مشاعره با حروف انتخابی

[پریشان]

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

کز هر زبان که میشنوم نامکررست

س

[فرانک]

سر برگ گل ندارم به چه رو روم به گلشن

که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی

ب

[پریشان]

بس کسان را جامه و چوب شبانی بود لیک

در نهاد جمله گرگی بود چوپانی نبود

گ

[fatemiii]

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
آن من بودم که بی قرارت کردم

ف

[فرانک]

فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست

تا آب ما که منبع اش الله اکبر است

م

[پریشان]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند

ن

[fatemiii]

نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست
تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست
گوش كن با لب خاموش سخن مي‌گويم
پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست

ش

[پریشان]

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام

ای فلک این شرمساری تا به کی باید کشید

ف

[fatemiii]

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

م

[فرانک]

مدعی گر چه زند لاف منم محرم راز

پیر ما گفت خلافست ملامت باشد


گ