بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 10-06-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



مریض شدن مصلحتی


تسلی بخش بود که فعالیتهای من در جامعه و فرهنگ و تمدن من نیک و شرافتمندانه به حساب می آمد . من در راهی بودم که به عنوان یک اقتصاد دان موفق و مشهور شناخته بشوم .من یکی از طرح توسعه اقتصادی را که معتبرترین موسسات برنامه ریزی در جهان تایید کرده بودند پیاده میکردم .

در عین حال اغلب در نیمه شب میبایست خودم را با این تعهد تسلی میدادم که بلاخره یک روزی تمام این حقایق را فاش خواهم کرد . بعد از آن با خواند رمان خودم را به خواب میبردم .
تعداد زیاد آمریکایی ها که در هتل اینتر کانتی ننتال زندگی میکردند باعث تعجب من بود و برای من لذت بخش بود که به تماشای زنان زیبا و جوانی که آنجا بودند مشغول شوم ( معادل فارسی حیض!) آن زنان روسای شرکتهای نفتی و ساختمانی آمریکا بودند که روزهایشان را در کنار استخر و شبهایشان را در معدودی رستوران شیک در داخل و اطراف هتل میگذراندند .
بلاخره چارلی ما را به شهر کوهستانی bandung انتقال داد .

عکسهایی از بندانگ








در آنجا اب و هوا یک مقدار معتدل تر فقر کمی دورتر و اتلاف وقت کمتری بود . یک مهمان خانه دولتی تحت نظارت یک مدیر مجهز به یک آشپز یک باغبان و تعدادی خدمتکار را در اختیار ما گذاشته بودند . این مهمان خانه در دوران سلطنت هلندی ها ساخته شده بود و واقعاً نوعی بهشت بود . ایوان های بزرگ آن رودر روی چایکاری باز میشد که دامنه کوتاه بلند کوههای آتشفشان جاوه را پوشانده بود
علاوه بر مسکن یک ماشین جیپ تویوتا با یک راننده و یک مترجم برای هر یک از ما تهیه شده بود عضویت همه در تنها کلوب گلف شهر تامین شده بود . یک سری اتاقهای اداری هم در دفتر مرکزی شرکت برق دولتی در اختیار ما گذاشته شده بود .
در چند روز اول من جلسات زیادی را با چارلی و هاوارد داشتم ( میدونم یه مقدار کسل کننده هست الان شیفت میکنم ) هاوارد مردی بود 70 ساله بازنشسته از شرکت برق دولتی نیوهمشیر
در انجا وظیفه پیشبینی ظرفیت لازم برای تولید الکتریسیته بر عهده او بود . و در اینجا هم ظرفیت تولید الکتریسیته ای که ظرف 25 سال اینده در جزیره ی جاوه مصرف شود بر عهده او بود چون نیاز به الکتریسیته قدم به قدم به رشد کلی اقتصاد وابسته است پیشبینی های او به پیشبینی های من از اقتصاد وابسته بود .
بقیه تیم ما پروژه های بزرگ اقتصادی را بر مبنای پیشبینی ما بنا مینهادند .
چارلی مرا تهدید کرد که باید هر چه زودتر پیشبینی های خود را ارائه دهم تا هاوارد بر مبنای آن کار خود را با جزییاتی که من ارائه میدهم به پیش ببرد تا در روز شکرگزاری پیش
خانواده های خود در امریکا باشیم او به من گفت هیچ بازگشتی در کار نیست هر کاری که داریم و هر اطلاعاتی که لازم داریم باید در همین مقطع زمانی انجام شود تا با اطلاعات کافی از اینجا برویم و همه جوانب را در نظر گرفته باشیم.
هاوارد در ظاهر امر خیلی خوش برخورد رفیق و پدر منش به نظر میرسید ولی در واقع ادم خیلی عصبانی و تلخی بود و فکر میکرد زندگی سرش کلاه گذاشته است .
او نتوانسته بود در شرکت برق دولتی نیوهمشایر به اوج ترقی برسد . او چندین بار با عصبانیت تکرار میکرد : (( چون حاضر نبودم ادعای دروغین شرکت را تایید کنم بارها مرا از ارتقاء بهمقامات بالای شرکت محروم کرده بودند )) او را به قبول بازنشستگی مجبور کرده بودند و چون نمیتوانست خانه نشینی با همسرش را تحمل کند مقام مشاور را در شرکت ما پذیرفته بود .
چارلی به من هشدار داده بود که هاوارد آدم کینه ای هست یک دنده و پرمدعا است .
ولی الان که به عقب برمیگردم میبینم هاوارد یکی از داناترین معلمینی بوده که من داشته ام . هر چند در آن زمان حاضر نبودم او را در این مقام بپذیرم . او هرگز دوره ای مانند آنچه Claudine برای من فراهم دیده بود را ندیده بود . در هر حال هاوارد برای ما مساله ساز شده بود در اندونزی
در واقع هاوارد از اصل مساله خبردار بود و قصد نداشت یک سرباز فرمانبر باشد .
او میدانست که شرکت main میخواهد از او در راه گسترش نوعی امپراطوری که برای او قابل قبول نبود استفاده کند.



آقا خلاصش کنم هاوارد تسلیم نمیشه و گزارش مستقلی از پیش بینی های شخص اول کتابمون میکنه و یکدفعه همینجوری !!! اتفاقیها !!!!! مبتلا به عفونت شدیدی میشه و مریض میشه !
بقیه از زبان جان :
با عجله او را به بیمارستان رساندیم دکترها دارو های لازم را تجویز کردند ولی خیلی هم اصرار کردند که او را به آمریکا برگردانیم . هاوارد به همه اطمینان داد که کار پیشبینی ظرفیت تولید الکتریسیته را انجام داده و کل کار را در همان بوستون به پایان خواهد رساند .
آخرین حرف های او در خداحافظی با من تکرار هشدارهای قبلی او بود (( هیچ احتیاجی نیست که برای من عدد و رقم جور کنی . من معجزات رشد اقتصادی تو را باور نمیکنم . من در حقه بازی شما شریک نمیشوم ))
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-06-2011 در ساعت 12:57 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 10-06-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من ، رضی و

bahasa



دراندونزی نویسنده یک آشنا پیدا میکنه به اسم رضی که پسر خانم مهماندار هتل هست و چند سال از او جوانتر است اون قبول میکنه که bahasa رو به نویسنده داستانمون یاد بده


بقیه از زبان جان :
بعداز آن که اندونزی از استعمار هلند نجات پیدا کرد و استقلال یافت . خلق یک زبانی که به سادگی آموخته شود بالاترین هدف رییس جمهور سوکارنو بود بیش از 350 زبان و لهجه های متفاومت درمجمع الجزایر اندونزی رواج داشت و سوکارنو دریافت که کشورش به زبان واحدی نیاز دارد


سوکارنو یک تیم بین المللی از زبانشناسان جمع کرد و آنان زبان موفق bahasa را بر مبنای زبان malay خلق کردند .

این زبان درصرف افعال تغییر زیادی ندارد و افعال بی قاعده ندارد و از بسیاری از پیچیدگی های زبانهای متداول مبرا است . تا سال 1970 اکثریت مردم اندونزی زبان دیگری را به کار میبردند به این زبان هم گفتگو میکردند . رضی معلم بسیار خوبی بود .
رضی یک موتور سیکیلت کوچک داشت و تصمیم گرفته بود مرا با مردم شهر خودش آشنا کند یک شب مرا به اصرارسوار کرد و گفت : امشب جنبه ای از اندونزی را به تو نشان میدهم که تا به حال ندیده ای .
ما از کنار بسیاری معرکه ها ، نمایش های عروسکی ، خیمه شب بازی ها و کاستهای قاچاق امریکایی و............ گذر کردیم وبه یک کافی شاپ کوچک رسیدیم
تعداد زیادی و دختر و پسرهایی در انجا جمع شده بودند که هر چند به وضوح از مردم اندونزی بودند ولی لباس ها و کلاه و سبک مویی داشتند که در هر کنسرت بیتل ها مد روز بود .

رضی مرا به گروهی که دور میزی نشسته بود معرفی کرد و ما نشستیم . همه با درجات متفاوتی از فصاحت انگلیسی حرف میزدند . ولی هم از اینکه من bahasa یاد گرفته بودم بسیار خوشحال بودند .
آنها خیلی رک و بی پروا از من میپرسیدند چرا آمریکایی ها زبان انها را یاد نمیگیرند من جوابی نداشتم ! آن شب را من هرگز فراموش نمیکنم . رضی و رفقایش با من مانند یکی از رفقای خود رفتار میکردند من از حضور خود در آنجا احساس رضایت و شادی میکردم . من متعجب بودم که چرا میخواهم در سطح بالای جامعه زندگی کنم و خود را از این مردم جدا نمایم .
تجربه ی آن شب مرا قانع ساخت که میخواهم ساعات بیشتری را جدا از تیم شرکت main بگذرانم مقامات دولتی آنجا از من متنفر بودندو دوست نداشتند اطلاعات لازم را در اختیار من قرار دهند آنها فکر میکردند من زبانشان را نمیفهممم یا فقط چند کلمه بلد هستم ولی من کتاب فرهنگ لغت خوبی خریده بودم و مدام به آن مراجعه میکردم . ما نمیتوانستیم به هم اعتماد کنیم و اطلاعاتی که به یکدیگر میدادیم را معتبر نمیدانستیم در عین حال بازی خیلی جدی بود و قرار بود زندگی میلیون ها نفر تغییر پیدا کند آنهم برا ی دهه ها !
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-06-2011 در ساعت 01:13 AM
پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 10-06-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رضی و نمایش دالانگ



بار دیگر با رضی بیرون رفتم . رضی خندید و گفت (( امشب میخواهم ببرمت نمایش یک dalang را ببینی یکی از استادکاران بزرگ عروسک بازی در شهر ماست ))


تصویر زیر یکی از قدیمترین دالانگ باز های اندونزی هست !( خودم نفهمیدم چی گفتم !!)





این تصاویر هم مربوط به حرفه دالانگ هست







او مرا پشت موتور سیکیلتش به قسمتهایی از شهر برد که نمیدانستم وجود دارد . در این قسمت خانه های سنتی بود

و خبری از کاخهای مستعمره نشین هلندیها نبود از طرفی مردم فقیر در کوچه و خیابان رفت و آمد میکردند ولی باغرور و اعتماد به نفس راه میرفتند . بلوزهای رنگارنگ به تن داشتند و کلاه حصیری به سر میگذاشتند . هر کجا میرفتیم با لبخند به ما خوشامد میگفتند و هر کجا می ایستادیم بچه ها دور ما جمع میشدند و به پارچه شلوار جین من دست میزدند دختر بچه ی کوچکی شکوفه خشبویی به دست من داد .






موتور سیکیلت را پارک کردیم 100 ها نفر جمع شده بودند نشسته و ایستاده در قدیمیترین قسمت شهر بودیم و از چراغهای خیابانی خبری نبود شب آرام و زیبایی بود و بوی گل میخک همه جا را معطر کرده بود رضی در میان جمعیت گم شده بود ولی بعداً به همراه جوانانی که در کافی شاپ دیده بودم برگشت .
دراین وقع موسیقی شروع شد : صدای جادویی و فراگیر که صدای زنگ معابد را به یاد می آورد
رضی آهسته در گوشی بهمن گفته بود که (( dalang تمام موسیقی را خودش میزند تمام عروسکها را خودش کار میکند و تمام گفتگوها به چند زبان مختلف برای خود اوست مابرایت ترجمه میکنیم ))
dalang کسی است که میگویند کارش را در یک حالت خلسه فوق العاده ای انجام میدهد . او بیش از 100 عروسک داشت و برای هر کدام از آنها با صدای متفاوتی حرف میزد . آن شب را نیز هرگز فراموش نمیکنم شبی بود که در تمام زندگی من بعد از آن اثر گذاشته است .
dalang عروسک رییس جمهور نیکسون را به همه معرفی کرد : با همان دماغ برجسته و همان آرواره های آویزان لباس راه راهش از پارچه راه راه پرچم آمریکا ساخته شده بود .




کلاه و کراوتش کامل بود . عروسک رییس جمهور عروسک دیگری را هم به همراه داشت . این عروسک لباس بانکداران و روسای شرکتهای تجاری را بر تن داشت . عروسک دوم در یک دست سطلی داشت که علامت دلار بر روی آن دیده میشد و دردست دیگر علامت پرچم آمریکا را بالای سر رییس جمهور آن چنان تکان میداد که بردگان قدیمی صاحبان خودشان را باد میزدند .
در این میان نقشه ای از خاورمیانه و شرق آسیا مانند دیواری در پشت دو عروسک پدیدار شد . برای هر کشور نقشه ی جداگانه ای در جای مناسب خودش از قلابی آویزان بود . عروسک نیکسون به دیوار نقشه نزدیک شد ویتنام را از قلابش کند و در دهان مزه مزه کرد و کلامی گفت که ترجمه شد (( تلخ است وگندیده ما دیگه به ان نیازی نداریم ))
عروسک نیکسون ویتنام را از دهان در آورد و به درون سطل دلاری انداخت . او دوباره به دیوار نقشه نزدیک شد و همین کار را به نوبه خود ولی در کمال تعجب من نه با کشورهای همسایه در جنوب شرق آسیا بلکه با کشورهای خاور میانه مانند فلسطین و کویت و عربستان و سوریه و ...... انجام داد .



بعد از آن او به سراغ افغانستان و پاکستان رفت و هر بار که نیکسون کشوری را به درون سطل دلاری می انداخت فحشهایی رکیک و ناسزایی از دهانش بیرون می آمد که در تمام موارد معنای کلامش ضد اسلامی بود(( سگهای مسلمان و افریته های مسلمان ، ابلیس های اسلامی )) مردم هم بیشتر و بیشتر هیجانزده میشدند و تنش در جمعیت یک پله بالاتر میرفت آنها میان خنده و نهایت خشم گیر کرده بودند . بعضی وقتها احساس میکردم آنها از کلام استاد عروسک باز به شدت اهانت میشدند . خود من احساس میکردم که شدیداً تهدید میشدم من در میان جمعیت از همه قد بلندتر و انگشتنماتر بودم من نگران بودم که شایید خشم آنها به طرف من هدایت شود در این موقع نیکسون نقشه اندونزی را بلند کرد و به طرف سطل دلاری برد و حرفی زد که وقتی رضی ترجمه کرد مو بر تن من راست شد (( این را بدهید به بانک جهانی ببنید چگونه میتواند برای ما پولساز شود )) در اینجا عروسک دیگری پدیدار شد به همراه نامش که به روی لوحی چاپ شده بود . رضی گفت : (( نام یک سیاست مدار محبوب اندونزی است )) این عروسک پرید میان عروسک نیکسون و عروسک سطل به دست وفریاد زد (( صبر کن اندونزی اکنون یک کشور مستقل است )) تمام حاضرین به یکباره دست زدند ولی عروسک سطل به دست پرچم آمریکا را مانند نیزه ای به درون تن این مرد فرو برد و به طور دراماتیکی مرد . حاضرین هو کردند و فریاد کشیدند و مشت های خود را در هوا گره کردند . عروسک نیکسون و عروسک سطل به دست روی سن ایستادند مدتی به ما خیره شدندو سپس تعظیم کردندو نمایش تمام شد
من به رضی گفتم : (( فکر کنم باید از اینجا بروم )) او دستش را به دور شانه های من گرد کرد و گفت (( نترس انها شخصاً از تو کینه ای ندارند )) ولی من مطمئن نمیشدم .
بعد از نمایش عروسکی ما همه به کافی شاپ رفتیم . رضی و دیگران مرا مطمئن کردند آنها قبلاً از ان پیش پرده ی نیکسون و بانک جهانی خبر نداشتند
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-06-2011 در ساعت 11:48 AM
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 10-06-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اندونزی-کافی شاپ





بعد از نمایش عروسکی ما همه به کافی شاپ رفتیم . رضی و دیگران مرا مطمئن کردند آنها قبلاً از ان پیش پرده ی نیکسون و بانک جهانی خبر نداشتند .


یکی از جوانان اظهار نظر کرد که این استادان عروسک بازی مستقل و غیر قابل پیش بینی هستند . به شوخی گفتم شاید: (( شاید اصلاً به دلیل حضور من چنین برنامه ای اجرا شده بود )) یکی از جوانان دستی به پشت من زد و گفت : (( عجب من پر ادعایی – تی پی کال آمریکایی ها )) یکی دیگر که پشت میز نشسته بود گفت : (( مردم اندونزی خیلی از سیاست اگاهند . آیا شما هم در آمریکا چنین نمایش هایی داریم ))
زن جوان بسیار زیبایی که شاگرد زبان انگلیسی در دانشگاه بود روبه روی من نشست و پرسید : (( آیا شما واقعاً برای بانک جهانی کار میکنید ؟)) من توضیح دادم که ماموریت من در اینجا زیر پوشش بانک توسعه آسیا و اداره کمک های خارجی دولت آمریکا usaid قرار دارد .



او اضافه کرد (( ولی همه اینها یکی نیستند ؟)) او منتظر جواب نشد و ادامه داد: ((آیا شرایط ما واقعاً مانند پیش پرده ی امشب نیست >؟ آیا دولت شما کشورهایی مانند اندونزی و کشورهای دیگر از این دست را مانند خوشه ای از ......... محسوب نمیکند ؟)) او عقب لغت میگشت که یک از رفقایش گفت (( انگور )) .(( بله انگور که شما میچینید و انتخاب میکنید: (( انگلیس را نگه دارم ، چین را میخورم اندونزی را دور می اندازم )) زن دیگری اضافه کرد: (( البته بعد از آن که ذخایر نفتی ما را به تاراج بردید !!))




من سعی کردم از خودم دفاع کنم ولی توانش را نداشتم . خیلی دلم میخواست افتخار کنم که تنها آمریکایی هستم که به این قسمت شهر آمده ام و یک برنامه ضد آمریکایی را که میتوانست حمله ای به خود من محسوب شود از اول تا آخر مشاهده کرده ام . خیلی دلم میخواست انها به شجاعت لازم برای این کار پی ببرند و ببینند که من تنها عضو تیمی هستم که سعی کرده bahasa یاد بگیرد و فرهنگ را بشناسد ولی تصمیم گرفتم عاقلانه تر این هست که از این مقوله هیچ حرفی نزنم .
موضوع گفتگو را عوض کردم و پرسیدم (( به نظر شما چرا استاد عروسک باز به جز ویتنام برای کشورهای خاور میانه و مسلمان برنامه ریزی کرده است ؟))


زن زیبای دانشجو زبان خندید گفت (( چون برنامه این است )) یکی از مردان اضافه کرد (( ویتنام قدم اول است ، آن چنان که هلند بود در پیشرفت نازیها )) دانشجوی زبان ادامه داد (( هدف نهایی جهان اسلام است ))

این ادعا را نمیتوانستم بی جواب بگذارم و اعتراض کردم: (( آیا واقعاً باور کرده اید که آمریکا ضد اسلام است ؟))

زن جوان ادامه داد : (( نه ابداً از کی ؟ شما باید یکی از مورخین معروف خودتان را بخوانید Toynbee از انگلستان . او خیلی قبل تر در دهه 1950 پیش بینی کرد که جنگ بزرگ در آینده بین سرمایه داران و کمونیست ها نیست و بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق می افتد ))





من گفتم (( ولی چرا باید چنین خصومتی میان مسیحیان و مسلمانان وجود داشته باشد ؟))
نگاه هایی دور و بر میز رد و بدل شد گویی انها نمیتوانستند باور کنند که من چنین سوال پیش و پا افتاده ای را مطرح کنم . زن زیبای دانشجو عنوان کرد گویی برای کسی که گوشش سنگین یا کند ذهن است : (( زیرا غرب و به خصوص رهبر ان آمریکا مصمم شده تمام جهان را به سلطه خود در بیاورد و امپراطوری جهانی خود را مستقر سازد . خیلی هم به موفقیت کامل نزدیک شده است . اتحاد جماهیر شوروی فعلاً مانعی در این راهی است ولی شوروی دوام نمیاورد . Toynbee این را دیده بود . آنها دین ندارند هیچ نیرویی در زیربنای اعتقادیشان نیست .




تاریخ نشان داده که روح ، ایمان و اعتقاد به نیروهای ماورایی مهم است . ما مسلمانان آن را داریم و از هر گروهی در جهان بیشتر است بیشتر حتی از مسیحیان ما فعلاً صبر میکنیم ما هر روز قدرتمندتر میشویم )) مرد جوانی هماهنگ شد و گفت : (( ما مدتهای زیادی صبر میکنیم ولی بلاخره مانند مار ضربه میزنیم ))



دیگر قابل تحمل نبود در کمال بی صبری گفتم : (( عجب تصور وحشتناکی . چه باید کرد که اینچنین نشود ؟ )) دانشجوی زیبای زبان چشم در چشم من دوخت و گفت : (( باید طمع را کنار بگذارید این قدر خود خواه نباشید . نعمتهای جهان بیش از خانه های بزرگ و اجناس تجملی اند . مردم از گرسنگی میمیرند و شما به دنبال سوخت ماشین های خود هستید و نوزادان از بی آبی میمیرند و شما به دنبال سبک های جدید لباس هستید . مللی مانند ما در فقر غرقیم و شما فریاد کمک طلبی ما را نمیشنوید . شما از تمام کسانی که این حقایق را به شما میگویند رو گردانیده اید . آنها را رادیکال یا کمونیست می نامید . شما به جای اینکه مردم فقیر و زمین خورده را فقیر تر کنید تا به بردگی هم حاضر شوند با قلبی باز با آنها برخورد کنید . وقت زیادی نمانده اگر تغییر نکنید به عاقبت جنگ و نابودی گرفتار میشوید ))
چند روز بعد ان سیاستمدار محبوب اندونزی که عروسکش رو در روی عروسک نیکسون قد علم کرده بود و توسط عروسک سطل به دست کشته شده بود در تصادف با یک راننده فراری کشته شد .
در نهایت نویسنده کارش رو. در اندونزی انجام میده گزارشش رو مینویسه .
اینجا دیگه از اندونزی خارج میشیم و شیفت میکنیم به ایران و عربستان ولی قبلش یک قسمت گفتگوی جان رو با عمر تورجیس براتون میزارم دیکتاتور پاناما جان تازه میخواست برای اولین بار با عمر ملاقات کنه . البته یه تیکه خیلی کوتاهه
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-06-2011 در ساعت 10:46 PM
پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 10-07-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عمر تورجیس





عمر پرچم دار صلح در آمریکای لاتین بود که کشورش را به بهشت امنی برای تمام شکنجه شدگان و فراریان از کشورهای دیگر ( از جمله شاه ایران ) کرده بود .





تورجیس معروف شده بود که به صدای مردم فقیر گوش میداد . او در شهرکهای مخروبه حضور میافت و در محله های فقیر نشین جاهایی که دولت مردان دیگر جرئت ورود نداشتند جلسه تشکیل میداد و به بیکاران کمک میکرد کار پیدا کنند و از سرمایه های محدود خودش(از کجا معلوم ؟) به خانواده های فقیر و مصیبت زده کمک مالی میکرد (( از طرف دستی هم در قاچاق مواد و اسلحه داشت که نویسنده عنوان نمیکنه ظاهراً با عمر رفیقه هر چند بهتره که پشت مرده حرف نزنیم منظورم عمر هست ! حالا ولش کن با این پیش در آمد که هی همش حالا از مصمم بودن تورجیس برای مبارزه برای پاناما مقابل آمریکایی ها میریم سراغ گفتگوی خود عمر با جان ... ))
اگه بخوام داستان پاناما رو هم بگم یه کتاب دیگه میشه رحم داشته باشید دارم تایپ میکنم دیگه !
دعوت کاملاً غیر منتظره بود یک روز صبح در همان سفر 1972 من در دفتری که در شرکت دولتی پاناما به من داده بود به بررسی ارقام و آمار مشغول بودم . شخصی به در باز دفتر من ضربه زد . خشنود از هز بهانه ای که مرا از دست ارقام و آمار آزاد کند او را به درون دعوت کردم . او گفت راننده ی ژنرال است و آمده مرا به یکی از خانه های ییلاقی رییس جمهور ببرد .
یک ساعت بعد ، من رودرروی ژنرال عمر تورجیس نشسته بودم . او خیلی معمولی و غیر رسمی ولی به سبک پانامایی لباس پوشیده بود (( یاد قذافی افتادم !)) به طور عجیبی آرام به نظر می آمد.



قطعه موی فر خورده ای به روی پیشانی بلند آویزان بود .

او در اول از سفرهای من به کشور اندونزی گفت : گواتمالا و ایران پرسید . سه کشوری که برای او خیلی جالب بودند . او درباره ی شاه ایران خیلی کنجکاو بود . شاه ایران در سال 1941 بعد از آن که انگلیسی ها و روسها پدرش را به اتهام تبانی با هیتلر سرنگون کردند به قدرت رسیده بود .



تورجیس پرسید : آیا قابل تصور است انسان در سرنگونی پدر خودش دست داشته باشد ؟

رییس جمهور پاناما اطلاعات زیادی از این کشور دور دست داشت برای ما جالب بود که چگون ورق برگشت و در سال 1951 نخست وزیر خود او محمد مصدق او را مجبور کرد به خارج از کشور فرار کند .




تورجیس میدانست آن چه که بیشتر جهان میدانست : این سیا بود که وارد عمل شده بودت و مصدق را کمونیست خوانده بود و شاه را دوباره به قدرت رسانده بود .

کودتا




شعبان بی مخ

روتچیلد



(( اینجا مثلاً هی تکرار میکنه بگه وای ما چقدر مثلاً تاثیر گذار بودیم در تاریخ ایران در صورتی که مصدق تو انتخاب نیروهاش اشتباه کرده بود که ارتش به راحتی کودتا کرد به قول شریعتی مشکلات داخلی نه مشکلات خارجی !)) ولی او نمیدانست و یا اظهار نمیکرد آن چرا که Claudine
به من گفته بود : نقشه درخشانی که کرمیت روزولت در ایران به اجرا گذاشته بود دوران جدیدی از استعمار نوین را آغاز کرده بود . فعالیتهای آی یک نفر مامور سیا در ایران دوران حاکمیت های جهانی شرکتهای تجاری آمریکا را آغاز کرده بود .
تورجیس ادامه داد : (( بعد از آن که شاه را دوباره به قدرت رساندند او یکسری برنامه های انقلابی را به اجرا گذاشت . هدف این بود که بخش صنایع توسعه یابد و ایران را مدرن کند ))





از او پرسیدم چگونه است که او این همه از ایران اطلاع دارد ؟ او گفت : من باید بدانم این وظیفه من است . من مبنای سیاست شاه ایران را تایید نمیکنم او حاضر شده بود در سرنگونی پدرش شرکت کند و دست نشانده ی سیا هم قرار بگیرد . ولی اکنون به نظر میرسد که می خواهد کارهای خوبی را برای کشورش بکند . شاید من از تجربیات او اگر بتواند بقا یابد چیزی یاد بگیرم ))
((آیا فکر میکنید شاید نتواند >؟))
(( او دشمنان قدرتمندی دارد ))
(( ولی بعضی از بهترین محافظین را نیز دارد ))
او به من خیره شد و گفت (( مگر نمیدانی پلیس مخفی او ساواک به عنوان آدمهای جلاد و بی رحمی مشهور شده اند ؟ از این طریق دوستان زیادی برای آدم جمع نمیشود . فکر نمیکنم بیشتر از این دوام بیاورد ))










او لحظه ای مکث نمود چشمانش را گرد کرد و گفت : (( محافظین > من هم چند تایی دارم ، ولی اگر کشور تو بخواهد از شر من خلاص شود آیا فکر میکنی انها میتوانند از من محافظت کنند (مبنای شکست تمام آمریکای لاتین در برابر آمریکا همین فکر است ))
خلاصه براتون داستان رو زیاد کش ندم عمر تورجیس شاید کارهای نه چندان خوب زیادی کرده باشه ولی اینقدر برای آمریکا بد محسوب میشد که او را ترور کنند در هواپیما .
تا این شخصیت هم به تاریخ قهرمانان مبارزه با آمریکا تبدیل بشه و افسانه شسکت ناپذیری آمریکا در آمریکای جنوبی همچنان به قوت خودش باقی بمونه مثال نمونه هوگو چاوز هست که سرطان گرفته ( باید زودتر از شرش خلاص شن )
گفتم این تیکه از گفتگو در مورد ایران بود بزارم همین گاهی اوقات اگه چیزی میگم برای این هست که خسته کننده نباشه
حالا میریم سراغ شیخ الشیوخ عربستان !!
ولی قبلش سه داستان هست از اوپک !
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-07-2011 در ساعت 10:37 PM
پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 10-07-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

opec



در مقام رییس بخش اقتصاد دانان شرکت main من مسئول تمام تحقیقاتی بودم که در پروژه های مختلف در بسیاری از نقاط جهان انجام میدادیم و لازم بود که از تمام مفاهیم و تئوریهای جدید در علم اقتصاد با خبر شوم اقتصاد بین الملل هم در اوایل دهه 1970 تغییرات بنیادی زیادی را به خود دیده بود .


در دهه 1960 گروهی از کشورها اتحادیه تولید کنندگان نفت opec را اساساً در عکس العمل به قدرت تصفیه کنندگان نفت سازمان داده بودند . ایران در این سازمان عامل مهمی بود . هر چند شاه ایران موضع قدرت و شاید زنده بودن خود را مدیون دخالت های پنهانی آمریکا بر ضد مصدق میدانست ولی به همین دلیل هم میدانست که هر لحظه ممکن است ورق برگردد .





همه روسای شرکتهای نفت خیز در این آگاهی و واهمه ای که به همراه داشت شریک او بودند . آنها همچنین میدانستند که شرکتهای بزرگ نفت آن چه که به هفت خواهران معروف شده بود پنهانی ائتلاف میکردند تا قیمت نفت خام پایین نگه دارند و منفعت خود را بالا . آنها اپک را سازمان داده بودند که بتوانند مقابله به مثل کنند .
این رو در رویی در اوایل 1970 با تحریم نفت اوپک به اوج رسید و شرکتهای عظیم صنعتی را به زانو در آورد .




صفهای طولانی اتومبیل در تمام پمپ بنزین های آمریکا فاجعه ی اقتصادی دیگری را همطراز با فاجعه دهه بیست تهدید میکرد . آن تحریم نفت چنان بنیان اقتصاد کشورهای توسعه یافته را لرزاند که کمتر کسی هرگز تصور میکرد . بحران نفت در آمریکا در زمان بدتری نمیتوانست اتفاق بیفتد .

ملت آمریکا بعد از شکست تحقیر آمیز در ویتنام با رییس جمهوری در لب پرتگاه استعفا ملتی بود ترسیده و پراکنده بدون هر گونه اعتماد به نفس . مشکلات رییس جمهور نیکسون هم به جنوب شرق آسیا و واترگیت محدود نبود . او در زمانی به ریاست جمهوری رسیده بود که باید اکنون با نگاه به گذشته آغاز دوران جدیدی از سیاست و اقتصاد بین الملل به حساب آورد . در آن زمان این چنین به نظر می آمد که شاید بازیگران ضعیف از جمله کشورهای عضو اوپک بتوانند بر بازیگران قدرتمند سلطه یابند (( که عربستان نذاشت )) این وقایع خیلی برای من جالب بود . هر چند نان من به دلیل حاکمیت شرکتهای تجاری تو روغن بود ولی خوشحال بودم ببینم ارباب های من زیر دست قرار گرفتند . شاید تا اندازه ای عذاب وجدان و حس گناه کاری مرا تخفیف میداد .
هیچ یک از ما نمیتوانستیم از تاثیرات عمیق تحریم نفت آگاهی یابیم . البته ما فرضیه هایی داشتیم ولی نمیتوانستیم از آن چه بعدها روشن شده است آگاهی یابیم .
با نگاه به گذشته ما میدانیم که نرخ رشد اقتصادی بعد از تحریم نفت نصف نرخ رشد های اقتصادی در دهه های 1950 و 1960 بوده است آن هم با تورم بیشتر قیمتها و در ساختاری که شغلها زیادی ایجاد نمیشد و نرخ بیکاری همچنان بالا میماند .

علاوه بر همه اینها سیستم مالی بین المللی هم در همین زمان ضربه مهمی خورد . نرخ مبادلات ارزی که در تمام دوران بعد از جنگ ثابت مانده بود یک باره بهم ریخت .
درآن دوران من و بعضی رفقا ، دروقت نهار یا صرف آبجویی بعد کار جمع میشدیم و این مطالب را بررسی میکردیم .

بعضی از این رفقا کارمندان من بودند زنان و مردان جوان و باهوشی که برا ی خودشان فکر میکردند . بعضی دیگر روسای مراکز مطالعاتی یا استادان داشنگاه های محلی بودند . یکی هم مشاور نماینده ای در کنگره بود . این جلسات غیر رسمی بود و هر از چند گاهی دو نفر یا ده ، 12 نفر شرکت میکردیم ، گفتگوهای ما همیشه جدی و سرزنده بود .
اکنون که آن گفتگو ها را بررسی میکنم از برتری هایی که در خودم حس میکردم شرمنده میشوم من حقایقی را میشناختم که نمیتوانستم با آنها در میان بگذارم .
در آن جلسات رفقای من رابطه خود را با واشنگتن استادی خود را در دانشگاه یا درجات دانشگاهی خود را به رخ می کشیدند و بر آن مبنا به نظرات خود اعتبار میدادند . و من بر این مبنا که رییس بخش اقتصاد دانان یک شرکت بزرگ مشاوری ام و به بسیاری نقاط جهان در تجمل سفر میکنم مقابله میکردم .
در عین حال نه میتوانستم ملاقات های خصوصی ام با افرادی مانند تورجیس را شرح دهم و نه درباره ی راه هایی که کشورهای مختلف را تحت سلطه نگه داریم حرفی بزنم . من هم انگیزه ای برای غرور داشتم و هم دلیلی برای ناکامی .
وقتی که ادعا میشد که زیردستان صحنه ی سیاست را و اقتصاد زبر دست شده اند من با تلاش زیادی جلوی خودم را میگرفتم . من میدانستم آنچه که هیچ یک از آنها نمیتوانست بداند . من میدانستم که حاکمیت جهانی شرکتهای تجاری از طریق باجگیران بین المللی و ماموران آدم کشی در خفا آماده و منتظر هستند ، هرگز اجازه نمیدهند که ضعیفتر ها زبر دست شوند .
در واقع من میدانستم که تسلط جهانی شرکتهای تجاری علیرغم اوپک و آنچنان که میدانستم و بعدها مطمئن شدم با کمک اوپک هر روز گسترده تر و قدرتمندتر میشد .
سقوط اقتصاد آمریکا در اواخر دهه 1920 راه را برای دخالت های مستقیم و غیر مستقیم دولت در اقتصاد و در سیستم پولی و اجرای بسیاری پروژه های مالیاتی و هزینه ای باز میکرد . سقوط اقتصاد آمریکا به علاوه جنگ جهانی دوم زمینه ای شد برای احداث سازمان های بین المللی مانند بانک جهانی و معاهده ی تجارت جهانی (gait ) و((طبیعتاً wto که مثلاً ما میخواستیم خبرمون عضوش بشیم !))

در دوره ی ریاست جمهوری کندی و جانسون این تغییرات کاملاً تکامل یافت .
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #17  
قدیمی 10-08-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ریاض چگونه بود


اکنون که گذشته را بررسی میکنم از بیخبری و معصومیت آن روزها تعجب میکنم . ما هنوز فکر میکردیم امپراتور سازی فقط از طریق قدیمی و لشکر کشی های نظامی پیش میرود .
کرمیت روزولت با براندازی نخست وزیر دمکرات ایران و جایگزین کردن او با شاه مستبد ، راه بهتری را نشان داده بود .




ما باجگیران بین المللی از همان راه اهداف حاکمیت جهانی شرکتهای تجاری را در اندونزی و اکوادور تضمین می کردیم . در عین حال ویتنام مثال بارزی بود از آن چه که آسان میتوانیم به روش های قبلی متوسل شویم . ولی بلاخره موضع عربستان سعودی مهمترین عضو اوپک آن را برای همیشه تغییر داد .

در سال 1974 یک دیپلمات عربستان سعودی عکسهایی از شهر ریاض پایتخت آن کشور را به من نشان داد. در میان آن عکس ها گله ای از گوسفندان مشاهده میشدند که روی انباشته هایی از زباله در نزدیکی عمارت های دولتی میچریدند .




وقتی درباره آنها سوال کردم جواب دیپلمات سخت مرا تکان داد و به فکر فرو برد او گفت : (( سیستم زباله جمع کنی شهر ماست هیچ فرد خودشناس سعودی زباله جمع نمیکند . ما آن را به حیوانات میسپاریم ))
گله ای از گوسفندان در وسط پایتخت بزرگترین کشور نفت خیز جهان ، باور کردنی نبود !>))





در ان زمان من عضو گروهی از مشاوران اقتصادی بودم که تازه شروع کرده بودیم برای حل بحران نفت راه حل هایی پیشنهاد کنیم . عکس آن گوسفندان در زمینه ی شناختی که از تاریخ سه قرن تحولات عربستان سعودی داشتم آغاز راه حلی برای این مساله را به من نشان داد.
تاریخ عربستان سعودی مملو از تعصبات مذهبی و جنگ های داخلی است . در قرن 18 ام میلادی محمدبن مسعود سردار جنگجوی یکی از قبایل عرب و متعصبین افراطی در فرقه سنت گرای وهابی اتحادی را برقرار کردند .

اتحاد قدرتمندی بود به طوری که خانواده ابن سعود و هم دستان وهابی شان توانستند در طی 200 سال بعد تقریباً تمام شبه جزیره عربستان از جمله مقدس ترین اماکن اسلامی مکه و مدینه را تحت کنترل خود در آورند.

جامعه عربستان سعودی هنوز در قرن بیستم ایده های اخلاقی بنیان گذارانش را منعکس می کند


و تقسیر خشونت بایر را از احکام اسلامی به اجرا می گذاشت . پلیس مذهبی در همه جا حضور داشت و نماز جماعت روزی 5 بار برگزار میشد زنان ملزم بودند سر تا پای خود را بپوشانند مجازات جنایتکاران شدید و بیرحم بود . اعدام های علنی و سنگسار متداول بود .
در اولین سفر من به ریاض گفته های راننده برای من قابل باور نبود ! که میتوانم دوربین ، کیف سامسونت و حتی کیف پولم را در معرض دید همگان روی صندلی اتومبیل قرار دهم ودر هر جای ممکن پارک کنم و لزومی ندارد در اتومبیل را قفل کنم . او میگفت : ((در اینجا هیچکس به فکر دزدی نمی افتد دزدان اینجا همه دست بریده اند .))



او همچنین دعوت کرد که اگر میل دارم میتواند مرا همان روز به میدان اعدامها ببرد تا مجازات سرزدنی را از نزدیک مشاهده کنم .

پای بندی و تعهد وهابیون به اعتقادات مذهبیشان آن چه که افراطی ترین تفسیر مذهبی به نظر می آید خیابانها را امن و از دزدان پاک کرده بود ولی رنج آورترین مجازات های بدنی را نیز توجیه میکرد . من دعوت راننده ام را رد کردم .
تعبیر سعودیها از ترکیب دین با سیاست و اقتصاد در شکلگیری تحریم نفت که دنیای غرب را تکان داد عامل مهم و موثری بود . در روز 6 اکتبر 1973 ( روز یوم کبیر ، عید مقدس یهودیان ) مصر و سوریه هم زمان به اسراییل حمله کردند . آن جنگ (اکتبر) چهارمین جنگ میان اعراب و اسراییل و مخربترین انها به شمار می آمد جنگی که آغاز گسترده ترین تحولات جهان را نیز در بر داشت .










صادات رییس جمهور مصر ، ملک فیصل را تحت فشار گذاشت تا با استفاده از آنچه او گفته بود (( اسلحه ی نفت )) بر ضد آمریکای هم دست اسراییل وارد جنگ شود . در روز 16 اکتبر ایران و 5 کشور عربی خلیج فارس به علاوه عربستان سعودی قیمت نفت را تا 70درصد بالا بردند و در جلسه ای در کویت وزرای نفت در کشورهای عرب درباره ی قدم های بعدی به مذاکره نشستند .
نماینده عراق با تاکید بسیار پیشنهاد کرد باید آمریکا را هدف قرار دهند . او از همه نمایندگان حاضر خواست تمام شرکتهای تجاری آمریکا را مصادره کنند . تحریم کامل نفت را بر علیه آمریکا و تمام کشورهای هم دست اسراییل برقرار سازند و تمام نقدینه های خود را از بانکهای آمریکا بیرون بکشند . او توضیح داد نقدینه های اعراب مبالغ هنگفتی است و میتواند ترس و وحشتی را در آمریکا ایجاد کند . که بی شباهت به سقوط آمریکا در دهه 1929 نباشد








نماینده ی کشورهای دیگر با چنین برنامه تندی موافقت نکردند ولی در روز 17 اکتبر تصمیم گرفتند تحریم محدودی را برعلیه آمریکا به اجرا بگذارند . آنها توافق کردند فوراً 5 درصد از تولید نفت خود کم کنند و بعداً هر ماه تا زمانی که اهداف سیاسی انها محقق شود 5 درصد دیگر هم کم کنند . آنها توافق کردند امریکا به دلیل هم دستی با اسراییل از طریق سختترین تحریم ها تنبیه شود . چندین کشور حاضر در جلسه اعلام کردند آنها تولید نفت خود را 10 درصد ، 10 درصد کم میکنند . در روز 19 اکتبر رییس جمهور نیکسون از کنگره خواست 2/2 میلیارد دلار کمک به اسراییل را تصویب کند . روز بعد عربستان سعودی و بقیه تولید کنندگان عرب صدور نفت به آمریکا را کلاً قطع کردند .
آن تحریم نفت در روز 18 مارس 1974پایان یافت . مدت کوتاهی برقرار بود ولی اثرات عظیمی را در برداشت .

قیمت فروش نفت عربستان از هر بشکه 39/1 دلار در اول ژانویه
1970 پرید به هر بشکه ای 32/8 دلار در اول ژانویه 1974 دولت مردان آمریکا هرگز تجربه ی فوق العاده 1970 و درسهایی که از آن آموخته اند فراموش نمیکنند !!.



در دراز مدت تجربه هولناک آن چند ماه زمینه ای شد برای تقویت امپراطوری شرکتهای تجاری – اتحاد مستحکم تری میان شرکتهای تجاری و بانکهای بین المللی و دولت آمریکا سه عامل تشکیل دهنده ی آن برقرار شد . اتحادی که بسیار بادوام بود . تحریم نفت کل سیاست خارجی آمریکا را تغییر داد در والستریت و واشنگتن همگی قانع شده بودند که هرگز نباید چنین تجربه ای دوباره تکرار شود . حفاظت از ذخایر نفتی که همیشه در سیاست خارجی اولویت داشت به یک نیاز روانی تبدیل شد . تحریم نفت موضع عربستان سعودی را در سیاست جهانی بالا برد و مقامات واشنگتن را مجبور کرد تا اهمیت استراتژیک ان را نسبت به اقتصاد آمریکا بشناسند و مطرح کنند .
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-08-2011 در ساعت 08:35 PM
پاسخ با نقل قول
  #18  
قدیمی 10-10-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عربستان وارد میشود !





تحریم نفت ثابت کرد که عربستان سعودی هیچگونه سازمان مناسبی برای اداره در آمد های روز افزونش ندارد و روسای شرکتهای تجاری مصمم شدند که هر چه زودتر راههای بازگرداندن دلار های نفتی را به آمریکا پیدا کنند .









درآمدهای اضافی عربستان از بالا رفتن قیمت نفت هم موقعیت سودمندی ایجاد کرده بود و هم نتایج خطرناکی در بر داشت ، هم بودجه دولت را با میلیارد ها دلار انباشته کرده بود و هم زیربنای اعتقادی وهابیون را متزلزل کرده بود .










سعودی های ثروتمند به دور جهان سفر کردند . از دانشگاه های اروپا و امریکا فارق التحصیل شدند . اتومبیل های آخرین مدل خریدند . خانه هایشان را به سبک غربی مبلمان کردند . تعهد به پرهیزکاری دینی را کنار گذاشتند و نوع جدیدی از مادی گرایی و تجمل پرستی را جانشین ان کردند . همین مادی گرایی و تجمل پرستی جدید در عربستان سعودی راهی باز کرد تا غرب بتواند از هرگونه تحریم نفتی در اینده جلوگیری نماید .

تقریباً همین که تحریم نفت پایان یافت واشنگتن مذاکراتی را با سعودی ها آغاز نمود . آمریکا حاضر بود عربستان سعودی را با ارایه تسلیحات جنگی و آموزش نظامی و کمک های فنی تقویت کند و راه رساندن ملت عربستان سعودی به قرن 20 ام را فراهم آورد . در عوض آمریکا می خواست که دلار های نفتی به آمریکا باز گردد و مهمتر از آن منع هر گونه تحریم نفتی در آینده تضمین گردد .
در نتیجه یان مذاکرات سازمان کاملاً بی سابقه و پرقدرتی به نام کیمته مشترک اقتصادی عربستان سعودی و آمریکا (( the united state of America and Saudi Arabia economic commission joint )) آفریده شد این سازمان که معمولاً jecor نامیده میشود




مفهوم نوینی دقیقاً متضاد با (( کمک های خارجی )) را در بر میگرفت . برنامه این بود که با سرمایه عربستان سعودی شرکتهای تجاری آمریکا استخدام شوند و اقتصاد عربستان سعودی را نوسازی کنند .
با وجود این که برنامه ریزی های کلی این کمیته و مسئولیت مالی این کمیته در اختیار وزارت بازرگانی دولت ایالات متحده گذاشته شده بود این کمیته کاملاً مستقل از کنگره قانونگذاری آمریکا عمل میکرد .







در نهایت و طی 25 سال میلیاردها دلار را تقریباً بی هیچ نظارتی از جانب کنگره خرج کرد .
هر چند وزارت بازرگانی مقام مسئول بود . ولی چون هیچ بودجه دولتی برای این کمیته تخصیص داده نشده بود . کنگره هم حق هیچگونه نظارتی نداشت . و این در حالی بود که (( آمریکا و عربستان سعودی به توافقی رسیده اند که در رابطه با کشورهای توسعه نیافته بی سابقه بوده ایت . این توافق میتواند تا نهایت وابستگی متقابل آمریکا را در تمام اجزای این کشور پادشاهی فرو برد ))
وزارت بازرگانی شرکت main را در همان مراحل اولیه به عنوان مشاور استخدام کرد . مرا احضار کردند و اول از همه گفتند وظایف من خیلی مهم و خطیر است و باید تمام اطلاعاتی که دریافت میکنم و تمام آن چه که انجام میدهم خیلی محرمانه بدانم .

روشن بود که من به یک پروژه واقعاً سری وارد شده ام گاهی وانمود میکدند که شرکت main تنها مشاور اصلی این پروژه است . ولی بعدها مشخص شد که ما یکی از بسیاری شرکتهای مشاوره ای بودیم که پیشنهادات مار را خواسته بودند .
چون همه چیز سری و محرمانه بود من هیچ خبری از مذاکرات وزارت بازرگانی با دیگر شرکتهای مشاوره ای ندارم و نمیتوانم درباره ی اثر و اهمیت نقش خودم در این معامله مهم که بعدها مبنای بسیاری از معاملات دیگر نیز قرار گرفت با قاطعیت نظر بدهم . ولی من با قاطعیت میدانم که ان معامله بزرگ هم برای باجگیران بین المللی نقش های معین و جدیدی را مشخص کرد و هم راه نوینی برای پیشبرد امپراتوری شرکتهای تجاری ارائه نمود .
من همچنین میدانم که اغلب پروژه هایی که بر مبنای پیشنهادات من شکل گرفته بود به مرحله اجرا رسید . شرکت main یکی از اولین قرارداد های پرمنفعت عربستان سعودی را دریافت کرد . و من هم پاداش بزرگی را دریافت کردم .
وظیفه ی من بود که نتایج سرمایه گذاری عظیمی در اقتصاد عربستان سعودی را پیش بینی کنم و پروژه های برای هزینه ان سرمایه گذاری ها پیشنهاد دهم .از من خواسته شده بود تا آن جا که میتوان خلاقیت بروز دهم و برای صدها میلیون دلار سرمایه گذاری در اقصاد عربستان سعودی پروژه های مستدل و قابل توجیهی تهیه کنم . تنها شرط فقط این بود که تمام پروژه ها باید توسط شرکتهای مهندسی امریکا ساخته شود .
به من گفتند که این وظیفه را باید به تنهایی و بدون دخالت کارمندانم انجام دهم . برای این کار در یک اتاق کوچک کنفرانس چندین طبقه بالاتر از طبقه بخش خودم قرنطینه میشدم . به من تاکید میکردند که این کار من هم به امنیت ملی و هم میتواند برای شرکت main پولساز شود .
البته روشن بود که اینجا برخلاف معمول هدف نهایی این نبود که وامهای بزرگی را که هرگز نمیتوانست بازپرداخت شوند به کشوری تحمیل کنیم . در اینجا باید راههایی برای بازگشت قسمت عمده ی دلار های نفتی پیدا میکردیم . راههای که عربستان سعودی را تحت حاکمیت شرکتهای تجاری قرار میداد و اقتصاد آن را با اقتصاد ما می آمیخت . و به آن وابسته میکرد .




راههایی که میتوانست عربستان سعودی را به درون تمدن غرب جذب کند و با سیاست و اقتصاد آن هماهنگ سازد .
همین که شروع کردم به کار متوجه شدم که گله ی گوسفندان در وسط شهر ریاض کلید راهگشای این مسئله هست . آنها برای طبقه ثروتمند عربستان که اکنون با ثروتمندان دیگر جهان رفت و امد میکردند باعث شرمندگی بود . آنها فریاد میزدند که بایستی سیستم مدرنی متناسب با این کشوری که آرزو دارد از صحرانشینی به جهان مدرن پرواز کند جایگزین شوند .
من همچنین میدانستم که اقتصاد دانان opec به تمام کشورهای نفت خیز پیشنهاد میکردند که آنها باید خودشان صنایع جدید پتروشیمی تاسیس کنند و به جای نفت خام محصولات نفتی دیگری با سود اضافه بیشتری به بازارهای جهان صادر کنند .

شناخت من از این دو عامل مبنای برنامه ریزی هایی شد که من مطمئن بودم برای همه برد – برد است . و مورد قبول همه واقع خواهد شد . ما میتوانستیم با دلارهای نفتی شرکتهای بزرگ تجاری را استخدام کنیم تا تمام گوسفندان خیابان های ریاض خیلی سریع با مدرنترین سیستم جمع آوری و انتقال زباله جایگزین کنند . سعودی ها هم میتوانستند به چنان مدرنترین تکنولوژی احساس غرور و افتخار کنند .

__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #19  
قدیمی 10-10-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تغییر ناگهانی



من معادله ای را تصور کردم که در یک طرف گله گوسفندان ریاض و در طرف دیگرش میتوانستم هر یک از بخش های اقتصاد عربستان را قرار دهم .

این معادله ای بود که خاندان سلطنتی عربستان و وزارت بازرگانی آمریکا و روسای من در شرکت main را هم در رسیدن به اهدافشان مطمئن میکرد .
طبق این معادله دلارهای نفتی به احداث صنایعی تخصیص میافت که نفت خام را تبدیل به محصولاتی دیگر برای صادرات میکرد – مجتمعهای عظیم پتروشیمی و و شهرکهای صنعتی بزرگی در وسط صحرای خشک شکوفا شدند .
البته چنین پرژه ای لازم میداشت که ظرفیت تولید هزاران مگاوات الکتریسیته و شبکه پخش ان و همچینین شبکه ای از راهها ، لوله کشی ، اطلاع رسانی ف حمل و نقل ف شامل فرودگاهها و بنادر نو و طیف گسترده ای از صنایع خدماتی و مهمتر مجموعه سازمانهایی که بتوانند همه اینها را در همه مراحل هماهنگ سازند ساخته شوند .
ما همه امیدوار بودیم که این پروژه به صورت الگویی در آید که میتوانستیم در بقیه جهان به کار گیریم. سعودی ها به همه نقاط جهان سفر میکردند ، ما را تحسین و تمجید خواهند کرد .

روسای دولت های دیگر را دعوت خواهند کرد به عربستان بیاند و معجزه ای که به ثمر رسانده بودیم را ببینند . برای کشورهای خارج از opec هم میتوانستیم از طریق بانک جهانی یا راههای دیگر وام دهی بودجه ی لازم را تهیه کنیم . در هر حال امپراتوری جهانی شرکتهای تجاری منفعت خواهد برد و گسترش خواهد یافت .
در تمام مدتی که با این پروژه کار میکردم . گله گوسفندان ریاض در خاطرم بود . این گفته دیپلمات عرب که (( هیچ فرد خودشناس سعودی هرگز زباله جمع نمیکند )) در ذهنم تکرار شد .
من این ممنوعیت را در زمینه های دیگری نیز به تکرار شنیده بودم . روشن بود که سعودی ها هرگز نمیخواهند مردم خودشان در مقام زیر دست و کارهایی که با دست انجام میشود استخدام شوند – نه حتی در پروژه ها و نه حتی در مقام کارگرهای کارخانه های صنعتی .

از طرف دیگر تعداد مردم شبه جزیره برای اجرای پروژه ی ما کافی نبود و علاوه ی بر آن ، خاندان سلطنتی چنان سطحی از آموزش و رفاه زندگی را برای تمام مردم خودشان تعهد کرده بودند که به هیچ وجه با شرایط زندگی آنهایی که میبایست با دست کار کنند تطبیق نمیکرد .





سعودی ها ممکن بود مقام مدیریت را بپذیرند ولی هیچ آرزو یا انگیزه ای نداشتند که کارگران ساختمان یا کارخانه بشوند . لذا لازم شد نیروی کارگر را از کشورهای دیگر وارد کنیم کشورهایی که مردمش احتیاج به کار داشتند و کارگر ارزان بود . در صورت امکان کراگران میبایستی از کشورهای خاور میانه و کشورهای اسلامی دیگر –مصر ، فلسطین، پاکستان ،یمن وارد کنیم .
این پیشبینی راه را برای پروژه های توسعه خیلی بزرگتری هم باز میکرد . مجموعه ای عظیم از خانه ها میبایستی برای این کارگران ساخته میشد .بازارچه های خرید ، مریض خانه ، مراکز اتش نشانی ف ایستگاه های پلیس ، سیستم تصفیه آب و فاضلاب ، شبکه های الکتریکی ف اطلاع رسانی ، حمل و نقل هم باید ساخته میشد .
در نتیجه برنامه ریزی من شهرهای مدرن جدیدی در جایی که قبلاً فقط صحرا و بیابان بود خلق میشد . در اینجا هم فرصت های زیادی بود برای فروش تکنولوژی های نوین مثلاً سیستم مدرن نمک زدایی میکروویو و کامپیوتر .
عربستان سعودی رویایی بود برای ما برنامه ریزان که تحقق یافته بود . آروزی بود برای هر شرکت مهندسی و ساختمانی که تحقق یافته بود . چنان فرصت های سوداوری ارایه میکرد که در تاریخ جهان سابقه نداشت
یک کشور توسعه نیافته با سرمایه تقریباً نامحدود که میخواهد به صورت سریع و هم جانبه تغییر کند و به دنیای مدرن وارد شود .
باید اعتراف کنم که من از ان کار بسیار لذت بردم . اطلاعات دقیقی در مورد عربستان سعودی
در کتابخانه های عمومی شهر بوستون یا جای دیگر به دست نمی امد .

که بتوان بر ان مبنا مدلهای اکونومتری ارایه کرد 0 در واقع هدف کلی پروژه- تغییر کامل و فوری یک ملت -
چنان بی سابقه بود که اگر هم اطلاعات دقیقی از گذشته به دست می آمد مهم و مربوط نبود . هیچ کس در این مرحله از پروژه چنان بررسی کمیتی از من نمی خواست . من برمبنای تخیل خودم گزارش هایی نوشتم که آینده های بسیار درخشانی را برای عربستان سعودی در نظر میگرفت . من ارقام معمول برای تخمین هزینه ها مثلاً متوسط هزینه برای تولید یک مگاوات الکتریسیته و یک کیلومتر راه و متوسط هزینه های برای تصفیه آب ، سیستم فاضلاب ، مسکن ، خوراک وخدمات اجتماعی لازم برای یک نفر کارگر را در دست داشتم . ولی نه بنا بود که تخمین های ما خیلی دقیق باشند و نه نتیجه گیری های من نهایی فقط بنا بود که من یکسری پروژه های توسعه و به عبارتی دقیقتر یک سری تصورات شخصی خود را از امکانات توسعه شرح دهم و برای هر یک هزینه ها را به طور کلی تخمین بزنم .
البته دو هدف نهایی همه پروژه ها را من همیشه در نظر داشتم : دریافتی شرکتهای تجاری آمریکا باید حداکثر باشد عربستان سعودی باید مستمراً به امریکا وابسته گردد .
طولی نکشید که متوجهشدم این دو هدف خیلی به هم نزدیک و هماهنگ هستند . تقریباً تمام پروژهای مدرن توسعه چنان پیچیده و فنی و چنان مستلزم تعمیر و نوسازی می باشند که لازم دارند همان شرکتهایی را که در اول آن را اجرا کرده اند برای نوسازی و تعمیرات انها استخدام شوند در واقع من برای هر پروژه ای دو لیست متفاول تهیه کردم : یکی برای قراردادهای طرح و اجرای پروژه و دیگری برای قراردادهای تعمیرات و نوسازی در دراز مدت . منافع هنگفتی برای شرکتهای مهندسی و ساختمانی تامین میشد .
در ماورای عوامل اقتصادی عامل دیگری هم بود که عربستان را از راه دیگری به امریکا وابسته میکرد . توسعه اقتصادی در این کشور نفت خیز حتماً مخالفت هایی را ایجاد میکرد .
ادامه دارد .

__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #20  
قدیمی 10-10-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تغییر ناگهانی








مومنین متعصب مسلمان ، خشمگین میشدند . اسراییل و همسایگان دیگر احساس خطر میکردند .



توسعه ی اقتصادی این کشور به احتمال زیاد رشد صنعتی دیگری را هم با هدف دفاع از شبه جزیره عربستان لازم داشت . صنایع نظامی دولتی و شرکتهای تجاری آمریکا در چنین صنعتی تخصص داشتند ، قرار دادهای پربرکتی به دست می آوردند . قراردادهای نوسازی و تعمیرات هم تداوم ان قراردادها را تضمین میکرد.

این جنبه از توسعه اقتصادی عربستان فاز دیگری از پروژه های مهندسی و ساختمانی را ضروری میساخت . فرودگاه های جدید ، پایگاه پرتاب موشک، پادگان های نظامی و تمام شبکه های ارتباطی مربوط به این تاسیسات باید ساخته میشد .
















من گزارشم را در یک پاکت سربسته و از طریق پست اداری خطاب به ((مدیر پروژه وزارت بازرگانی آمریکا )) ارسال داشتم بعد از آن گاه گاهی من و یکی دو نفر از اعضای تیم این پروژه معاونین شرکت main و روسای خود من جلساتی تشکیل میدادیم . چون برای این پروژه که هنوز در مرحله تحقیق بود و در jecor(کمیته مشترک) مطرح نشده بود نام به خصوصی نداشتیم آن را به طنز و محرمانه بین خودمان sama میخواندیم sama مخففی بود برای (تطهیر و بازپس گیری دلار های نفتی )) .




در آن جلسات نماینده ای از جانب وزارت بازرگانی امریکا هم گاه گاهی حضور می یافت .
من خیلی کنجکاوی نمیکردم ، فقط کار خودم را شرح میدادم سوالات انان را پاسخ میدادم و موافقت میکردم که هر آنچه بخواهند انجام دهم .
معاونین شرکت main و نماینده ی وزارت بازرگانی آمریکا از تمام پیشنهادات من و به خصوص از آن چه به قرار دادهای دراز مدت نوسازی و تعمیرات مربوط میشد راضی و شادمان به نظر می آمد .
یکی از مشاوران با کنایه به غروب امپپراتوری انگلستان جمله ای ساخت که بعدها با اشاره به عربستان سعودی همه ما تکرار میکردیم : گاوی که میتوانیم تاغروب خورشید در بازنشستگی هامان بدوشیم . برای من این جمله هرگز نه گاو شیردهی بلکه همیشه گله ای از گوسفندان را تعبیه میکرد .



در جریان این جلسات من دریافتم که بسیاری از رقبای ما در پروژه های مشابهی کار میکردند و همه ما انتظار داشتیم که قرار دادهای سود آوری پاداش بگیریم . من همچنین به این نتیجه رسیدم که شرکت main و شرکتهای مشاوراتی دیگر خودشان خرج این مرحله ی پروژه را متحمل شده اند -ریسکی بود در کوتاه مدت ولی در دراز مدت حضور ما در پروژه تضمین میشد .

با وجودی که فهمیده بودم رقبای ما حضور دارند فرض میکردیم کار برای همه زیاد است . ولی من آنقدر تجربه داشتم که بدانم پروژه هایی به مرحله اجرا میرسد که وزارت بازرگانی آنان را مورد تایید قرار دهد . همین انگیزه ای شده بود تا پروژه هایی را خلق کنم که به مرحله اجرا برسند .






دراین جلسات ما بررسی میکردیم که چگون میتوانیم از پروژه sama به عنوان مدل جدیدی برای ایجاد کار و قرار دادهای سود آور در تمام کشورهایی که برای توسعه اقتصادی نیازی به وامهای خارجی ندارند استفاده کنیم – ایران و عراق دو کشوری بودند که فوراً به ذهن می آمدند ما مطمئن بودیم روسای این کشورها انگیزه هایی دارند تا سعی کنند از روسای عربستان سعودی تقلید کنند .





در آن زمان دیگر شکی نبود که تحریم نفت (1973 ) که در ابتدا تجربه کاملاً منفی و مضر به نظر آمده بود آخر الامر هدایایی غیرمنتظره بسیاری برای شرکتهای مهندسی و ساختمانی آمریکا در برداشت و امپراتوری آن شرکتها را تقویت کرد .



من مدت 8 ماه دران مرحله تخیلی و پیشبینی نویسی کار میکردم – هر چند نه هرگز بیش از چند روزی پشت سر هم ولی همیشه در قرنطینه و در اتاقهای کوچک کنفرانش یا در آپارتمان شخصی خودم . کارمندان من کارهای دیگری داشتند و اغلب مستقلاً کار میکردند و من فقط گاه گاهی نظارت میکردم. پنهان کاری و سری بودن کار ما کم کم کمرنگ شد . خیلی ها آگاه شدند که معامله بزرگی با عربستان سعودی در جریان است . هیجان واگیر داشت . شایعات انباشته میشد . جزییات بیشتری از پروژه ی فوق العاده ی ما درز کرد . معاونین main و نمایندگان وزارت بازرگانی بی پرده پوشی و آشکارا رفت و آمد میکردند .

بر طبق این پروژه واشنگتن از سعودی ها می خواست که جریان انتقال نفت را به آمریکا تضمین کنند . قیمت نفت میتوانست بالا و پایین رود ولی همیشه با رضایت آمریکا و همپیمانان او . سعودی ها میبایست تعهد کنند که اگر کشورهای دیگر ، مثلاً ایران ، عراق ، اندونزی، ونزوئلا ، تحریمی را تهدید کردند آنها دخالت میکنند و با ذخایر عظیم نفتی شان کمبود ها را جبران میکنند . فرض بر این بود که اعلان چنین تعهدی از جانب سعودی ها امکان هرگونه تحریمی را منتفی میسازد .



در ازای این تعهد واشنگتن پیشنهاد فوق العاده ارزنده ای را ارایه میکرد : حمایت کامل و بلاشرط سیاسی و اگر لازم میشد نظامی از استمرار حاکمیت خاندان سلطنتی سعودی بر عربستان تضمین استمرار خودشان و حاکمیت بر کشورشان .

این یک معامله ای بود که خاندان سلطنتی سعودی نمیتوانست رد کند به دلیل موقعیت شبه جزیره و ضعف نظامی آن در همسایگی کشورهای پرقدرتی مانند ایران و سوریه و عراق و اسراییل این یک معامله ای بود که خندان سلطنتی سعودی حتماً میپذیرفت .آمریکا بر این مبنا شرط دیگری را هم را به این معامله بزرگ اضافه کرد . شرطی که فعالیت بیشتری برای باجگیران ایجاد میکرد و طرح نوبنانهادی که ما بعدها سعی کردیم در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله عراق به اجرا بگذاریم .
امروزه که آن پروژه را بررسی می کنم ، برای من باعث تعجب است که چگون سعودی ها میتوانستند این شرط به خصوص آمریکا را بپذیرند ،و بی شک برای بیشتر جهان عرب و اعضای اوپک و کشورهای اسلامی تحقیر کننده و نفرت انگیز بود ، وقتی که از این تسلیم کامل سعودی ها در مقابل آمریکا با خبر شدند . شرط این بود که دولت عربستان سعودی با دلارهای نفتی خود اوراق بهادار دولت آمریکا را بخرد . سود این اوراق هم در اختیار دولت آمریکا باقی بماند تا توسط وزارت بازرگانی آمریکا هزینه شده ، جامعه قرون وسطایی عربستان را به جامعه مدرن صنعتی تبدیل نماید . به عبارت دیگر شرط این بود که سود انباشته و روز افزون میلیاردها دلار درآمد نفت عربستان به شرکتهای تجاری آمریکا پرداخت شود ، تا پروژه های تخیلی من ( و احتمالاً بعضی رقبای من ) برای تبدیل عربستان به یک قدرت صنعتی مدرن به اجرا در آیند .



بنا بود وزارت بازرگانی آمریکا شرکتهای تجاری آمریکا را استخدام کند تا پرژه های ساخت زیربنای کل اقتصاد و تعداد شهرهای جدید را در سرتاسر شبه جزیره عربستان به اجرا بگذارند . هر چند سعودی ها حق حضور و اظهار نظر خود را در طرح کلیات این پروژه ها حفظ کرده بودند ولی در عمل مبانی اقتصاد و کل آینده عربستان به دست گروهی خارجی از طبقه بالای آمریکا و در چشم مسلمانان گروهی کافر و اجنی شکل میگرفت . و این پروژه ها برای کشوری بود که بر مبنای اصول اسلامی وهابیون شکل گرفته بود و چندین قرن بر مبنای آن اصول اداره میشد . به نظر میرسید، خاندان سلطنتی سعودی چشم بسته از لب بام پریده اند .

در عین حال معلوم بود که تحت فشارهای سیاسی و نظامی دولت آمریکا چاره ی دیگری نداشتند . از نقطه نظر ما چشم انداز منفعتهای هنگفت حدی نداشت . معامله ای بود که میتوانست مبنای معاملات دیگر قرار بگیرد . مهمتر آن که در این جا تاکیید کنگره لازم نبود و هیچکس مورد بازجویی کنگره قرار نمیگرفت . تمام شرکتهای تجاری به خصوص آنهایی که شرکتهای مشاوراتی خصوصی بودند همیشه ترجیح میدادند دفاتر خود را باز نکنند و اسرار خود را برای دیگران فاش نسازند .
Thomas w. lippman که قبلاً روزنامه نگار بود نکات مهم این معامله را به خوبی خلاصه میکند :


سعودی ها غرق در نقدینگی ، صدها میلیون دلار به وزارت بازرگانی آمریکا میدهند تا زمان انتقال به مقاطه کاران امریکایی ، نزد خود نگه دارد . این سیستم تضمین میکند که دلارهای نفتی هرگز از آمریکا خارج نشوند . در عین حال کمییته مشترک عربستان سعودی-آمریکا jecor اجازه میداد تمام پروژهای خود را بدون آن که لازم باشد به تایید کنگره برسند به اجرا بگذارند .
طرح کلیات این معامله تاریخی خیلی کمتر از آن چه هر یک از ما تصور میکرد وقت گرفت و ما میبایست راههای اجرایی پیدا کنیم . در اولین مرحله اجرای این معامله شخصی از بالاترین مقامات دولت آمریکا در ماموریتی کاملاً محرمانه به عربستان سعودی فرستاده شد . من هرگز مطمئن نشدم ولی تصور میکنم که این فرستاده هنری کیسینجر بوده است

__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-10-2011 در ساعت 01:57 AM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:56 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها