بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حمید مصدق زندگي و اشعارش

نگاهى به زندگى و آثار حمید مصدق
شاعر و حقوقدان ایرانی
1318-1377








قصيده آبی ، خاکستری ، سياه

در شبان غم تنهايی خويش

عابد چشم سخنگوی توام

من در اين تاريکی

من در اين تيره شب جانفرسا

زائر ظلمت گيسوی توام.....


...


حمید مصدق در بهمن سال 1318 در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به همراه خانواده‏اش به اصفهان منتقل شد. تحصیلات ابتدایى را در دبستان شمس و دوره متوسطه را در دبیرستان ادب گذراند. در دوره دبیرستان با نامدارانى چون منوچهر بدیعى، هوشنگ گلشیرى، محمد حقوقى و بهرام صادقى هم‏مدرسه بود و با آنان دوستى و آشنایى داشت.

در سال 1339 وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در رشته بازرگانى درس خواند. سپس در مؤسسه تحقیقات اقتصادى دانشکده حقوق به کار پرداخت و همزمان با کار تحقیق، از سال 43 در رشته حقوق قضایى تحصیل کرد و بعد از آن هم فوق‏لیسانس اقتصاد گرفت. در سال 1350 در رشته فوق لیسانس حقوق ادارى از دانشگاه ملى فارغ‏التحصیل شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به تدریس پرداخت.

وى پروانه وکالت خود را از کانون وکلا دریافت کرد و در دوره‏هاى بعدى زندگى همواره به کار وکالت مشغول بود و کار تدریس را در دانشگاه‏هاى اصفهان، بیرجند، ملى (شهید بهشتى) دنبال مى‏کرد. در سال 1345 به منظور ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق دست زد. تا سال 1358 بیشتر به تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از سال 1360 عهده‏دار تدریس درس حقوق بخصوص حقوق تعاون شد و تا پایان عمر عضو هیأت علمى دانشگاه علامه طباطبایى بود. مدتى نیز سردبیرى مجله کانون وکلا را به‏عهده داشت.

دوستانش او را مردى دوست‏باز و نیز انجمن‏باز معرفى مى‏کنند. به خاطر اینکه روحیه اجتماعى داشت و همه را دور خود جمع مى‏کرد. جلسات شعر و بحث راه مى‏اندخت. به ایجا انجمن‏هاى ادبى علاقه‏مند بود. دست‏کم دو انجمن ادبى تأسیس کرد: انجمن ادبى صائب در اصفهان در زمانى که هنوز دانش‏آموز دبیرستان بود و به دست او تأسیس شد و انجمن خصوصى یاران امید را در سال‏هاى شکوفایى در تهران تشکیل داد. انجمن ادبى صائب زمانى که او اداره آن را به‏عهده داشت برخلاف انجمن‏هاى آن دوران که جملگى به شعر کهن مى‏پرداختند، محلى براى ارائه شعرهاى نو و داستان‏خوانى و ادبیات جدید شد.

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 06-14-2010 در ساعت 06:25 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حمید مصدق زندگي و اشعارش


گيسوان تو پريشانتر از انديشه من

گيسوان تو شب بی پايان

جنگل عطرآلود.

شکن گيسوی تو

موج دريای خيال.

کاش با زورق انديشه شبی

از شط گيسوی مواج تو ، من

بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم.

کاش بر اين شط مواج سياه

همه عمر سفر می کردم.





آثارش در زمینه کارهاى دانشگاهى عبارتند از:

- مقدمه‏اى بر روش تحقیق‏
- قوانین و مقررات آپارتمان‏نشینى و اجاره‏
- رباعیات مولانا جلال‏الدین مولوى با مقدمه او
و در زمینه شعر کتاب‏هاى:

1- درفش کاویان، 2- منظومه آبى، خاکسترى، سیاه، 3- منظومه در رهگذار باد، 4- منظومه از جدایى‏ها، 5- سال‏هاى صبورى (مجموعه شعرهاى کوتاه)، 6- مجموعه «تا رهایى» که شامل تمام این کتاب‏هاى منتشر شده تا آن زمان بود، و شیر سرخ که آخرین کتاب او در زمان حیات است‏ حمید مصدق در هشتم آذر ماه 1377 بر اثر بیمارى قلبى در تهران درگذشت.
و اما درباره مجموعه‏هاى شعر که به‏صورت کلیات اشعار شاعران معاصر از نیمایوشیج تا معاصرین را دربر مى‏گیرد به چند نکته اشاره مى‏کنم:

براساس آنچه که آقاى علیرضا رئیس‏دانا مدیر مؤسسه انتشارات نگاه اعلام کردند در طول 34 سال فعالیت‏هاى مستمر فرهنگى و ادبى خود، 1200 عنوان چاپ و منتشر کرده است. در این میان 350 عنوان از شعرهاى کلاسیک و معاصر بوده است. و ما در اینجا تنها به عناوین مجموعه اشعار چاپ شده در شکل کلیات اشعار اشاره مى‏کنیم:
کلیات اشعار نیمایوشیج، احمد شاملو، سیمین بهبهانى، شهریار، نادر نادرپور، عماد خراسانى، منوچهر آتشى، ژاله اصفهانى، نصرت رحمانى و سیدعلى صالحى‏
از مجموعه اشعار در دست انتشار مى‏توان به عناوین زیر اشاره کرد:
مجموعه اشعار جواد مجابى، حسین منزوى، م. آزاد، مفتون امینى و شمس لنگرودى‏ »

پس از آن فیلمی کوتاه از حمید به نمایش درآمد و در ادامه بیتا رهاوی بخشی از شعر بلند و به یاد ماندنی حمید مصدق ، « آبی ، خاکستری ، سیاه » را قرائت کرد . سپس محمد علی سپانلو به عنوان قدیمی ترین دوست این شاعر از خاطرات خود با او گفت و افزود « همیشه گفته ام که حمید مصدق شاعر جنبش دانشجویی است .او شاعر نسل جوان است . من این بعد اجتماعی او را دوست دارم که مؤثرترین نقش را نیز دارد . وقتی هم که جنبش دانشجویی تکرارشد باز این شعر تکرار شد . ما هر دو حقوق خواندیم و از دیر باز با یکدیگر حشر و نشر داشتیم . مصدق با همین شعر خود ایرانگیر شد . لحنی که در سپهری هم هست و می توان در فریدون مشیری هم دید . وزن آن صمیمی است و بیانی ساده دارد . ... »

محمد حقوقی نیز از حمید مصدق چنین یاد کرد : « کلاس آخر متوسطه بودم . من 1316 به دنیا آمده بودم و حمید 1318 . دو سال از من کوچکتر بود . معمولاٌ ما با هم بودیم ، گاهی هم بهرام صادقی می آمد ، گاهی هم بدیعی و بعضی اوقات هم ابوالحسن نجفی . بعد به انجمن صائب رفتم که بنیانگذارش حمید بود و هوشنگ گلشیری هم در این انجمن آمد و شد داشت . بعد هم که با یکدیگر مجله جنگ اصفهان را راه انداختیم و در آنجا حمید با کسرایی آشنا شد که خوب کسرایی روی او تأثیر گذاشت . شعر می خواندیم و با هم دوست بودیم گرچه دیدگاه های ما از شعر با یکدیگر تفاوت داشت اما این به رفاقت ما کاری نداشت . و این دوستی سال ها تا پایان زندگی حمید ادامه پیدا کرد.... »

محلى براى ارائه شعرهاى نو و داستان‏خوانى و ادبیات جدید شد.
آثارش در زمینه کارهاى دانشگاهى عبارتند از:
- مقدمه‏اى بر روش تحقیق‏
- قوانین و مقررات آپارتمان‏نشینى و اجاره‏
- رباعیات مولانا جلال‏الدین مولوى با مقدمه او
و در زمینه شعر کتاب‏هاى:
1- درفش کاویان، 2- منظومه آبى، خاکسترى، سیاه، 3- منظومه در رهگذار باد، 4- منظومه از جدایى‏ها، 5- سال‏هاى صبورى (مجموعه شعرهاى کوتاه)، 6- مجموعه «تا رهایى» که شامل تمام این کتاب‏هاى منتشر شده تا آن زمان بود، و شیر سرخ که آخرین کتاب او در زمان حیات است‏ حمید مصدق در هشتم آذر ماه 1377 بر اثر بیمارى قلبى در تهران درگذشت.
و اما درباره مجموعه‏هاى شعر که به‏صورت کلیات اشعار شاعران معاصر از نیمایوشیج تا معاصرین را دربر مى‏گیرد به چند نکته اشاره مى‏کنم:
براساس آنچه که آقاى علیرضا رئیس‏دانا مدیر مؤسسه انتشارات نگاه اعلام کردند در طول 34 سال فعالیت‏هاى مستمر فرهنگى و ادبى خود، 1200 عنوان چاپ و منتشر کرده است. در این میان 350 عنوان از شعرهاى کلاسیک و معاصر بوده است. و ما در اینجا تنها به عناوین مجموعه اشعار چاپ شده در شکل کلیات اشعار اشاره مى‏کنیم:
کلیات اشعار نیمایوشیج، احمد شاملو، سیمین بهبهانى، شهریار، نادر نادرپور، عماد خراسانى، منوچهر آتشى، ژاله اصفهانى، نصرت رحمانى و سیدعلى صالحى‏
از مجموعه اشعار در دست انتشار مى‏توان به عناوین زیر اشاره کرد:
مجموعه اشعار جواد مجابى، حسین منزوى، م. آزاد، مفتون امینى و شمس لنگرودى‏ »

پس از آن فیلمی کوتاه از حمید به نمایش درآمد و در ادامه بیتا رهاوی بخشی از شعر بلند و به یاد ماندنی حمید مصدق ، « آبی ، خاکستری ، سیاه » را قرائت کرد . سپس محمد علی سپانلو به عنوان قدیمی ترین دوست این شاعر از خاطرات خود با او گفت و افزود « همیشه گفته ام که حمید مصدق شاعر جنبش دانشجویی است .او شاعر نسل جوان است . من این بعد اجتماعی او را دوست دارم که مؤثرترین نقش را نیز دارد . وقتی هم که جنبش دانشجویی تکرارشد باز این شعر تکرار شد . ما هر دو حقوق خواندیم و از دیر باز با یکدیگر حشر و نشر داشتیم . مصدق با همین شعر خود ایرانگیر شد . لحنی که در سپهری هم هست و می توان در فریدون مشیری هم دید . وزن آن صمیمی است و بیانی ساده دارد . ... »

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 06-04-2010
natanaeil آواتار ها
natanaeil natanaeil آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: شهرکرد
نوشته ها: 466
سپاسها: : 28

49 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو ؟
بی تو مردم ، مردم
گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی می شنوی ، روی تو را
کاشکی می دیدم
شانه بالازدنت را
بی قید
و تکان دادن دستت که
مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که
عجیب !‌عاقبت مرد ؟
افسوس
کاش می دیدم
من به خود می گویم:
” چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد ؟



بخشی ازشعر شبان تنهایی غم
__________________
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حمید مصدق زندگي و اشعارش



من هنوز از اثر عطر نفس های تو سرشار سرور ،

گيسوان تو در انديشه من

گرم رقصی موزون .

کاشکی پنجه من

در شب گيسوی پرپيچ تو راهی می جست...

..



« چرا شعارهایی که از درون شعر حمید مصدق بیرون آمده، هنوز کاربرد دارد؟ چرا دانشجویان از زمان انقلاب تا کنون از این شعارها استفاده می کنند؟ چرا هنوز وقتی گروههای معترض در جایی جمع می شوند این شعارها را بر سر دست بلند می کنند؟ چرا این شعارها کهنه نشده است؟


و چرا تمام شعارهای انقلابی از درون شعرهای معاصر فارسی و از زمان انقلاب مشروطه به بعد بیرون آمده است؟
واقع این است که شعر فارسی از زمان انقلاب مشروطه احساس رسالت کرد. شاید بتوان گفت که از زمان انقلاب مشروطه تئوری ادبیات تغییر کرد و بهتر است بگوییم ادبیات و شعر برای اولین بار دارای تئوری شد. تا آن زمان و در تمام طول هزار سال پیش از آن که ادبیات فارسی جریان داشت، ادب فارسی که شعر برجسته ترین عنصر آن است، هیچ گاه از دادخواهی خالی نبوده است؛ نامه اهل خراسان انوری، شعر ناصرخسرو که در دری را به پای خوکان نمی ریخت،

و بوستان سعدی که سرشار از عدالت خواهی به معنای قدیم کلمه است، نمونه هایی از این دادخواهی هستند اما در هیچ شعر فارسی تا پیش از پیدایی افکار نو و مشروطه خواهی، ادبیات داعیه دار تحول اجتماعی نبود. ادبیات فارسی تا آن زمان قصد تغییر دنیای فارسی زبان را نداشت. اما از زمان مشروطه خواهی است که شعر مثل دیگر رشته های فکر و ادب احساس رسالت کرد. از آن زمان است که شعر فارسی و شاعر فارسی زبان قصد دارد جهان را تغییر دهد. کهنه و نو ندارد. محتوای شعر فارسی از زمان مشروطیبت به بعد چه درشکل کهن و چه در شکل نو از این زاویه که من نگاه می کنم یکی است و احساس رسالت می کند. برای خود وظیفه قائل است.

کار محمدعلی سپانلو در باره چهار شاعر آزادی و کار ماشاء الله آجودانی در زمینه « یا مرگ یا تجدد » بزرگترین نشانه های داعیه داری شعر فارسی و احساس رسالت شاعران در زمینه اجتماعی است. در شعر شاعران آزادی یعنی فرخی، عشقی، عارف، ایرج و بویژه در شعر سید اشرف الدین حسینی، نسیم شمال، یا در شعرهای علامه دهخدا ما با فوران احساس رسالت رو به روییم. در شعر شاعران نوپرداز حتا در شعر خود نیما این احساس رسالت موج می زند.

« غم این خفته چند » نمونه درخشان همین احساس رسالت است. شعر شاملو و شعر اخوان بخصوص شعرهای از این اوستا داعیه دار همین تغییر و تحول اجتماعی – سیاسی است، و این موضوع در شعر شعرای بعدی و شعرای جوان تر هم ادامه پیدا کرده است. حمید مصدق یکی از آنهاست که این داعیه داری و تحول خواهی در آن پر رنگ است. شاعر بیش از آنکه مطابق معمول شعرای سنتی عاشق باشد، عاشق تغییرات اجتماعی است. نام و محتوای نخستین منظومه او « درفش کاویانی » گویای همین معنی است. نام درفش کاویانی با آن محتوا، گویای نکته دیگری هم هست.

در شعر شعرای بعد از مشروطه بویژه در شعر شعرای نوپرداز بعد از سالهای 1320، این تحول خواهی رنگ چپ دارد. مثلا آرش کمانگیر با همه قهرمان ملی بودنش در شعر سیاوش کسرایی تا حد قابل توجهی رنگ چپ به خود گرفته است. آبشخور فکری تقریبا تمامی این نوع شعرها سوسیالیسم است. به همین جهت است که مثلا در شعر سایه می خوانیم: « دیرگاهی است که در خانل همسایه من خوانده خروس، وین شب سرد عبوس، می فشارد به دلم پای درنگ ».

ایدئولوژی حاکم بر شعر در این گونه مواقع احتمالا سبب شده است که شاعر صدای خرس را با صدای خروس اشتباه بگیرد. اما آن بحث دیگری است. شاید هم همین چپ گرایی سبب شده باشد که آن دسته از شعرهای ما که قابلیت آن را داشت که تبدیل به شعار شود، به خاطر رنگ باختن ایدئولوژی، رنگ خود را از دست داده است اما در شعر حمید مصدق که آبشخور فکری آن نه ایدئولوژی چپ، بلکه ناسیونالیسم و ملی گرایی است، این رنگ ثابت و قابل استفاده مانده است.

برای اینکه ملی گرایی مصدق سبب شده است که آن دسته از شعرهای او که تبدیل به شعار شده، چنان کلیتی داشته باشد که نتوان از آن تعبیر خاص کرد. گویا حمید مصدق تنها شاعر نوپرداز ما باشد که شعرش از ابتدا تا انتها رنگ ملی گرایی خود را حفظ کرده است. مقصود این نیست که ملت گرایی بهتر یا بدتر از چپ گرایی و ایدئولوژی های دیگر است. شاید باشد و شاید هم نباشد. آن بحث را باید در جای خود مطرح کرد. حتا مقصودم این نیست که در شعر شعرای چپگرا رنگ ملت خواهی بکلی محو و نادیده گرفتنی است، پیداست که در بیشتر آنها ملی گرایی و چپ اندیشی به هم آمیخته و درهم تنیده است.

چنانکه اخوان که از جانب چپ شروع به حرکت کرد سرانجام به زردشت و مزدشت رسید. مقصودم این است که در بین تمام شعرای بعد از سالهای 1320 که ایدئولوژی چپ بر افکارشان غلبه داشته، حمید مصدق تنها شاعری است که به راه دیگر می رود و ملی گرایی در او غلبه دارد. به غیر از زبان که شاعر سعی می کند حرفش را به قابل فهم ترین کلام باز نماید، این وجه شاخص افتراق او با دیگر شاعران است و هویت شعر او را می سازد. همین امر سبب می شود که بتوان او را در بین یک جمعیت انبوه با قد و قواره و با چهره و قیافه دیگری باز شناخت. و همین امر سبب می شود که او - خارج از خوب بودن یا بد بودن شعرش، نو بودن یا کهنه بودن سروده هایش، عالی بودن یا میانه حال بودن سطح کلامش، به صدای مردم خود و به شیپور جوانان مرز و بوم خود بدل شود. نیز شاید همین امر سبب شده باشد که او ده سال پس از خاموش شدن، هنوز زنده تر از هر شاعر زنده ای در میان ما باشد. »
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مجموعه اشعار حميد مصدق

مجموعه اشعار حميد مصدق

افسانه مردم
از منظومه: سالهاي صبوري



ديدم او را آه بعد از بيست سال
گفتم : اين خود اوست، يا نه، ديگري ست
چيزكي از او در بود و نبود
گفتم : اين زن اوست ؟ يعني آن پري ست ؟

هر دو تن دزديده و حيران نگاه
سوي هم كرديم و حيرانتر شديم
هر دو شايد با گذشت روزگار
در كف باد خزان پرپر شديم

از فروشنده كتابي را خريد
بعد از آن اهنگ رفتن ساز كرد
خواست تا بيرون رود بي اعتنا
دست من بود در را برايش باز كرد

عمر من بود او كه از پيشم گذشت
رفت و در انبوه مردم گم شد او
باز هم مضمون شعري تازه گشت
باز هم افسانه مردم شد او


((خرداد 1367 ))
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مجموعه اشعار حميد مصدق


از منظومه: سالهاي صبوري
از اينجا تا مصيبت




گلي جان سفره دل را
برايت پهن خواهم كرد
گلي جان وحشت از سنگ است و سنگ انداز
و گرنه من برايت شعرهاي ناب خواهم خواند

در اينجا وقت گل گفتن
زمان گل شنفتن نيست
نهان در آستين همسخن ماري
درون هر سخن خاري ست

گلي جان در شگفتم از تو و اين پاكي روشن
شگفتي نيست ؟
كه نيلوفر چنين شاداب در مرداب مي رويد ؟

از اينجا تا مصيبت راه دوري نيست
از اينجا تا مصيبت سنگ سنگش
- قصه تلخ جدائي ها
سر هر رهگذرش مرگ عشق و آشنايي هاست
از اينجا تا حديث مهرباني راه دشواري ست
بيابان تا بيابانش پر از درد است

مرا سنگ صبوري نيست
گلي جان با توام
سنگ صبورم باش!
شبم را روشنائي بخش
گلي، درياي نورم باش !



...

« به شادروان مهدي اخوان ثالث »
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مجموعه اشعار حميد مصدق

خود شكن
از منظومه: سالهاي صبوري



ين مرد خود پرست
اين ديو، اين رها شده از بند
مست مست
استاده روبه روي من و
خيره در منست
***
گفتم به خويشتن
آيا توان رستنم از اين نگاه هست ؟
مشتي زدم به سينه او،
ناگهان دريغ
آئينه تمام قد روبه رو شكست .



..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مجموعه اشعار حميد مصدق

خوشه هاي گندم

از منظومه: از جدايي ها




چه انتظار عظيمي نشسته در دل ما
هميشه منتظريم و كسي نمي آيد

صفا گمشده آيا
بر اين زمين تهي مانده باز مي گردد ؟

اگر زمانه به اين گونه
- پيشرفت اين است
بي ترديد
حصار كاغذي ذهن را ز هم نشكافت
و خواهش من و تو
نيم گامي از تب تن نيز
دورتر نگذشت
كه در حصار تمناي تن فرو مانديم
و در كوير نفس سوز« من » فرو مانديم
نه از حصار تن خويشتن برون گامي
نه بر گسستن اين پاي بندها، دستي
***
هميشه مي گفتم:
« من و سكوت؟
محال است
« سكوت، عين زوال است
« سكوت،
- يعني مرگ !
***
سكوت،
نفس رضايت
سكوت،
عين قبول است
سكوت،
- كه در زمينه اشراق اتصال به حق -
دراين زمانه نزول است .
سكوت،
يعني مرگ .
***
كجاي اي انسان ؟
عصاره عصيان
چگونه مسخ شدي
با سكوت خو كردي
تو اي فريده هر آفريده
- بر تو چه رفت ؟
كز آفريده خود
از خداي بي همتا
به لابه مرگ مفاجاة آرزو كردي ؟


..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مجموعه اشعار حميد مصدق

ارزش انسان
از منظومه: سالهاي صبوري




دشتهاي آلوده ست
در لجنزار گل لاله نخواهد روئيد

در هواي عفن آواز پرستو به چه كارت آيد ؟
فكر نان بايد كرد
و هوايي كه در آن
نفسي تازه كنيم

گل گندم خوب است
گل خوبي زيباست
اي دريغا كه همه مزرعه دلها را
علف كين پوشانده ست

هيچكس فكر نكرد
كه در آبادي ويران شده ديگر نان نيست
و همه مردم شهر
بانگ برداشته اند
كه چرا سيمان نيست
و كسي فكر نكرد
كه چرا ايمان نيست

و زماني شده است
كه به غير از انسان
هيچ چيز ارزان نيست .

« تابستان 57»
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 06-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مجموعه اشعار حميد مصدق

قدرت و قلم
از منظومه: سالهاي صبوري



پنداشت او
- قلم
در دستهاي مرتعشش
باري عصاي حضرت موساست .

مي گفت:
(( اگر رها كنمش اژدها شود
(( ماران و مورهاي
(( اين ساحران رانده وامانده را
- فرو بلعد
مي گفت:
(( وز هيبت قلم
(( فرعون اگر به تخت نلرزد
(( ديگر جهان ما به چه ارزد ؟
***
بر كرسي قضا و قدر
قاضي
بنشسته با شكوه خدايان تند خو
تمثيل روزگار قيامت
انگشت اتهام گرفته به سوي او:
(( برخيز!
- از اتهام خود اينك دفاع كن
(( اين آخرين دفاع
(( پيش از دفاع زندگيت را وداع كن !

مي گفت :
(( امان دهيد
(( تا آخرين سپيده
(( تا آخرين طلوع زندگيم را
(( نظاره گر شوم
***
پيش از سپيده دم كه فلق در حجاب بود
بر گرد گردنش اثري
از طناب بود
و چشمهاي بسته او غرق آب بود .
***
در پاي چوب دار
هنگام احتضار
از صد گره، گرهي نيز وا نشد
موسي نبود او
در دستهاي او قلمش اژدها نشد

...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها