بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 11-28-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شکسته بال

رنگ بالش نشان آزادي پر كشيد از بهشت همسفري در خيالم
ز فرط سختي هجر قوي وحشي شكسته بال اسير آسمان دردمند ظلمت شد
زخمي بي پناه را چون ديد يار من تن به سر سپردن داد
بال خونين به تير صيادان ماند اين زهر تلخ قصه
به ياد ناگه آن رهسپار بركه غم
پس جدا از رهادلان گرديد
قطره اشک آسمان آن شب مرهم بال آن ستاره صبح زخم آن دلسپرده را بوسيد
نام آن پر شكسته مهد غرور در دلم اشتياق پروازش در بَرِآسمان يكرنگي من
در اين بركه خسته مي مانم راغب نغمه هاي همدردي
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 11-30-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ساحل سکوت

غرشي دگر نمود موج خسته از سفر
در طلسم عاشقي بهر ساحل سكوت
خاطرات بردگي رمز تلخ عزلتش عاقبت رها شده
جز ترانه هاي عشق قصد غربتش نبود
كرد با نهيب خود خاک تشنه را خطاب
اي كه نغمه ام تو را شد تلاطم اميد
قطره هاي من تو را شاهدان زندگي
از تو خواهشي به جز همدلي نباشدم
اي كه بهر اوج من سهم بي صدا شدي
از دلش رها نمود رنج خواهش سكوت
ساحل نجيب يار داد پاسخش چنين
اي غرور قامتم ناظر اسارتم
استواري تنم سينه ات سپهر من
افتخار مام بحر قهرمان آبها سالهاست كاين سكوت كرده لانه در دلم
جور داغ آفتاب آشناي زخم من
آسمان دگر مرا نيست يار غمگسار
قصه ي ستاره ها نيست بر لبم نثار
شد اسارت زمين داستان تلخ من
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #23  
قدیمی 11-30-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شهر کبود

آسمان بار غم به دوش گرفت
چهره ي روزگار را چون ديد
جلوه ي آشناي شهر كبود
قاصد همزبان خشكي
باد گشته در اين حصار كوه اسير
ديگر از قطره هاي عشق نگفت
چشم گريان آسمان خشكيد
يار من غمگسار هجران بود
در دلش كشته هاي جنگ به ياد
اينچنين در طلسم شهر اسير
همنفس از ديار غصه برفت
همدم زخم آسمان گرديد
گفتن از درد اين زمانه نمود
دل به اين ناظران صحنه نداد
انتظارش نگاه چشم بصير
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها