|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#11
09-04-2009
|
||||
|
||||
زندیگ رنگه و وارنگه.بستگی داره که تو چه حس و حالی باشی.خوب یا بد.؟
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست ! دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید ! از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟ 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
ای تو همیشه در میان |
#14
09-05-2009
|
|||
|
|||
|
به نظر من زندگي رو نميشه روش رنگي گذاشت ولي شايد بهترين چيزي كه بشه در موردش گفت اينه كه
زندگي خوش رنگ است رنگ او هم رنگ سخنهاي خداست رنگ او شايد بهتر از حرف ماست شايد هم رنگ او رنگيست بي منتها رنگ او شايد همرنگ لبخندهاي مادر است رنگ او شايد شبيه غصه هاي بي صداي مادر است اما در نهايت شايد رنگ آن همرنگ گريه هاي كودكيست ، منتظر كه دستي بيابد غصه هاي كودكيش (اين از خودم بود كف نكنيد )
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ......  ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#15
09-05-2009
|
||||
|
||||
|
به نظرم زندگي مثل رنگين كمان ميمونه، در هر وضعيتي، رنگي بخصوص داره.
گاهي سرخه، گاهي زرده، گاهي آبيه و يا ... ولي مهم اينه كه ما اونو چه رنگي مي بينيم!!! به رنگ شادي يا غم؟؟؟
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#16
09-05-2009
|
|||
|
|||
|
هيوا جام ممنون كه تو بحث شركت كردي خوب دوستان عزيز متاسفانه هيوا جان كم افتخار ميدن بيان ولي خوب عيبي نداره همينشم غنيمته
(راستي يادت رفت از اون شعر پايين من هم تشكر و قد داني كني)
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#17
09-05-2009
|
||||
|
||||
|
زندگی پر از آدمای رنگ و وارنگه مهم اینه که تو با همه یکرنگ باشی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#18
09-05-2009
|
|||
|
|||
|
به نظر من زندگی مسخره ما سبز تیره است.
با سبز بودنش دلمون رو خوش می کنیم.ولی در نهایت به تیرگی می رسیم.
|
|
#19
09-05-2009
|
|||
|
|||
|
آقا پرهام بابا چرا اينقدر تاريك بابا زندگي چيزهاي قشنگي داره مثلن يكيش همين تاري
عزيزم زندگي سخته ام نه فقط براي شما بلكه براي همه ولي گاهي كمي خنده و توكل به خداوند لايزال ميتونه خيلي چيزها رو حل كنه انچه دلم خواست نه آن ميشود هر چه خدا خواست همان ميشود
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#20
09-06-2009
|
|||
|
|||
|
دوست دارم با مداد رنگيهاي دوران كودكيم زندگيم را به رنگ آبي لاجوردي نقاشي كنم تا او هم به وسعت و سادگي ان دوران باشد ، دوست دارم قسمت بزرگي از ان را هم به رنگ سپيد نقاشي كنم تا مثل همان دوران پاك و ساده و يكدست باشد .
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 06:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.