پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   یا صاحب الزمان (http://p30city.net/showthread.php?t=11517)

ساقي 09-03-2010 02:38 PM



يادم باشه بعد در اين مورد چند تا سوال ازتون بپرسم خانم ابريشم ...
معمولن آدما چيزي که هست رو نميبينند و چيزي رو که نيست در آرزوي ديدنش بسر ميبرند......
چشم بينايم آرزوست .... :65:

ابریشم 09-07-2010 05:00 PM

دل من زچشم مستت هوس نگاه دارد
تو گدای ره نشین بین چه طلب ز شاه دارد

به گدای ره نشینت نظری ز مرحمت کن
سیه است رویش اما دل عذر خواه دارد

چو به زلف تو بندم بسپار زلف خود را
که دل شکستگان را مشکن گناه دارد

http://negarkhaneh.ir/fa/usergallery...zaman_Fixd.jpg

به قول مرحوم آغاسی: آقا پیر شد یم دیگه نمیخوای بیای..؟


ابریشم 09-07-2010 10:35 PM

دل من زچشم مستت هوس نگاه دارد
تو گدای ره نشین بین چه طلب ز شاه دارد

به گدای ره نشینت نظری ز مرحمت کن
سیه است رویش اما دل عذر خواه دارد

چو به زلف تو بندم بسپار زلف خود را
که دل شکستگان را مشکن گناه دارد

http://negarkhaneh.ir/fa/usergallery...zaman_Fixd.jpg

به قول مرحوم آغاسی: آقا پیر شد یم دیگه نمیخوای بیای..؟


ابریشم 09-16-2010 08:30 PM

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن

گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم

گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

گفتم که دیدار تو باشد آرزویم

گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن

گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن

گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن

گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه

گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان

گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن

گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم

گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن

گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان

گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن

گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم

گفتا که روز وصل را در انتظارم

ابریشم 09-16-2010 08:31 PM

روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود


صحبت از موسیقی عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قران نبود


دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود


دختر حجب وحیـــــــا قرتی نبود
خانه فرهنگ کنســـــــــرتی نبود


مرجعیت مظـــــهر تکــــریم بود
حــــکم اورا عالمی تســـــلیم بود


یک سخن بود وهزاران مشــتری
آنهم از لوث قــــرائت هــــا بری


هدیه بر رقــــاصه ها واجب نبود
قدر عالم کمــــتر از مطرب نبود


زه که در ســـــال سیــــاه دوهزار
کار فرهنـــگی شده پخــــــش نوار


ذهن صــــــاف نوجوانان محـــــل
پرشده از فیــــــلمهای مبتـــــــذل


آدمــــیت کو؟دگر آدم کــــی است
آدم قـــــرن تمــــدن برفـــی است


پشت پا بر دین زدن آزادگی است
حرف حق گفتن عقب افتادگی است


آخر ای پرده نشــــــین فاطـــــــمه
تو برس بر داد دین فاطـــــــــــمه


بی تو منکر ها همه معروف شد
کینه ها در سینه ها معطوف شد


در به روی فتــنه جویان باز شد
دشمـــــنی با دین تو آغـــاز شد


بی تو دلهامان به جان آمد بیـــا
کاردها بر استخوان آمد بیــــــا

ابریشم 09-16-2010 08:32 PM

این جهان را بی بهاری تا به کی؟؟؟!!!
شیعیان را بی قراری تا به کی ؟؟؟!!!
کی میایی ،با کدامین قافله؟؟؟
مهدیا..چشم انتظاری تا به کی؟؟؟

ایلناز 09-22-2010 09:58 AM

عمريست كه از حضور او جا مانديم
در غربت سرد خويش تنها مانديم
او منتظرست تا كه ما برگرديم
ماييم كه در غيبت كبري مانديم

ایلناز 09-22-2010 10:01 AM

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن! تبر به دست بت شکن!
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد....نیامدی

http://www.iran-newspaper.com/1383/8...tml/183420.jpg



ایلناز 09-22-2010 10:01 AM

به یاد روی مه آلوده اش غزل خوانم
به فکر ماه پس ابرم و هراسانم


چقدر طول کشید انتظار ، می ترسم
به وقت آمدنت زنده ام ؟ نمی دانم


به فکر پرده کشیدن ز رویت ای ماهم
که از زمان ظهورت حدودا آگاهم


نه ، دور نیست زیاد این زمان ظهور
ببین صدای قدمت آید از ته آهم


عطش برای شرب نگاهت ببین به لب هایم
همین بس است بیا و نگو نمی آیم


برای انتظار تو آقا توانمان رفته
برای شیعه بد است آقا ، نگو که تنهایم

پس از هزار و چند قرن هنوز می نالم
که شیفته رخ ماه و خراب آن خالم


ولی همین که خوب فکر می کنم شاید من
به شاخه های درخت شکفتنت کالم


مرا نبین که به گلشن و چمن خارم
امید آمدنت را به روی گل دارم


به خاطر گلها بیا بهار گلزارم
که سیصد و سیزده گل در این چمن دارم






ایلناز 09-22-2010 10:03 AM

آقا نگاهت جای آهوهاست می دانم
دستان پاكت مثل من تنهاست می دانم
آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست می دانم

برگشتنت در قلبهای مرده ی مردم
همرنگ طوفانی ترین دریاست می دانم

آقا اگر تو بر نمی گردی دلیل آن
در چشمهای پرگناه ماست می دانم

جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت
مانند رد باد بر شنهاست می دانم

در باور كوتاه این مردم نمی گنجی
وقتی بیایی اول دعواست می دانم

ای كاش برگردی كه بعد از این همه دوری
یكباره حس بودنت زیباست می دانم

كی باز می گردی ؟ برایم بودن با تو
زیباترین آرامش دنیاست می دانم

تو باز می گردی اگر امروز نه! فردا
از آتشی كه در دلم بر پاست می دانم


http://tamliki.ir/Portals/0/Akhbar/890504/MILAD.jpg







اکنون ساعت 04:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)