بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-22-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Wink بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم

سلام
خوش آمدی
اگه دلت گرفته:2:
اگه چیزی داری که میخوای یه جورایی بگی نمیدونی چه جوری...
اگر خیلی دلت میخواد حرف دلت رو رک و رو راست به خدا بزنی
اینجا رو یادت نره

متن
شعر
ترانه
تصویر
اس ام اس
دستنوشته
مقاله
و...
خودتون به خداوند رو اینجا بذارین تا همه با هم خدا رو بیشتر و بیشتر دوست داشته باشیم.
ارادتمند.... امیر عباس... بچه تهرانپارس!!

__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 02-23-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Wink بیا با خدا حرف بزنیم

اولین پست هم خودم [IMG]****************************/50.gif[/IMG] :
خدایا چنان کن سرانجام کار [IMG]****************************/79.gif[/IMG]
تو خشنود باشی و ما رستگار




__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 03-02-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow بیا با خدا حرف بزنیم ( خسته ای؟دلتنگی؟ سریع بیا اینجا )

یا لطیف.
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی! همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند. کار ایشان تو بسز که دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند



__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #4  
قدیمی 10-25-2008
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Smile گفتگو با خدا

در رویاهایم دیدم که باخدا گفتگو میکنم خدا پرسید پس تو می خواهی با من گفتگو کنی
من در پاسخ گفتم اگر وقت دارید خدا خندید و گفت:
وقت من بی نهایت است
پرسیدم چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد خدا پاسخ داد کودکیشان
این که آنها از کودکیشان خسته می شوند وعجله دارند که بزرگ شوند ودوباره پس از مدتها آرزو دارند که باز کودک شوند
این که آنها سلامت خود را از دست می دهند تا پول را بدست آورند وبعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی از دست رفته شان را باز جویند
اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش می کنند بنابراین
نه در حال زندگی می کنند نه در آینده
اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیستند.
دستهای خدا دستانم را گرفت مدتی سکوت کردیم ومن دوباره پرسیدم به عنوان پدر می خواهی کدام درسهای زندگی را فرزندانت بیاموزند
گفت:بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد همه کاری که آنها می توانند بکنند اینست که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخمهای عمیقی در قلب آنها که دوستشان داریم ایجاد کنیم
اما سالها طول می کشد تا ان زخمها را التیام بخشم.
بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین را دارد بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد
بیاموزند که دونفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و آنرا متفاوت ببینند
بیاموزند که کافی نیست که دیگران را فقط ببخشند بلکه خود را نیز باید ببخشند
من با خضوع گفتم از شما بخاطر این گفتگو سپاسگذارم
آیا چیز دیگری هست که دوست دارید به فرزندانتان بگویید:
خداوند لبخند زد و گفت:
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم همیشه
__________________

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 12-07-2008
kiana آواتار ها
kiana kiana آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 795
سپاسها: : 843

1,438 سپاس در 268 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نامه ای از طرف خدا



امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی به من بگویی، اما تو به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی!!!
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری، بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی، در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری، باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی!!!
موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من سلام کردی؟!
هنگامی که به خواب رفتی، صورتت را که خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانه لمس کردم، چقدر مشتاقم که به تو بگویم چطور می توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی...
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی، حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود، به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی!
آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید...

دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی...


دوست و دوستدارت: خدا
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟





پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از kiana سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #6  
قدیمی 09-06-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دردو دلي با خدا

خداوندا نگاهم را انچنان نيروئي ده كه از تمام بديها دور باشد
و انچنان قدرتي در دلم قرارده كه تاب تحمل دردهاي كوچك ، را هم داشته باشد
خدايا به مردمم آنقدر بخشش عطا كن كه تاب گرفتن دستان يكديگر را در سخت ترين لحظات داشته باشند
خداوندا به دهانم قدرتي ده كه بتواند در سخت ترين شرايط بخندد و گفتاري نيك و طنزگونه داشته باشد تا دل همه بندگانت را شاد كند
خداوندا به مردم بياموز كه سخن ناصحان رابشنوند و دوست داشتن را دوباره بياموزند .
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)



ویرایش توسط تاري : 09-06-2009 در ساعت 03:46 PM
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 09-06-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدايا
خداوندا ايا ميشود روزي روزگاري سيرت و صورت مردم يكرنگ باشد ،‌خدايا ميشود روزي ديگر گرسنه اي ، بي سرپناهي و انسان رنجوري نباشد ، خداوندا ميشود روزي ديگر هيچ كودكي لابلاي گذر مردم نگويد " اقا تو رو خدا اينو از من بخر" خدايا ميشود روزي همه كودكان كودكي كنند و همه بزرگان بزرگي ، خداوندا ميشود روزي برسد كه هيچ بنده اي دلش نگيرد و اي كاش نگويد ،‌خداوندا ميشود روزي بيايد كه گريستن در روياي مردم نيز نگنجد و هيچ كس نخنديدن را بلد نباشد .
آري روزي خواهد رسيد
اندكي صبر سحر نزديك است
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 04-03-2010
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط تاري نمایش پست ها
خدايا
خداوندا ايا ميشود روزي روزگاري سيرت و صورت مردم يكرنگ باشد ،‌خدايا ميشود روزي ديگر گرسنه اي ، بي سرپناهي و انسان رنجوري نباشد ، خداوندا ميشود روزي ديگر هيچ كودكي لابلاي گذر مردم نگويد " اقا تو رو خدا اينو از من بخر" خدايا ميشود روزي همه كودكان كودكي كنند و همه بزرگان بزرگي ، خداوندا ميشود روزي برسد كه هيچ بنده اي دلش نگيرد و اي كاش نگويد ،‌خداوندا ميشود روزي بيايد كه گريستن در روياي مردم نيز نگنجد و هيچ كس نخنديدن را بلد نباشد .
آري روزي خواهد رسيد
اندكي صبر سحر نزديك است
صبح که از خواب بلند میشم باز من و اتاقی که رفیق تنهایی هامه. باز روزی که مثل دیروز و مثل فردا است.
مادرم پیر شده، پدرم در انتظار مرگشه و من مالامال از رنج؛ نه .... من خود از جنس رنجم
بارون که میگیره حتی اتاقم هم از وجود من خسته میشه... میزنم بیرون بدون چتر و بدون دوستانی که از نگاهم تنها دو مردمک قهوه ای می بینند. راستی دو مردمک قهوه ای چه معنی می تونند داشته باشند؟؟
این روزا حتی نم نم بارون و آسمون تلخ آرومم نمی کنند انگار سنگفرشهای خیابون هم چشم دارند و با چشمای خیسشون زل زدند به مردمکهام، ولی اونا هم نمی دونند مردمکهای قهوه ای چه معنی دارند.
این روزا حتی به مرگ هم نمی اندیشم...همه چیز به نظرم بی معنی شده
روانشناسان میگن افسردگی، ادیبان میگن پوچی یه چیزی تو مایه های صادق هدایت
حتی قلمم هم نمی تونه با من حرف بزنه، قلمی که آشنای پیدا و ناپیدای منه.....
احساس میکنم که خدا هم دیگر ما رو فراموش کرده....
ولی
به پاس لبخند کودکی ادامه می دهیم جهانرا...
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 09-06-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدايا ميشود روزي بچه هاي اين وبلاگ قبل از زدن پست يه نگاهي هم به مطلبهاي ديگرون بندازن كه يه ساعت وقت گذاشتن نوشتن
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 09-07-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدايا از تو ميخواهم به چشمانم اشك فراوان دهي تا بجاي همه دردمندان بگريم
خداوندا قدرتي ده كه تاب شاد نگه داشتن مستمندان را داشته باشم
خداوندا تواني عطا كن تا هيچگاه چشمان نيازمندي از ياريم بسته نگردد
خداوندا لطفي عطا كن تا با بويش دنيا را معطر كنم
خداوندا صدائي عطا كن تا خواست هاي مردم را به گوشت برسانم
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها