مشاعره با حروف انتخابی

[مهسا69]

گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم
چ

[مجتب]

چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است


ل

[مهسا69]

لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد
پ

[مجتب]

پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به
با توانای معربد نکنی بازی به


ف

[مهسا69]

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ش

[مجتب]

شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست
تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است

ق

[Afshin_m05]

قندیل مه‌آویزه‌ی محراب برآمد
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد
چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد

ب

[مهسا69]

بوی بهبود ز اوضاع جهان می​شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
و

[مجتب]

وه که دردانه‌ای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است

س

[Afshin_m05]

سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم

ج