سال دگر اين دشت بهار از که بجويد؟
اي رأيت رويان بهاران که تو بودي
اي در غم و اندوه که ماييم وپس از تو!
وي شادي اندوه گزاران که تو بودي!


شفيعي كدكني.

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از کارگر سایت به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها