بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[پریشان]

تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن

که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی

[fatemiii]

یارب این شمع دل آفروز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

[پریشان]

تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر

کز غمت دیده مردم همه دریا باشد

[fatemiii]

دیدمش خرم و خندان قدح باده بدست
وندرآن آینه صد گونه تماشا می کرد

[پریشان]

دوش سودای رخش گفتم ز سر برون کنم

گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم

[ماهین]

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض به اسرار علم غیب کند

[fatemiii]

دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند

[پریشان]

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف

ا یخضر پی خجسته مدد کن به همتم

[fatemiii]

مقيم زلف تو شد دل كه خوش سوادى ديد
وز ان غريب بلاكش خبر نمى آيد
ز بس كه شد دل حافظ رميده از همه كس
كنون ز حلقهٔ زلفت بدر نمى آيد

[پریشان]

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

نسیم روضه شیراز پیک راهت بس